شیعه نیوز:
پرسش
لطفاً ذکری مجرّب برای طول عمر و دوری از مرگ ناگهانی بفرمایید.
پاسخ اجمالی
مدت عمر و نوع مرگ به دست خدا است، اما انسان باید از خدا بخواهد تا بهترینها را برای او فراهم کند و این بهترینها در شرایط گوناگون میتواند مختلف باشد.
الف) دعا و ذکر برای طول عمر
در روایت آمده است خداوند فرشتهای دارد که هر شب بانگ برمیدارد که ای شصت سالهها! دیگر خود را در شمار مردگان بدانید![1] در روایتی دیگر گفته شده است ای پنجاه سالهها! آماده حسابرسی باشید! ای شصت سالهها! چه چیزی آماده کردهاید؟! ای هفتاد سالهها! خودتان را از مردگان بپندارید.[2] همچنین پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمود: «عمرهاى امت من، ما بین شصت و هفتاد است و کم است کسى از هفتاد سال بیشتر عمر کند».[3]
با این وجود و با آنکه یک مؤمن با بالا رفتن سن خود باید بیشتر به یاد معاد باشد، اما همچنان میتواند برای طولانیشدن عمر خود دعا کند، همانگونه که در دعایی میخوانیم: «وَ امْدُدْ لِی فِی عُمُرِی» خدایا عمرم را طولانی کن![4]
اگر عمر انسان در راه پیروی از پروردگار باشد، طولانی شدن آن نوعی برکت برای او به شمار خواهد آمد که از این راه خواهد توانست ذخیره بیشتری را برای آخرت خود بیاندوزد، اما اگر انسان در موقعیتی قرار گیرد که در خطر پیروی از شیطان باشد، باید از آن گریخت و برای کوتاه شدن عمر دعا کرد؛[5] چنانکه امام سجاد( علیه السلام ) در دعایی از خدا میخواهد: «سراسر عمرم را وقف طاعت و فرمانبردارى خویش ساز؛ و هرگاه بنا شد زندگى من جولانگاه شیطان (و پیروى از او) گردد، تو خود، جانم را بگیر».[6]
ب) دعا و ذکر برای دوری از مرگ ناگهانی
غیر از مرگ عادی تدریجی بر اثر کهولت سن، مرگ انسانها گاه با بیماری و عوارض و دردهای شدید و تشدید آن در طول زمان رخ میدهد و گاه نیز به صورت ناگهانی (مَوت الفَجْأة) اتفاق میافتد. در زبان عربی به مرگ ناگهانی «الموت الابیض»،[7] «الموت الفوات»،«لافت» و «الفاتل»[8] نیز گفته میشود.
تعریف مرگ ناگهانی در روایات آن است که شخص در سن کمتر از چهل سالگی و یا قبل از آنکه دست کم چهارده روز از بیماری او گذشته باشد، جان دهد. [9]
با آنکه برخی گناهان؛ مانند ربا،[10] زنا،[11] خوردن مردار[12] و ... به عنوان عاملی برای مرگ ناگهانی اعلام شده، اما باید دانست که هر مرگ ناگهانی را نباید ناشی از آنها دانست.
به هر حال در سیره معصومان( علیه السلام ) گزارشها و دعاهایی مشاهده میکنیم که در برخی از آنها مرگ ناگهانی به عنوان رخدادی اعلام شده که باید با احتیاط و دعا از وقوع آن اجتناب کرد و در برخی از روایات، این موضوع برای مؤمن نه تنها خطری به شمار نمیآید، بلکه در پارهای از موارد به عنوان برکتی برای او اعلام میشود که در ذیل به نقل پارهای از این گزارشها و روایات میپردازیم:
1. روزی پیامبر خدا( صلی الله علیه و آله و سلم ) از کنار دیواری مخروبه عبور میکردند؛ که با سرعت از کنار آن گذشتند. از ایشان سؤال شد که چرا بر سرعت خود افزودید؟ فرمود: من مرگ ناگهانی را دوست ندارم (و ممکن است بر اثر ریزش دیوار، چنین مرگی رخ دهد).[13]
2. اما حضرتشان در سخنی دیگر فرمودند که مرگ ناگهانى براى مؤمن سبب سبک شدن بار گناه و آسایش اوست، و براى کافر، گرفتار شدن ناگهانى به سرپنجه مرگ و موجب تأسّف یا خشم او است. [14]
3. سخنی از امام علی( علیه السلام ) نقل است که فرمودند: به خدا سوگند! هیچ گاه در خطر مرگ ناگهانی و یا خطر دیگری قرار نگرفتم که از آن بهراسم و من مانند فردی هستم که شبانه در طلب آب بوده و بدان دست یابد و مانند جستجوگری که به هدف خود دست یافته باشد. [15]
4. امام باقر( علیه السلام ) از پروردگار چنین درخواست میکرد: «خدایا! به تو پناه میبرم از اینکه با مرگ ناگهانى یا به هر یک از مردنهاى بد، مرا بمیرانى».[16] مشابه چنین دعای از امام صادق( علیه السلام ) نیز نقل شده است.[17]
در مقام جمع این روایات میتوان گفت که واقعیت آن است که فردی که باایمان است باید راضی به رضای خدا باشد، زیرا هر تقدیری که خدا برای او در نظر میگیرد، به خیر و مصلحت اوست. امام صادق( علیه السلام ) در همین زمینه میفرماید:
من از فرد باایمان در شگفتم که خدا هرچه برایش تقدیر کند به خیر اوست. اگر با قیچی تکه تکه شود به خیر اوست و اگر تمام دنیا نیز در قبضه قدرت او قرار گیرد باز هم به خیر اوست. [18]
در همین راستا بیماری طولانی قبل از مرگ میتواند کفاره برخی از لغزشهای فرد باایمان باشد و مرگ ناگهانی نیز میتواند نقطه آغازین رحمت خدا در پایان زندگی دنیا برای او باشد، اما چون تمام مؤمنان به درک کامل این مطلب نرسیده و هر کدامشان در انتخاب نوع مرگ سلیقه خاصی داشتند، با توجه به نقش تعدیلکنندهای که معصومان( علیه السلام ) در میان افراد جامعه داشتند، لازم بود که در شرایط گوناگون و با روشهای مختلف به بیان این مطلب بپردازند که در نگاهی افراطی و یا تفریطی نه باید خواستار بیماری و دشواری قبل از مرگ بوده و نه به استقبال مرگ ناگهانی رفت بلکه باید مصلحت خدا را بر رضایت خود ترجیح داد. چه بسا یک مرگ ناگهانی او را از سکرات مرگ و وسوسه شیطان نجات داده و بدین ترتیب از مقام والای خود دور نمیشود[19] و چه بسا با طولانی شدن فرایند مرگ، او بتواند برخی از کارهای عقب افتاده خود را جبران کرده و وصیتنامهای دقیق تنظیم کند تا بعد از مرگ، حقی از حقوق خداوند و یا مردم بر گردن او نباشد و اطرافیان نیز برای تحمل مصیبت مرگ او آمادهتر باشند.
[1]. ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسى، مجموعه ورّام (تنبیه الخواطر و نزهة النواظر)، ج 2، ص 222، قم، مکتبة فقیه، چاپ اول، 1410ق؛ دیلمى، حسن بن محمد، إرشاد القلوب إلى الصواب، ج 1، ص 40، قم، الشریف الرضی، چاپ اول، 1412ق.
[2]. ابن جوزی، أبو الفرج عبدالرحمن بن علی، التبصرة، ج 2، ص 252، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1406ق؛ بیهقی، أبوبکر احمد بن حسین، الزهد الکبیر، ص 241، بیروت، مؤسسة الکتب الثقافیة، چاپ سوم، 1996م (در منبع اخیر اعلام شده که این سخن در تورات وجود دارد).
[3]. إرشاد القلوب إلى الصواب، ج 1، ص 40.
[4]. کلینى، محمد بن یعقوب، کافی، ج 2، ص 553، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[5]. ر. ک: «در خواست طول عمر و آرزوی مرگ و لقاء بروردگار» 2188.
[6]. على بن الحسین( علیه السلام )، الصحیفة السجادیة، ص 94، قم، دفتر نشر الهادى، چاپ اول، 1376ش.
[7]. أزدى، عبدالله بن محمد، کتاب الماء، محقق، اصفهانى، محمد مهدى، ج 1، ص 161، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ پزشکی، طب اسلامی و مکمل، دانشگاه علوم پزشکی ایران، چاپ اول، 1387ش.
[8]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 2، ص 70، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق.
[9]. ر. ک: کافی، ج 3، ص 119.
[10]. طوسى، محمد بن حسن، الأمالی، ص 210، قم، دارالثقافة، چاپ اول، 1414ق.
[11]. برقى، احمد بن محمد، المحاسن، ج 1، ص 107، قم، دارالکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1371ق.
[12]. کافی، ج 6، ص 242.
[13]. صالحى شامى، محمد بن یوسف، سبل الهدى و الرشاد فى سیرة خیر العباد، ج 7، ص 161، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1414ق.
[14]. کافی، ج 3، ص 112.
[15]. سید رضى، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، ص 378، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[16]. کافی، ج 2، ص 526.
[17]. طبرسى، حسن بن فضل، مکارم الأخلاق، ص 279، قم، شریف رضى، چاپ چهارم، 1412ق.
[18]. کافی، ج 2، ص 62.
[19]. صدوق، محمّد بن على، من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 134(زیر نویس)، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ دوم، 1413ق.
T