شیعه نیوز:
پرسش
علی بن ابیطالب فرمود: «من اولم و من آخرم، من ظاهرم و من باطنم و من میراثدار روی زمینم». (رجال کشی، ص13). آیا به نظر شما این باور و اعتقاد صحیح است؟
پاسخ اجمالی
اگرچه روایت موجود در پرسش، روایتی ضعیف است، اما محتوای مشابه آن در کتابهای معتبر دیگر نقل، و بهگونهای ترجمه و تفسیر شده است که منافات با توحید نداشته و مستلزم غلو نخواهد شد؛ زیرا ویژگیها و صفات ویژه خدا را برای امام علی( علیه السلام ) ثابت نمیکند. مطالب بیشتر را در پاسخ تفصیلی ملاحظه فرمایید.
پاسخ تفصیلی
طاهر بن عيسى میگوید در كتابهایی دیدم که محمد بن الحسين، از إسماعيل بن قتيبه، و او از أبي العلاء الخفاف و او از امام باقر( علیه السلام ) نقل میکند که امام علی( علیه السلام ) فرمود: «من وجهُ الله هستم، من جَنبُ الله هستم، و من اوّلم و من آخرم و من ظاهرم و من باطنم و من وارث زمینم و من سبیل الله هستم ... ».
راوی پس از نقل روایت میگوید: معروف بن خربوذ گفت: این روایت دارای تفسیری است که با اعتقاد غالیان همخوان نیست».[1]
درباره این حدیث باید گفت که از لحاظ سندی روایتی ضعیف به شمار میآید؛ زیرا طاهر بن عیسی، توثیقی در کتب رجالی ندارد و روایت را از کتابهایی که نام آنها و میزان اعتبارشان را نمیدانیم، نقل کرده است. علاوه بر آن، در سلسله سند حدیث، «اسماعیل بن قتیبه» نیز وجود دارد که در کتب رجالی «مجهول و ناشناس» اعلام شده است.[2]
اما این محتوا در روایات دیگری نیز ذکر شده و البته در تمام آنها، این صفات به گونهای تفسیر شده که صفات ویژه خداوند را برای امام علی( علیه السلام ) ثابت نمیکند تا موجب شرک شود. به عنوان نمونه، محمد بن حسن صفار میگوید: ابراهیم بن هاشم، از برقی، از ابن سنان و غیر او، از عبدالله بن سنان، از امام صادق( علیه السلام )، از پیامبر خدا(ص) چنین نقل میکند: پروردگارم مرا به معراج برد؛ و از پشت حجاب و با زبان وحی با من سخنهای فراوانی گفت که از جملهاش آن بود: ای محمد! علی اول و آخر است؛ به هر چیزی دانا است. رسول خدا گفت: پروردگارا! آیا این ویژگیهای خود شما نیست؟! پروردگار پاسخ داد: ای محمد! من الله هستم که خدایی جز من نیست، مَلک و قدوس و سلام و مؤمن و مهیمن و عزیز و جبار و متکبر هستم و منزه از آنچه هستم که مرا در آن شریک میدارند. من الله هستم که خدایی جز من نیست، خالق و بارئ و مصور هستم که برایش نامهای نیکی بوده و هر آنچه در آسمانها و زمین است؛ به تسبیح او مشغولند. و من عزیز و حکیم هستم. ای محمد! من الله هستم که خدایی غیر از من نیست؛ من اولم و چیزی قبل از من نیست و من آخرم، پس چیزی بعد از من نیست؛ من ظاهرم پس چیزی فوق من نیست و من باطنم پس چیزی تحت من نیست؛ و من الله هستم که الهی غیر من نیست و به همه چیز آگاهم. ای محمد، علی اول است؛ اولین کسی از ائمه که میثاق مرا پذیرفت. ای محمد، علی آخر است؛ آخرین کسی از ائمه که او را میگیرم و او روندهای است که با مردم سخن میگوید(ناظر به آیهای از قرآن «... دابة تکلمهم»). ای محمد، علی ظاهر است؛ همه آنچه را به تو توصیه نمودهام برای او نیز ظاهر میکنم، و بر تو روا نیست از او چیزی را مخفی نگاهداری. ای محمد، علی باطن است؛ در دل او قرار میدهم سرّی را که در تو نهان نمودهام و میان من و تو سرّی نیست که آنرا از علی پنهان دارم. هیچ حلال و حرامی خلق نکردم، مگر آنکه علی بدان آگاه است.[3]
در این روایت، صفات اول و آخر و ظاهر و باطن نه به معنای حقیقی یا مطلق خویش، بلکه در معنایی اضافی و مقیّد به کار گرفته شدهاند. به عبارت روشنتر، معنای این الفاظ غیر از معنایی است که هنگام اطلاق آنها به خداوند متعال اراده میشود؛ لذا نباید آنچه را مختص خدای متعال است را به امام علی( علیه السلام ) نسبت داد و چنین برداشتی را از اعتقادات شیعیان به شمار آورد.
مؤید مطلب، روایت دیگری است که شیخ مفید در کتاب اختصاص بیان کرده است: «روایت شده است که علی بن ابیطالب( علیه السلام ) در مسجد نشسته بود و گروهی هم حضور داشتند که از حضرتشان خواستند تا برایشان سخن بگوید. حضرت فرمود: وای بر شما، سخن من برایتان سنگین است و تنها اهل اندیشه آن را درک میکنند. آنان باز هم اصرار کردند. فرمود: پس برخیزید تا برویم. سپس داخل خانه شدند و امام فرمود: من کسی هستم که برتر گشتم؛ قاهر شدم؛ من زنده میکنم و میمیرانم؛ من اول و آخر و ظاهر و باطن هستم؛ پس آن گروه با عصبانیت گفتند: او کافر شده است و برخاستند. علی( علیه السلام ) خطاب به درِ ورودی منزل فرمودند: ای در! خودت را در برابر آنان قفل کن! درِ منزل محکم گشت و قفل گردید. سپس فرمود: آیا نگفتم که سخنم بر شما سنگین است و غیر از اهل اندیشه آنرا درک نمیکنند؟ بیایید تا سخنم را برای شما تفسیر کنم. امّا اینکه گفتم من کسی هستم که برتر گشته و قاهرم، به این معنا است که من کسی هستم که بر شما با شمشیر خود برتری یافتم و شما را مقهور نمودم تا به خدا و رسولش ایمان آورید. من کسی هستم که زنده میکنم و میمیرانم؛ یعنی من سنّت را زنده نموده و بدعتها را میمیرانم. اما اینکه گفتم من اول هستم، من اولین کسی هستم که به خدا ایمان آوردم و مسلمان شدم؛ اینکه گفتم من آخر هستم، من آخرین کسی هستم که پیراهن رسول خدا را از تن او خارج نموده و او را دفن نمودم. اما اینکه گفتم من ظاهر و باطن هستم، پس علم ظاهر و باطن نزد من است».[4]
بر اساس این روایت نیز معنای اول و آخر و ظاهر و باطن در خصوص علی( علیه السلام ) غیر از معنایی است که ابتدا به ذهن متبادر شده و ویژه خدای متعال است. به همین جهت روایت مذکور در رجال کشی - که در پرسش نیز بدان اشاره شده - را نیز در صورت معتبر دانستن نباید بر معنای ظاهری الفاظ حمل نمود، بلکه باید تفاسیری مشابه آنچه در سایر روایات ذکر شده را برای آن در نظر گرفت.
[1]. « كشى، محمد بن عمر، رجال الكشي، إختيار معرفة الرجال، ص211،مشهد، مؤسسة نشر دانشگاه مشهد، چاپ اول، 1409ق.
[2]. طوسى، محمد بن حسن، رجال الطوسي، ص353، قم، مؤسسة النشر الاسلامي، چاپ سوم، 1373ش.
[3]. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد ص، ج 1، ص514 -515، قم، مكتبة آية الله المرعشي النجفي، چاپ دوم، 1404ق.
[4]. مفيد، محمد بن محمد، الإختصاص، ص163، قم، الموتمر العالمى لالفية الشيخ المفيد، چاپ اول، 1413ق.
T