به گزارش «شیعه نیوز»، در ادامه سلسله گفت و گوهای دفتر امور ادیان و مذاهب مرکز ارتباطات و بین الملل حوزه های علمیه با چهره های حوزوی متخصّص در ارتباطات بین المللی عرصه ادیان و مذاهب، با سرکار خانم دکتر فریبا علاسوند به گفت و گو نشستیم. عضویت در مجامعی همچون شورای فرهنگی اجتماعی زنان و خانواده شورای عالی انقلاب فرهنگی، کمیسیون حوزوی وابسته به شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای سیاستگذاری حوزههای علمیه، هیات امناء مرکز تحقیقات زن و خانواده، نگارش کتب و مقالات متعدد در موضوعات گوناگون اسلامی و سخنرانی در محافل دینی و دانشگاهی بین المللی از جمله فعالیتهای وی می باشد.
به نظر حضرتعالی چه ضرورت هایی برای انجام گفتگو میان ادیان و مذاهب توسط حوزه علمیه خواهران در فضای بینالملل وجود دارد؟
در وهله اول من فکر میکنم که در امر تبلیغ دینی خصوصیّت خود مبلّغ یا خود کسی که اعزام می شود بی تردید تاثیر دارد. چون یکی از منافذ و پنجره های دشمن در طول تمام این سالها، به خصوص بعد از انقلاب اسلامی، سوءاستفاده از نگرش اسلام درباره زنان است. تلقی نادرستی که از این مسأله دارند، تبلیغاتی که دربارهاش شده، نشان دادن یک چهره مشوّه و عقب مانده از زنان که در رسانههای غربی خیلی قدرتمند است، این طبیعتاً خودش ضروری می کند که ما مبلّغانی از میان زنان داشته باشیم و خودش یک خنثی کننده اصلی است. من بارها شاهد بودم که وقتی بانوی ایرانی به خصوص با چارچوب هایی که بعد از انقلاب اسلامی برایش مطرح شده، مثلاً فرض بفرمایید با حجاب، در یک عرصه علمی وارد می شود و مباحثش را مطرح می کند، یک خنثی سازی خیلی جدی و اساسی نسبت به تبلیغاتی که علیه نگرش اسلام درباره زنان یا زن در الگوی انقلاب اسلامی دارد. پس بنابراین این خودش، چه مبحث مربوط به زنان و خانواده باشد چه نباشد، یک ضرورت هست که ما تا جایی که میشود در اکیپهای علمی که به دنیا اعزام می کنیم در موضوعات مختلف، حتماً از زنان متخصّص استفاده کنیم. این هدف باشد. گاهی اوقات این فقط به عنوان یک تاکتیک در نظر گرفته می شود که من نمیپسندم. بانوان گاهی در گروه هستند، اما کنش فعال علمی ندارند.
اساساً وقتی که شخص معتقد باشد به اینکه حالا ما برای بستن دهان دیگران خانم همراه ببریم یا اینکه واقعاً به ظرفیت و توانایی آن بانو اعتقاد داشته باشیم، در مواجهه خود طرف ایرانی هم موثر است. ضرورت دوم این است که به نظرم بیان تفکّرات و اندیشه شیعه درباره زن و خانواده، هیچگونه بلندگویی در غرب نداشته. البته تحصیلات بانوان شیعه غیرایرانی در ایران تا حدی ممکن است تاثیر داشته باشد ولی اغلب با سواد کافی به کشورهای خودشان برنمی گردند. این خانمها نسبت به همسرانشان که در ایران درس می خوانند، به هردلیلی متوقف میشوند. در جاهایی که نداهای علم شنیده میشود مثلاً در دانشگاهها، در کتابخانههای تخصّصی جهان و در تمام مراکز مطالعات زنان و خانواده که در دنیا هست، می بینیم یکی از آیتم هایی که به آن توجه میکنند، مذهب است ولو با نگاه انتقادی. تفکر اهل سنّت خیلی نماینده دارد اما تفکر شیعه نماینده ای ندارد. در دانشگاه های مختلفی که در آمریکا و اروپا رفته ام و به کتابخانه هایشان سرزده ام، هیچ کتابی به من ارائه نکردند که ما در کتابخانه داریم و حاوی دیدگاه های تشیّع است.
دو قرائت از دیدگاه اهل سنّت هست در این کتابها. یک دیدگاه روشنفکری و کاملاً غیرسنّتی که کمتر اثری از سنت رسول الله (ص) در آن کتابها موجود است و نوعاً سنّت خلفا منتقل می شود و شمای مثبتی از زن ارائه نمیکند. دوم؛ جریانهای روشنفکری یا رویکردی که ما میتوانیم فمنیسم اسلامی در جهان عربی و اسلامی بنامیم، تفکرات خودشان را بیان کردند. ضرورت ایجاب می کند که بانوان متخصّصی باشند و بتوانند نگرشهای شیعی درباره زن و خانواده را تبیین کنند و خودشان نیز ممثلی از آن واقعیت باشند. این کار را نه اینکه آقایان نمی توانند بکنند. به دو دلیل کار خوبی نیست. اولاً اینکه بعد از جریانهای فمینیستی در جهان قرار شده که مردان بلندگوی زنان نباشند. من میدانم که طلاب آقا معمولاً این کار را هم انجام می دهند ولی این یک خطای استراتژیک خیلی جدی است. حرف فمنیستها این است که زنان همیشه otherness و دیگریای بوده اند که از زاویه نگاه مردانه و از چشم انداز آنها همیشه رویت و تعریف شده اند و اتفاقاً این دقیقاً سیبل نقد فمینیستی است. این خیلی تثبیت میکند این نگرش را. برای زنان جهان این اعتبار ندارد. دوم اینکه اصولاً مردان دغدغه این مسائل را ندارند. اگر کسی رصد کند، از تمام میزان تبلیغی که در جهان صورت میگیرد از طرف ایران یا مکتب تشیّع، درصد بسیار ناچیزی به مسأله زنان پرداخته است. یک دغدغه صنفی این وسط هست. من وقتی که بهعنوان یک بانو حاضر می شوم، مباحثم را دستکم 50-50 میکنم. نصفش را حتماً به مسائل زنان میپردازم. البته مسأله سومی هم درکار هست و آن این است که سوژهیابی، موضوعیابی، نوع ترسیم مباحث از نگاه و زبان مردانه کمی متفاوت است با آن چیزی که زنان مطرح می کنند. نه اینکه بگویم دو نوع استنباط است. حتماً دو نوع ادبیات هست. اگر کسی در حوزه زنان و خانواده تخصّص داشته باشد به نظرم در سوژه یابی و طرح مباحث جذاب که چهره تشیّع را درباره زنان و خانواده معرفی کند حتماً موفقتر خواهد بود. به این دلایل من فکر میکنم که قطعاً باید نمایندگان زنی در حوزه تبلیغ دینی و نشر افکار تشیّع حضور داشته باشند. اینها ضرورتهایی است که فعلاً بهنظرم میرسد.
ظرفیت های انحصاری حوزه علمیه خواهران در فعالیتهای بین المللی ادیانی و مذاهبی چیست؟
ظرفیتها را که خیلی نساختیم. همانطور که در سوال اول توضیح دادم، دلایل زیادی برای این حضور وجود دارد. از یک نگاه دیگر، همینها را میتوان به عنوان ظرفیت مطرح کنیم. حوزه خواهران در هرحال به عنوان یک نهاد خیلی بزرگ و گسترده میتواند برای جهان غربی و جهان غیرایرانی به طورکلی مهم باشد. چون در هیچ جای جهان نیست به این کیفیتی که مدارس علمی در ایران برای بانوان داریم. یک نمونه اش جامعةالزهراء (س) است با این امکانات که من گاهی اوقات به طلاب جامعةالزهراء (س) میگویم امکاناتی که در اینجا برای تحصیل شما مهیا شده در هیچ کجای دنیا در هیچ دانشگاه و مرکز علمی یکجا برای بانوان وجود ندارد. یا مثلاً گستردگی حوزه های علمیه در کشور که من البته در اندونزی هم این وسعت را دیده ام. ۴۰۰ دانشگاه اسلامی در اندونزی هست که خانمها هم در آن دانشگاه ها تحصیل میکنند اما یک نوع اختصاص یافتگی که در نتیجه باعث شده تشکیلات معظمی فراهم بشود که کار اینها چه مرد باشند و چه زن، خدمت رسانی به تحصیل علوم دینی هست برای بانوان. این ساختار سازمانی رو به پیشرفت هم هست. اینها همه نشان میدهد این ظرفیت بزرگی است برای اینکه ما بتونیم دیدگاه های دینی درباره زنان را طرح بکنیم به خصوص با شرایط فعلی، گسترش رشته ها و تربیت متخصّص علوم اسلامی در عرصه های مختلف. این خودش یک ظرفیت است. منتها بخشی از ظرفیتها بر میگردد به تربیت کنشگر یا فرد دانشمندی که میخواهد به این مباحث بپردازد. ظرفیتهای ساختاری برای این منظور به نظر من اصلاً وجود ندارد. غیر از جامعةالزهراء(س) که کارهایی انجام داده، البته من خیلی نقد دارم، ولی به هرحال یک قدم است که مطالعات اسلامی به زبان انگلیسی را دو دوره اجرا کرده و اینکه مثلاً ما درس زبان عمومی و تخصّصی را در حوزه های خواهران وارد کردیم که قبلاً نبوده. یک ظرفیتهایی ساخته میشود برای کار در حوزه ادیان و مذاهب اما هیچکدام کافی نیست. لذا من فکر میکنم اگر بخواهیم درباره ظرفیت ها و توسعه ظرفیت ها صحبت کنیم چند مسأله باید مطرح شود.
یک اینکه ما به واقع به ظرفیتهای ادیانی و مذاهبی توجه کنیم. یعنی اینکه اگر در حوزه ادیان میخواهیم کار بکنیم قطعاً نیاز است که به رشته های مرتبط مثل کلام، تاریخ، تفسیر و بحثهای هرمنوتیکی توجه کنیم. حتما مباحث مشترکی وجود دارد که میتواند قدرت دیالوگ ما را با ادیان بالا ببرد. در بحث مذاهب نیز رشته هایی مثل کلام ظرفیت کامل دارند تا توانایی گفتگوی بین المذاهبی را بالا ببرند. این یک بخشی است که هرچقدر علمیتر و پویاتر انجام بگیرد بهتر هست. مثلا پایان نامه ها هدفمندتر انجام شوند. افراد خیلی توانایی با مجموعههای پدید آمدهای در پایان نامه ها می توانند به این مهم بپردازند. نکته دوم که بی تردید اگر نباشد آن کارها خیلی نمی تواند مفید باشد افزایش مهارتهای زبانی است. ابزار مهم کار در عرصه بین الملل اصولا زبان است. دستکم در حوزه کشورهای اسلامی که بخش قابل توجهی از آنها زبانشان عربی است و زبان انگلیسی به جهت گسترش و آشنایی افراد با زبان انگلیسی دو ابزار خیلی مهم هستند. حوزه خواهران به حدی رسیده که دست های از مراکز تخصصی را در درون خود ایجاد کند. پیشنهاد این مسأله را بارها داده ام که تاسیس نهادهای تخصصی آموزشی بیش از یکی در هر استان شاید لازم نباشدف اما قطعاً اگر مراکز تخصصی، توانمندی های مهارتی مثل همین قدرت گفتگو و دیالوگ بین ادیان و مذاهب را افزایش بدهند، این در کنار رشته های گوناگون می تواند خیلی اثربخش باشد. به نظر میرسد ما الان در گامی هستیم که بتوانیم این کار را انجام دهیم چون تعداد حوزههای سطح دو ما بالای ۵۰۰ تا ۶۰۰ عدد در کل کشور باشد و مراکز تخصصی هم در بسیاری از شهرهای کشور تاسیس کرده ایم. بنابراین اینکه فکر کنیم این دسته از مراکز این چنینی که در جوار نهاد آموزشی تاسیس میشوند و توانمندی افراد را بالا میبرند به نظر من یک ضرورت است. البته اگر یک رصد کشوری بکنیم یک ظرفیت خفته ای وجود دارد. خفته از این جهت که از آن استفاده نمیکنیم. یک نمونه در بحث اربعین سال گذشته که معاونت فرهنگی مرکز مدیریت حوزه علمیه خواهران رصد کرد حدود صد زباندان از بین طلاب خواهر توانست پیدا بکند. اینکه حد مهارتی آن ها چقدر است من نمیدانم ولی در هرحال ۱۰۰ نفر با توجه به اینکه هیچ زیرساختی حوزه خواهران برای این امر نداشته، عدد قابل توجهی است. فرض کنید بشود صد نفر را سازمان یافته در حوزه بین الملل وارد کرد. این خودش یک لشکر است در آن عرصه. به همین دلیل من فکر میکنم که ظرفیت های خفته ای هم داریم که از آنها بیاطلاعیم. در خود جامعةالزهراء (س) ممکن است این مسأله وجود داشته باشد. بنابراین به ظرفیتهایی که بچه ها از بیرون از نهاد حوزه پیدا کرده اند مثل همین بحث زبان، اینها هم می توانند ظرفیت حوزه باشند.
منظورتان از ظرفیت های ساختاری، مراکز تخصصی است یا اینکه به لحاظ سازمانی، تشکیلات منسجمی برای آموزش، سازماندهی و ارزیابی افراد وجود داشته باشد؟
اتفاقا می خواستم همین را بگویم فراموش کردم. ببینید ما در حوزه خواهران چیزی به نام معاونت بین الملل نداریم.
فکر میکردم داشته باشید. چون حدود دو ماه پیش معاون جدید بین الملل حوزه علمیه خواهران منصوب شد.
ما هنوز تصویب نکرده ایم چون باید در شورای سیاستگذاری تصویب بشود. فعلا ساختار همان ساختار است که قبلاً بوده و ما معاونتی به نام معاونت بین الملل نداریم. یکی از مدیران آنجا به نوعی قرار بود که بین الملل را تمشیت بکنند. در زمان مدیریت جناب آقای جمشیدی، ایشان یک مبلغ قابل توجهی هم برای این امر اختصاص دادند اما چون زیرساخت هایش آماده نبود نه آن مبلغ در واقع برای این منظور صرف شد و نه کسانی که آنجا بودند طراحی کردند برای این منظور. معاونت بین الملل اگر تاسیس شود این به نظر من یک گام خیلی کوچکی است. طبیعتاً باید همت خودش را اولا برای تربیت نیرو بگذارد. یک مثال ساده برای شما بزنم. در یکی از سفرهایی که ما رفته بودیم با یکی از دوستان، ایشان یک مقاله ۳۵ صفحه ای را آماده کرده بود تا در کنفرانسی ارائه بکند که شاید کمتر از یک ساعت فرصت داشت. اصرار داشت که مترجم، تمامی این صفحات را ترجمه کند. با کمال احترام به ایشان گفتم در ترجمه، تمام آرایه های زبان فارسی را نمیتوانند بیان کنند و خیلی از مطالب غیرقابل ترجمه را نباید در متنتان بیاورید. آن مطلب لیسیده و ساده را باید بتوانید در این فرصت کمی که دارید بیان بکنید و نوشته هایتان باید کوتاه و قابل ترجمه باشد. ایشان اصرار داشت که این اتفاق نیفتد و همه بحثم لازم است. درحالی که واقعاً نصف مقاله ایشان ضایعات بود و به هیچ بحث مهمی نمی پرداخت. جلسه ایشان خیلی ناموفق بود. خیلی زیاد. و منشأش همین بود که با نگرش ایرانی و با فرم ایرانی رصد کردن بسیار غلط است. من از این تجربیات زیاد دارم با افراد مختلف. بنابراین کسی که میخواهد این مهم را بر عهده بگیرد اولا خودش باید اینکاره باشد و در عرصه بین الملل کار کرده باشد و فضا را بشناسد. ثانیا اینکه بداند بین بهترین این طلاب و فضای تبلیغی بینالمللی هنوز فاصله ای هست که باید پر بشود. توانهای مهارتیشان و توان علمیشان. اینکه شما چه چیزی را بگویید مهم است. دو سه روز پیش یک دسته از طلاب خارجی که در ایران درس می خوانند ایجا بودند. به من گفته بودند یک دوره هایی برگزار می کنند. تقریباً در هر سال، چهار تا پنج دوره برگزار میکنند که افراد از خارج از کشور اینجا می آیند و این افراد را به این خانمها و آقایان خارجی می سپارند تا آموزش مسائل اسلامی ببینند. من اولین سوالی که از این جمع تقریبا ۱۲ - ۱۳ نفره پرسیدم این بود که تحصیلات شما چقدر است. تقریبا به جز یک نفرشان هیچکدام سطح دو حوزه خواهران را هم تمام نکرده بودند. من خیلی متعجب شدم. سرفصلها را دیدم گفتم شما چه جوری این مباحث را مطرح میکنید درحالیکه من اگر دو سوال از شما بپرسم شما خودتان قطعا نمیتوانید پاسخ بدهید.
ببینید جامعةالمصطفی (ص) این موسسه را تأسیس کرده، می خواهد از ظرفیت افراد داخلی استفاده کند ولی هیچ کدامشان توانایی علمی ندارند. بعد چه کسی این ها را ارزیابی و رصد می کند. چه کسی درستی کارشان را می سنجد؟ دوم اینکه این افراد وارد مطالعات جندر و زنان شده اند بدون اینکه یک خط تخصصی درباره این مسائل بدانند. بعد گفتند سوالات جدیدی هست که جواب نداریم برای این سوالات. وقتی سوالات را دیدم اصلا جدید نبود. به کارشناسش نشان دهید این سوالات را خیلی وقت پیش برای خودش حل کرده و از نگاه دینی پاسخش را ترسیم کرده. شما این کاره نیستید. از این کارها نباید بکنیم. عرصه بین الملل عرصه قمار یا آزمون و خطا نیست. عرصه ای است که رقیبان آنقدر قدر هستند که اگر آدمهایی که میفرستید در اولین پروژه شکست بخورند، به راحتی دیگر نمیتوانید این کار را انجام دهید. بنابراین حتماً در آن ساختار باید این ملاحظه شود که این افراد اطلاعات پایه ای را دارند. دوم اینکه توان های مهارتی و شناختی را در آنها تقویت کنند. آن وقت در نتیجه نهاد می تواند کار خودش را موفقیت آمیز به پیش ببرد.
در شورای سیاستگذاری حوزه های علمیه چه اقداماتی برای افزایش کمّی و کیفی حضور طلاب و اساتید در فعالیت های ادیانی و مذاهبی بین المللی صورت گرفته است؟
به یک بیان می توان گفت هیچ، به یک بیان می توان گفت مقداری کار شده است. کار شورای سیاستگذاری، سیاستگذاری است و بیان اصول و ضوابط کلی. برنامه ریزی های این چنینی اصولا در دستور کار شورا نیست اما شورا به لحاظ سیاستگذاری باید رفع مانع کند یا سیاستهای اثباتی در جهت تقویت این بگذارد. تقریباً در اکثر اسناد بالادستی که شورا تهیه کرد در طول این ۶ - ۷ سال تقریباً، به عرصه بین الملل توجه جدّی داشته است و تقریباً هیچ بند مهمی نیست که تاثیرگذاری در عرصه بین الملل در آن نباشد. اما برنامه ریزی در این راستا کار مرکزین است؛ یعنی مرکز مدیریت و جامعةالزهراء (س) که کارهای بهینه ای در این راستا انجام داده اند. آنچه که به شورا مربوط بوده در حد سیاستگذاری و رفع مانع را انجام داده. البته قطعاً کار کردن در عرصه بینالملل نیاز به بودجه مجزایی دارد.
برای رفع موانعی که صورت گرفته، مثال میزنید؟
در اسناد قبلی توجه به عرصه بین الملل و اینکه ما بخواهیم محقّق، مدرّس یا مبلّغ با نگاه بین المللی داشته باشیم وجود نداشته است به این کیفیت. من اسم این را میگذارم رفع مانع. یعنی ما تعمّدی میبینیم در این اسناد که حتماً عرصه بینالملل را بگنجانند. تا قبل ازآن، اگر می خواستیم فعالیت بینالمللی داشته باشیم می گفتند معاونت بینالملل یا فلان پیش نیاز را نداریم، اما به استناد این بندها باید این مسأله اتفاق بیفتد. مسأله بعد به نظرم تکثیر رشتهها است که برای حضور خیلی کمک میکند چون بخش زیادی از حضور در فضای بین الملل وابسته به این است که نیروی انسانی این فعالیتها را داشته باشیم. خود تکثیر رشته ها به نظر من کمک می کند. خارج کردن حوزه خواهران از انحصار رشته تفسیر و رشته فقه و اصول، میتواند به این مهم کمک بکند. افراد وقتی کارآمدتر می شوند خودبه خود این، حوزه تأثیرگذاری و میدان حضورشان را بزرگتر می کند. این کارها را انجام داده ولی به نظر میرسد که هر دو مرکز باید مطالبه کنند. جامعةالزهراء (س) عمدتاً آوردن و جذب طلاب خارجی را انجام می دهد. این یک کارخیلی اصولی هم هست. به هرحال وقتی کسی از کشوری می آید که بعداً می خواهد برگردد و در آن کشور تبلیغ بکند، مسلّح کردن این فرد به علوم دینی بسی آسانتر است تا اینکه بخواهیم نیرویی به آنجا اعزام کنیم. دانش و زمانی که در ایران تحصیل میکنند محدود است. و حتی من با کسانی که ۲۵ سال ۳۰ سال در ایران بودند و اینجا زندگی کردند هم صحبت میکنم، باز هم می بینم سطح اطلاعات آنها غنی نیست. به همین جهت است که حتماً باید به خصوص برای حضور در عرصه های تخصصی تر، بانوان طلبه ایرانی مسلّح به زبان تربیت بشوند.
موانع درون دینی مشارکت بیشتر زنان در فعالیت های ادیانی و مذاهبی چیست؟
ما مانع درونی به معنای واقعی کلمه نداریم مگر اینکه مثلاً یک بانوی موفقی در عرصه دانش باشد که همسرش مانع حضورش در عرصه بین الملل باشد. ببینید موانع یا خرد هستند یا کلان. وقتی می گویید درون دینی یعنی این موانع خرد و گزاره های دینی چه هستند.
برخی تلقّی های بسیار سختگیرانه نسبت به اختلاط یا اعتقاد برخی به نقصان عقل و درک زنان می تواند از موانع دروندینی باشد.
من اینها را کلان نمی بینم. اینها خرد هستند وقتی ضرب می شود در نگرش شاید مقدار مردسالارانه ای که مدیریتها در دست آنهاست تبدیل می شود به مسائل کلان. یعنی اصل مسأله خرد است مثلا حکم شرعی که مرد میتواند از خروج زن از منزل جلوگیری کند.
این یک مسأله عام و کلان نیست؟
نه. مباحث کلان معمولا ساختاری هستند. این یک بحث ساختاری نیست و خیلی از زنها خیلی از مسائل را با همسرانشان حل کردهاند. این برمیگردد به انتخابهای فردی، نگرشهای فردی. یا مثلا لزوم پرهیز از اختلاط بیشتر یا بههرحال وقتی خانمی که در یک کشور دیگر تبلیغ کند، بُعد مسافت، مسائل مربوط به امنیتش، نگرانیهای همسرش یا پدرش و مسائلی از این قبیل طبیعتاً وجود دارد به اضافه موانع خاص خود زنان که نمیشود گفت دینی هستند اما بههرحال به حوزه سنت مرتبط هستند مثلا بحث مادری و مسائلی از این قبیل. اینها وقتی ضرب میشوند در امور مدیریتی که نوعاً مردانهست تبدیل میشوند به مشکلات کلان. من چرا دفاع میکنم از اینکه حوزه خواهران خودش مسأله تبلیغ خواهران را تمشیت کند؟ چون کسانی که در این زمینه کار کردهاند بهصورت مباشری و مستقیم با ظرفیتهای بانوان آشنا هستند. ما دیدار بخش بزرگی از مراجع رفتیم بهعنوان اعضای شورای سیاستگذاری و آنجا متوجه شدیم که نهاد عظیم و اثرگذار مرجعیت از میزان فعالیتهای طلاب خواهر اصلاً اطلاع ندارند و این کمی عجیب است دیگر. اما درعینحال شاید از این جهت طبیعی باشد که خب ما هیچ نمایندهای در نهادهای مرتبط با مرجعیت نداریم ولی کسانی که سالهای سال با خانمها کار کردهاند، حتی از بین آقایان، باور کردهاند خانمها را. بنابراین خودش باید این نهاد را بزند. معاونت بینالملل حوزه خبر دارم که نزدیک به یک دهه است که تأسیس شده، اما به جز یک جلسه که آن هم بعد از سفر من به آلمان بود و طراح بحث آن جلسه نماینده ایران در مرکز اسلامی هامبورگ بود که مرا می شناخت و دعوت کرد، هیچوقت هیچ معاونت بینالملل حوزه با حضور خانمها جلسهای نداشته است. نه اینکه این افراد یا کسانی که در معاونت بینالملل حوزه بودهاند ضدّ زن هستند. نه. دغدغهشان نیست. توجه ندارند. ندیدهاند کسی که هماورد باشد و دور میزی بنشیند که فحول از اشخاص مبلّغ عرصه بینالمللی مینشستهاند. این یک ضربه است. یک صدمه است. این را میگویم که وقتی تبدیل میشود به یک ساختار. یعنی حوزه بیتوجه میشود به این مسأله. حتی بهعنوان مثال اگر بخواهند انتخاب کنند که آقای ایکس را بفرستند برای تبلیغ یا خانم ایکس را، آقا را میفرستند درحالیکه این خیلی اشتباه است. من واقعاً بعد از سفر امریکا متوجه شدم که چقدر یک بانو میتواند از مردان در همه جریانهای اسلامی اثرگذارتر باشد. من در ایران تا آن زمان برای آقایان سخنرانی نکرده بودم. حتی هنوز وارد همایشهای مشترک نشده بودم. تلویزیون میرفتم البته. بههرحال آنجا همه در مسجد نشستهاند و شرایط متفاوت است. تمام این آدمهایی که آمده بودند تحصیل کرده بودند و کمترین سطح تحصیلاتشان لیسانس بود. من از نوجوانی در حوزه انقلاباسلامی رشد کردم. یعنی تمام آنها، اگر دانشی میدیدند، همهاش محصول انقلاب اسلامی بود. کل نگرش آنها را عوض کرد. مسائل عملیتر مثل مسائل خانوادگی را که مطرح میکردم همان لحظه، مسأله بعضی از آدمها را حل میکرد که قبل از آن آقایان شاید فقط بحثهای انتزاعی مطرح میکردند. این نیز از کارکردهای زنانه آن مسأله بود. ما آنجا با دو کانال مباحثی داشتیم که من تقریبا تا 5 یا 6 سال بعد خبرش را می گرفتم از بعضیها که دارند مباحث را تکرار می کنند. پرسش و پاسخ در رابطه با مسأله اسلام و زنان بود. همان دو سه تا مصاحبه را چندین سال متوالی پشت سر هم پخش کردند. ده دوازده مصاحبه دیگر آمدند ایران و گرفتند و پخش کردند. آن کانال از لحاظ سیاسی کمی تغییر کرد که من خودم دیگر همکاری نکردم ولی می خواهم بگویم که خیلی آقایان رفتند ولی این واکنشها وجود نداشت.
حوزه باید متوجه بشود که معلوم نیست این آقا از این خانم تواناتر باشد. در سفر کانادا که ۳۰۰ تا ۴۰۰ نفری که مسجد می آمدند از خانم و آقا، یا مباحث دینی در ایام فاطمیه، میگفتند ما این مطالب را از هیچ مبلّغ مردی نشنیده ایم. ببینید من نباید بیایم از خودم تعریف کنم. ممکن است ده خانم دیگر همین کیفیت را داشته باشند. چرا ما هیچگونه ارزیابی نداریم. من گاهی اوقات که صحبت های این آقایان را می شنوم، با خودم می گویم اینها واقعاً چه حرف مهمی دارند برای مردم، چه در ایران و چه در خارج از کشور. چرا فکر می کنیم خانمها تواناییشان به آن مقدار نیست؟ لذا اینها ساختارهاست یعنی در واقع داده ها و پیش فرض های ذهنی ای وجود دارد که قطعاً مردان برتر هستند. خیر. نخبگان زنان از نخبگان مردان پایینتر نیستند. به نظر من در این جریان نخبگانی برابری وجود دارد. البته به حسب نوع که نگاه کنیم شاید به خاطر اینکه به صورت تاریخی امکانات برایشان فراهم بوده از نوع زنان موفقتر باشند. ولی به نظر من در عرصه های نخبگانی تفاوتی نیست و ما نیاز داریم این موانع را حتما برطرف کنیم.
هر دین و مذهبی دینامیک قدرت متفاوت و پیچیده ای دارد. چه کسی حق دارد از طرف یک سنت خاص، به گفتگو با دیگران بنشیند؟
نه فقط در این مسأله، کلا دنیا، دنیای متکثّر و چندصدایی است. حتی اگر خیلی رادیکال نگاه کنیم و بگویم من شخص علاسوند قرائتم از دین و تشیع این است کسی نمی پرسد چرا؟ چه بسا آنها الزاماً دنبال حقانیت نیستند. میخواهند justification و موجّه بودن این اندیشه را بفهمند. یک میزی در جهان وجود دارد که دور آن میز، کسانی که یک زمانی اساساً نادرست و شرّ و غیرواقعی بودند الان دور آن میز نشسته اند. چندوقت پیش در بزرگترین نشست بین الادیانی جهان که در کانادا برگزار شد، پارلمان ادیان، من لیست افراد را نگاه میکردم، یک جوان سوری می خواست به عنوان نماینده همجنسگرایان سوریه سخنرانی کند. دنیا الان اینگونه است. من نمیخواهم بگویم خوب است اما دنیا به اینجا رسیده که در فضای پسامدرن هرکسی باید بتواند حرف خودش را بزند. قرار نیست کسی حرف خودش را اثبات کند که اگر مخاطبینش به اقناع نرسیدند بگوید پروژه من شکست خورد. خیر. افراد فقط باید بتوانند خودشان را پرزنت، ارائه و تبیین کنند. این در کلیّت با تفکّر اسلامی یا مسیحی مطابق نیست.
ادیان می گویند ما حقّیم و دیگران حق نیستند. یعنی ما بر مبنای حق و باطل حرف میزنیم. حرفهایی که شبیه هم هست در ادیان، میگوییم این بخشها همه اش اسلام است مثلاً و برای اینکه دیگران ما را بفهمند و به هدف نهاییمان اینکه دیگران به باور ما برسند، صحبت میکنیم. اما در جهان به غایت متکثّر و چندصدایی، اولین قدم این است که خودمان را دور آن میز قرار دهیم. الان ما دور آن میز نیستیم. بله صدای انقلاب اسلامی و اسلام سیاسی هست. درست است. بعد برای منحرف کردن این اسلام سیاسی که امام یا مقام معظم رهبری دنبالش هستند، از همین فضا، حالا به قول غربی ها فاندامنتالیستها و بنیادگراهای خیلی خیلی رادیکال مثل طالبان هم پدید آمدند. گفتند اسلام سیاسی داعش هم مثل اسلام سیاسی ایران است و چهره اسلام سیاسی را خراب کردند. آن پروژه سرجای خودش که اسلام به عنوان دین برتر معرفی بشود اما یک راهش این است که در این جهان چندصدایی جایگاه خودمان را دور آن میز پیدا کنیم. ببینید یک زمان دوره، دوره مدرن است که رقیب اسلام است. اسلام و مدرنیته خیلی رقیب هم هستند ولی در دوره پسامدرن به اسلام به عنوان رقیب نگاه نمی شود. رقیب معنا ندارد. همه طرف گفتگو هستند. ما وقتی طرف گفتگو قرار می گیریم در این طرفینیّت و گفتگو با استفاده از ابزارها مثل شبکه ها و رسانه ها و NGO اصلاً نمی شود این حرف را مطرح کرد که آیا تو نماینده اسلام و حوزه هستی یا نه؟ مثلاً هزار نفر از مسئولین حوزه هستند که مرا قبول ندارند. این مانع از این نمیشود که من بروم و دیدگاهم را بیان کنم و دیگران بشنوند. میخواهم بگویم ما باید از این عبور کنیم. ولی کارشناس خودمان که دانشمند و آگاه و خبیر و تواناست را بفرستیم که دور میز باشد در این هیاهویی که هرکسی ندایی سر داده و میگوید اسلام این است.
رئیس دپارتمان علوم اجتماعی دانشگاه مکمستر کانادا یک مقاله جلوی ما گذاشت. مقاله از آقای احمد قابل در اثبات اینکه تفکر ضدّ همجنسگرایی یک تفکر مسیحی است و در جنگهای صلیبی به تفکر اسلامی تحمیل شده است وگرنه اسلام اصلاً با آن مشکلی ندارد. ببینید آن فرد این قرائت را به عنوان یک قرائت اسلامی مطرح می کند و این زودتر به اطلاع آنها رسیده اما ما این وسط کار خودمان را نکردیم. نمونه دیگر در همین دانشگاه مکمستر، استاد درس زن در عرفان شیعی، به خاطر همزمانی ورود ما به آن دانشگاه و کلاس ایشان، از ما خواست من درس بدهم و بحثشان هم راجع به رابعه عدویه بود. من گفتم رابعه عدویه برای من که شناخت از اسلام از منظر تشیع دارم یک ایدهآل نیست و ایده آل اصلی من دختر پیامبر است و یک توضیحاتی دادم در رابطه با حضرت و جامعیتش در نقشها. فصل عبودیتشان که اگر کسی نشناسد حضرت زهراء (س) را و این فصل را بخواند فکر میکند راهبه ای در دیر است، فصل همسری را که اگر کسی بقیه را نداند فکر میکند ایشان یک معشوقه ای است که وقتش را فقط به تغزّل میگذراند. فصل مادری که اگر کسی فقط این را بخواند فکر میکند زهرای اطهر(س) همسری شوهرمرده است که همه دغدغه اش فرزندانش است و مسأله فهم و بینش ها و حضور اجتماعی حضرت. اینها همینطور که تایپ می کردند با کلمات مختلف تعجبشان را ابراز میکردند که چهارده قرن پیش زنی بوده اینچنین و تا مدتها از من متنها و تکست هایی می خواستند به زبان انگلیسی که بتوانند این مطالب را در مقالاتشان ارائه کنند. میخواهم بگویم قدم اول ایناست که ما خودمان را دور این میز جا کنیم و بگوییم اندیشه شیعی این را میخواهد بگوید. نگرانی از اینکه چه کسی نماینده اسلام است نگرانی کاملاً غیرمعقولی است الان. اما خوب است ما نیروهای خودمان را بسازیم. وقتی افرادمان زیاد باشند و واگو کنند حقیقت اسلام شیعی را، شبیه و نزدیک به هم، خودش میتواند موجی را در تفکر درست کند.
· شرط اعلمیّت در فقه ما به هرکسی اجازه اظهار نظر نمی دهد.
در فقه مراجعه به أعلم داریم اما در بقیه موارد فَاسئَلُوا أهلَ الذِّکرِ إن کُنتُم لاتَعلَمُونَ. یعنی قاعده این است که انسان سراغ فرد خبره و دانشمند برود. اما توی بحث فقاهت حالا به دلایل خودش، روایاتی داریم که دنبال ملاک های برتری مثل أعلمیت و أتقی بودن باشیم لذا اگر زمانی سازمان حوزه می خواهد شروع به اعزام مبلّغ بکند خیلی خوب است که از باسوادترها استفاده بکند. من جز یک یا دو مورد از طرف حوزه اعزام نشده ام ولی دیده ام نهادهایی را که در عرصه بین الملل کار می کنند و من خیلی خیلی خیلی انتقاد به کارشان دارم. مثلاً فرض بفرمایید من را فرستادند لبنان، نه اینکه بخواهم روی خودم تاکید کنم، میخواهم بگویم کسی که مقدماتی را خوانده است، مرا فرستادند آنجا، مباحثی را طرح کرده ام، بعد بلافاصله سال بعد به جای اینکه کسی در رتبه من یا بالاتر را بفرستند یک نفر را که به غایت پایین تر است را می فرستند. این یعنی شما هیچگونه پلنی برای برنامه خارج از کشور ندارید. فقط می خواهید برنامه تان را پر کنید. یادم می آید در سفر به ایتالیا که پیرو ترجمه یکی از کتاب هایم و به دعوت بچه های تشکّل اوراسیا در دانشکده علوم سیاسی دانشگاه رم داشتم، اینها از رایزن می خواهند نویسنده این کتاب دعوت شود و جلساتی با نویسنده اش جهت ارائه و نقد و بررسی داشته باشند. سه دانشگاه در شهرهای مختلف برنامه داشتیم. مثلاً در بولونیا که شهر دانشگاهی ایتالیاست، نصف شرکت کنندگان ناشرین و نصف دیگر اساتید و دانشجویان بودند. من شقّ القمر نکردم. رایزن فرهنگی ما میگفت برای اولینبار بعد از سی سال که از انقلاب اسلامی گذشته یک نفر آمده که به مسائل اینها می پردازد و اینها قانع می شوند. خب جلسه برگزار شد و من نمی دانستم اخبار این جلسه در وزارت خارجه پیچیده. سه ماه بعد برای هفته زن مرا دوباره دعوت کردند، به خاطر بده بستانهای سیاسی محقّق نشد. کسی که دعوت کرده بود دوست من و معاون وزیر بود. می گفت من به آنها گفتم: فلانی را که می شناسید دعوت کنید کار را تمام کند. ولی چون قضیه بده بستانهای سیاسی است، سفیر حاضر نشد این کار را انجام دهد. وقتی حوزه خودش متکفّل کار خودش نیست، ما مثل توپ فوتبال در دست این نهادها هستیم و من به تعداد تمام تجاربم به این نهادها نقد دارم. مفصّل میتوانم بگویم چه ایرادهایی در کارشان وجود دارد. حوزه بسیار اشتباه میکند که امر تبلیغ دین را به آن نهادها می سپارد. از سازمان فرهنگ و ارتباطات گرفته تا مجمع تقریب تا مجمع اهل البیت (ع) و ... من با همه این نهادها کار کرده ام. مسائل و مشکلاتی در کشور داریم که منشأش اتفاقاً همین نهادها هستند. شما فکر کنید پاکستان، کشوری به این نزدیکی، جریانهای رادیکال قبل از افغانستان، در پاکستان بودند، بعد صدای خود پاکستانیها درآمده بود و به سازمان فرهنگ گفته بودند چقدر ایام ولادت حضرت زهراء (س)، مبلّغ میفرستید فقط درباره حضرت زهراء (س) و فقط کلمات تکراری برای ما بگوید. من چیزهایی با چشم خودم دیدم که وقتی گزارش هایش را به آن نهادها میدادم، میدیدم که مسئولین واسطه نمیگذارند این گزارشها به افراد اصلی برسد. من شاید خیلی سوءظن دارم نسبت به آن نهادها. اینکه حوزه آمورش را به آنها بسپارد بسیارغلط است. حوزه خودش باید تشیّع را بیان کند اما بودجهای ندارد. چندوقت پیش برای پارلمان ادیان نتوانستند حمایت مالی شرکت نیروهای خودشان را فراهم کنند و یک نفر هم نتوانستند اعزام کنند. من خودم ویزای کانادا داشتم و فقط هزینه بلیط لازم بود اما حوزه نتوانست این کار را انجام دهد. طبیعتاً نمیتوانید آنجا نقش اساسی بازی کنید. مثلاً من جلسه رفتم با سه نفر دیگر، یک نفر نماینده صداوسیما بوده، یک نفر نماینده دانشگاه آمده اما در هیچ سفری نشده همۀ بار آن سفر از نظر کارشناسی بر دوش من نباشد. با دولتیها و غیردولتیها رفته ام، متن همه دولتی ها را گاهی اوقات نوشته ام، گاهی اوقات متن از من خریده اند، تا این حد. ولی خب من نمی بینم که آنها بتوانند کاری که ما میخواهیم را انجام دهند. دانشگاه مرمره رفته بودیم، کم مانده بود سرکنسول آنجا حرف هایی بزند که ما را به اتهام ضدّ زن بودن از آنجا بیرون کنند. درحالی که آن آقا باید دهانش را می بست و ما در آن بحث حرف میزدیم. کسی مرا دعوت کرده بود به آمریکا که این فرد بی دلیل بعداً در امریکا زندانی شد و در زندان مسمومش کردند و سرطان گرفت و فوت شد. این فرد همیشه تا آخرین لحظات، در آخرین سفری که به ایران داشت و منزل ما آمد گفت من هنوز دارم تاوان آن حرف ناپخته رفیق شما را پس می دهم که در آن کانالی که مصاحبه میکردیم، بی جهت و بی دلیل گفت ما از طرف دولت ایران در کمیسیون مقام زن می خواستیم شرکت کنیم که اینجا دعوت شدیم و می گفت من یک عمری داشتم می گفتم من با انقلاب اسلامی ربطی ندارم تا فعالیت کنم ولی متاسفانه به خاطر گفتن این حرف در کانالی که بعداً منحرف شد، سیستم امریکا یک بهانه بزرگ پیدا کرد که حتماً من با ایران در ارتباطم. گاهی اوقات کارهای اشتباهی میکنیم چون آدمهای اشتباهی می فرستیم.
بیشتر مسئولین این نهادها حوزوی هستند.
این نهادها دست حوزه نیستند. بسیاری از مسئولانشان حوزوی هستند. در گروهی که تشکیل میدهند، مثلاً در سازمان تقریب، به جز خانم صفاتی که ارتباطی با بدنه حوزه خواهران ندارند و به عنوان شخص حاضر میشوند نه به عنوان نماینده یک نهاد و چند نفر از نمایندگان مجلس حاضر بودند، تمام کارها و تصمیم گیریها و خط مشی ها در حوزه زنان و خانواده را این چندنفر انجام دادند، که ما از اساس با اندیشه های آنها مشکل داشتیم. یک مثال بزنم؛ یک کارخیلی خبط و خطایی که این گروه انجام داد و با کمک امکانات مجمع تقریب چند همایش در کشورهای اسلامی گذاشتند و من به صورت اتفاقی به نمایندگی از دانشگاه ادیان در یکی از این همایشها حضور داشتم، مفهومی به نام عدالت جنسیتی را به عنوان دکترین انقلاب اسلامی درباره زنان مطرح کردند که ما ازاین به بعد هرجا در اجلاسیه های کشورهای دیگر حاضر میشویم بگویم ما به عدالت جنسیتی باور داریم. تفکر اینها هیچگونه پشتوانه علمی نداشت. درحالیکه واژه "عدالت جنسیتی" وقتی ترجمه میشود به gender justice، یک مفهوم دارای تبار است. واژه gender، شصت هفتاد سال تبار دارد. وقتی میگویند جندر یعنی بین مرد و زن هیچ تفاوتی وجود ندارد که پایه بیولوژیک داشته باشد مگر نقش زن در بارداری. توضیحاتش مفصّل است که نمی خواهم الان وقتتان را بگیرم. به هرحال واژه جندر به هدف بی اهمیت کردن تفاوته ای ذهنی، رفتاری و روحی مردان و زنان مطرح شد و امروزه نیز وقتی می گویند جندر یعنی انواع جنسیتها شامل لزبینها، گیها، ترنسها، کوییرها، هوموسکشوالها، یعنی یک مفهوم عجیب غریب و در حال تحول است.
وقتی میگویند عدالت جنسیتی نیز منظورشان دادن امتیاز بیشتر به زنان برای رفع عقب ماندگیهاست. یعنی مفهومی رادیکالتر از برابری مطلق مردان و زنان است. هیچ ارتباطی بین این مفهوم و اندیشه دینی وجود ندارد. ببینید در عرصه بین الملل به فارسی که حرف نمی زنید. باید به این نکات توجه داشته باشید. جالب اینکه غیراز ایرانیها کسی برای واژه جندر، معادل نساخته است. یعنی همه از همین واژه استفاده میکنند چون یک ایدئولوژی است نه یک کلمه که بشود ترجمه اش کرد. خب ببینید این افراد خیلی هزینه کردند. خیلی خطا کردند. فقط چون سواد کافی نداشتند. مسئول حوزه و روحانی و معمّم نیز دنبال این افراد راه می افتد. آیا این درست است؟ یک نمونه دیگر؛ من یکبار از طرف مجمع اهل البیت (ع) به مالزی اعزام شدم. در شرایط خوبی هم نبودم. از طرف نهادهای داخلی به مناسبت هفته زن نیز خیلی دعوت داشتم. به من گفتند: نه! شما همه را کنسل کنید، همایش خیلی بزرگی است.
هزار نفر بودند که فقط صرف شام داشتند.
بله آفرین. گفتم این را؟ ببینید سالهای سال افراد می رفتند آنجا، تبلیغ می کردند، می آمدند می گفتند ما رفتیم همایش هزارنفره. یک مثال دیگر. دبی رفتم دیدم مسجد امام حسین (ع) امکانات عظیم و بسیار کاملی دارد. یک سری افراد معمولی کم سواد می آیند درحالی که ما تعدادزیادی ایرانی باسواد آنجا داریم که هیچ ارتباطی با این مسجد نداشتند. گاهی میگویم الحمدلله تعطیل شد. یعنی صاحب اصلیش یک ایرانی الاصل ساکن امارات بود که ربطی هم به دولت ایران نداشت. اما بعد از انقلاب اسلامی این را در اختیار گرفتیم و کارهای مذهبی می کردیم. میدیدم غیر از سخنرانی های تشریفاتی، هیچ اتفاقی آنجا نمی افتد. هرکدام از این گزارشها باعث میشد من از آن نهادها حذف شوم و دیگر دعوت نشوم. برای من مهم نیست ولی معتقدم ما داریم هزینه های سنگینی میکنیم. وقتی حوزه خودش این امور را به دست نگیرد این اتفاقات میافتد و بودجه ها به هدر میرود. من هرجا رفتم خودم برای خودم کارسازی کردم. مثلاً در همان مالزی بعد از آن همایش، هر شب برای خودم برنامه داشتم، حوزه های آنجا رفتیم، برنامه های دیگری که از بچه چهار ساله تا پیرمرد 80 ساله حاضر بودند. خلاصه سخنم این است که حوزه خودش باید متکفّل شود. آنها نه رصد میکنند و نه اتاق فکری دارند. من شاید خیلی بدبینم. اما اگر حوزه این کار را با برنامه انجام دهد، هم از ظرفیت های آقایان و هم از ظرفیت های خانمها استفاده کند میتوان بیشتر امیدوار بود. از خانمها فقط در هفته زن نباید دعوت کرد. ما رویدادهای کلامی و فقهی و فلسفی و ... داریم. خانم ها باید با توجه به تخصّص خودشان در این رویدادها شرکت کنند. مثلاً در واتیکان، غیر از دانشگاه گریگوریانا، انجمن زنان تئولوگ داشتند. خب این یک ظرفیت بزرگی است. بعد ازآن، دیگر نه آنها ما را دیدند نه ما آنها را. درحالیکه موضوعات زیادی برای طرح بحث با آنها داریم.
· در مصاحبه ای فرموده بودید بحثهای کلامی مثل تثلیث شاید هیچوقت به نتیجه نرسد. باید روی موضوعات عملیتر فعالیت داشت و مثلا می توان در حوزه زن و خانواده، ائتلافات بزرگ دینی تشکیل داد. دراین باره می توانید بیشتر توضیح بفرمایید؟
فقط بحثهای کلامی که به نتیجه نمیرسیم منظور بود. با مسیحیان در ارتباط با تثلیث نمیتوانیم به نتیجه ای برسیم. باورشان و رکن مسیحیّتشان است. اینها نقاط اختلاف ماست درحالیکه ما باید روی مشترکات تأکید کنیم. چهار ساعتی که در دانشگاه گریگوریانا صحبت داشتم، سه ساعت درباره زن و خانواده سؤال داشتند. سؤالات خیلی جدی. همان سالی بود که شیرین عبادی جایزه صلح نوبل گرفته بود. یک استاد دانشگاه پرسید راجع به تفسیر جدید شیرین عبادی از قرآن برای ما صحبت کنید. فکر می کرد شیرین عبادی مفسّر قرآن است. یا یک استاد چینی 50-60 جمله از احادیث اهل سنت که هیچکدام در شیعه روایت نشده اند یا روایات ضعیفی هستند را قرائت کرد و گفت پیامبر اسلام به زن اینچنین نظری دارد. که من سه ساعت مجبور شدم اینها را جمع کنم. یکی از اساتید آنجا پرسید شما نسبت به خدا چه میگویید؟ فکر میکرد در مسأله خدا، مسیحیت دست بالاتر را دارد. چون یک دین عارفانه ای است. من یک لحظه دعای حضرت امیر(ع) به ذهنم رسید که "لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ عَدَدَ اللَّیَالِی وَ الدُّهُورِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ عَدَدَ أَمْوَاجِ الْبُحُورِ...". این را خواندم و ترجمه کردم و توضیح دادم. بی اغراق این افراد اشک میریختند با ترجمه این دعا و استادی که آلمانی بود آمد بابت این مبحث تشکر کرد. برویم و بگوییم ما درباره وحدانیت چه فکر میکنیم. مفهوم خدا با این نما و شِما میتواند ائتلاف بزرگی درست کند، نه بحثهای فلسفی. خدای انبیاء و خدای پیامبر اکرم(ص) و خدای امیرالمومنین(ع). اینها خیلی ناب است. دوم؛ بحثهای خانواده. چون در بحثهای خانواده، مباحث مشترک زیادی با یهودیت، مسیحیت و حتی ادیان بشری مثل بودیسم داریم. من مقاله ای نیز درباره این اشتراکات نوشته بودم. ببینید مسیحیت و کلیسای کاتولیک دارد به دنیای مدرن آوانس میدهد. کمکم میگوید خب همجنسگرایی به هرحال هست. این افراد هم به کلیسا بیایند خب بهتر است از اینکه نیایند. کلیسای کاتولیک تنهاست. تنهاتر از ما. نگاه نکنید به اینکه دو میلیارد پیرو دارد.
از این جهت تنهاست. یک خانم آلمانی یکبار به من گفت این بحثهای شما درباره خانواده همان چیزی است که ما میخواهیم منتها ما در آلمان دولت مسیحی نداریم که از لحاظ ساختاری اهداف ما را دنبال کند. اتفاقاً رئیس دانشگاه گریگوریانا گفت چون ما حاکمیتمان مسیحی نیست به این فکر افتادیم که برای تغییر جهان و نزدیک کردنش به مسیحیت، شخصیتها و سیاستمداران، جامعه شناسان، اقتصاددانان و متخصصین مسیحی تربیت کنیم تا بر اساس توانایی و تدین خودشان بروند و دین را تقویت کنند. مثال میزد میگفت الان که شما در رم هستید، شهردار رم عوض شده. شهردار جدید یک مسیحی بسیار پایبند است. اولین کاری که کرد خیابانی که زن های بدکاره می ایستادند و اقلام این مصارف به فروش گذاشته می شد را جمع کرد. کار خیلی عجیبی بود در اروپا. چون خودش معتقد بود. به همین خاطر ما رشته های دانشگاه گریگوریانا را گسترش داده ایم تا هرکسی که اینجا می آید، فلسفه دین ما را بخواند و بعد بقیه رشته ها را تحصیل کند. ما درباره خانواده اگر حرف های مشترک زدیم و در سازمان ملل لابی بزرگی تشکیل دادیم و سازمانهای مردم نهاد ایجاد کردیم می توانیم اثرگذارتر باشیم. رئیس شورای پاپی، کاردینال آنتنولی، در همان سال 1387 که رفته بودم و دیدمشان و به نظرم باسوادترین مسئولی بود که من در این سفرها دیده ام، گفت gender ideology و ایده جندر، بیشترین صدمه را به خانواده زده است.آدم باسوادی بود. من تمام حرفهایش را در آن جلسه نوشتم و گزارش دادم. عقیده اش به عقیده ما بسیار نزدیک بود. در حوزه زنان و خانواده می توانیم این چنین ائتلاف های بزرگی تشکیل دهیم ولی هیچکس دغدغه ندارد نشستی، جلسهای در این زمینه تشکیل بدهد. مثلاً در اسپانیا که یک مسلمان نواندیش جلساتی تشکیل میداد، من و خانم زیبا میرحسینی دعوت شده بودیم. زیبا میرحسینی اپوزیسیون و ناقد است. سازمان فرهنگ نتوانست برای من ویزا بگیرد به آن جلسه بروم ولی خانم میرحسینی رفت. مقاله من را کسی خوانده بود. شنیدم عده ای تشویق کرده اند و عده ای هو کرده اند اما من نبودم که از سخنانم دفاع کنم. به همین خاطر، این عرصه ها را باید برای خودمان بازکنیم. در بحث زن و خانواده، من فوق العاده تجربیات موثر دارم. شما مثلاً در همین همایش امریکا که با روز مادر مصادف شده بود و من سخنرانی داشتم، حدود 700 نفر عمدتاً ایرانی و تعداد زیادی غیرایرانی که به صورت همزمان برایشان ترجمه می شد و اساتید خیلی خوب دانشگاه کلمبیا حضور داشتند، جلسه خیلی فاخری برگزار شد و بعد از بحثها حدود دو ساعت و نیم به سوالات پاسخ میدادم. بحث زنان و خانواده تا این حد زیر ذره بین است. یک خانم وکیلی پرسید چرا شهادت زن برای رویت هلال ماه در اسلام پذیرفته نیست؟ من آن زمان هیچگونه توضیحی در اینباره نداشتم و اصلا فکر نمیکردم کسی این را بپرسد. بعد از دو ساعت و نیم صحبت و پرسش و پاسخ، گفتم من نمیدانم. این 500 نفر پا شدند همه دست زدند. می گفتند پس ما اطمینان میکنیم آنهایی که گفتی از روی مطالعه و آگاهی بوده. تجربیات خوبی بود. هنوز با بعضی هایشان در ارتباط هستیم. تا سالها در ارتباط با آن جلسه صحبت می کردند درحالی که خیلی افراد باسوادتر از من از میان آقایان، من خبر دارم که آنجا رفته بودند و سخنرانی کرده بودند ولی یک بحثهایی گاهی نیاز آن افراد است. لذا اگر ما بتوانیم به عنوان جهان مذهبی در برابر جهان غیرمذهبی ائتلافی درست کنیم ایده خوبی خواهد بود.
درباره نحوه انجامش پیشنهادی دارید؟
بله از یکجایی میشود شروع کرد. ازکجا؟ به نظر من از واتیکان. طبیعی است که واتیکان رقیب ماست یعنی ما وقتی کمی پرس و جو کردیم چگونه می توانیم با آن ها ارتباط داشته باشیم دیدیم واتیکان نماینگان قدرتمندی در همه کشورها و حتی چندین نماینده درخاورمیانه مثلاً در ترکیه و لبنان دارد و دلشان هم نمیخواهد یک مسیحی مسلمان شود. در قدم اول باید به آنها اطمینان بدهیم ما دنبال شیفت دینی و تغییر دین نیستیم. ما نمی خواهیم دین شما را نقد کنیم. ما می خواهیم روی خانواده تاکید کنیم که جهان مذهبی برای تقویت خانواده چه شیوه هایی میتواند داشته باشد. ممکن است سخنرانی های برخی مسیحیان مشهور مثل جول آستین یا مک کارتی را شنیده باشید. اینها خیلی تلاش می کنند خانواده مسیحی را در آن ساختارهای کوبنده سکولاریستی نگه دارند. خب ما هم با وجود حاکمیت اسلامی، نگه داشتن خانواده متعبد برایمان خیلی سخت شده است. این مسأله را میشود با واتیکان وارد صحبت شد چون آنجا کرسی شیعه شناسی هم دارند. وزرا و افراد باسوادی دارند. یکبار بحثی را که علامه درباره مقصد طبیعت از ازدواج دارند مطرح کردم، برای وزیر فرهنگشان خیلی جالب بود و گفت ما هم سه اصل در مسیحیت داریم به نامه ای وحدت نوعی مرد و زن، تفاوت، و تولید مثل که خانواده بدون این سه اصل امکان پذیر نیست. خب قرابت زیادی وجود دارد. به نظر من از واتیکان می شود شروع کرد و نشست های تخصصی گذاشت. آدم همصحبت با واتیکان، با کمال معذرت، معاون حوزه نیست. یعنی منظورم این است که بحث را مصادره نکنند. بگردند ببینند در ایران نهادهای متخصص مورد اعتمادشان در این عرصه کیست واز آن نهادها کمک بگیرند. من در واتیکان یک انیستیتو دیدم به نام انیستیتو مطالعات زن و خانواده. یعنی دقیقاً مثل مرکز ما (مرکز تحقیقات زن و خانواده وابسته به حوزه علمیه). پایان نامه یکی از دانشجویانشان درباره عفت و زیبایی بود. ببینید نهادی مثل مرکز تحقیقات زن و خانواده و دو نهاد دیگری که وجود دارد، دغدغه شان این بحث است. سال بعدش که واتیکان رفته بودم خیلی تلاش کردم یک نشست دوباره با آن آدمها داشته باشم چون هنوز مرا یادشان بود. اما سفیر ما در واتیکان که توسط حوزه تعیین میشود و هیچ ربطی به سازمان فرهنگ ندارد عوض شده بود و آقایی بود که به این مباحث اهمیت نمیداد، اصلا نشستی ترتیب ندادند. شب آخر که من داشتم برمیگشتم گفتند من بیایم جلسه ای با آقای فلانی داشته باشم اما من منظورم جلسه با افراد دیگری بود. گفتند میخواهند اجلاسی بگذارند به نام از رم تا قم، وقتی رفتم جلسه ده تا موضوع دادم که روی اینها کار شود. اما آن آقای سفیر گفت بله این موضوعات خوب است مثلا من رفته بودم دانشگاه رم و توضیح میدادم که آیا میدانید همین مسواک زدن چقدر در اسلام اهمیت دارد و چقدر روایت دربارهاش داریم؟ باید به ایشان گفت شما آیا برای تبیین و توجیه اسلام، مثالی پیشرفته تر و بهتر از این ندارید؟ سطح آگاهی ایشان به نظرم درهمین حد بود. دنیا پیچیده تر از این حرفهاست. همانسال که من رفته بودم ایتالیا، عکس های خانم سکینه محمدی که به جرم زنای محصنه و قتل شوهرش به سنگسار محکوم شده بود، به صورت بیلبوردهای بزرگ در سرتاسر رم بود. من در آن فضا داشتم کتابم را تبیین و توجیه میکردم. بعد سفیر شما در آن فضا بخواهد مسواک زدن را توجیه کند ناراحت کننده و ناامیدکننده است. فهمیدم چرا ایشان انگیزه ای برای برگزاری جلسه و ادامه صحبت های سال قبل نداشت. اینها مواردی است که مسئولان، حوزوی هستند اما دغدغه این مسائل را ندارند. به نظرم می توان از واتیکان شروع کرد چون نهاد پربردی است و حرف پاپ در سازمان ملل بیشتر از حرف ما شنیده میشود. زمانی که بحث توزیع اقلام کنترل بارداری در بین بچه های بالای پنجم دبستان را سازمان ملل برای ایمنی مطرح کرد، ایران با کمک کشورهای غیرمتعهد توانست جلوی آن را بگیرد. لابی، لابی مهمی است و می تواند به سیاست ما هم کمک کند.
انتظارات شما از مرکز ارتباطات و بین الملل حوزه های علمیه چیست تا فعالیت حوزه علمیه خواهران در امور ادیانی و مذاهبی بین المللی افزایش پیدا کند؟
حوزه خواهران تا زمانی که معاونت بین الملل نداشته باشد، معاونت بین الملل باید به حضور زنان در این عرصه ها کمک کند. اولین انتظار من این است که این معاونت، زنان را ببیند. زنان را ببیند در دو جهت. یک اینکه زنان مبلّغ را ببیند. دو، مسأله زنان را در جهان رصد کند. من تابستان گذشته به همایشی در دانشگاه آکسفورد دعوت شدم. مقاله دادم و چکیده مرا بسیار پسندیدند.
موضوع مقاله تان چه بود؟
عدالت جنسیتی؛ مفهومی نامتعین و تفسیرپذیر. برای ویزا باید پروسه ای را طی می کردم. پروسه اش کار خودم بود اما اینها هزینه می خواهد. هزینه هایش سنگین است و من ممکن است از پسش برنیایم. هیچکس نبود که من به او بگویم شما چکار می توانید بکنید که من بتوانم بروم و حرف اسلام را آنجا بزنم. هیچکسی نبود. سال گذشته من به یک برنامه دو هفته ای در کانادا دعوت شده بودم. بعد از آن نیز از من خواسته بودند برای برنامه محرم بمانم. ترانزیتم از انگلستان بود و علیرغم اینکه ویزای کانادا داشتم و قانوناً نمیتوانند از ترانزیت کسانی که ویزای کانادا، نیوزیلند، استرالیا و امریکا و کانادا را دارند جلوگیری کنند، این افراد نیازی به ویزای ترانزیت لندن ندارند، بااینحال جلوی مرا گرفتند. حدود ده ساعت در فرودگاه ترکیه راه رفتم و باید مجدداً بلیط مستقیم می خریدم. چون نهادی که دعوت کرده بود خیلی هزینه کرده بود. من تا آنجا رفته ام و برای یک ماه متن آماده کرده ام و کلی آدم منتظر من است، اما به تنها جایی که امید نداشتم زنگ بزنم و برای من بلیط بخرند حوزه بود. ما نمی توانیم رابطه سود و هزینه را درک کنیم که این هزینه را می کنیم اما کلی مسأله در گروه مخاطبت را حل و فصل میکنی. کسی نبود که هزینه بلیط را بدهد و من با کمال خستگی برگشتم. معاونت حوزه باید بانوان مبلّغ را ببیند، مسأله ها را رصد کند، باید برای حضور زنان مخصوصاً در کارهای فاخر مثل فعالیتهای دانشگاهی و تبلیغی تمهیدات لازم را بیندیشد. در سال چندین نشست بگذارد. عرصه کشورهای عربی را جدا ببینید. طلبه ها در کشورهای عربی خیلی زود می توانند موفق شوند. افرادی هم برای اروپا و مناطق دیگر. بالاخره برنامه ریزی می خواهد. جلسه ای بگذارند پیشنهاداتمان را مفصّل ارائه کنیم.