شیعه نیوز:
پرسش
قال علی( علیه السلام ): «صاحب مصر علامة العلامات و آیته عجب لها أمارات، قلبه حسن و رأسه محمد و یغیر اسم الجد(محمد حسنی مبارک)، إن خرج فاعلم أنّ المهدی سیطرق أبوابکم، فقبل أن یقرعها طیروا إلیه فی قباب السحاب (الطائرات)، أو ائتوه زحفا و حبوا على الثلج. .»؛ ماذا قال علی( علیه السلام ) عن آخر الزمان، صفحه 330؛ آیا این حدیث معتبر است؟
پاسخ اجمالی
منتظران موعود، پیوسته در انتظار تحقق نشانههایی هستند که در روایات فراوان به عنوان نشانه ظهور امام مهدی( عجه الله تعالی فرجهم الشریف ) بیان شده است. به همین جهت در طول تاریخ، تطبیق نشانهها بر افراد و گروههایی صورت گرفته و امروزه رواج بیشتری یافته است.
یکی از روایاتی که تبلیغات بسیاری در ارتباط با آن در فضای وب انجام گرفته، همین روایت مطرح شده در پرسش است، که معنای آن این است: صاحب مصر در رأس نشانهها و علامتها است و نشانه صاحب مصر، علامتهایی عجیب دارد، وسط اسم رئیس مصر «حسن» است و اول اسم آن «محمد» است و اسم جدّ خودش را تغییر میدهد. و اگر صاحب مصر از حکومت خارج شد [و یا بوسیله مردم او را از حکومت خارج کردند] پس بدانید به درستیکه حضرت مهدی( عجه الله تعالی فرجهم الشریف ) درب خانههای شما را میزند (یعنی پشت درهای شما است) پس دریابید و در آغوش گیرید کسی که درهای [خانههای] شما را کوبیده است و به سوی ایشان همانند پارههای ابر پرواز کنید یا بروید به نزد ایشان، هر چند به صورت خزیدن و کشیدن بدن خود روی زمین و جامه پوشیدهای که در آن هنگام بر روی آن برف باشد.
اما بنابر تحقیق در منابع روایی معتبر و غیر معتبر شیعه و سنی چنین روایتی -حتی مشابه آن- یافت نشد. اصل این روایت را، که تبلیغات زیادی از آن در فضای وب شده، نویسنده کتاب «ماذا قال علی ( علیه السلام ) عن آخر الزمان»(معاصر) از کتاب «المفاجأة» محمد عیسی داود (معاصر) بدون ذکر سلسله سند نقل کرده است.[1] که همین در ضعف سند این روایت کفایت میکند.
به علاوه، روایات معتبر و مورد اعتنای زیادی درباره نشانههای ظهور امام زمان( عجه الله تعالی فرجهم الشریف ) است،[2] که دیگر نیازی به روایات غیر معتبر نیست. همچنین لازم و حتی صحیح نیست؛ هر اتفاقی که در جهان نسبت به کشورها و یا اشخاص رُخ میدهد، به گونهای تکلفآمیز با روایات مربوط به نشانههای ظهور تطبیق دهیم و یا به روایات خیلی ضعیف و غیر مستند استناد کنیم.
بیگمان تحولات عمیق کنونی و حرکت و بیداری اسلامی در منطقه که پیام نفرت از مزدوران جهان را به گوش همه آنان میرساند، واقعیّت خوشحال کنندهای برای مسلمانان جهان و انساندوستان است و به یقین هرچه زمان بگذرد بر عمق بیداری اسلامی و قدرت و عمق طوفان مستضعفین افزوده خواهد شد، اما این تحولات دلیلی برای نقل سخنان ضعیف سپس تطبیق تکلّفآمیز بر آنها نمیشود؛ زیرا زمینه جعل اینگونه روایات وجود دارد، همانطور که ظلم و ستم حاکمان بنی امیه و پس از آنان، بنی عباس به عموم مسلمانان - به ویژه شیعیان - موجب شد که مردم، ظهور منجیای که رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم )، امامان ( علیه السلام ) و اصحاب ایشان وعده داده بودند را نزدیک بدانند. در این میان، افرادی صالح یا ناصالح برای رفع این ستمها به مقابله با دستگاه حاکم برخاسته و تا پای جان پیش رفتند که گاه خود آنان و گاه هواداران و دوستدارانشان، آنان را منجی موعود تصوّر کرده و لقب مهدی به او دادند و برای اثبات مدعای خود علایمی را ساخته یا علایم حقیقی را تحریف و بر خود تطبیق نمودند؛ مانند اینکه کیسانیه، محمد بن حنفیه را مهدی دانستند،[3] ناووسیه معتقد به مهدویت امام ششم شیعیان شدند.[4] مهمتر و مؤثّرتر از همه این گروهها اسماعیلیه و حکومت آنان؛ یعنی فاطمیان مصر است که گوی سبقت را از همگان ربود.[5] مطالعه تاریخ اسلام و در کنار آن مروری بر روایتهای نشانههای ظهور، به خوبی نشان میدهد که بسیاری از آنچه به نام نشانه ظهور مهدی مشهور شده، در طول تاریخ نیز مطابق یا مشابه آن رخ داده است.
[1]. ر.ک: عاشور، سید علی، ماذا قال علی ( علیه السلام ) عن آخر الزمان، ص 330، نشر فرصاد، تهران؛ محمد عیسی داود،«المفاجأة»، ص 413، به نقل از همان.
[2]. ر.ک: «علایم ظهور حضرت مهدى ( عجه الله تعالی فرجهم الشریف )»، سؤال 49؛ «دجال در روایات»، سؤال 218؛ «علایم ظهور امام زمان ( عجه الله تعالی فرجهم الشریف )»، سؤال 219؛ «هویت سفیانی، یمانی، خراسانی، شعیب ابن صالح و زرقاوی»، سؤال 7229.
[3]. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، ص 288، دار الکتب الاسلامیة، تهران، چاپ سوم، 1390ق؛ علامه طباطبایى، شیعه در اسلام، ص 64، دفتر نشر اسلامى، قم، چاپ سیزدهم، 1378ش.
[4]. فیاض لاهیجى، گوهر مراد، ص 583، نشر سایه، تهران، چاپ اول، 1383ش؛ مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامى، ص 436، آستان قدس رضوى، مشهد، چاپ دوم، 1372ش.
[5]. ر.ک: حلبى، على اصغر، تاریخ علم کلام در ایران و جهان، ص 140 – 141، انتشارات اساطیر، تهران، چاپ دوم، 1376ش؛ شیعه در اسلام، ص 71.
T