شیعه نیوز:
پاسخ اجمالی
۱. این سخن جدیدی نیست، بلکه بنی اسرائیل هم خطاب به حضرت موسی( علیه السلام ) گفته بودند تا خدا را به صورت علنی نبینیم به تو ایمان نمیآوریم.
خداوند در قرآن میفرماید: و (نیز به یاد آورید) هنگامى را که گفتید: «اى موسى! ما هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد مگر اینکه خدا را آشکارا (با چشم خود) ببینیم!» پس صاعقه شما را گرفت در حالىکه تماشا مىکردید.[1]
۲. مگر هر چیز که وجود دارد قابل مشاهده است؟ اینکه ما اکسیژن استنشاق میکنیم آیا اکسیژن را میبینیم؟ اینکه ما صاحب عقل هستیم آیا عقل را میبینیم؟
اینکه ما جان داریم آیا جان را میبینیم؟ و ... .
۳. دیدن امام زمان( علیه السلام ) و معجزه از آنحضرت ارتباطی با ایمان به خدا ندارد، هر کدام از این دو موضوع دلایل خاص خود را میخواهند.[2]
۴. بدون تردید هر کدام از ما، در بیان حق و معرفی آن به دیگران وظایفی داریم، امّا باید توجه داشت که ما مأمور نیستیم که حتماً دیگران را حتی به زور و اجبار، به راه راست هدایت کنیم،[3] بلکه ما باید راه را به آنان بنمایانیم و آنان به اختیار خود راه راست یا گمراهی را انتخاب کنند؛[4] بنابر این، اگر راه درست را انتخاب نکردند این نگرانی برای خودشان است.
خداوند خطاب به پیامبرش( صلی الله علیه و آله و سلم ) میفرماید: و اگر اعراض آنها بر تو سنگین است، چنانچه بتوانى نقبى در زمین بزنى، یا نردبانى به آسمان بگذارى (و اعماق زمین و آسمانها را جستوجو کنى، چنین کن) تا آیه (و نشانه دیگرى) براى آنها بیاورى! (ولى بدان که این لجوجان، ایمان نمىآورند!) امّا اگر خدا بخواهد، آنها را (به اجبار) بر هدایت جمع خواهد کرد. (ولى هدایت اجبارى، چه سودى دارد؟) پس هرگز از جاهلان مباش.[5]
این آیه میخواهد بگوید بیتابى مکن و صبر و استقامت را از دست مده و بیش از اندازه خود را به خاطر کفر و شرک آنها ناراحت مکن و بدان راه همین است که تو مىپیمایی.[6]
[1]. «وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسى لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ»، بقره، 55،
[2]. ر. ک: «دلایل عقلی زنده بودن امام زمان (عج)»، پاسخ ۵۳۴؛ «فلسفۀ وجود دوازده امام»، پاسخ ۱۲۸۴
[3]. وظیفه فرستاده (خدا) جز ابلاغ آشکار نیست، عنکبوت، 18.
[4]. «ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس»، انسان، 3.
[5]. انعام، 35.
[6]. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 5، ص 215، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374 ش.
T