شیعه نیوز:
پرسش
آیا سند صحیحی برای خطبه «شقشقیه» وجود دارد؟ و آیا میتوان از متن خطبه شقشقیه صریحاً امامت بلا فصل حضرت علی( علیه السلام ) و فرزندان گرامی ایشان را ثابت نمود؟!
پاسخ اجمالی
تمام شیعیان و برخی از اهل سنت معتقدند که خطبه شقشقیه کلام امام علی( علیه السلام ) است. این خطبه در کتابهای مختلفی – گاه با ذکر سند و گاه بدون آن - نقل شده و برخی از منابع پیش از سید رضی نیز آنرا نقل کردهاند، در نتیجه میتوان اطمینان یافت که سید رضی پدیدآورنده این گفتار نبوده و قبل از او نیز این روایت – شاید با تفاوتهای جزئی - وجود داشته است. سلسله سندهای مختلفی نیز برای این خطبه ذکر شده است. چه کسانی که قبل از سید رضی میزیستند، و چه بعد از او.
شیخ مفید که استاد سید رضی بود، در مورد سند این خطبه میگوید: «جمعی از نقل کنندههای حدیث با سلسله سندهای مختلف این خطبه را از ابن عباس نقل کردهاند».
اما در مورد محتوای خطبه شقشقیه، باید گفت دلالت این خطبه بر غصب خلافت و همچنین شایستگی علی( علیه السلام ) بر این مقام بسیار واضح است و همین موضوع منجر به آن شده تا تلاش شود اصل صحت این نقل زیر سؤال رود!
امام علی( علیه السلام ) در بخشی از این خطبه میفرماید: «هان! به خدا قسم که فلان (ابوبكر) جامه خلافت را پوشيد در حالىكه میدانست جايگاه من در خلافت چون محور سنگ آسياب به آسياب است، ... اما از خلافت چشم پوشيدم، و روى از آن بر تافتم، ... ديدم خویشتنداری در اين امر عاقلانهتر است، پس صبر كردم در حالىكه گويى در ديدهام خاشاک بود، و غصه راه گلويم را بسته بود! میديدم كه ميراثم به غارت میرود ...».
پاسخ تفصیلی
سید رضی از علمای شیعه در کتاب معروف خود «نهج البلاغه»؛ خطبهای به نام «شقشقیه» را از امام علی( علیه السلام ) نقل میکند که مطالب بسیار کلیدی و مهم در آن وجود دارد.
الف. سند خطبه «شقشقیه»
در مورد سند این روایت اختلافاتی وجود دارد. شیعیان بر این عقیده هستند که امام علی( علیه السلام ) این خطبه را بیان فرموده است. بسیاری از محققان در تألیفاتشان این خطبه را نقل کردهاند بدون اینکه خلافی را بیان کرده باشند. اما بسیاری از اهل سنت به این سمت رفتهاند که انتساب این خطبه به علی( علیه السلام ) دروغ است و این انکار بدان جهت بوده که این خطبه را مشتمل بر تظلم و شکایت علی( علیه السلام ) در امر خلافت دانسته که به وضوح بیانگر غصب این مقام توسط خلیفه اول است.[1]
حال به اختصار به بررسی این دو دیدگاه میپردازیم:
1. برخی از غیر شیعیان اصل انتساب این خطبه را به امیرالمؤمنین( علیه السلام ) انکار کرده و برخی پا را فراتر گذاشته و اساساً انتساب کتاب نهج البلاغه به علی( علیه السلام ) را نادرست میدانند!: «... کتاب نهج البلاغه و آنچه در آن است از خطبهها و گفتارها منسوب به علی( علیه السلام ) است. این کتاب به هیچ وجه نمیتواند به علی( علیه السلام ) منتسب شود؛ زیرا با واقعیت علی( علیه السلام ) همخوانی ندارد و همچنین به جهت اینکه ضوابط علمی که باید در انتساب گفتارها به دیگران رعایت شود، در آن وجود ندارد و آن اینکه سلسله سند متصلی که این کلمات را به ایشان وصل نماید، موجود نیست؛ زیرا شریف رضی خطبهها را در قرن چهارم هجری جمع کرده است در حالیکه بین او و علی( علیه السلام ) چند قرن فاصله میباشد ...«.[2] نقد این گفتارها که کلیت نهج البلاغه را زیر سؤال میبرند، در کتب و مقالات فراوانی وجود دارد، اما در این نوشتار، در مورد خطبه شقشقیه بویژه بیان خواهیم نمود که ادعای منتسب نبودن این خطبه به امیر المؤمنین( علیه السلام ) ادعای درستی نیست.
2. تقریباً تمام شیعیان و برخی از اهل سنت معتقدند که این خطبه از کلام علی( علیه السلام ) بوده و نمیتوان در آن اشکالی را ایجاد کرد. این خطبه دارای نقلهای متفاوتی است. برخی منابع قبل از سید رضی، نیز این حدیث را نقل کردهاند[3] که در نتیجه میتوان گفت سید رضی گوینده این گفتار نبوده و قبل از او نیز این روایت وجود داشته است.
علاوه بر این، مطلبی را ابن ابی الحدید از اهل سنت از اساتید اهل سنت خود نقل میکند که بسیار جالب است:
«استادم أبو الخير مصدق بن شبيب الواسطی در سال ۶۰۳ هجری قمری برایم نقل میکرد که من این خطبه را نزد استادم شيخ أبی محمد عبد الله معروف به ابن الخشاب خواندم، ... به او گفتم که بسیاری از مردم میگویند این خطبه، کلام سید رضی است. ابن خشاب گفت: سید رضی و غیر سید رضی کجا و این نوع سخنوری و جملات کجا!؟ ... به خدا قسم! این خطبه را در کتابهایی دیدم که دویست سال قبل از به دنیا آمدن رضی، نگارش یافته بودند. اینها را با نگارش علمایی دیدم که خط آنها را میشناختم و از علمایی بودند که قبل از تولد پدر سید رضی میزیستند. ... بسیاری از این خطبه را در کتابهای أبوالقاسم بلخی دیدهام و همچنین بسیاری از آنرا نیز در کتاب إنصاف أبو جعفر بن قبة نیز یافتهام ...».[4]
همچنین کتابهای حدیثی، سلسله سندی را نیز برای این خطبه آوردهاند و دقیقاً گفتهاند که این احادیث از چه کسانی نقل شده تا اینکه این سلسله سند را به ابن عباس از امیر المؤمنین علی( علیه السلام ) رساندهاند. این بیان سلسله سند، در منابع مختلفی آمده است؛ چه کسانی که قبل از سید رضی میزیستند،[5] و چه پس از ایشان که سلسله سندهای مختلفی را ذکر کردهاند.[6] این رویه به حدی بود که برخی از علمای قدیم درباره سند این خطبه گفتهاند: «جمعی از ناقلان حدیث با سلسله سندهای مختلف این خطبه را از ابن عباس نقل کردهاند».[7]
البته در اینجا بحثی وجود دارد که این خطبه تواتر لفظی نیز دارد یا تنها تواتر معنایی؟! و همچنین آیا تظلم و شکایت آن امام از خلفا وجود داشته است یا نه؟! برخی از محققان در این مورد گفتهاند: «حق اين است كه كشمكش خلافت ميان على( علیه السلام ) و كسانى كه امر خلافت را در زمان وى در دست داشتند ثابت است و شكايت و تظلّم به تواتر معنوى از آن حضرت صدور يافته است. ما به ضرورت میدانيم كه گفتار متضمّن بر تظلّم و شكايت در امر خلافت در فراوانى و شهرت به حدّى است كه ممكن نيست همه آنها را تكذيب كرد، بلكه ناگزير بايد بخشى از آنرا تصديق كرد. همينقدر كه صدق شكايت ثابت شد مطلب ثابت است. امّا اينكه خصوصاً با الفاظ معيّنى شكايت صورت گرفته است، متواتر نيست، هر چند بعضى از الفاظ از بعضى ديگر مشهورترند. بنابر اين، جايى براى انكار صدور اين خطبه از امام علی( علیه السلام ) و نسبت دادن آن به سيّد رضى باقى نمیماند؛ زيرا دلیل مخالفان در رد این خطبه، اين است كه كلام امام( علیه السلام ) به صراحت شامل تظلّم و شكايت است و اگر تصريح به تظلّم و شكايت را دليل بر انكار صدور اين خطبه از امام( علیه السلام ) بدانيم معنايش اين است كه معتقد شويم ميان امام( علیه السلام ) و خلفا اختلاف نبوده است، با اينكه میدانيم اين عقيده باطلى است، به خصوص كه اين خطبه پيش از سيّد رضى در ميان علما مشهور بوده است».[8]
ب. محتوای خطبه شقشقیه
پرسشی که در اینجا مطرح میشود این است که بر فرض پذیرش سند، این خطبه چگونه دلالت خواهد داشت که علی( علیه السلام ) خلافت را حق خود میدانست و معتقد بود که حق او غصب شده است؟
به نظر میرسد دلالت این خطبه بر این مطلب بسیار واضح است و همین دلالت سبب شد، مخالفان، اصل صحت این نقل را زیر سؤال ببرند. برای بیان این مطلب قسمتهایی از این گفتار قابل استناد است؛ مانند این بخش از خطبه شقشقیه: «هان! به خدا قسم که فلان (ابو بكر پسر ابو قحافه) جامه خلافت را پوشيد در حالىكه میدانست جايگاه من در خلافت چون محور سنگ آسياب به آسياب است، سيل دانش از وجودم همچون سيل سرازير میشود، و مرغ انديشه به قلّه منزلتم نمیرسد. اما از خلافت چشم پوشيدم، و روى از آن برتافتم، و عميقاً انديشه كردم كه با دست بريده و بدون ياور بجنگم، يا آن عرصه گاه ظلمت كور را تحمل نمايم، فضايى كه پيران در آن فرسوده، و كمسالان پير، و مؤمن تا ديدار حق دچار مشقت میشود! ديدم خویشتنداری در اين امر عاقلانهتر است، پس صبر كردم در حالىكه گويى در ديدهام خاشاک بود، و غصه راه گلويم را بسته بود! میديدم كه ميراثم به غارت میرود ...».[9] از این کلام و عبارات مشابه آن کاملاً به دست میآید که خلافت حق امام علی( علیه السلام ) و شایسته این مقام بود که این مقام توسط برخی دیگر، غصب شده است.[10]
[1]. هاشمی خويى، ميرزا حبيب الله، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، محقق، مصحح: ميانجى، ابراهيم، ج 2، ص 345، مكتبة الإسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1400ق.
[2]. رشید رضا، محمد رشيد بن علی رضا بن محمد، رسائل السنة و الشيعة، حواشی و تعليقات: العباد، محمد أحمد، ج 2، ص 144(پاورقی)، دار المنار، قاهرة، چاپ دوم، 1366ق.
[3]. شیخ صدوق، معانی الأخبار، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ص 361 – 362، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، 1403ق.
[4]. ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغة، محقق و مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل، ج 1، ص 205 – 206، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، قم، چاپ اول، 1404ق.
[5]. معانی الأخبار، ص 361؛ شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 150، کتاب فروشی داوری، قم، چاپ اول، 1385ش.
[6]. شیخ طوسی، الأمالی، ص 372، دار الثقافة، قم، چاپ اول، 1414ق؛ ابن طاووس، علی بن موسی، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، محقق و مصحح: عاشور، علی، ج 2، ص 418، نشر خیام، قم، چاپ اول، 1400ق؛ بحرانی، سید هاشم، حلیة الأبرار فی أحوال محمّد و آله الأطهار( علیه السلام )، ج 2، ص 289، مؤسسة المعارف الإسلامیة، قم، چاپ اول، 1411ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 29، ص 479، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
[7]. شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 1، ص 287، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413ق.
[8]. ابن میثم، میثم بن علی، شرح نهج البلاغة، ترجمه: عطایی، محمدرضا، روحانی، حبیب، ج 1، ص 499، بنیاد پژوهشهای اسلامی، مشهد، چاپ یکم، 1385ش.
[9]. شریف الرضی، محمد بن حسین، خطبه 3، نهج البلاغة، محقق و مصحح: صالح، صبحی، ص 48، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق: «أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ [ابْنُ أَبِي قُحَافَةَ] وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ وَ لَا يَرْقَى إِلَيَّ الطَّيْرُ فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَيْتُ عَنْهَا كَشْحاً وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِي بَيْنَ أَنْ أَصُولَ بِيَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْيَةٍ عَمْيَاءَ يَهْرَمُ فِيهَا الْكَبِيرُ وَ يَشِيبُ فِيهَا الصَّغِيرُ وَ يَكْدَحُ فِيهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى يَلْقَى رَبَّهُ فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِي نَهْباً ...».
[10]. برای اطلاع از متن این خطبه ر.ک: 12578؛ خطبه شقشقیه
T