۰

چرا جابر بن عبدالله و دیگر اصحاب پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) هنگام عیادت از فاطمه( سلام الله علیها ) به آن‌‌حضرت طوری نگاه کردند که زردی صورت او را دیدند؟ مگر آنها نامحرم نبودند؟!

این‌که حضرت فاطمه( سلام الله علیها ) فرموده: «بهترین زن، زنی است که نه نامحرمی او را ببیند و نه او نامحرمی را ببیند»، حرمت حضور زنان در اجتماع برداشت نمی‌شود؛ بلکه این روایت، در مقام بیان یکی از ارزش‌های اخلاقی است، و آن این‌که تا جایی که امکان دارد، باید ارتباط و برخوردهای روز مرّه میان مردان و زنان نامحرم به حداقل ممکن برسد.
کد خبر: ۲۰۷۵۵۲
۰۹:۰۳ - ۲۳ آذر ۱۳۹۸

شیعه نیوز:
پرسش
درباره حضرت زهرا( سلام الله علیها ) این حدیث را داریم: «عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ:- خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ص یُرِیدُ فَاطِمَةَ وَ أَنَا مَعَهُ فَلَمَّا انْتَهَیْتُ إِلَى الْبَابِ وَضَعَ یَدَهُ عَلَیْهِ فَدَفَعَهُ ثُمَّ قَالَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ فَقَالَتْ فَاطِمَةُ عَلَیْکَ السَّلَامُ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَدْخُلُ قَالَتْ ادْخُلْ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَدْخُلُ أَنَا وَ مَنْ مَعِی فَقَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ لَیْسَ عَلَیَّ قِنَاعٌ فَقَالَ یَا فَاطِمَةُ خُذِی فَضْلَ مِلْحَفَتِکِ فَقَنِّعِی بِهِ رَأْسَکِ فَفَعَلَتْ ثُمَّ قَالَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ فَقَالَتْ فَاطِمَةُ وَ عَلَیْکَ السَّلَامُ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَدْخُلُ قَالَتْ نَعَمْ یَا رَسُولَ‏ اللَّهِ قَالَ أَنَا وَ مَنْ مَعِی قَالَتْ وَ مَنْ مَعَکَ قَالَ جَابِرٌ فَدَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ دَخَلْتُ وَ إِذَا وَجْهُ فَاطِمَةَ أَصْفَرُ کَأَنَّهُ بَطْنُ جَرَادَةٍ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا لِی أَرَى وَجْهَکِ أَصْفَرَ قَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ الْجُوعُ فَقَالَ اللَّهُمَّ مُشْبِعَ الْجَوْعَةِ وَ دَافِعَ الضَّیْعَةِ أَشْبِعْ فَاطِمَةَ بِنْتَ مُحَمَّدٍ قَالَ جَابِرٌ فَوَ اللَّهِ لَنَظَرْتُ إِلَى الدَّمِ یَنْحَدِرُ مِنْ قُصَاصِهَا حَتَّى عَادَ وَجْهُهَا أَحْمَرَ فَمَا جَاعَتْ بَعْدَ ذَلِکَ الْیَوْمِ.». در این روایت جناب جابر، صورت حضرت فاطمه( سلام الله علیها ) را مشاهده کرده که گفته زرد بود. همچنین جناب جابر این‌قدر با دقت به چهره حضرت نگریسته که جاری شدن خون زیر پوست را هم دیده است. پس نمی‌شود در توجیهش گفت که این همان نگاه اول است که فقها اجازه داده‌اند؛ چون با یک نگاه اتفاقی که فوری طرف سرش را پائین بیندازد این میزان جزئیات را انسان نمی‌تواند بفهمد. مگر حضرت زهرا نفرمود بهترین زن، زنی است که نه نامحرمی او را ببیند نه او نامحرمی را ببیند یا مثلاً حتی ایشان در برابر نابینا نیز روی خود را می‌گرفتند. آیا این روایات با هم تعارض دارند؟
پاسخ اجمالی
روایاتی در منابع شیعی و سنی وجود دارد که حکایت از آن دارد برخی از اصحاب پیامبر خدا( صلی الله علیه و آله و سلم )؛ مانند جابر بن عبد الله انصاری، صورت حضرت فاطمه( سلام الله علیها ) و حتی زردی سیمای او را که بر اثر گرسنگی ایجاد شده بوده، دیده‌اند. اما درباره این دسته از روایات باید به نکاتی توجه شود تا شبهه تعارض پیش نیاید، از جمله این‌که؛ پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) به فاطمه( سلام الله علیها ) دستور داده تا با مقنعه سرش را بپوشاند، نه صورت را؛ از این‌رو، اگر چیزی بیش از مقنعه بر سر کردن، پوشیدن دیگری بر فاطمه( سلام الله علیها ) واجب بود حتماً پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) به این امر دستور می‌داد.
2. این‌که حضرت فاطمه( سلام الله علیها ) فرموده: «بهترین زن، زنی است که نه نامحرمی او را ببیند و نه او نامحرمی را ببیند»، حرمت حضور زنان در اجتماع برداشت نمی‌شود؛ بلکه این روایت، در مقام بیان یکی از ارزش‌های اخلاقی است، و آن این‌که تا جایی که امکان دارد، باید ارتباط و برخوردهای روز مرّه میان مردان و زنان نامحرم به حداقل ممکن برسد.
3. از آن‌جایی که صورت حضرت زهرا( سلام الله علیها ) به جهت گرسنگی شدید زرد شده بود، هرکسی با نگاه عادی و اجمالی هم متوجه ضعف بدن و زردی صورت حضرت فاطمه( سلام الله علیها ) می‌شد. بنابراین، توصیف زردی صورت حضرت زهرا توسط اصحابی مانند جابر گناه نبوده است.

پاسخ تفصیلی
در روایتی از حضرت فاطمه( سلام الله علیها ) آمده: «بهترین زن، زنی است که نه نامحرمی او را ببیند و نه او نامحرمی را ببیند».[1] از این روایت، حرمت حضور زنان در اجتماع برداشت نمی‌شود؛ چرا که آنچه در متن روایت آمده، با سیره و منش خود حضرت زهرا( سلام الله علیها ) مخالف است؛ به این دلیل که آن‌حضرت در مواقع لزوم و ضرورت در اجتماع حاضر می‌شده، و هم او مردان را می‌دیده و هم آنان او را می‌دیدند، بلکه در مقام بیان یکی از ارزش‌های اخلاقی است، و آن این‌که تا جایی که امکان دارد، باید ارتباط و برخوردهای روز مرّه میان مردان و زنان نامحرم به حداقل ممکن برسد.[2]
عیادت اصحاب پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) از حضرت فاطمه( سلام الله علیها )
بدون ‌شک، حجاب و حفظ عفاف یکی از ضرورت‌ها و لوازم حضور زن مسلمان در جامعه است. اگر تاریخ زندگانی حضرت فاطمه( سلام الله علیها ) را در بستر روایات و اخبار تاریخی –به مثابه الگوی بانوی مسلمان ورق بزنیم می‌بینیم که برخی روایات و احادیث بر شدّت مراقبت ایشان و احتیاط فراوانشان از حضور در محافل مردان تأکید می‌کند؛ برای نمونه، طبق روایات تاریخی هنگامی که پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) پس از ازدواج حضرت زهرا( سلام الله علیها ) با امام علی( علیه السلام )، خدمت در خانه را به حضرت زهرا و کار در خارج منزل را به حضرت علی( علیه السلام ) می‌سپارد، ایشان بسیار شادمان می‌گردد.[3] چه بسا از این روایات این گونه برداشت شود که او نزد هیچ مردی نمایان نگشته و صورت او را کسی به جز محرم‌های او ندیده است. اما در همین تاریخ زندگانی‌شان نیز مواردی است که خلاف این روش را، دست کم در مسئله «پوشاندن صورت» نشان می‌دهد. مانند روایاتی که حکایت از آن دارد برخی از دیگر اصحاب پیامبر، صورت حضرت فاطمه صدیقه( سلام الله علیها ) و حتی زردی سیمای او را که بر اثر گرسنگی ایجاد شده بوده، دیده‌اند.
1. جابر بن عبدالله انصاری گوید: رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم ) به سوی فاطمه( سلام الله علیها ) خارج شد؛ من با او بودم؛ وقتی به درِ خانه او رسیدیم دستش را روی در گذاشت و آن‌را کوبید سپس فرمود: «سلام بر شما»؛ پس فاطمه گفت: «علیک السلام ای رسول خدا»، پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ): «داخل شوم»؟ فاطمه: «ای رسول خدا! وارد شو»، پیامبر: «من با کسی که با من است وارد شوم»؟ فاطمه: «ای رسول خدا! من مقنعه ندارم»، پیامبر: «گوشه ملحفه را مقنعه کن»؛ وقتی فاطمه( سلام الله علیها ) این کار را کرد رسول خدا فرمود: «السلام علیکم»؛ فاطمه: «و علیک السلام، ای رسول خدا!» پیامبر: «اجازه هست که داخل شوم»؟ فاطمه: «آری ای رسول خدا وارد شو»؛ فرمود: «با این شخص که همراه دارم داخل شوم»؟ گفت: «آری شما و کسی که همراه شماست با هم وارد شوید»؛ پیامبر داخل شد و من هم داخل شدم؛ صورت مبارک فاطمه( سلام الله علیها ) مثل شکم ملخ زرد شده بود؛ رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم ) به او فرمود: «چرا صورتت زرد شده است»؟! گفت: «از شدّت گرسنگی»؛ پس پیامبر دعا کرد: «ای خداوندی که گرسنگان را سیر می‌کنی و سختی و مشقّت را رفع می‌نمایی! فاطمه دختر محمّد را سیر گردان»؛ به خدا قسم که خون زیر پوست صورت فاطمه طوری جریان یافت که صورتش قرمز و گلگون شد و پس از آن روز دیگر گرسنه نشد.[4]
2. طبری آملی این روایت را به سندش از زید بن علی از پدرانش از امام علی( علیه السلام ) این گونه روایت کرده است: «فاطمه دختر رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم ) در دوران حیات آن‌حضرت بیمار شد؛ پیامبر همراه با گروهی از اصحابش به عیادت او آمد و اذن ورود خواست؛ پس فاطمه گفت: ای پدرم! نمی‌توانی بر من وارد شوی؛ زیرا عبایی بر تن دارم که هرگاه سرم را با آن بپوشانم دو پایم آشکار می‌گردد و هرگاه دو پایم را با آن بپوشانم سرم پیدا می‌شود؛ پس رسول خدا لباس خود را پیچید و آن‌را سوی او انداخت و فاطمه خود را با آن پوشاند. سپس آنها داخل خانه شدند...».[5]
3. ابو نعیم اصفهانی نیز روایت کرده است: جابر بن سَمُرَة گوید: پیامبر خدا( صلی الله علیه و آله و سلم ) آمد و نشست و گفت: «فاطمه ناخوش است و کسالت دارد؛ ای کاش از او عیادت می‌کردیم»؛ پس برخاست و رفت تا این‌که به در خانه فاطمه رسید؛ روی در کوبه‌ای بود؛ رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم ) ندا سر داد: «با لباس‌هایت خوب خودت را بپوش؛ زیرا این قوم به عیادتت آمده‌اند»؛ فاطمه گفت: «ای پیامبر خدا! من فقط عبایی بر تن دارم»؛ پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) ردای خود را گرفت و آن‌را از پشت در به سوی او انداخت و فرمود: «با این، سرت را خوب بپوش»؛ سپس پیامبر و قوم آن حضرت وارد خانه شدند...».[6]
4. خوارزمی نیز این روایت را از عمران بن حصین نقل کرده است: عمران بن حصین می‌گوید: حضرت فاطمه( سلام الله علیها ) گفت: «ای پدرم! به خدا سوگند که جز عبایی بر تن ندارم»؛ پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) به او فرمود: «این طوری که من نشانت می‌دهم خودت را بپوش»؛ پیامبر به فاطمه( سلام الله علیها ) یاد داد که چگونه خود را بپوشاند؛ پس فاطمه گفت: «من مقنعه بر سر ندارم»؛ پس پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) ملحفه کهنه‌ای را که به خود بسته بود گرفت و به او داد و فرمود: «این را مقنعه خودت قرار بده»... .[7]
5. همچنین از عمران بن حصین نقل شده است: من نزد پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) نشسته بودم که فاطمه آمد و مقابل پیامبر ایستاد؛ پس پیامبر فرمود: «ای فاطمه! نزدیک بیا!» پس حضرت فاطمه نزدیک آن حضرت شد تا این‌که مقابل پیامبر ایستاد؛ عمران گوید: دیدم که زردی‌ای در صورت او نمایان گشته و کم‌خون شده است؛ پس رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم ) برای او دعا کرد: «خدایا! ای سیر کننده گرسنه و ای روا کننده حاجت و ای برطرف کننده مشکلات و زداینده خواری و پستی! فاطمه دختر محمّد را گرسنه نگذار!» پس دیدم که زردی گرسنگی از صورت او رفت و خون در زیر پوست صورتش هویدا شد [و کم‌خونی‌اش بر طرف گردید]؛ سپس از فاطمه بعد از آن قضیه پرسیدم و او فرمود: «ای عمران! پس از آن روز دیگر گرسنه نماندم».[8] همین روایت در برخی کتاب‌های روایی شیعه نیز نقل شده ولی در فراز ابتدایی آن این‌گونه آمده: «إِذْ أَقْبَلَتْ فَاطِمَةُ وَ قَدْ تَغَیَّرَ وَجْهُهَا مِنَ الْجُوع‏...»؛[9] وقتی حضرت فاطمه( سلام الله علیها ) آمد، در حالی که رنگ صورتش از شدّت گرسنگی تغییر کرده بود... .
درباره این دسته از روایات باید به نکاتی توجه نمود:
یک. مضمون این روایات آن است که؛ پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) به فاطمه( سلام الله علیها ) دستور داده تا مقنعه بپوشد و سرش را بپوشاند تا او و اصحابش از او عیادت کنند؛ بدون ‌شک مقنعه یا روسری تنها سر را می‌پوشاند نه صورت را؛ باید توجه داشت که پیامبر نگفته: «استری وجهَک»؛ (صورتت را بپوشان)، بلکه گفته: «خذی فضل ملحفتک فقنّعی به رأسک»؛ (دنباله اضافی ملحفه‌ات را بگیر و سرت را با آن بپوشان و آن‌را مقنعه‌ات کن)؛ که این مطلب از روایت‌های «جابر بن عبداللَّه»، «عمران بن حصین» و «جابر بن سمرة» بر می‌آید، به طوری که رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم ) دستور داده تا فاطمه( سلام الله علیها )، با ردای او، خوب سرش را بپوشاند. بنابراین، دلالت این احادیث بر این‌که پوشانیدن چهره واجب نیست و نیز بر این‌که نظر کردن به چهره جایز است، بسیار روشن می‌باشد؛[10] زیرا اگر چیزی بیش از مقنعه بر سر کردن، پوشیدن بر فاطمه( سلام الله علیها ) واجب بود حتماً پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) به این امر دستور می‌داد و او بیش از آن خود را می‌پوشاند به طوری که حتّی صورتش هم آشکار نباشد.
دو. از آن‌جایی که صورت حضرت زهرا( سلام الله علیها ) به جهت گرسنگی شدید زرد شده بود، همان‌طور که در روایت آمده: «وَجْهُ فَاطِمَةَ أَصْفَرُ کَأَنَّهُ بَطْنُ‏ جَرَادَة»، خود این جمله بیانگر این است که هرکسی با نگاه اول و اجمالی هم متوجه ضعف بدن و زردی صورت حضرت فاطمه( سلام الله علیها ) می‌شد. بنابراین، توصیف زردی صورت حضرت زهرا توسط اصحابی مانند جابر بن عبد الله گناه نبوده است. و هیچ منافاتی با روایت بالا ندارد.
سه. اما درباره حکم نگاه اول باید گفت؛ رسول اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) به امام على( علیه السلام ) فرمود: «‌یا عَلىُّ اوَّلُ نَظْرَةٍ لَکَ و الثّانِیةُ عَلَیْکَ لا لَکَ‌»؛[11] یعنى اولین نگاه جایز است، اما نگاه دوم به زیانت می‌باشد نه به سودت. در این‌که این حدیث در مقام بیان حکم است یا در مقام بیان اثرى که طبعاً در نگاه هست؛ حقیقت این است که این حدیث در مقام سفارش ترک نظر شهوانى و تلذّذى است که قطعاً حرام است و از محل بحث خارج است. این حدیث می‌خواهد این مطلب را بگوید که اگر کسی چشمش به زنى می‌افتد و احیاناً خوشش می‌آید، و مى‌خواهد بار دوم نگاه کند و لذت ببرد. نوبت اول چون تلذذ غیر عمدى است مانعى ندارد، اما نوبت دوم چون به قصد تلذذ است حرام است.[12] و سخن امام صادق( علیه السلام ) که فرمود: «نگاه کردن به نامحرم تیرى است زهرآلود از ناحیه ابلیس»،[13] ناظر به همین نگاه با لذت است. و قیاس و ارتباط چنین نگاهی نسبت به کسانی همچون جابر بن عبد الله انصاری سخنی است که هر محقق شخصیت‌شناسی آن‌را نمی‌پذیرد.

[1]. ابن حیون، نعمان بن محمد مغربی، دعائم الإسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الأحکام، محقق و مصحح: فیضی، آصف،‏ ج ‏2، ص 215، مؤسسة آل البیت( علیه السلام )، قم، چاپ دوم، 1385ق؛ ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب( علیه السلام )، ج ‏3، ص 341، انتشارات علامه، قم، چاپ اول، 1379ق.
[2]. ر.ک: «زن و حضور در اجتماع»، سؤال 23898.
[3]. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ‏43، ص 81، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
[4]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ‏5، ص 528 – 529، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق؛ طبرسی، علی بن حسن، مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ص 195 – 196، المکتبة الحیدریة، نجف اشرف، چاپ دوم، 1385ق؛ شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج ‏20، ص 216، مؤسسه آل البیت( علیه السلام )، قم، چاپ اول، 1409ق.
[5]. طبری آملی، عماد الدین محمد، بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، ص 246، المکتبة الحیدریة، نجف، چاپ دوم، 1383ق.
[6]. ابونعیم اصفهانی، أحمد بن عبد الله، حلیة الأولیاء و طبقات الأصفیاء، ج 2، ص 42، السعادة، بجوار محافظة مصر، 1394ق.
[7]. خوارزمى‏، موفق بن احمد، مقتل الحسین( علیه السلام )، ج ‏1، ص 123 – 124، انوار الهدى‏، قم، چاپ دوم، 1423ق.
[8]. أبو القاسم طبرانی، سلیمان بن أحمد، المعجم الأوسط، ج 4، ص 210، دار الحرمین، قاهره، بی‌تا؛ قوام السنة اصفهانی، إسماعیل بن محمد، کتاب دلائل النبوة، محقق: محمد الحداد، محمد، ص 229، دار طیبة، ریاض، چاپ اول، 1409ق.
[9]. قطب الدین راوندی، سعید بن عبد اللّٰه، الخرائج و الجرائح، ج ‏1، ص 52، مؤسسه امام مهدی(عج)، قم، چاپ اول، 1409ق؛ بحار الأنوار، ج ‏43، ص 27.
[10]. مطهری، مرتضی، مجموعه ‏آثار، ج ‏19، ص 521، انتشارات صدرا، تهران.
[11]. شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج ‏20، ص 194، مؤسسه آل البیت( علیه السلام )، قم، چاپ اول، 1409ق.
[12]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج ‌19، ص 549.
[13]. الکافی، ج ‏5، ص 559.

 

T

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: