شیعه نیوز:
پرسش
آیا خطبهای به نام «ایها الغدره الکفره السدره...» از حضرت امام علی(علیه السلام ) وجود دارد؟ و اگر هست کجاست؟
پاسخ اجمالی
از کتاب «صوارم الحاسمه فى تاریخ الزهراء فاطمه(سلام الله علیها)»، تألیف آقا فتح اللّه کمالى استرابادى(متوفای 1346ق)،[1] نقل شده است که امام علی(علیه السلام ) پس از اینکه آنحضرت را به مسجد بردند تا از او بیعت بگیرند، خطبهای ایراد فرمود. البته، غیر از آنچه از این کتابی که در قرن اخیر تألیف شده، نشانی از این خطبه که در جریان هجوم به خانه حضرت علی(علیه السلام )[2] در کتابهای اولیه و معتبر روایی شیعه - و حتی جوامع حدیثی متأخر مانند بحار الأنوار - وجود ندارد.
متن خطبه منتسب به امام علی(علیه السلام ) چنین است:
«ایَّتُهَا الْغَدَرَةُ الْفَجَرَةُ، وَ النَّطَفَةُ الْقَذَرَةُ الْمَذَرَةُ، وَ الْبَهیمَةُ السَّآئمَةُ، نَهَضْتُمْ عَلى اقْدامِکُمْ، وَ شَمَّرْتُمْ لِلضَّلالِ عَنْ ساعِدِکُمْ، تَبْغُونَ بِذلِکَ النِّفاقَ، وَ تُحِبّوُنَ مُراقَبَةَ الْجَهْلِ وَ الشِّقاقِ افَظَنَنْتُمْ انَّ سُیُوفَکُمْ ماضِیَةٌ، وَ نُفوُسَکُمْ واعِیَةٌ، الا سآءَ ما قَدَّمْتُمْ انْفُسَکُمْ.
ایَّتُهَا الْأَوَقَةُ الْمُتَشَتِّتَةُ بَعْدَ اجْتِماعِها، وَ الْمُلْحِدَة بَعْدَ انْتِقاعِها، وَ انْتُمْ غَیْرُ مُراقِبینَ، وَ لا مِنَ اللَّهِ بِخآئِفینَ، اجَلْ وَ اللَّهِ ذلِکَ امْرٌ ابْرَزَتْهُ ضَمآئِرُکُمْ، وَ اضْرَبَتْ عَنْ مَحْضِهِ خُبْثُ سَرآئِرِکُمْ فَاسْتَبْقوُا انْتُمْ الْجَذَلُ بِالباطِلِ فَتَنْدِمُوا، وَ نَسْتَبْقى نَحْنُ الْحَقَّ فَیَهْدینا رَبُّنا سَوآءَ السَّبیلِ، وَ یُنْجِزُ لَنا ما وَعَدَنا عَلىَ الصَّبْرِ الْجَمیلِ وَ ما رَبُّکَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبیدِ.
فَدَحْضاً دَحْضاً، وَ شَوْهَةً شَوْهَةً، لِنُفُوسِکُمُ الَّتى رَغِبَتْ بِدُنْیا طالَ ما حَذَّرَکُمْ رَسوُلُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ عَنْها، فَعَلِقْتُمْ بِاَطْرافِ قَطیعَتِها، وَ رَجَعْتُمْ مُتَسالِمینَ دُونَ جَدیعَتِها، زَهِدَتْ نُفوُسُکُمْ الْأَمَّارَةُ فىِ الْأخِرَةِ الْباقِیَةِ، وَ رَغِبَتْ نُفوُسُنا فیها زَهِدْتُم فیهِ، وَ الْمَوْعِدُ قَریبٌ، وَ الرَّبُّ نِعْمَ الْحاکِمُ.
اوَ تُضْرَبُ الزَّهْرآءُ نَهْراً، وَ یُؤْخَذُ مِنَّا حَقُّنا قَهْراً وَ جَبْراً فَلا نَصیرَ وَ لا مُجیرَ، وَ لا مُسْعِدَ وَ لا مُنْجِدَ، فَلَیْتَ ابْنَ ابى طالِبٍ ماتَ قَبْلَ یَوْمِهِ فَلا یَرَى الْکَفَرَةَ الْفَجَرَةَ قَدِ ازْدَحَموُا عَلى ظُلْمِ الطَّاهِرَةِ الْبَرَةِ فَتَبّاً تَبّاً وَ سُحْقاً سُحْقاً، ذلِکَ امْرٌ الىَ اللَّهِ مَرْجِعُهُ، وَ الى رَسوُلِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ وَ سَلَّمَ مَدْفَعُهُ، فَقَدْ عَزَّ عَلىَ ابْنِ ابیطالِبٍ انْ یُسَوَّدَ مَتْنُ فاطِمَةَ ضَرْباً، وَ قَدْ عُرِفَ مَقامُهُ، وَ شُوهِدَتْ ایَّامُهُ، فَلا یَثُورُ الى عَقیلَتِهِ، وَ لا یُصِرُّ دُونَ حَلیلَتِهِ، فَالصَّبْر ایْمَنُ وَ اجْمَلُ، وَ الرِّضا بِما رَضِىَ اللَّهُ بِهِ افْضَلُ، لِکَیْلا یَزوُلَ الْحَقُّ عَنْ وَقْرِهِ، وَ یَظْهَرَ الْباطِلُ مِنْ وَکْرِهِ، حَتّى الْقى رَبّى فَاَشْکُو الَیْهِ مَا ارْتَکَبْتُمْ مِنْ غَصْبِکُمْ حَقّى وَ تَماطُلِکُمْ صَدْرى، وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمینَ، وَ ارْحَمُ الرَّاحِمینَ، وَ سَیَجْزىِ اللَّهُ الشَّاکِرینَ، وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ».[3]
ترجمه خطبه:
اى شکنندگان عهد و پیمان! اهل فسق و فجور و گناهان! و مرتکبین کارهاى حرام! و اى متّهمین به ریبه و آلودگان به عیب و فساد که مردمان از فساد اخلاق شما دورى کنندگانند! اى اشخاص خبیث النفس نفهم بیتمیزى که مانند حیوانات چراکننده حق را از باطل تمیز نمیدهید! روى قدمهاتان بلند شدهاید، و آستینهاى خود را بالا بردهاید براى گمراهى تا به آن، آتش نفاق را دامن زنید و دوست میدارید، مراقب نادانى و مخالفت باشید. آیا گمان کردهاید که شمشیرهاى شما تیز و برّنده است، و نفسهاى شما حفظ کننده و گردآورنده است؟ بد چیزى براى خود پیش فرستادید.
اى گروهى که پس از گرد آمدن با هم پراکنده خواهید شد، و عدول کننده از حق و اهل نزاع و جدال میباشید، نه مراقب حقّید، و نه از خدا میترسید. آرى به ذات خدا قسم! آن امرى است که ضمیرهاى شما آنرا بروز داده است از صیحه فزعناک، آن خباثت باطنهاى شما پیشى میگیرد به ثابت بودن در باطل، پس پشیمان خواهید شد، و ما هم بر حق باقى میمانیم، پروردگار ما ما را به راه راست راهنمائى میکند، و وفا میکند براى ما آنچه را که وعده داده است ما را از جهت صبر و بردبارى پاکیزهاى که کرده و میکنیم، و نیست پروردگار تو ستم کننده مر بندگان را.
این کردار شما باطل و ناچیز شدنى است، خدا زشت و قبیح گرداند روهاى شما را، و لعنت کند شما را براى آنکه نفسهاى شما میل کرده است به دنیایى که به درازى کشید زمانى که رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم ) شما را میترسانید از دوستى و علاقه به آن، و دل بستهاید به جانب آن، و انواع متاع و لذّات آن، و برگشتهاید و دست بدست یکدیگر دادهاید به دشمنى در مقابل کسى که وادار کرده است نفس خود را بر مشقّت عظیمه براى ظفر یافتن
به حاجتى که دارد. ترک کرده است نفسهاى امّاره شما آخرت باقى را، و حال آنکه نفسهاى ما رغبت دارد در آنچه که شما ترک کردهاید، وعدهگاه ما و روز وعده یعنى قیامت نزدیک است و پروردگار خوب حاکمى است.
آیا زهرا زده میشود به زجر؟ و حقّ ما از ما گرفته میشود به قهر و غلبه و جبر؟ پس هیچ یاریکننده و نجاتدهندهاى نیست، و هیچ معین و یاورى نیست. کاش پسر ابیطالب پیش از این روز مرده بود، و نمیدید که کفّار و فجّار هجوم بیاورند و ازدحام کنند بر ظلم و ستم کردن در حقّ فاطمهاى که پاکیزه و نیکوکار است، خدا ایشان را هلاک کند، و ملازم خسران قرار دهد، و دور گرداند آنها را از رحمت خود، این کارى که کردند بازگشت آن بهسوى خداست، و دفاع آن با رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم ) است. بسیار دشوار است بر پسر ابیطالب که پشت فاطمه از زدن سیاه شود، و حال آنکه از پیش مقام او شناخته شده بود، و روزهاى عزّت و عظمت او دیده شده بود، و از جا جستن نکند به حمایت عقیله خود، و اصرارى نداشته باشد در دفع ضرر از حلیله خود، پس میمنت صبر و بردبارى زیادتر و پاکیزهتر است، و خوشنود بودن به آنچه که خدا به آن خشنود است برتر و بهتر است، براى اینکه حق از ثبات و سکون خود بیرون نرود و بجاى بماند، و باطل هم در جاى خود ظاهر شود تا وقتى که ملاقات کنم رحمت پروردگار خود را، و بهسوى او شکایت کنم از آنچه که شماها مرتکب شدید از غصب کردن شما حقّ مرا، و عقب انداختن و تعلّل ورزیدن از آنچه در سینه من است، و او بهترین حکمکنندگان، و رحمکنندهترین رحمکنندگان است، و زود باشد که جزا دهد خدا سپاسگزاران را، و ستایش مخصوص پروردگار جهانیان است.[4]
[1]. آقا بزرگ تهرانی، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج 15، ص 92، قم، اسماعیلیان، 1408ق.
[2]. اصل هجوم به خانه امام علی(علیه السلام ) در منابع شیعه و سنی آمده است؛ در اینباره ر.ک: «شهادت حضرت فاطمه(س) در منابع اهل سنت»، سؤال 5256؛ «حضرت محسن(علیه السلام ) و چگونگی شهادت او»، سؤال 12047.
[3]. میر جهانى طباطبائى، سید حسن، جنة العاصمة، ص 460 – 461، مشهد، بیت الزهراء، چاپ اول، 1426ق؛ حائری، شیخ جعفر، نهج البلاغة الثانی، ص 141 – 142، بیجا، مؤسسة دار الهجرة، چاپ اول، 1368ش.
[4]. جنة العاصمة، ص 463 – 464.
T