شیعه نیوز:
پرسش
«شام غریبان» از چه الهام گرفته شده است؟
پاسخ اجمالی
عزاداری شامگاه بعد از روز عاشورا در ادامه عزاداری همان روز بوده و دارای اجر و پاداش است. شام غریبان، اولین شبی است که اهل بیت امام حسین(علیه السلام )، بعد از شهادت آنحضرت و فرزندان و اصحابش، با مظلومیت و غربت، در دست دشمنان اسلام و اهل بیت پیامبر، به اسیری گرفته شدند. زنان و کودکانی که همسران و پدران و دیگر مردان خاندان خود را از دست داده و آنان را با بدنهایی بیسر و غرقه در خون، در بیابان کربلا ترک کرده و خود نیز به اسارت برده شدند. شاید این روایت نیز ناظر به عزاداری شب شام غریبان باشد:
«جَابِرٍ الْجُعْفِی قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ فِی یَوْمِ عَاشُورَاءَ فَقَالَ لِی هَؤُلَاءِ زُوَّارُ اللَّهِ وَ حَقٌّ عَلَى الْمَزُورِ أَنْ یُکْرِمَ الزَّائِرَ مَنْ بَاتَ عِنْدَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ لَیْلَةَ عَاشُورَاءَ لَقِیَ اللَّهَ مُلَطَّخاً بِدَمِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ کَأَنَّمَا قُتِلَ مَعَهُ فِی عَرْصَتِهِ [عَصْرِهِ] وَ قَالَ مَنْ زَارَ قَبْرَ الْحُسَیْنِ أَیْ یَوْمَ عَاشُورَاءَ وَ [أَوْ] بَاتَ عِنْدَهُ کَانَ کَمَنِ اسْتُشْهِدَ بَیْنَ یَدَیْهِ».[1]
جابر جعفى گوید: در روز عاشورا محضر امام صادق(علیه السلام ) رسیدم، آنحضرت به من فرمود: «این گروه [زائرین امام حسین (علیه السلام ) میهمانان خدا بوده و بر میزبان واجب است که مهمانش را اکرام نماید، کسى که نزد قبر مطهر حضرت امام حسین(علیه السلام ) در شب عاشورا به صبح آورد روز قیامت خدا را ملاقات میکند در حالى که به خون خودش آغشته بوده گویا در رکاب حضرت امام حسین در عرصه کربلا شهید گشته است. و کسى که قبر امام حسین را روز عاشورا زیارت کرده و کنار قبر شب را به صبح آورد مانند کسى است که در مقابل آنحضرت شهید شده باشد».
اما عنوان و اصطلاح «شام غریبان» و یا معادل عربی آن برای شامگاه بعد از عاشورا برگرفته از روایات نیست و شاید الهام گرفته از این شعر حافظ باشد که متناسب با غربت اهل بیت در این شب اندوه بار است:
نماز شام غریبان چو گریه آغازم
به مویهای[2] غریبانه قصّه پردازم
به یاد یار و دیار آنچنان بگریم زار
که از جهان ره و رسم سفر براندازم[3]
[1]. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، محقق، مصحح، امینی، عبد الحسین، ص 173، نجف اشرف، دار المرتضویة، چاپ اول، 1356ش.
[2]. «به مویههاى»؛ حافظ شیرازی، خواجه شمس الدین محمد، دیوان حافظ، به اهتمام: قزوینى، محمد، غنى، قاسم، ص 421(پاورقی)، تهران، زوار، چاپ چهارم، 1385ش.
[3]. همان.
T