به گزارش «شیعه نیوز»، روزنامه «واشنگتنپست» روز دوشنبه مجموعهای از اسناد محرمانه را منتشر کرده که نشان میدهد دولتهای آمریکا یکی پس از دیگری در مورد واقعیات جنگ در افغانستان به مردم خود دروغ گفتهاند تا تصمیمات خود در مورد این مناقشه را توجیه کنند.
واشنگتنپست در این مورد نوشته است: «آرشیوی محرمانه از اسناد دولتی که واشنگتنپست به آن دست یافته، افشا میکند که مقامهای ارشد ایالات متحده در طول جنگ ۱۸ ساله در افغانستان، حقایق را نگفتهاند. آنها اظهاراتی خوش رنگ و لعاب مطرح کردهاند، حال آنکه میدانستهاند گفتههایشان درست نیست و مدارکی را پنهان کردهاند که جای تردیدی باقی نگذاشته بود که این جنگ، پیروزناشدنی شده است.»
به نوشته این روزنامه، این آرشیو بیش از ۲۰۰۰ صفحهای، حاصل پروژهای دولتی در خصوص ناکامی آمریکا در جنگ آمریکاست. در جریان این پروژه با شمار زیادی از مقامهای ارشد، دیپلماتها و فرماندهان نظامی آمریکا و همچنین مقامهای افغانستانی گفتوگو شده است.
واشنگتنپست نوشته است که دولت آمریکا در تلاش بوده تا هویت افراد شرکتکنندگان در مصاحبههای این پروژه و همچنین اطلاعات افشاشده در این پروژه را مخفی کند، اما این روزنامه بعد از یک دعوای حقوقی سه ساله و بر اساس قانون آزادی اطلاعات، حق دسترسی به محتوای این آرشیو را به دست آورده است.
بنا بر این گزارش، بیش از ۴۰۰ نفر در این پروژه مورد مصاحبه قرار گرفتهاند و بسیاری از آنها انتقاداتی مطرح کردهاند و جزئیاتی ارائه دادهاند که به ندرت به صورت علنی مورد بحث قرار گرفته است.
اگر آمریکاییها میدانستند
«داگلاس لوت» ژنرال سه ستاره ارتش آمریکا که در دولت «جورج بوش» پسر و دولت «باراک اوباما» مسئول جنگ افغانستان در کاخ سفید بود، در سال ۲۰۱۵ در مصاحبهای در این پروژه گفته است: «ما از فهم بنیادین در مورد افغانستان تهی بودیم. نمیدانستیم داریم چه کار میکنیم. داریم چه کار میکنیم؟ مبهمترین فهمی از این موضوع نداشتیم.»
لوت در بخش دیگری با متهم کردن دولت و کنگره به عدم هماهنگی، میگوید: «اگر مردم آمریکا حجم سوء عملکرد را میدانستند... ۲۴۰۰ نفر جان باختند.»
یک تریلیونی دلاری که به باد رفت
واشنگتنپست نوشته است که این مصاحبهها نشان میدهد چطور بوش، اوباما و حالا «دونالد ترامپ» و فرماندهان آنها در تحقق وعدههای خود برای پیروز شدن در افغانستان ناکام بودهاند.
شرکتکنندگان در این مصاحبهها که تصور میکردهاند گفتههای آنها علنی نمیشود، از اشتباهات مهلک آمریکا در افغانستان و حجم عظیم پولی که در این جنگ صرف شده، پرده برداشتهاند. هرچند دولت آمریکا در مورد هزینههای خود در طول این جنگ رقمی اعلام نکرده، اما یک تخمین، رقمی بین ۹۳۴ تا ۹۷۸ میلیارد دلار را نشان میدهد. این رقم، شامل هزینههای آژانس مرکزی اطلاعات آمریکا (سیا) و اداره امور کهنهسربازان را شامل نمیشود.
«جفری ایگرز» از تفنگداران سابق نیروی دریایی آمریکا و از کارکنان کاخ سفید در دولتهای بوش و اوباما، در یکی از این مصاحبهها گفته است: «در ازای این تلاش یک تریلیون دلاری چه چیزی نصیبمان شد؟ یک تریلیون دلار میارزید؟ بعد از کشتن اسامه بن لادن، من گفتم اسامه احتمالا دارد در گورش در زیر آب، به ما میخندد که این همه در افغانستان خرج کردیم.»
این اسناد همچنین با ادعاهای مقامهای آمریکایی که در طول ۱۸ سال گذشته هر سال ادعا میکردهاند که جنگ به خوبی پیش میرود و ارزش ادامه دادن را دارد، در تضاد است.
برخی از این مقامها از تلاشی عامدانه برای تحریف وقایع جنگ افغانستان پرده برداشته و گفتهاند که هم در مقر ارتش آمریکا در کابل و هم در کاخ سفید، آمارهای جنگ به نحوی دستکاری میشده تا به نظر برسد که ایالات متحده در حال پیروزی در جنگ است، در حالی که واقعیت خلاف این بوده است.
«باب کرولی» سرهنگ ارتش آمریکا که بین سالهای ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ به عنوان مشاور ارشد ضدشورش نیروهای ویژه ارتش آمریکا خدمت کرده، در یکی از مصاحبهها گفته است: «هر دادهای، به نحوی دستکاری میشد تا بهترین تصویر ممکن ترسیم شود. به عنوان نمونه، ارزیابیهایی که کاملا غیرقابل اتکا بودند، اما این برداشت را تقویت میکردند که همه چیز رو به راه است.»
«جان سوپکو» رئیس آژانس فدرالی که در جریان یک پروژه ۱۱ میلیون دلاری تحت عنوان «درسهایی که آموخته شد» این مصاحبهها را انجام داده، در گفتوگو با واشنگتنپست اذعان کرده است که این اسناد نشان میدهد «دائما به مردم آمریکا دروغ گفته شده است.»
به نوشته وال استریت ژورنال، هرچند نتایج این پروژه به صورت محدود در چند شماره منتشر شده، اما در نسخههای عمومی به بخشهای جنجالی نتایج به دست آمده در این تحقیقات اشارهای نشده و نام اغلب افراد مصاحبهشونده هم مخفی مانده است. حتی در نسخهای هم که در اختیار واشنگتنپست قرار گرفته، تنها نام ۶۲ نفر از افراد افشا شده است.
هدف آمریکا از مداخله خارجی
یکی از نکات مهم این مصاحبهها این است که آنها تا حدی اهداف و دیدگاههای مقامهای دخیل در حمله به افغانستان در مورد مداخلات خارجی آمریکا را نیز روشن میکند.
«جیمز دوبینز» دیپلمات سابق آمریکایی که در دولتهای بوش و اوباما نماینده آمریکا در امور افغانستان بوده، در یکی از مصاحبهها گفته است: «ما به کشورهای فقیر حمله نمیکنیم تا آنها را ثروتمند کنیم. ما به کشورهای استبدادی حمله نمیکنیم تا آنها را دموکراتیک کنیم. ما به کشورهای خشن حمله میکنیم تا آنها را آرام کنیم. روشن است که در افغانستان [در تحقق این هدف] شکست خوردیم.»
واشنگتنپست علاوه بر این مصاحبهها، به هزاران یادداشتی که «دونالد رامسفلد» وزیر دفاع آمریکا خطاب به زیردستان خود نوشته نیز دست پیدا کرده است.
او در یکی از این یادداشتها، خطاب به چند ژنرال و دستیار ارشد خود نوشته است: «شاید ناشکیبا باشم. در واقع میدانم که کمی ناشکیبا هستم. اما اگر حواسمان نباشد که آنچه را که برای ایجاد ثبات لازم برای خروج از افغانستان نیاز است را ببینیم، هیچوقت نمیتوانیم ارتش ایالات متحده را از افغانستان خارج کنیم.»
واشنگتنپست در ادامه گزارش خود، اسناد به دست آمده را با اسناد جنگ ویتنام مقایسه کرده است که در سال ۱۹۷۱ منتشر شد و نشان داد مقامهای آمریکایی در آن جنگ هم حقایق را از مردم آمریکا پنهان کردهاند.
به نوشته این روزنامه، این اسناد نشان میدهند که هرچند آمریکا در ابتدای حمله به افغانستان هدفی روشن، یعنی «تلافی کردن علیه القاعده» را در دستور کار داشته، اما با طولانی شدن جنگ، اهداف این کشور مدام تغییر کرده و در پنتاگون، کاخ سفید و وزارت دفاع آمریکا این برداشت که راهبردهای این کشور در افغانستان اشتباه است، به مرور تقویت شده است.
واشنگتنپست مینویسد: «اختلاف نظرهای بنیادین حلنشده باقی ماند. برخی مقامهای ایالات متحده میخواستند افغانستان را به یک دموکراسی تبدیل کنند. برخی دیگر میخواستند فرهنگ افغانستان را متحول کرده و حقوق زنان را ارتقاء دهند. برخی دیگر هم میخواستند موازنه قدرت منطقهای میان پاکستان، هند، ایران و روسیه را دستخوش تغییر کنند.»
یک مقام آمریکایی که نام او افشا نشده، گفته است: «راهبرد افپک (افغانستان-پاکستان) مثل درخت کریسمسی بود که زیر آن برای همه هدیهای وجود داشت. شما اولویتها و خواستههای متعددی داشتید، بیآنکه هرگونه راهبردی داشته باشید.»
آدمهای خوب، آدمهای بد
این اسناد همچنین نشان میدهد که نیروهای آمریکایی حتی نمیدانستهاند که باید با چه کسی و چه گروهی بجنگند و کدام نیروها خودی هستند و کدام دشمن.
یک مشاور سابق تیم نیروهای ویژه ارتش آمریکا که نام او هم پنهان مانده، در یکی از مصاحبهها میگوید: «فکر میکردند که با یک نقشه پیش آنها میآیم و نشانشان میدهم که آدم خوبها کجا هستند و آدم بدها کجا. چند باری که با آنها صحبت کردم تازه دریافتند که من چنین اطلاعاتی در اختیار ندارم. آن اوایل مدام میپرسیدند: "اما آدم بدها چه کسانی هستند؟ آنها کجا هستند؟"»
حتی رامسفلد هم در سال ۲۰۰۳ در یکی از یادداشتهایش سؤالی مشابه مطرح کرده است: «من در مورد اینکه آدم بدها چه کسانیاند، دید روشنی ندارم. ما به شکل دردناکی در زمینه اطلاعات انسانی دچار کمبود هستیم.»
نگاه تحقیرآمیز آمریکا به ارتش افغانستان
یکی دیگر از ابعادی که این اسناد مشخص میکند، این است که مقامهای دولتهای بوش، اوباما و ترامپ بر خلاف آنچه که ادعا کردهاند، در واشنگتن به دنبال «ملتسازی» بودهاند و با هزینههای هنگفت تلاش کردهاند تا دولت مرکزی افغانستان و ساختارهای سیاسی این کشور را آنطور که مد نظر واشنگتن است، از نو ایجاد کنند.
مقامهای آمریکایی در این مصاحبهها اذعان کردهاند که با وجود سرازیر شدن پولهای هنگفت به افغانستان، توسعه چندانی به دست نیامده، بلکه در عوض فساد بیش از پیش گسترش یافته و این امر بسیاری از مردم افغانستان را به سمت طالبان سوق داده است. همزمان مقامهای آمریکایی حاضر در افغانستان چشم خود را به روی گسترش فساد مالی و تضعیف دولت مرکزی بستهاند.
در حالی که دولتهای آمریکا یکی پس از دیگری مدعی شدهاند که در آموزش و تقویت نیروهای نظامی افغانستان پیشرفتی مداوم و چشمگیر داشتهاند، مصاحبههای پروژه «درسهایی که آموخته شد» نشان میدهد که واشنگتن در حقیقت نیروی نظامی افغانستان را ضعیف، ناتوان و مملو از فراری میدانسته و معتقد بوده که فرماندهان ارتش افغانستان با آمارسازی، پولهای هنگفتی به جیب میزنند.
در این مصاحبهها، مقامهای آمریکایی با الفاظی توهینآمیز از نیروهای نظامی و پلیس افغانستان یاد کردهاند. یکی از افسران آمریکایی در مصاحبه مدعی شده است که یک سوم نیروهایی که جذب پلیس افغانستان شدهاند «یا معتاد هستند یا عضو طالبان». یک افسر آمریکایی دیگر هم آنها را «احمقهای دزد» خطاب کرده است.
یک مقام ارشد دولتی در این مورد گفته است: «این تصور که میتوانیم با چنان سرعتی ارتش چنان توانمند ایجاد کنیم، احمقانه بود.»
بازار شکوفای مواد مخدر
همزمان، مقامهای آمریکایی در این مصاحبهها اذعان کردهاند که حمله این کشور به افغانستان نه تنها به تولید مواد مخدر در این کشور پایان نداده، بلکه این مسئله را بیش از پیش تشدید کرده است.
«داگلاس لوت» نماینده کاخ سفید در امور افغانستان بین سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۳، در یکی از مصاحبهها گفته است: «ما اعلام کردیم که هدف ما ایجاد یک "اقتصاد شکوفای بازار" است. با خودم فکر میکردم که ما باید مشخصا میگفتیم که یک بازار شکوفای مواد مخدر. چون این تنها بخش از بازار بود که داشت کار میکرد.»
به نوشته واشنگتنپست، در جریان جنگ افغانستان عملا هیچ آژانس یا سازمانی مسئولیت مقابله با قاچاق مواد مخدر را بر عهده نداشته و آمریکا هیچ راهبردی در این زمینه نداشته است. علاوه بر این، سردرگمی آمریکا بیش از پیش به گسترش تولید مواد مخدر در افغانستان دامن زده است.
به عنوان نمونه، در ابتدا دولت انگلیس به کشاورزان افغانستانی که تریاک میکاشتهاند، گفته است که در صورتی که محصولات خود را از بین ببرند، به آنها غرامت میدهد. همین امر کشاورزان را ترغیب کرده تا برای سال بعد تریاک بیشتری بکارند تا غرامت بیشتری بگیرند. در پی شکست این طرح، آمریکا این زمینها را بدون پرداخت غرامت تخریب میکند و در نتیجه کشاورزان عصبانی شده و به همراهی با طالبان ترغیب میشوند.
یک مقام آمریکایی در مصاحبهای گفته است: «از دیدن اینکه این همه آدم رفتاری چنین احمقانه دارند، ناراحت بودم.»
تکرار ویتنام و آمارسازی پنتاگون
واشنگتنپست در ادامه نوشته است که مقامهای آمریکایی در ابتدای جنگ همواره مقایسه جنگ افغانستان با ویتنام را به تمسخر میگرفتند و قاطعانه به خبرنگاران میگفتند که آمریکا قطعا در افغانستان پیروز میشود. با این وجود، با طولانی شدن جنگ، به مرور هراس از تبدیل افغانستان به ویتنامی دیگر در میان مقامهای آمریکایی شیوع یافته است.
به نوشته این روزنامه، در حالی که مقامهای ارشد پنتاگون گزارشهای متعددی از وضعیت ناگوار جنگ دریافت کرده بودند، اما وزارت دفاع آمریکا این گزارشها را از دید عموم پنهان کرده و تصویری متفاوت را در موضعگیریهای رسمی خود ترسیم میکرد. مقامهای آمریکایی همگی متفقالقول در سخنرانیهای عمومی از «پیشرفت مداوم» در جنگ سخن میگفتند، حتی با وجود افزایش مداوم تعداد کشتههای آمریکا.
همزمان، کاخ سفید و پنتاگون تلاش میکردهاند با دستکاری آمار، نشان دهند که جنگ در افغانستان موفق بوده است. به عنوان نمونه، در دولت اوباما، کاخ سفید و پنتاگون دائما تلاش میکردهاند تا با آمارسازی نشان دهند که افزایش شمار نیروها بین سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۱، اقدام موفقی بوده است.
یک مقام ارشد شورای امنیت ملی آمریکا که نامش پنهان مانده، در این مورد گفته است: «ایجاد معیارهای خوب غیرممکن بود. ما [اشاره به] تعداد نیروهایی که آموزش داده شدهاند، سطح خشونتها و میزان اراضی تحت کنترل را امتحان کردیم، اما هیچکدام تصویر دقیقی ایجاد نمیکرد. معیارها در طول جنگ همواره دستکاری میشد.»
واشنگتنپست نوشته است که حتی وقتی آمارها چندان مثبت نبود، مقامهای آمریکایی تلاش میکردند با توضیح و تفسیرهایی آنها را مثبت جلوه دهند.
مقام ارشد شورای امنیت ملی آمریکا در این مورد گفته است: «آنها توضیح میدادند. به عنوان مثال، حملات [طالبان] دارد بدتر میشود؟ "به این خاطر است که آنها اهداف بیشتری برای هدف قرار دادن دارند، بنابراین تعداد حملات معیار درستی برای [اثبات] بیثباتی نیست." بعد، سه ماه دیگر، حملات همچنان دارد بدتر میشود؟ "به این خاطر است که طالبان مستأصل شده است. این در حقیقت نشاندهنده آن است که داریم پیروز میشویم".»
وی میافزاید: «و این به دو دلیل همچنان ادامه یافت. به این دلیل که تمام کسانی که در این [جنگ] درگیر بودند موفق نشان داده شوند و اینکه اینطور به نظر برسد که نیروها و منابعی که آنجا داریم، چنان اثری دارند که خارج کردن آنها باعث تحلیل رفتن آن کشور میشود.»
همین رویکرد در گزارشهای میدانی فرماندهان هم مشاهده میشده و در هر صورت تلاش بر این بوده که به نظر برسد اوضاع خوب است.
«مایکل فلین» ژنرال سه ستاره ارتش آمریکا در سال ۲۰۱۵ در یکی از این مصاحبهها گفته است: «از سفیر گرفته به پایین [همه دارند میگویند] عملکرد فوقالعادهای داریم. واقعا؟ اگر عملکرد ما انقدر فوقالعاده است، پس چرا احساس میشود که داریم میبازیم؟»
فلین همچنین میگوید تمام فرماندهان و نیروهایی که پست خود را به نفر بعدی تحویل میدهند، ادعا میکنند که مأموریتهای محوله را به طور کامل انجام دادهاند، اما فرمانده جدیدی که از راه میرسد درمییابد که اوضاع افتضاح است.
«باب کرولی» سرهنگ بازنشستهای که در سالهای ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ مشاور نیروهای ویژه ارتش آمریکا بوده، در یکی از مصاحبهها گفته است در مقر ارتش آمریکا در کابل «به ندرت از واقعیت استقبال میشود.»
به گفته وی، در ارتش آمریکا همواره تلاش میشده است تا از انتشار اخبار بد در مورد روند جنگ جلوگیری شود.
«جان گاروفانو» استراتژیستی که در سال ۲۰۱۱ به تفنگداران آمریکایی مشاوره میداده، میگوید مقامهای ارشد ارتش آمریکا منابع زیادی را برای تولید نمودارهایی که نشانگر پیشرفت در جنگ باشد، صرف کردهاند. به گفته وی، هیچکس نیز جرأت نمیکرده است که صحت یا دقت این آمارها را به چالش بکشد.
واشنگتنپست در پایان گزارش خود با اشاره به اینکه مهمترین نشانگر برای مثبت یا منفی بودن جنگ تعداد افغانستانیهایی است که کشته میشوند، نوشته است که اگر این آمار افزایش یابد، روند منفی و اگر کاهش یابد، روند مثبت ارزیابی میشود. بر اساس آمار سازمان ملل متحد، در سال گذشته ۳۸۰۴ غیرنظامی افغانستانی در جنگ کشته شدهاند. این یعنی میزان غیرنظامیان کشتهشده در افغانستان، به بالاترین حد در ده سالی رسیده که سازمان ملل شروع به ثبت این آمار کرده است.