شیعه نیوز:
پرسش
بعد از وفات پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله وسلم ) چرا بر پیکر مبارک آنحضرت نماز جماعت نخواندند؟
پاسخ اجمالی
بر پایه منابع روایی؛ پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله وسلم ) را در همان محلی که از دنیا رفته بود، دفن کردند. اما برخی پرسشها در این واقعه وجود دارد؛ چرا مسلمانان به صورت دسته جمعی و یکباره بر جنازه ایشان نماز نخواندند؟ و چرا مانند دیگر نمازهای میت، کسی در جلو نایستاد و بر این نماز امام نبود؟
ابتدا لازم است به این نکته توجه شود که نماز میت را نمیتوان به جماعت خواند، بلکه نمازی فرادا است و تنها گاه به صورت گروهی خوانده میشود، هرچند برخی از ویژگیهای جماعت، برای آن وجود دارد.
حال به بررسی این سؤال میپردازیم:
1. در مورد اینکه در نماز میت بر جنازه پیامبر خدا( صلی الله علیه و آله وسلم )، کسی جلو نایستاده و هر یک به صورت جدا نماز خواندهاند، بر اساس روایتی این کار با توصیه امام علی( علیه السلام ) بوده است:
زمانی که على( علیه السلام ) غسل و کفن پیامبر( صلی الله علیه و آله وسلم ) را انجام داد، نخست به طور تنهائى بر بدن پیامبر نماز گزارد. مردم در مسجد گرد آمده و در خصوص اینکه چه کسى بر بدن پیامبر( صلی الله علیه و آله وسلم ) نماز بگزارد و در کجا باید دفن شود گفتگو میکردند. در این هنگام على( علیه السلام ) وارد شده فرمود: «رسول خدا در حیات و ممات امام ما بوده و هست»؛ مسلمانان دسته دسته بدون آنکه به کسى اقتدا کنند بر بدن پیامبر( صلی الله علیه و آله وسلم ) نماز خواندند.[1]
البته به نظر میرسد علل سیاسی در این توصیه امام بیتأثیر نبوده است؛ زیرا ایشان یا خود میبایست در نماز تمام گروهها امام آنان باشد که احتمال برخی اعتراضات را به دنبال داشت و یا آنکه در هر گروه، فردی امام میشد که در این صورت شاید برای امامشدن – که میتوانست در آینده فضیلتی برای آنان شمرده شود – درگیریهایی میان صحابه بوجود میآمد.
2. اما در اینکه چرا همه به صورت یکجا این نماز را نخواندند، بلکه گروه گروه آمده و نماز خواندهاند، مطلب صریحی در منابع یافت نشد، اما میتوان براساس نقلهای تاریخی، به نتایجی دست یافت:
عایشه گفت: «علی، عباس و بنیهاشم بر پیامبر( صلی الله علیه و آله وسلم ) نماز خواندند سپس خارج شده و مهاجران وارد شدند و نماز گذاردند سپس انصار و پس از آنان زنان و بردهها و ... فوج فوج بر ایشان نماز خواندند بدون اینکه کسی بر نماز آنها امام بوده باشد».[2]
«پیامبر( صلی الله علیه و آله وسلم ) را به وسیله لحافی که در آن فوت کرده بود؛ جابهجا کردند و همان مکانی که در آن فوت کرد را کندند تا پیامبر را در آنجا دفن کنند. سپس مردم گروه گروه وارد شدند و بر ایشان نماز گزاردند و پس از مردها، زنان و سپس بچهها نماز خواندند که هیچیک از اینها در نمازشان امامی نبوده است».[3]
امام باقر( علیه السلام ) فرمود: «...پس همانا ده نفر ده نفر بر جنازه پیامبر وارد شده و بر ایشان نماز خواندند».[4]
امام صادق( علیه السلام ) فرمود: «امام علی( علیه السلام ) بر در ایستاد و بر پیامبر( صلی الله علیه و آله وسلم ) نماز خواند. سپس مردم را دستور داد که ده نفر ده نفر آمده بر ایشان نماز بخوانند و بعد خارج شوند».[5]
این روایات با اختلافاتی که در برخی جزئیات دارند، این مطلب را ثابت میکنند که بر پیامبر گروه گروه نماز خوانده و هر گروهی پس از نماز خواندن خارج میشدند و گروهی دیگر وارد میشدند. به علاوه؛ بنا بر همین روایات و برخی روایات دیگر به دست میآید که پیامبر در همان اتاقی که فوت شد دفن شده و هیچ خبری وجود ندارد که ایشان را از آن اتاق، حتی برای غسل و کفن بیرون برده باشند.
در نتیجه میتوان چنین استنباط کرد که از علل اصلی گروه گروه نماز خواندن بر پیامبر این بوده که نماز بر ایشان در همان حجرهای باشد که در آن از دنیا رفته و طبیعتاً آن مکان، اقتضای ورود افراد بسیار را نداشته است.
[1]. شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 1، ص 188، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق؛ خزاز رازی، علی بن محمد، کفایة الاثر فی النصّ علی الأئمة الإثنی عشر، ص 125، قم، بیدار، 1401ق.
[2]. ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج 1، ص 47، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، 1412ق؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 1، ص 41، بیروت، دار الفکر، 1409ق.
[3]. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج 3، ص 213، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق؛ ابن هشام، عبد الملک، السیرة النبویة، ج 2، ص 663، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، بیتا.
[4]. ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبیطالب( علیه السلام )، ج 1، ص 239، قم، انتشارات علامه، چاپ اول، 1379ق؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، ص 137، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ سوم، 1390ق.
[5]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 451، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
T