۰

بر اساس آیات قرآنی، پیامبران از سوی اطرافیان کافر خود تهدید به سنگباران شده بودند. آیا گزارشی وجود دارد که مشرکان - ضمن آزارهای فراوانی که به پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم ) می‌رساندند - حضرتشان را سنگ‌باران نیز کرده باشند؟!

در منابع تاریخی درباره اذیت و آزار رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم ) از سوی مشرکان گزارش‌های فراوانی وجود دارد که در این‌جا به چند نمونه که به سنگ‌پرانی کافران می‌پردازد، اشاره می‌کنیم.
کد خبر: ۲۰۵۲۶۹
۱۱:۱۸ - ۰۹ آذر ۱۳۹۸

شیعه نیوز:
پرسش
آیا در روایات آمده است که مشرکان در گودالی رسول اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) را سنگ‌باران کردند؟!
پاسخ اجمالی
در منابع تاریخی درباره اذیت و آزار رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم ) از سوی مشرکان گزارش‌های فراوانی وجود دارد که در این‌جا به چند نمونه که به سنگ‌پرانی کافران می‌پردازد، اشاره می‌کنیم:
1. در تفسیر آیه «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ الله...‏»،[1] آمده است؛ بعد از رحلت ابوطالب، عموی گرامی پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم )، ‌حضرتشان به سوی قبیله ثقیف - که در طائف سکونت داشتند - رفته تا اسلام را در آن سرزمین تبلیغ نموده و از یاری مردم آنجا بهره‌مند شوند. آنان نه تنها دعوت حضرت را نپذیرفتند، بلکه گروهی از اهالی آنجا با سنگ به حضرت حمله‌ور شده و پاهای ایشان را مجروح ساختند.[2]
2. در جنگ احد، هنگامی که لشکر اسلام به طمع غنیمت، جایگاه خود را رها کردند، سپاه کافران به فرماندهی خالد بن ولید از فرصت استفاده نموده و از پشت به سپاه اسلام حمله کرده و گروه بسیاری از آنان را شهید و زخمی کردند. در همین گیر و دار، عبدالله بن قمیئة حارثی سنگی به طرف پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) پرتاب کرد که بینی و یک دندان حضرت را شکسته و صورت حضرتشان را زخمی نمود.[3]
3. گزارش مفصل دیگری نیز در مورد سنگباران پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم )‌وجود دارد که بدون بررسی سندی و تحلیلی محتوایی تنها به نقل آن بسنده می‌کنیم:
وقتی پروردگار، پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) را مأمور کرد که در میان قریش دعوتش را اظهار نماید، حضرتشان در موسم حج که طوایف مختلف از نقاط گوناگون به مکه آمده بودند، بر کوه صفا و در برابر آنان ایستاد و با صدای بلند آنان را مخاطب قرار داد:
«ای مردم! من فرستاده پروردگار جهانم»؛ و مردم با تعجب و سکوت به ایشان می‌نگریستند.
حضرت سپس به بالای کوه مروه رفت و همین سخن را سه مرتبه دیگر تکرار کرد. ابوجهل با شنیدن این سخن، سنگى به جانب آن حضرت انداخت و پیشانى ایشان را زخمی کرد و سایر مشرکان سنگ‌هایی گرفته و پشت سر آن‌حضرت دویدند، پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) از کوه ابو قبیس بالا رفت و در گوشه‌ای تکیه داد و مشرکان در جستجوی او بودند.
آنگاه شخصى نزد امام علی( علیه السلام ) آمد و گفت: محمد( صلی الله علیه و آله و سلم ) کشته شد! على( علیه السلام ) با گریه رهسپار خانه خدیجه( سلام الله علیها ) شد. خدیجه پرسید: محمد چه شد؟ فرمود: «نمی‌دانم! می‌گویند که مشرکان او را سنگباران کرده‌ و اکنون خبری از او نیست، آبى به من بده و غذایی بردار و بیا تا او را بیابیم و آب و غذایی به او برسانیم»؛ امام به خدیجه فرمود: «تو از کنار وادى جستجو کن و من از کوه بالا می‌روم»، علی( علیه السلام ) می‌گریست و فریاد می‌کرد: «ای محمد( صلی الله علیه و آله و سلم )! ای پیامبر خدا! جانم فداى تو باد آیا تو در کدام وادى تشنه و گرسنه مانده‌اى و مرا با خود نبرده‌اى؟» و خدیجه( سلام الله علیها ) فریاد می‌کرد: «پیامبر برگزیده، بهار پسندیده و رنج کشیده در راه خدا را به من نشان دهید».
در این هنگام، جبرئیل بر رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم ) نازل شد، وقتی حضرت او را دید گریست و فرمود: «ببین قوم من با من چه کردند، سخنم را دروغ پنداشته و مرا به سنگ جفا خسته کردند»؛ جبرئیل گفت: «یا محمد! دست خود را به من بده»، پس دست آن‌حضرت را گرفت و بر بالاى کوه نشاند و زیراندازی از زیراندازهای بهشت را از زیر بال خود بیرون آورد که با مروارید و یاقوت بافته بودند و بر هوا گشود تا تمام کوه‌هاى مکه را پوشانید و دست رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم ) را گرفت و بر روى آن مسند نشانید و گفت: «اى محمد! می‌خواهى بزرگوارى و کرامت و منزلت خود را نزد خداوند خود بدانى؟» فرمود: «بلى»، جبرئیل گفت: «این درخت را بطلب»، چون طلبید از جاى خود جدا شد و به سرعت دوید و نزد آن‌حضرت ایستاد و براى تعظیم سجده کرد، جبرئیل گفت: «یا محمد! بگو برگردد»، فرمود: «برگرد»، برگشت... . پس جبرئیل( علیه السلام ) خدیجه را دید که در وادى می‌گرید و از پى رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم ) می‌گردد، گفت: یا رسول الله! خدیجه را ببین که گریه او ملائکه آسمان‌ها را به گریه آورده است او را به سوی خود بطلب و از من سلام به او برسان و بگو به او که: حق تعالى تو را سلام می‌رساند و بشارت ده او را که در بهشت خانه‌اى دارد از قصب‌هاى مروارید که به طلا زینت کرده‌اند و در آن صداى وحشت‌آمیز نیست.
پس رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم )، امیر المؤمنین( علیه السلام ) و خدیجه( سلام الله علیها ) را طلبید و خون از روى گلگونش می‌ریخت و خون را نمی‌گذاشت به زمین بریزد و پاک می‌کرد، خدیجه گفت: پدر و مادرم فداى تو باد چرا نمی‌گذارى خون به زمین بریزد؟ فرمود: «می‌ترسم اگر خون من به زمین بریزد حق تعالى بر اهل زمین غضب کند».
هنگامی که شب شد، علی( علیه السلام ) و خدیجه( سلام الله علیها )، رسول خدا را به خانه آوردند و سنگ بزرگى رو به روى مجلس آن‌حضرت تعبیه کردند، و وقتی مشرکان باخبر شدند رسول خدا به خانه آمده است آمدند و سنگ به خانه آن‌حضرت می‌انداختند، اگر سنگ از جانب بالا می‌آمد آن سنگ نمی‌گذاشت به آن‌حضرت برسد و از جانب‌هاى دیگر دیوارها مانع بود و از پیش رو على( علیه السلام ) و خدیجه ایستاده بودند و سنگ‌ها را به جان خود قبول می‌کردند و نمی‌گذاشتند که به آن‌حضرت برسد. پس خدیجه گفت: اى گروه قریش! شرمنده نمی‌شوید که سنگباران می‌کنید خانه زنى را که نجیب‌ترین شماست؟ اگر از خدا نمی‌ترسید از ننگ احتراز کنید.
پس مشرکان برگشتند و روز دیگر پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) به مسجد آمد و نماز بجا آورد و حق تعالى ترسى در دل ایشان افکند که متعرض آن‌حضرت نشدند.[4]

[1]. توبه، 129.
[2]. ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی‌طالب( علیه السلام )، ج 1، ص 68، قم، علامه، چاپ اول، 1379ق.
[3]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 20، ص 26، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[4]. همان، ج ‏18، ص 241 – 243؛ مجلسی، محمد باقر، حیاة القلوب، ج ‏3، ص 693 – 696، قم، سرور، چاپ ششم‏، 1384ش.
آیات مرتبط

سوره آل عمران (111) : لَنْ يَضُرُّوكُمْ إِلَّا أَذًى ۖ وَإِنْ يُقَاتِلُوكُمْ يُوَلُّوكُمُ الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا يُنْصَرُونَ
سوره آل عمران (186) : لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذًى كَثِيرًا ۚ وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَٰلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ
سوره آل عمران (195) : فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ ۖ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ ۖ فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ
سوره الأنعام (34) : وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلَىٰ مَا كُذِّبُوا وَأُوذُوا حَتَّىٰ أَتَاهُمْ نَصْرُنَا ۚ وَلَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ ۚ وَلَقَدْ جَاءَكَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلِينَ
سوره التوبة (61) : وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ ۚ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ ۚ وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ
سوره التوبة (129) : فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ ۖ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ
سوره هود (91) : قَالُوا يَا شُعَيْبُ مَا نَفْقَهُ كَثِيرًا مِمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفًا ۖ وَلَوْلَا رَهْطُكَ لَرَجَمْنَاكَ ۖ وَمَا أَنْتَ عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ
سوره الكهف (20) : إِنَّهُمْ إِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَلَنْ تُفْلِحُوا إِذًا أَبَدًا
سوره مريم (46) : قَالَ أَرَاغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِي يَا إِبْرَاهِيمُ ۖ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّكَ ۖ وَاهْجُرْنِي مَلِيًّا
سوره الشعراء (116) : قَالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ يَا نُوحُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِينَ
سوره الأحزاب (48) : وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ وَدَعْ أَذَاهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا
سوره الأحزاب (57) : إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا
سوره يس (18) : قَالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنَا بِكُمْ ۖ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَلَيَمَسَّنَّكُمْ مِنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ
سوره الدخان (20) : وَإِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَرَبِّكُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ

T

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: