شیعه نیوز:
پرسش
آیا این درست است که خالد بن ولید دور گردن مبارک و مقدس امام علی( علیه السلام ) طناب انداخت؟ این خبر از نظر سندی و رجالی در منابع شیعه و سنی معتبر است؟
پاسخ اجمالی
از برخی گزارشهای حدیثی و تاریخی برداشت میشود که چنین اتفاقی رخ داده و امام علی( علیه السلام ) را با اجبار و خشونت به مسجد بردند که به برخی از این گزارشها اشاره میکنیم:
1. ابن ابی الحدید(م 656 ق) از ابوبکر احمد بن عبدالعزیز جوهری (از محدّثان اهلسنت در قرن چهارم هجرى) چنین نقل میکند: «... بعد از آنکه خالد بن ولید به دستور عمر، زبیر را محکم بست، عمر داخل خانه آمد و به علی( علیه السلام ) گفت: از جایت برخیز و بیعت کن، اما علی( علیه السلام ) مقاومت میکرد و از جای خود تکان نمیخورد، عمر دست او را کشید و گفت: برخیز، اما علی( علیه السلام ) از برخاستن خودداری میکرد. آنگاه به او حمله کرد و به سختی و زور همانگونه که با زبیر رفتار کردند حضرتشان را نیز بیرون آوردند و اینجا بود که فاطمه( سلام الله علیها ) بعد از مشاهده رفتاری که با آن دو داشتند در کنار در ایستاد و خطاب به ابوبکر فرمود: چه زود به خاندان پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) یورش آوردید! به خدا تا زندهام با عمر سخن نخواهم گفت ....».[1]
2. معاویه بن ابوسفیان نامهای خطاب به علی بن ابیطالب( علیه السلام ) نگاشته و در ضمن آن، این ماجرای خشونتآمیز را به آن حضرت یادآوری کرد: «تو در خانه نشسته بودی و بر علیه ابوبکر توطئه کرده و گروهی را گرد خود جمع کرده بودی تا از بیعت سرباز زنند و همین رفتار را با دو خلیفه بعد نیز داشتی و در هر مورد مانند شتری که مهار بر بینیاش کشیده باشند تو را کشانکشان برای بیعت بردند!».[2]
در منابع دیگری از اهلسنت، همین نامه با عبارتهای مختلفی نقل شده که نشانگر آن است که امام علی( علیه السلام ) را با اجبار و زور برای بیعت حاضر کردند.[3]
3. در گزارش سلیم، تصریح شده که این اجبار با انداختن ریسمان به گردن امام همراه بود: «افراد زیادی – که برخی از آنان شمشیر به دستشان بود – به سمت علی( علیه السلام ) یورش برده و بعد از محاصرهاش، ریسمانی به گردنش انداختند. فاطمه زهرا( سلام الله علیها ) در ورودی خانه خواست تا مانع از بردن همسرش شود، اینجا بود که قنفذ تازیانهای را به بازوی فاطمه( سلام الله علیها ) زد که نشانش تا زمان شهادت باقی ماند؛ پس کشانکشان علی( علیه السلام ) را به مجلس ابوبکر بردند ...».[4]
[1]. ابن أبیالحدید، عبدالحمید بن هبة الله، شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 57، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ اول، 1404ق.
[2]. همان، ج 15، ص 186.
[3]. ابن عبد ربه اندلسی، ابو عمرو احمد بن محمد، العقد الفرید، ج 5، ص 82 – 83، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1404ق؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 2، ص 278، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1417ق.
[4]. هلالى، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج 2، ص 586، قم، الهادى، چاپ اول، 1405ق.
T