شیعه نیوز:
روايات بسيارى از حضرت امام محمّدباقر ( علیه السلام ) درباره مهدى موعود ( علیه السلام ) رسيده كه قسمتى از آنها درباره سيره و صفات آن حضرت است و هر كدام از آن روايات، گوشه اى از صفات و حالات و سيره آسمانى آن بزرگوار را بازگو مى كند و اينك اين چند مورد را يادآور مى شويم.
- آن حضرت در مورد آيه شريف:
«الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ؛ 1 همان كسانى كه چون در زمين به آنان توانايى دهيم، نماز برپا مى دارند و زكات مى دهند و به كارهاى پسنديده وامى دارند و از كارهاى ناپسند باز مى دارند و فرجام همه كارها از آن خداست» فرمودند:
اين آيه براى قائم آل محمّد ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و ياران او است. خداوند، مشارق زمين و مغارب آن را به آنان مى دهد:
«يُظْهِرُ الدِّينَ وَ يُمِيتُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ وَ بِأَصْحَابِهِ الْبِدَعَ وَ الْبَاطِلَ كَمَا أَمَاتَ السَّفَهَةُ الْحَقَّ حَتَّى لَا يُرَى أَثَرٌ مِنَ الظُّلْمِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُور؛ 2
خداوند به وسيله او دين را غالب و پيروز خواهد گردانيد و به وسيله او و ياران او بدعت و باطل را از بين خواهد برد، همان گونه كه سفيهان، حق را از بين برده و نابود كردند، اثرى از ظلم ديده نمى شود و امر به معروف كرده و نهى از منكر مى كنند و عاقبت امور از براى خداوند است.»
آنچه در اين عبارت شاخص است، ظاهر نمودن دين، از بين بردن بدعت ها، محو كردن آثار ظلم و امر به معروف و نهى از منكر است. همه اين امور به دست حضرت ولى عصر ( علیه السلام ) صورت خواهد گرفت و با خواست و اراده آن بزرگوار تحقّق خواهد يافت و البتّه ياران آن بزرگوار، ايشان را در اين امور يارى مى كنند.
- جابر جعفى نقل مى كند كه حضرت ابوجعفر، امام باقر ( علیه السلام ) فرمودند:
«والله لَا تَذْهَبُ الدُّنْيَا حَتَّى يَبْعَثَ اللهُ رَجُلًا مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ يَعْمَلُ بِكِتَابِ اللهِ وَ لَا يَرَى مُنْكَراً إِلَّا أَنْكَرَه؛ 3
به خدا سوگند دنيا تمام نمى شود و به پايان نمى رسد تا اينكه خداوند مردى از ما اهل بيت ( علیه السلام ) را برانگيزد مردى كه به كتاب خدا عمل مى كند و منكر و امر ناشايسته اى را نمى بيند، جز اينكه آن را انكار مى نمايد و از آن جلوگيرى خواهد فرمود.»
اينها صفات نورانى و سيره مقدّس آن بزرگ مصلحى است كه در آخرالزّمان ظهور مى كند و از خاندان پيامبر اكرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و از اعقاب و ذريّه آن حضرت است. آرى سيره و صفات او طبق اين روايت:
الف) عمل به كتاب خداست. او به قرآن كريم عمل مى كند و طبق كتاب آسمانى اسلام حركت نموده و گام برمى دارد او قرآن را در براى تشريفات نمى داند؛ بلكه آن را كتاب عمل مى داند كه بايد در جامعه پياده شود و كارهاى روزمرّه جامعه با آن انطباق پيدا كرده و به عنوان منشور نجات و رهايى جامعه به اجرا در مى آورد.
ب) برنامه و سيره آن حضرت نهى از منكر است. بنگريد كه حضرت باقر ( علیه السلام ) اين مطلب را به چه صورتى ادا مى كنند. مى فرمايد: «و لا يرى منكراً الّا انكره» او منكر و خلاف شرعى را نمى بيند جز اينكه اعتراض مى كند و خروش برمى آورد و عدم رضايت خود را نسبت به انجام آن منكر در جامعه ابراز مى دارد. او طبيعت منكر و جنس عمل بد را آفت و آسيب جامعه دانسته و عامل فساد امّت، عايق انسان از خدا، جهان ابدى و سير اكمالى مى داند و از اين رو نه تنها خود از اعمال بد و كارهاى نادرست و مورد انكار دورى مى گزيند كه هر كسى مرتكب آن شود نيز مورد انكار و اعتراض آن حضرت قرار خواهد گرفت، منكر هر منكرى باشد و مرتكب آن هر كس باشد.
- علّامه مجلسى نقل كرده كه حضرت امام محمّد باقر ( علیه السلام ) فرمودند:
«اذا قام قائم اهل البيت قسّم بالسويّه و عدل فى الرعيّة؛ 4
هنگامى كه قائم اهل بيت ( علیه السلام ) ظهور كند، اموال را بالسّويه و مطابق قانون تساوى در ميان مردم تقسيم مى كند و در ميان رعيّت با عدالت رفتار خواهد نمود.»
انسانها در اعصار مختلف، همواره اين اضطراب و دغدغه را داشته و دارند كه حاكمان آنان، دو اصل اساسى و دو قانون راحتى بخش و اطمينان آور را رعايت ننموده؛ بلكه آن دو را خدشه دار كنند، يكى تقسيم مال در ميان رعيّت به طور مساوى و بدون ترجيح كسى بر ديگرى بر اساس روابط و پيوندها و معيارهاى ناصحيح و ديگرى مراعات نكردن عدل و قسط در جامعه و خلاصه ملّت را با دو چشم ديدن و با هر گروهى به صورت خاص و شكل ويژه اى رفتار كردن. به اين ترتيب پيروان حضرت بقيّة الله ( علیه السلام ) و منتظران ظهور آن بزرگوار بايد هم اكنون اين دو اصل اصيل را كاملًا در نظر بگيرند و همواره بر آن پافشارى كنند اگر در گروه حاكميّت مملكت قرار دارند، خداى را در نظر بياورند و با ملّت بر اساس اين دو قانون سازنده و حيات بخش مواجه و روبه رو گردند و اگر خود در طبقات مستضعفند براى رفع اين ظلم فاحش و اين ناهنجارى اجتماعى تلاش جدّى خود را به كار ببرند.
- از كتاب «غيبت نعمانى» از زراره نقل شده است كه مى گويد:
به حضرت ابى جعفر، امام محمّدباقر ( علیه السلام ) عرض كردم: صالح از صالحان را برايم نام بياور. فرمودند: «اسم او اسم من است.» عرض كردم: آيا به سيره محمّد ( صلی الله علیه و آله و سلم ) رفتار مى كند؟ فرمودند: «هيهات هيهات اى زراره!» (يعنى چه دور است كه بسان پيامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) رفتار كند.) عرض كردم: جانم به فداى شما. براى چه به سيره پيامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) رفتار نمى كند؟! فرمودند: «ان رسول الله سار فى امّته باللّين (بالمنّ) كان يتألّف الناس و القائم يسير بالقتل، بذاك امر فى الكتاب الذى معه ان يسير بالقتل و لا يستتيب احداً ويل لمن ناواه؛ 5
يعنى پيامبر در ميان امّتش با نرمى و مهربانى سير كرد، همواره با مردم الفت مى گرفت ولى قائم، با قتل و كشتنِ سركشان سير مى كند كه در كتابى كه با اوست امر به او شده كه با قتل حركت كند و كسى را به توبه فرا نمى خواند واى بر كسى كه با او مخالفت و دشمنى كند.»
شايان ذكر است كه در اين روايت آمده كه امام زمان ( علیه السلام ) به سيره پيامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) رفتار نمى كند. حال آنكه در روايات بسيارى آمده كه سيره او سيره رسول الله ( صلی الله علیه و آله و سلم ) است و سير و حركت آن حضرت را خواهد داشت و چه بسا تصوّر شود كه اين روايت با آن روايات منافات دارد و ناهماهنگ است.
ولى تأمّل در اين روايت، خود رفع كننده مشكل است؛ زيرا اين روايت جهت قيام به سيف، مأمور به قتل بودن و نفى تشابه مى كند. آرى پيامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) هر چند بالأخره جنگيد و غزواتى در دوران آن حضرت روى داد، ولى قيام و حركت او همراه با قتل و كشتن افراد نبود؛ بلكه مأمور بود كه با ايجاد الفت و با نرمى و مدارا دعوت را آغاز كند؛ در حالى كه امام زمان ( علیه السلام ) طبق منشورى كه در دست دارند، مأمور به قتل طاغيان است و از آن طرف امام زمان ( علیه السلام ) در منهدم ساختن اساس كفر و ضلال و از بين بردن عادات زشت و قوانين و نظام هاى باطل همانند پيامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم )، رفتار نموده و راه آن حضرت را سير مى كند و همان اهداف را دنبال مى نمايد.
امّا اينكه در اين روايت آمده كه از كسى درخواست توبه نمى كند يا كسى را امر به توبه نمى نمايد، اين هم اشكالى به بارنمى آورد؛ زيرا درخواست توبه نكردن يك مطلب است و قبول نكردن توبه مطلب ديگرى و آنچه كه در اينجا نفى شده، درخواست توبه است؛ ولى اگر كسى خود به خود توبه كرد، چه بسا كه بپذيرد و مى پذيرد؛ زيرا مقتضاى اطلاقات آيات و رواياتى كه راجع به توبه داريم، پذيرش آن است و اينكه توبه انسان تائب، مقبول واقع خواهد شد و شخص نادم و پشيمان را رد نخواهند نمود.
يا اينكه مقصود، گناهانى است كه حدّ آنها قتل است و توبه هر چند پذيرفته شود؛ ولى حكم قتل را برنمى دارد، مانند ارتداد و امثال آن كه در عين حالى كه شخص توبه مى كند، حكم قتل از او برداشته نخواهد شد.
و امّا اينكه چرا آنقدر از اشخاص را مى كشد، پاسخ آن روشن است؛ زيرا بعد از آن همه اتمام حجّت و دعوت و ابلاغ پيام دين در دوران غيبت صغرا و كبرا و فرا رسيدن روز ظهور، اگر كسى به خود نيامده باشد، معلوم مى شود كه او عنصرى ناباب و ناپاك و خطرناك است و عضوى است كه مخلّ سلامت اعضاى ديگر بوده و فساد را به همه جا مى كشاند و عضو سرطانى چه چارهاى جز قطع كردن و بريدن دارد؟
بسوزند شاخ درختان بىبر سزا خود همين است هر بىبرى را
پى نوشتها:
(1). سوره حج (22)، آيه 41.
(2). بحارالانوار، ج 51، ص 47.
(3). همان، ج 49، ص 266.
(4). غيبت نعمانى، ص 231.
(5). بحارالانوار، ج 52، ص 354؛ غيبت نعمانى، ص 233.
T