به گزارش «شیعه نیوز»،تاریخ سهمیهبندی بنزین در ایران به چیزی حدود یک دهه قبل برمیگردد. فارغ از درست یا غلط بودن این طرح ترس از شورش و ناامنی، اصلیترین مانع از اجرای این طرح بود. ترس دولتی از اتفاقی که به صورت رسمی با معیشت مردم در ارتباط بود چندان هم بیراه نبود. اخبار غیررسمی از صبح آن روز نشان میداد که ظاهرا تصمیم دولت برای سهمیهبندی بنزین به قطعیت رسیده است و امشب قرار است انجام شود. شب؛ اما رئیسجمهور وقت روبهروی مردم نشست و به طور زنده و مفصل برای مردم توضیح داد که این مکانیزم قرار است چگونه انجام شود و به زندگی آنها بهبود ببخشد و اعلام کرد که عواید این طرح هم اکنون در حساب شماست.ماجرا به آرامی رد شد.
متفاوت است این وضعیت با دولتی که مردم را شبانه بدون اطلاع قبلی و با خیال خودش با زرنگی با تغییر نرخ در شمارشگر قیمت در پمپ بنزینها مواجه میکند. اینجا صحبت از استراتژی غلط یا درست نیست. مسئله فقدان هر نوع استراتژی رسانهای است. فقدان هر نوع سرمایهگذاری برای مواجهه رسانهای این ماجرا با مردم. به شکل واضحی دولت مستقر هیچ الگویی برای رسانهای کردن یکی از مهمترین و حساسترین تصمیمات عمر کاری خود ندارد. واضح است که اصلا به این موضوع فکر نکرده است و واضح است که با چیزی به نام پیوست رسانه ای اساسا بیگانه است.
چند ساعت بعد نوبخت رئیس سازمان بودجه و برنامه ریزی و ربیعی سخنگوی دولت تازه به میدان آمدند و بعد از شوک بزرگ اولیه در کمال حیرت تازه اعلام کردند که عواید این سهمیهبندی و افزایش قیمت قرار است طبق فرآیندی( ظاهرا نامعلوم و هنوز قطعی نشده) به حساب یارانهبگیران واریز شد. چیز جدید و عجیبی نبود. مشاور رسانهای دولت کماکان در توئیتر مشغول بازی با کلمات و ساخت جملات قصار است؛ سخنگوی دولت فقط خود را موظف میداند که در ساعاتی مشخص در مکانی مشخص به سوالاتی مشخص پاسخ دهد و رئیس دولت تازه یادش آمده است که با رقبای انتخاباتیاش تسویه حساب کند.
با گذشت سه روز از اعلام این تصمیم حیاتی در معیشت اکثریت مردم ایران و بالاگرفتن دامنه اعتراض به این تصمیم رئیسجمهور هنوز احساس نمیکند که نیاز به گفتگوی مستقیم و رودررو با مردم دارد. هنوز سرنوشت عواید این طرح برای دولت مشخص نیست. برخی از اعتباری غیرنقدی صحبت میکنند و برخی نیز از مبلغی ماهیانه و پایدار و دولت در پایینترین میزان اعتماد و اعتبار قرار گرفته است. این سرنوشت دولتی است که فقط وقت انتخابات، تکنیکهای رسانه ای و تبلیغ جمعی را خوب بلد است و به شکلی موثر آنها را بیرحمانه به کار میگیرد و بعد از انتخابات از پیاده کردن سادهترین اصول رسانهای و ارتباط با مردم عاجر است. شاید خودش را بینیاز از گفتگو میداند و شاید هم به چیزهای دیگری جز راضی بودن مردم فکر میکند. این اولین بعد رسانهای شکلگیری چیزی به نام «اعتراض ناکام» است. چیزی که چند روزی است ایران را تحت تاثیر قرار داده است منشعب از یک سیاست رسانهای غلط نیست. بیسیاستی رسانهای است که اینگونه همه را آزار میدهد.چیزی برای تحلیل وجود ندارد. سه روز گذشته است و رئیس جمهور همچنان فقط در هیئت دولت حرف می زند.نیست و انتظار خوش بین ها برای پاسخگویی مستقیم و رودرروی او با مردم در حال کمرنگ شدن است. روحانی ظاهرا نیازی به حرف زدن با مردم نمی بیند.
اعتراض اما با یک وجه رسانهای دیگر ناکام میماند؛ هلهله ساکنین فضای مجازی، سلبریتیها و رادیو و تلویزیونهای فارسی زبان خارجی بالای سر دغدغه مردم.
۵ سال پیش در صبح یکی از روزهای سرد آبان ماه ریحانه جباری اعدام شد. دختر ۲۶ سالهای که ۷ سال قبل از آن مردی به نام سربندی را با ضربات چاقو به قتل رساند. داستان قتل و محاکمه ریحانه جباری داستان جالب و تاثربرانگیزی بود. از چند سال پیش که ماجرای محکمه او رسانهای شد او در مرکز توجه رسانههای خارجی فارسی زبان قرار گرفت. ابهام در شیوه قتل او به زعم مخالفان قصاصش، ماجرا را پیچیدهتر کرد. انبوهی از اعتراضات رسانهای به قصاص او در فضای مجازی پخش شد و سرانجام کار به نامهنگاریها و مصاحبههای سلبریتیها به خانواده مرحوم سربندی برای گرفتن رضایت او کشید. طیف وسیعی ازسلبریتیهای ایرانی و رسانههای فارسیزبان با موردخطاب قرار دادن خانواده سربندی تقاضای عفو و بخشش ریحانه جباری را با حجم وسیع و پرتعدادی اعلام کردند. درخواستهایی که مضمون ضمنی خیلی از آنها ناعادلانه بودن این حکم قضایی، سیستم قضایی جمهوری اسلامی، نادیده گرفتن حقوق زنان در نظام اسلامی و غرغرهای همیشگی این جور مواقع بود.
شعبانی وکیل مدافع خانواده سربندی چند ماه قبل از اعدام ریحانه جباری در گفتگو با رسانهای به صورت صریحی اعلام کرد: عمیقاً به تمام رسانهها و مدعیان طرفداری از خانم جباری توصیه میکنم هرگونه موضعگیری، خصومت و تسویه حساب با حکومت جمهوری اسلامی و نهادهای مربوطه را به موضوع مجرمیت خانم جباری گره نزنند، چرا که این امر سبب میشود بیش از پیش؛ از موضوع اخذ رضایت و گذشت شکات فاصله بگیریم.
و ریحانه جباری سرانجام اعدام شد.غمانگیزانه. وکیل خانواده میگفت خانواده سربندی بارها تا بخشش پیش رفتهاند و بعد که این هجوم را دیدهاند پشیمان شدهاند. این همانی است که در مقیاسی بزرگتر چیزی به نام ناکامی اعتراض آرام در ایران در روزگار ما را تشریح میکند. بسیاری از اوقات ابهام یا اعتراض به یک مورد در جای خود منطقی است. مردم دغدغه دارند و مسئله دارند اما با خیمه زدن لشکر فضای مجازی و رسانههای بیکانه و سلبریتیها اصل اعتراض به زودی تحت تاثیر قرار میگیرد و کمکم ناپدید میشود. به محض بلند شدن یک علم اعتراض در ایران، عقدهگشایان همیشگی از جمهوری اسلامی خیلی زود دست به کار میشوند و انتقام شکستهای خود از شکستهای منطقهای در غرب آسیا تا شکست عشقی از آخرین دوستدختر خود را روانه جمهوری اسلامی میکنند. با این وضعیت طبیعی است که اصل دغدغه و ماجرا خیلی زود به حاشیه میرود اصل ماجرا مورد ابهام و تردید قرار میگیرد و علاوه بر آن خشونتِ متضمن این انتقامگیریها خیلی زود سبب واکنشهای تامینکنندگان امنیت میشود و در نهایت آن چیزی که باقی میماند خشونت، عقدهگشایی و فراموش شدن اصلی ماجرا زیر صدای هلهله آنهایی است که ربطی به اصل انگیزه اعتراض ندارد و نه تنها برای معترضین دلی نمیسوزانند بلکه معمولا با تحقیر به آنها نگاه میکنند.
۱۰ سال پیش در شب ۲۲ خرداد سال ۸۸؛ در شرایطی که نتایج انتخابات ریاست جمهوری نهم، خرد خرد در حال منتشر شدن بود یک توئیت تاریخی از وحید آنلاین یکی از فعالان مشهور رسانه ای منتشر شد.
این فعال رسانهای که همچنان مشغول فعالیت سفت و سخت و با انگیزه رسانهای است و در مواقع اعتراضاتی مثل اعتراض این روزها به شدت فعال میشود؛ در شب اعلام نتایج، این جمله را در صفحه شخصی اش در توئیتر نوشت، آمار اعلام میشد و رای احمدینژاد لحظه به لحظه بیشتر میشد و او و هم طیفانش نگرانتر که او نوشت: "هر چه به تمدن نزدیکتر میشویم آرای میرحسین هم بیشتر می شود. امیدوار باشید."
و این درست در ساعت ابتدایی پایان رای گیری بود .زمانی که رای روستاها و شهرهای کوچک با درصد بالایی به نفع احمدی نژاد اعلام شده بود و رای شهرهای بزرگ به دلیل کثرت رای دهندگان همچنان مبهم و اعلام نشده باقی مانده بود و مردم روستاها و شهرهای کوچک، به تعبیر این جمله تاریخی «بیتمدن» هایی بودند شایسته ملامت و تحقیر که نفهمیده بودند باید به چه کسی رای بدهند و از که حمایت کنند.
به این شرایط اضافه کنید بیاعتمادی مردم به رسانههای رسمی را تا متوجه شوید که از یک بعد تاثیرگذار در انحراف اعتراضات صحبت میکنیم.
اما چه اتفاقی میافتد که معترضان بینظر با برخی از اغتشاشات و شعارهای نه تنها هنجارشکنانه بلکه ابلهانه همراه میشوند یا حداقل این است که اعتراض نمیکنند و علیه این شعارهای ضدملی و ضددینی واکنشی نشان نمیدهند؟ اینجاست که ضلع سوم مثلث ناکامی اعتراض کامل میشود آن هم با یک بیکارکردی دیگر از سوی مجموعه رسانهای کل نظام. واقعیت صریح، بیواسطه و عریان ماجرا این است که تمام آن کاری که باید مجموعه رسانهای و تبلیغی نظام میکرده است تا مثلا کسی به نام رضاشاه را به مردم بشناسد؛ حالا اینجا با عدم اعتراض به شعاری همچون «رضا شاه روحت شاد» نمایان میشود و بیرون میزند. جوان بعد از انقلاب متولد شدهای که از انقلاب و نه رژیم پهلوی چیزی ندیده است اما قرار بوده است که با انواع و اقسام سیستمهای رسانهای و تبلیغاتی ایران از آموزش و پرورش تا صداوسیما متوجه شود که کمکهای در مقیاس جهانی ناچیز ایران به فلسطین، ملیگرایانهترین فعالیت نظام ایران است؛ حالا خیال میکند پول بنزین به حسابی در غزه واریز میشود.
مجموعه سیستم رسانهای ایران از جاانداختن اینکه نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران نه تنها شعاری ضدانسانی و دموکراتیک است بلکه دقیقا منافع ملی ایران را هدف گرفته است عاجز است و حالا باید در این وضعیت پاسخگو باشد.
حتما و حتما در چنین اعتراضاتی جاسوسان اسرائیل و آمریکا فعال میشوند؛ حتما تهماندههای مجاهدین خلق میدانگردانی میکنند اما تعمیم همه معترضان به آنها؛ گم کردن واضح نقطه تمرکز ماجراست. در این جور وضعیتهای بحرانی حالا دیگر کسی به این فکر نمیکند که چرا آن جوانک بیخبر از همهجای سال اول دانشگاهی هم شعارهای آنها را تکرار میکند. غافل از آنکه آنچه دقیقا باید به آن فکر شود همان است. اغتشاش یکشبه نازل نمیشود. بلکه ذهنیت خردخرد تغییریافته مردم در باب امور بسیار مهمی چون ولایت فقیه، حکومت جمهوری اسلامی، رژیم پهلوی، روابط ایران با کشورهای دیگر و... است که آمادگی روانی اغتشاش و شعارهای گمراهکننده را به وجود می آورد.ساعت ها مستند و برنامه و گفتگو در شبکه من و تو و فقط دهه فجر یاد انقلاب افتادن رسانه های ایرانی به وجود آورنده چنین و ضعیتی است.
حال به همه اینها اضافه کنید اخبار پرحجم و عصبی روزهای قبل درباره حجم اختلاسها و فریبکاریهای افراد داخل نظام را تا متوجه شوید که ذهنیتها چگونه منجر به اغتشاش میشود و حالا وقت آن است که مجموعه رسانهای و تبلیغاتی نظام را مورد خطاب قرار دهیم که برای ساخت ذهنیت و روایت ایرانی از اتفاقات ایران چه کردهاید که نتیجه آن این شده است؟ حتی اگر تعداد این جوانان از همه جا بیخبر یک نفر باشد.
سه بعد رسانهای نبود یک استراتژی رسانهای مناسب از سوی دولت برای اعلام و اعمال این اتفاق، همگرایی رسانههای فارسی زبان و فضای مجازی در انحراف اتفاق بنزین و تمرکز بر انتقامگیری از نظام و نهایتا ناتوانی سیستم رسانهای کل نظام در ساختن ذهنیتهایی معقول و منطقی و واقعبین، داستان امروز و دیروز ما نیست. داستان جدیدی هم نیست. سالهاست که در حال رخ دادن است و پیشبینی میشود که ماجرا ادامه دار باشد.