به گزارش «شیعه نیوز»، علامه طباطبایی معتقد است حقیقت عرفان به علی(ع) و اهل بیت(ع) برمیگردد، اما در جریان تاریخ عرفان دچار انحراف شده که منشأ این انحراف دوری از اهل بیت(ع) است.
بعد عرفانی تشیع از دیدگاه علامه/دوری از اهل بیت منشأ انحراف عرفان
به گزارش خبرگزاری رضوی، چکیدۀ سخنرانی محمد فنایی اشکوری استاد مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) که در نشست یادمان علامه طباطبائی در دانشگاه علامه طباطبایی ارائه شد در ادامه از نظر شما می گذرد:
علامه طباطبائی اندیشمندی اصیل، خلاق و نوآور در عرصه های گوناگون معارف اسلامی به ویژه در سه حوزۀ فلسفه، عرفان و تفسیر بود. وی در هریک از این حوزه ها صاحب تفکر مستقل و سبک و روش خاص و آراء ابتکاری است. در این گفتار اشاراتی به ساختار کلی اندیشۀ عرفانی علامه خواهیم داشت.
بحث از نسبت عرفان و اسلام و همینطور نسبت عرفان و تشیع از مباحث جدی در باب منشأ و چیستی عرفان اسلامی است که اهل نظر در این زمینه دیدگاه های گوناگونی دارند. از نظر علامه طباطبائی بی هیچ شکی عرفان از ارکان اساسی تعالیم اسلام است. در اسلام سه راه برای نیل به حقایق دین به رسمیت شناخته می شود: راهظواهر دینی (نقل)، راه عقل و راه سلوک معنوی یا عرفان. راه ظواهر دینی به ساده ترین بیان القا شده و برای همه است، اما دو راه دیگر ویژۀ گروه خاصی هستند. راه ظواهر دینی به دو معنا عام است. نخست به این معنا که زبان ظواهر دینی زبانی عام است که فهم آن برای همگان میسر است.
دیگر اینکه از راه ظواهر دینی می توان به درکی از همۀ معارف دینی اعم از عقاید و اخلاق و احکام راه یافت. از این رو این راه نه اختصاص به گروهی دارد و نه محدود به بخش خاصی از تعالیم دین است. اما راه عقل و راه سلوک عرفانی از دو جهت یاد شده محدودیت دارند. نه از همگان انتظار می رود از راه عقل نظری و سلوک عرفانی به حقایق دین راه یابند و نه می توان توقع داشت که از این راه ها به همۀ معارف دین دست یافت. همگان از چنان قوت عقلانی برخوردار نیستند که بتوانند به عمق معارف دینی برسند، چنانکه همۀ مؤمنان آمادگی سلوک عرفانی را ندارند.
از سوی دیگر عقل به کلیات عقاید راه دارد، اما جزئیات احکام را نمی توان از راه عقل کشف کرد. در سلوک عرفانی نیز سالک آنچه را که خدا بخواهد دریافت می کند، نه لزوما هرچه را که خود مشتاق کشف آن باشد. (طباطبائی، شیعه در اسلام، ص 45) اما باید توجه داشت که طریق رسیدن به عمق و باطن تعالیم دین پیمودن راه عقل و سلوک عرفانی است. از میان سه راه یادشده راه عرفان برتر است. قرآن بعد از بیان خداشناسی عقلی، کمال خداشناسی را از آن کسانی می داند که «در اثر اخلاص و بندگی به یقین رسیده اند و در اثر یقین ملکوت آسمان و زمین و زندگی جاودانی جهان ابدیت برایشان مکشوف شده است.» (طباطبائی، شیعه دراسلام، ص 43)
از نگاه علامه طباطابئی راه عرفان جدا از راه قرآن و دین نیست، بلکه عرفان بعدی و بخشی از دین است که در کنار دو راه دیگر یعنی راه ظواهر دین و راه عقل قرار دارد. همۀ ادیان دارای بعد عرفانی هستند. عرفان اصیل اسلامی نیز ریشه در متن اسلام دارد و منبع آن قرآن و سنت پیامبر است. اما در میان مذاهب اسلامی مکتب اهل بیت پرچمدار عرفان راستین است. به عبارت دیگر، سرچشمۀ عرفان اسلامیقرآن و سنت است، اما استمرار و تعلیم و شرح و بسطش از سوی اهل بیت به ویژه امیرالمؤمنین(ع) صورت گرفته است؛ چنانکه در سایر ابعاد اسلام همچون عقاید و احکام نیز سخن همین است.
از حدود دوازده هزار صحابۀ پیامبر مطالب عرفانی قابل ذکری نقل نشده است. پس از پیامبر و قرآن، علی(ع) بیشترین ظرایف عرفانی را طرح کرده است. بنا بر این اصل عرفان و عرفان اصیل از علی (ع) سرچشمه می گیرد و دیگران از این سرچشمه می نوشند. «در میان صحابه پیغمبر اکرم ص ...تنها علی ع است که بیان بلیغ او از حقایق عرفانی و مراحل حیات معنوی به ذخایر بیکرانی مشتمل است و در آثاری که از سایر صحابه در دست است خبری از این مسائل نیست. در میان یاران و شاگردان او کسانی مانند سلمان فارسی و اویس قرنی و کمیل بن زیاد و رشید هجری و میثم تمار پیدا می شود که عامه عرفا که در اسلام به وجود آمده اند ایشان را پس از علی (ع) در رأس سلسله های خود قرار داده اند.» (طباطبائی، شیعه در اسلام، ص 64)
انحراف در عرفان و تصوف از آنجا پیش آمد که عرفان در خارج از مسیری که اهل بیت ترسیم کرده بودند قرار گرفت. از اواخر قرن دوم جریان تصوف در خارج از شیعه شکل گرفت و تعالیم و آدابی متفاوت با آنچه در کتاب و سنت بود رواج یافت، مانند سرسپردگی و تلقین ذکر و خرقه و استعمال موسیقی و غنا و وجد و ترک شریعت در بعضی موارد. علامه در پاسخ به این پرسش که آیا شما عرفان و تصوف را تأیید می کند، می گویند:«این جانب عرفان را تصحیح می کنم، ولی نه عرفانی را که در میان سلسله های دراویش بعضی از اهل سنت دائر و معمول است و طریقتی در مقابل شریعت دارد که به ساز و نواز و غنا و رقص و وکجد امر می کند و ندای "سقوط تکلیف" می زند و چنانکه در ذیل کلام گفتیم، همین روش ها به شیعه هم سرایت کرده است. عرفانی که از کتاب و سنت
استفاده می شود، روشی است که بر اساس اخلاص عبودیت قرار گیرد و سر مویی از مقررات شرع مقدس اسلام جدا نشود.» (طباطبائی، بررسی های اسلامی، ج 2، ص 319)
بدین سان نظر علامه در باب تصوف و عرفان در اسلام متفاوت با نظر مخالفان عرفان و همین طور نظر رایج در میان اهل تصوف است. مخالفان عرفان در میان شیعه برآنند که عرفان با دوری از اهل بیت(ع) پیدا شد و شکل گرفت. بسیاری از صوفیان برآنند که تصوف موجود تماما ریشه در اسلام از طریق تعالیم علی بن ابیطالب(ع) دارد. از نظر علامه این هر دو نظر خطاست. حقیقت عرفان به علی (ع) و اهل بیت برمیگردد، اما در جریان تاریخ عرفان دچار انحراف هم شده است که منشأ این انحراف دوری از مکتب اهل بیت(ع) است.
از نظر علامه عرفان راهی است برای پرستش و درک حقایق ادیان. راه عرفان توجه به خدا، تهذیب نفس و اخلاص در بندگی است که زمینه را برای جذبۀ عرفانی فراهم می کند. عارف همه چیز را آیه و نشانۀ حق می بیند. آیه و نشانه چیزی است که دیگری را نشان دهد نه خود را. «کسی که به تعلیم و هدایت قرآن با چنین چشمی به چهره جهان و جهانیان نگاه می کند چیزی جز خدای پاک درک نخواهد کرد و به جای این زیبایی که دیگران در نمود دلربای جهان می یابند، وی زیبایی و دلربایی نامتناهی خواهد دید که از دریچۀ تنگ جهان خودنمائی و تجلی می نماید و آن وقت است که خرمن هستی خود را به تاراج داده دل را بدست محبت خدایی می سپارد.» (طباطبائی، شیعه دراسلام، ص 66) چنین معرفتی از طریق حس و خیال و عقل بدست نمی آید، بلکه از راه معرفت نفس است و راهنمای اصلی آن خدای متعال است و راه سلوک را نیز خداوند در قرآن بیان کرده است.
علامه طباطبایی در ابیات زیر تا حدی حس و حال عرفانی و ذوق معنوی خود را آشکار کرده است.
همی گویم و گفتهام بارها
بود کیش من مهر دلدارها
پرستش به مستیست در کیش مهر
برونند زین جرگه هشیارها
به شادی و آسایش و خواب و خور
ندارند کاری دلافگارها
بجز اشک چشم و بجز داغ دل
نباشد به دست گرفتارها
کشیدند در کوی دلدادگان
میان دل و کام دیوارها
چه فرهادها مرده در کوهها
چه حلاجها رفته بر دارها
چه دارد جهان جز دل و مهر یار
مگر تودههایی ز پندارها...
علامه طباطبایی از مفاخر علمای اسلام است
حجت الاسلام سید مهدی رفیع پور به مناسبت ایام درگذشت علامه طباطبایی در مورد خدمات علمی و فرهنگی این متفکر جهان اسلام، در گفتگو با خبرنگار مهر گفت: مرحوم آیت الله علامه سیدمحمدحسین طباطبایی بی تردید از مفاخر علمای اسلام هستند و زندگی پربرکت این مرد در مسیر دانش و تهذیب نفس که به نظر ما بال های سعادت و کمال انسان هستند، سپری شد و این چراغ فروزان توانست در عمر پربرکت خود، هم در مسیر دانش و علم و هم در مسیر پرورش و تربیت و تهذیب نفس گام های بلندی را بردارد و افرادی را در هر دو مسیر تربیت کند.
وی ادامه داد: علامه طباطبایی در مسیر دانش و علم آثار ماندگاری را از خود بر جای گذاشت که با وجود اینکه سال هاست از رحلت ایشان می گذرد، اما این آثار مورد رجوع علما و فضلا و پژوهشگران است. در رأس همه آثار متعدد ایشان آثار فلسفی، کلامی و پژوهش های تاریخی و در رأس همه آنها تفسیر شریف المیزان است. به نظر می رسد ما باید تاریخ تفسیر شیعه را به قبل از المیزان و بعد از المیزان تقسیم کنیم و این تفسیر بی مبالغه بهترین تفسیری است که تا زمان نگارش خودش توسط یکی از عالمان ما نوشته شده است.
وی افزود: دانشمندان بزرگی در فضای فلسفه و کلام و تفسیر و علوم قرآنی بعد از علامه، پرچمدار شدند و حوزه های درسی حکمت را در قم و در تهران و شهرهای دیگر، چراغ حکمت را در آنجا روشن کردند، که آنها به طور مستقیم و غیر مستقیم شاگردان علامه طباطبایی بوده اند و هستند. پرورش شاگردان بزرگی مثل حضرت آیت الله جوادی آملی و حضرت آیت الله سبحانی که هر دو از مراجع عظام تقلید هستند و متفکران بزرگی مثل شهید مطهری و آیت الله مصباح و آیت الله حسن زاده آملی، در مسیر نشر معارف اسلام و قرآن از افتخارات این مرد بزرگ است. شهید بهشتی و آیت الله مفتح از معلمان بزرگ حکمت و معرفت در دوران معاصر نیز از شاگردان این مرد بزرگ هستند.
حجت الاسلام رفیع پور گفت: علامه از نظر تهذیب نفس به عالی ترین مقامات معنوی و کمالات اخلاقی رسیده بودند و این مسئله چیزی نیست که مورد توجه شاگردان و ارادتمندان ایشان باشد بلکه افرادی که اندک تماسی با ایشان داشتند و خاطرات کمی با ایشان دارند اذعان می کنند که آن بزرگوار دارای اخلاق محمدی و کمالات معنوی و باطنی بوده اند. این مرد بزرگ در مسیر معنوی هم توانستند افرادی را در این زمینه تربیت بکنند که آنها بتوانند چراغ هدایت باشند و بعد از مرحوم علامه، افراد علاقمند را به مسیر بندگی و تهذیب نفس دعوت بکنند.
وی افزود: این توفیق برای هر کسی حاصل نمی شود. به عنوان مثال برادر علامه، هم درس و هم دوره ایشان بوده و از نظر معنوی و علمی مرد بسیار بزرگی بوده ولی میراث چندانی از آن بزرگوار باقی نمانده و قرعه به نام علامه طباطبایی افتاده و توفیق همراه ایشان شده و این شایستگی و کمال و لیاقت ایشان بوده که بتوانند این جور در مسیر پرورش نفوس و تعلیم و تعلم گام بردارند و افراد را پرورش دهند.
وی ادامه داد: بسیاری از معارفی که امروز در سطح کشور داریم و بسیاری از مفاهیمی که به گفتمان تبدیل شده، بسیاری از سخنرانی ها، کلاس های درس در حوزه و دانشگاه بر محور تحقیقاتی است که این مرد بزرگ انجام داده اند که توسط محققان بعدی و شاگردان ایشان تکمیل شده و اگر احیاناً نواقص و اشکالاتی داشته برطرف شده است.
رفیع پور گفت: اینکه در روایت داریم که «العلماء باقون مابقی الدهر» بی تردید یکی از مصداق های این روایت علامه طباطبایی است که اگرچه بین ما حضور ندارد ولی با آثارشان همچنان حاضر هستند و ما از آثار ایشان استفاده می کنیم.
وی در پایان اظهار داشت: من فرصت را مغتنم می شمارم و به فضلایی که در حوزه هستند و به دانشجویانی که می خواهند معارف اسلامی را یاد بگیرند توصیه می کنم که وقت بگذارند و آثار ایشان را مطالعه کنند و از اساتید بخواهند اینها را برایشان تدریس کنند تا یک معارف صحیحی را یاد بگیرند. اسلام شناسی بر خلاف آنچه برخی تصور می کنند چیز ساده ای نیست که با خواندن چند کتاب و سخنرانی کسی بتواند به اسلام شناسی دست پیدا کند و ادعای اسلام شناسی کند. این مسئله سال ها زحمت می خواهد و باید از علمای بزرگ تأیید داشته باشد. ما در مورد علامه طباطبایی داریم که مراجع بزرگ آثار و افکار ایشان را تأیید می کنند. لذا کسانی که می خواهند بدون زمینه قبلی معارف اسلامی را فرا بگیرند می توانند بر اساس این شهادت ها و تأییدات با خاطر جمع به آثار ایشان مراجعه کنند و استفاده کنند. خدا به ما توفیق دهد که از آثار آن بزرگوار بهره ببریم.