شیعه نیوز:
پاسخ اجمالی
هر چند سبیل، طریق و صراط به معنای راه میباشند و از نظر معنا به هم نزدیکاند، اما تفاوتهایی نیز با یکدیگر دارند. طریق به معنای راهی است که صرفاً وسیلهای برای رساندن میباشد. حال این راهها چه مجازی و چه حقیقی، تفاوتی نمیکند. سبیل نیز به معنای راه است و اعم از هرگونه راهی است، چه ضلالت و چه هدایت باشد. صراط در اصل سراط با سین بوده و بیش از 40 بار در قرآن ذکر شده است. صراط به صورت مفرد در قرآن ذکر شده و راهی است که به خیر منتهی میشود. صراط مانند بزرگ راهی است که راههای فرعی و یا کوچکتر مانند سبیل و طریق بدان منتهی میشوند.
پاسخ تفصیلی
در قرآن کریم کلمات متفاوتی که ظاهرا ًبه یک معنا هستند، به کار رفته است اما با دقت بیشتر در آیات، خواننده پی به معانی بیشتر و ژرفتری میبرد که آن کلمه را از دیگر کلمات هم معنای خود متمایز مینماید. از جمله این واژهها میتوان به سه واژه سبیل، صراط و طریق اشاره نمود که هر سه به معنای راه میباشند، اما هر یک ویژگیهای خاصی دارند که در ادامه آنها را بیان میکنیم. شایان ذکر است که بررسی این معانی به صورتی محدود انجام گرفته و ذکر تفصیلی آن در این مقاله نمیگنجد و علاقهمندان به مطالب تفصیلی را، به کتابهای تفسیری ارجاع میدهیم.
طریق
«طریق» به معنای راه است، راهی که با پا پیموده شود. راغب اصفهانی میگوید: طریق راهى که با پا پیموده و زده مىشود: «طَرِیقاً فِی الْبَحْرِ»؛[1] راهى خشک در دریا. و از این معنا واژه طریق براى هر روشى که انسان در کارى خوب یا ناپسند در پیش مىگیرد استعاره شده است، در آیه آمده است: «وَ یذْهَبا بِطَرِیقَتِکمُ الْمُثْلى»؛[2] آئین و روش نیکوى شما را از بین ببرند. «طَرِیقَة من النّخل» ردیف طولانى درختان خرما است که تشبیهى است به ادامه یافتن راه... طریق به معناى وسیله و یا واسطه نیز مىباشد: «نَالَ الشَّیءَ عَنْ طریق فُلان»؛ به وسیله فلانى به چیزى نایل شد: «وَضَلَ الَیهِ بِطَریق الوِراثَة»؛ آن چیز از راه وراثت بدو رسید.[3]
همچنین در برخی از فرهنگ لغات به معانی، راه، شیوه، روش، آئین، مسلک، حال، حالت، عادت، خو، پیشه و شغل.آمده است.[4] در قرآن کریم طریق به معانی مختلفی به کار رفته است که به چند مورد اشاره مینماییم.
1. «لا لِیهْدِیهُمْ طَرِیقا»؛[5] آنها را به راه هدایت نخواهد کرد. اعم از راه خوب یا بد؛ چرا که به گونه مطلق ذکر شده است.
2. «إِلاَّ طَرِیقَ جَهَنَّم»؛[6] مگر به سوى راه دوزخ. در اینجا تصریح به راه بد دارد که راه جهنم و دوزخ است.
3. «یهْدِی إِلَى الْحَق وَ إِلى طَرِیقٍ مُسْتَقِیم»؛[7] به سوى حقّ و راه راست هدایت میکند. در این آیه به معنای راه خوب که راه مستقیم است به کار رفته است.
4.. «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِیقَة...»؛[8] و اگر آنها (جن و انس) بر طریقه (ایمان) استقامت ورزند. در این آیه به راه ایمان معنا شده است.
5. در این آیه: «إِذْ یقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِیقَةً إِنْ لَبِثْتُمْ إِلاَّ یوْما»؛[9] هنگامى که آنکس که از همه آنها روشى بهتر دارد مىگوید شما تنها یک روز درنگ کردید. به معنای طریقه و مسلک و شیوه ذکر شده است.
6. اعم از راههای زمینی و آسمانی معنا شده است: «وَ لَقَدْ خَلَقْنا فَوْقَکمْ سَبْعَ طَرائِق»؛[10] ما بر بالاى سر شما هفت راه (طبقه) قرار دادیم.
با توجه به معانی فوق و آنچه که در کتاب مفردات الفاظ قرآن آمده است، به نظر میرسد این معنا که طریق به معنای راهی باشد که صرفاً وسیلهای برای رساندن باشد به حقیقت نزدیکتر است. حال این راهها چه مجازی و چه حقیقی، تفاوتی نمیکند، بلکه صرفاً مراد در اینجا همان وسیله است که لاجرم طی کننده راه را به مقصد میرساند اعم از اینکه آن مقصد بد یا خوب، زمینی و یا آسمانی باشد.
صراط
«صراط» نیز یکی دیگر از واژههایی است که به معنای راه است. «صراط» در اصل «سراط» با «سین» بوده و بیش از 40 بار در قرآن ذکر شده است. هر چند که صراط به معنای راه است، اما معانی دیگری نیز برای آن ذکر کردهاند. راغب اصفهانی، صراط را به معنای راه مستقیم ذکر کرده است.[11] در کتاب قاموس قرآن صراط به معنای راه خدا آمده است.[12] به دین «صراط» گفته شده؛ زیرا سالکش را به بهشت میرساند، همچنانکه «صراط» روندهاش را به مقصد میرساند.[13]
در لغت صراط به معنای راه ذکر شده است، اما معنای دیگر صراط صرفاً به واسطه اضافه شدن صراط به کلمات دیگر ایجاد شده است، نه اینکه صراط به چند معنا آمده باشد. همچنین واژه صراط که فقط به صورت مفرد میآید یک راه بیش نیست که پایانش خیر است و به خدای متعال ختم میشود.
در اینجا به چند مورد از واژه صراط که در آیات مختلف قرآن ذکر شده است، اشاره میکنیم.
1. صراط به راه خدا اطلاق شده است: «إِنَّ رَبِّی عَلى صِراطٍ مُسْتَقِیم»؛[14] پروردگار من بر صراط مستقیم است.
2. راه پیامبر خدا: «إِنَّک لَمِنَ الْمُرْسَلِین، عَلى صِراطٍ مُسْتَقِیم»؛[15] تو قطعاً از رسولان(خداوند) هستى، بر راهى راست(قرار دارى).
3. راه تمسک به قرآن: «فَاسْتَمْسِک بِالَّذِی أُوحِی إِلَیک إِنَّک عَلى صِراطٍ مُسْتَقِیم»«آنچه را بر تو وحى شده محکم بگیر که تو بر صراط مستقیم هستى»[16]
4. راه ایمان آورندگان واقعی: «وَ إِنَّ اللَّهَ لَهادِ الَّذِینَ آمَنُوا إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیم»؛[17] و خداوند کسانى را که ایمان آوردند به سوى صراط مستقیم هدایت مىکند.
5. راه نعمت داده شدگان: «صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِم»؛[18] راه آنها که بر آنان نعمت دادى.
سبیل:
«سبیل» به معنای راه است، اعم از هر گونه راهی، چه راه ضلالت باشد، چه راه هدایت باشد: و یا راه معمولى.[19] برخی دیگر گفتهاند که سبِیل: راهى است نرم که سهل گذر و هموار باشد.[20]
در قرآن کریم نیز سبیل در معانی گفته شده به کار رفته است که به تعدادی از آنها اشاره میشود.
1. مطلق راه، راه سفر: «وَ لا جُنُباً إِلاَّ عابِرِی سَبِیل»؛[21] و همچنین هنگامى که جنب هستید، مگر اینکه مسافر باشید.
2. راه راست: «وَ مَنْ یتَبَدَّلِ الْکفْرَ بِالْإِیمانِ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِیل»؛[22] کسى که کفر را با ایمان مبادله کند(و آنرا بجاى ایمان بپذیرد) از راه مستقیم (عقل و فطرت) گمراه شده است.
3. راه حل مشکل، راه چاره و نجات: «فَأَمْسِکوهُنَّ فِی الْبُیوتِ حَتَّى یتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ یجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِیلاً»؛[23] اگر گواهى دادند آنان (زنان) را در خانههاى(خود) نگاه دارید تا مرگشان فرا رسد، یا اینکه خداوند راهى براى آنها قرار دهد.
4. گناه، عقوبت و سرزنش: «ما عَلَى الْمُحْسِنِینَ مِنْ سَبِیل»؛[24] بر نیکوکاران راه مؤاخذه نیست.
5. راه مؤمنان: «وَ مَنْ یشاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَینَ لَهُ الْهُدى وَ یتَّبِعْ غَیرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ نُوَلِّهِ ما تَوَلَّى وَ نُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِیرا»؛[25] کسى که بعد از آشکار شدن حق از در مخالفت با پیامبر در آید و از راهى جز راه مؤمنان پیروى کند، ما او را به همان راه که مىرود مىبریم و به دوزخ داخل مىکنیم و جایگاه بدى دارد.
6. راه و رفتار گناهکاران: «وَ کذلِک نُفَصِّلُ الْآیاتِ وَ لِتَسْتَبِینَ سَبِیلُ الْمُجْرِمِین»؛[26] و این گونه، آیات [خود] را به روشنى بیان میکنیم تا راه و رسم گناهکاران روشن شود.
7. راهی میان حق و باطل: «إِنَّ الَّذینَ یکفُرُونَ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یریدُونَ أَنْ یفَرِّقُوا بَینَ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکفُرُ بِبَعْضٍ وَ یریدُونَ أَنْ یتَّخِذُوا بَینَ ذلِک سَبیلاً »؛[27] کسانى که به خدا و پیامبرانش کفر مىورزند، و مىخواهند میان خدا و پیامبران او جدایى اندازند، و مىگویند: «ما به بعضى ایمان داریم و بعضى را انکار مىکنیم» و مىخواهند میان این [دو]، راهى براى خود اختیار کنند.
8. مال، زاد و توشه و صحت و توانایی: «وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیهِ سَبِیلا»؛[28] و براى خدا بر مردم است که آهنگ خانه(او) کنند، آنها که توانایى رفتن به سوى آن را دارند.
جمع بندی
هرچند این واژهها به معنای راه میباشند و از نظر معنا به هم نزدیکاند، اما تفاوتهایی نیز با یکدیگر دارند که در تفاسیر، ذیل هر یک از آنها توضیحات مبسوطی ارائه شده است. در اینجا به اختصار به برخی از تفاوتهای مهم اشاره میکنیم.
الف. در قرآن کریم واژه صراط صرفاً به صورت مفرد آمده است و جمع ندارد، اما واژههای سبیل و طریق هر دو به صورت جمع نیز وارد شده است. جمع سبیل، سبل است: «ثُمَّ کلِی مِنْ کلِّ الثَّمَراتِ فَاسْلُکی سُبُلَ رَبِّک ذُلُلا»؛[29] سپس از تمام ثمرات تناول کن، و راههایى را که پروردگارت براى تو تعیین کرده به راحتى بپیما.
واژه طریق نیز به صورت جمع که طرائق میباشد، آمده است: «وَ لَقَدْ خَلَقْنا فَوْقَکمْ سَبْعَ طَرائِق»؛[30] ما بر بالاى سر شما هفت راه (طبقه) قرار دادیم.
ب. سبیل هم در راه خیر و هدایت و هم در راه شرّ به کار رفته است، و با شرک و ضلالت جمع میشود. طریق نیز در اعم از راه خوب و بد استعمال شده است. اما واژه صراط فقط در خیر به کار رفته و هرگز با ضلالت و شرک جمع نمیشود. از آیه شریفه: «وَ ما یؤْمِنُ أَکثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِکونَ»؛[31] برمىآید که یک مرحله از شرک(که همان ضلالت باشد)، با ایمان(که عبارت است از یکى از سبیلها) جمع میشود، و این خود فرق دیگرى میان سبیل و صراط است که سبیل با شرک جمع میشود، ولى صراط مستقیم با ضلالت و شرک جمع نمیشود.[32]
ج. سبیل و طریق برای راههای گوناگون و کوچک است، اما صراط بزرگ راهی است که راههای کوچک بدان ختم میشود. بنابر این، صراط تنها یک راه است و سرِّ آن هم این است صراط به خداوند استناد دارد و راه مستقیم الهی تنها یک راه بیشتر نیست.
[1]. طه، 77.
[2]. طه، 63.
[3]. راغب اصفهانى، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق: داودی، صفوان عدنان، ص ۵۱۸، دارالعلم، الدار الشامیة، دمشق، بیروت، چاپ اول، 1412ق.
[4]. فرهنگ فارسی معین ذیل واژه «طریق».
[5]. نساء، 168.
[6]. نساء، 169.
[7]. احقاف، 30.
[8]. جن، 16.
[9]. طه، 104.
[10]. مؤمنون، 17.
[11]. المفردات فی غریب القرآن، ص ۴۸۲.
[12]. قرشی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج 4، ص 123، دارلکتب الاسلامیه،تهران، چاپ ششم، 1371ش.
[13]. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، ج 1، ص 9، دانشگاه تهران و مرکز مدیریت حوزه علمیه قم،1377ش.
[14]. هود، 56.
[15]. یس، 3،4.
[16]. زخرف، 43.
[17]. حج، 54.
[18]. حمد، 7.
[19]. قاموس قرآن، ج 3، ص 224.
[20]. المفردات فی غریب القرآن، ص 396.
[21]. نساء، 43.
[22]. بقره، 108.
[23]. نساء، 15.
[24]. توبه، 91.
[25]. نساء، 115.
[26]. انعام، 55.
[27]. نساء، 150.
[28]. نساء، 97.
[29]. نحل، 69.
[30]. مؤمنون، 17.
[31]. یوسف، 106، «بیشترشان به خدا ایمان نمىآورند، مگر توأم با شرک».
[32]. ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 32 – 33، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق.
T