بخاری در ترازوی نقد «بخش اول»
بسم الله الرحمن الرحیم
ادیان و مذاهب همواره در راه حفظ منابع اعتقادی خود کوشیده اند . اهمیت این عمل نیز بسیار بر کسی پوشیده نیست . در این میان علمای هر قوم به اندازه میزان علم و دانایی نسبت به دین و آیین شان ، دست به جمع آوری و حفظ منابع اعتقادی خود زده اند . اصلی ترین شاخصه ای که این علما باید داشته باشند این است که در خصوص موضوعی که در آن فعالیت می کنند ( اعم از تاریخ و حدیث و تفسیر و غیره ) دارای علم کافی و واسع باشند .
در میان اهل تسنن و وهابیت نیز علمایی (!) وجود دارند که به زعم خود از اعتقادات این قوم محافظت کرده اند تا این میراث را به آیندگانشان برسانند . یکی از معروف ترین و مقبول ترین علمای این قوم همانا " محمد بن اسماعیل بخاری " می باشد .
بخاری دارای کتابی است به نام " الجامع الصحیح المختصر " که در نزد اهل تسنن و وهابیان به " صحیح بخاری " معروف می باشد . قدر و ارزش این کتاب در نزد اهل تسنن بحدی است که بعد از قرآن مجید ، این کتاب بعنوان صحیح ترین کتاب روایی ایشان است تا جایی که معتقدند مطالب این کتاب 100 % صحیح می باشد . بعلاوه هر راوی ای که بخاری در کتابش از او روایت کرده ، از پل گذشته است و به تعبیر ابوالحسن مقدسی : جاز القنطره !! ( مقدمه فتح الباری ص 381 ) .
اهمیت دادن این قوم به صاحب کتاب صحیح یعنی بخاری نیز کمتر از کتابش نیست تا جائی که گفته اند بخاری آیه ای از آیات الهی بوده که بر زمین راه می رفته است !!! یا در مورد اخلاص بخاری در تالیف کتابش گفته می شود که بخاری ادعا کرده برای نگارش هر حدیث و روایت ، ابتدا غسل می کرده و 2 رکعت نماز می خوانده و سپس روایت را می نگاشته است !
ما در این سلسله مقالات بنا داریم تا شخص بخاری را به لحاظ علمی مورد بررسی قرار دهیم و ببینیم که آیا او واقعا آنقدر عالم بوده است که دست به نگارش کتابی بزند که هم اکنون بعنوان صحیح ترین کتاب اهل تسنن باشد ! و آیا بخاری اصلا مقبول علمای اهل تسنن بوده و یا علمای سلف اهل تسنن اصلا چنین عقیده ای که خلف اهل تسنن به بخاری دارند را داشته اند یا خیر !!!
تضعیف بخاری به دلیل اعتقادش در مساله لفظ قرآن
مساله لفظ قرآن یکی از عجیب ترین گرفتاری های مسلمین در طول تاریخ بوده است . عده ای قائل به این هستند از آنجا که سخن و قول خدای متعال است و خدا ازلی است ، لذا الفاظ قرآن هم قدیم و ازلی است . اما عده دیگر بر خلاف این نظریه حکم کرده و گفته اند که الفاظ قرآن مخلوق است ، بنابر این ازلی نیست .
اختلاف نظر علمای اهل سنت در این باره چنان بالا گرفته که موجب شده هر گروه دسته دیگر را به دلیل همین اعتقادش تکفیر کرده و او را مطرود و متروک نماید !!
چون بخاری هم پیرو یکی از این دو نظریه بوده ، لذا از سوی علمای مخالف عقیده اش به شدت مورد طعن و بدگوئی قرار گرفته است . در اینجا تعدادی از علمای مخالف اعتقاد بخاری را از نظر می گذرانیم .
*** ذهلی
یکی از علمایی که در حق بخاری قدح کرده و وی را بخاطر عقیده در مورد خلقت قرآن مورد ذم قرار داده عالمی است به نام : محمد بن یحیی الذهلی .
ذهبی در " سیر اعلام النبلاء " چنین می گوید :
" وقال الحاكم أخبرنا أبو عبد الله محمد بن يعقوب بن الأخرم سمعت ابن علي المخلدي سمعت محمد بن يحيى ( ذهلی ) يقول قد أظهر هذا البخاري قول اللفظية واللفظية عندي شر من الجهمية "
( ذهلی می گفت : بخاری قول لفظیه را اظهار کرده و لفظیه در نزد من از جهمیه بدتر می باشند !!! )
" سير أعلام النبلاء ج 12 ص 459، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413 ، الطبعة : التاسعة ، تحقيق : شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي "
همچنین در مورد ذهلی چنین می گوید :
" كان الذهلي شديد التمسك بالسنة قام على محمد بن إسماعيل لكونه أشار في مسألة خلق العباد إلى أن تلفظ القاريء بالقرآن مخلوق "
( ذهلی به شدت متمسک به سنت نبوی بود . او علیه محمد بن اسماعیل بخاری سخن گفت ، بخاطر سخن بخاری در مساله خلق عباد و اینکه تلفظ قاری به قرآن ، مخلوق است )
" سير أعلام النبلاء ج 12 ص 284 - 285، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413 ، الطبعة : التاسعة ، تحقيق : شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي "
*** ابوحاتم و ابوزرعه رازی
ابن ابی حاتم رازی ، نام بخاری را در کتاب خود " الجرح و التعدیل " آورده و چنین می گوید :
" 1086 - محمد بن إسماعيل البخاري أبو عبد الله قدم عليم الري سنة مائتين وخمسين روى عن عبدان المروزي وأبى همام الصلت بن محمد والفريابي وابن أبي أويس . سمع منه أبي وأبو زرعة ثم تركا حديثه عندما كتب إليهما محمد بن يحيى النيسابوري انه أظهر عندهم ان لفظة بالقرآن مخلوق "
( محمد بن اسماعیل بخاری به سال 250 به ری رفت و از عبدان مروزی و ابی همام صلت بن محمد و فریابی و ابن ابی اویس روایت کرد .
پدر من – ابو حاتم رازی – و ابوزرعه از بخاری روایت استماع می کردند ولی بعدا حدیث او را ترک کردند، و آن زمانی بود که ذهلی به ایشان نوشت : بخاری نزد آن ها اعلام کرده که تلفظ به قرآن مخلوق است )
" الجرح والتعديل ج 7 ص 191، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن أبي حاتم محمد بن إدريس أبو محمد الرازي التميمي ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت - 1271 - 1952 ، الطبعة : الأولى "
*** ابی بکر الاعین
از علمای دیگری که بر بخاری در امر مخلوق بودن لفظ قرآن اعتراض کرده اند ، می توان به ابی بکر الاعین اشاره کرد .
ذهبی در " سیر اعلام النبلاء " چنین می گوید :
" وأما البخاري فكان من كبار الأئمة الأذكياء فقال ما قلت ألفاظنا بالقرآن مخلوقة وإنما حركاتهم وأصواتهم وأفعالهم مخلوقة والقرآن المسموع المتلو الملفوظ المكتوب في المصاحف كلام الله غير مخلوق وصنف في ذلك كتاب افعال العباد مجلد فأنكر عليه طائفة وما فهموا مرامه كالذهلي وأبي زرعة وابي حاتم وأبي بكر الأعين وغيرهم "
( و اما بخاری از بزرگان ائمه می باشد و می گفت : من نمی گویم که الفاظ قرآنی ما مخلوق اند بلکه حرکات و اصوات و افعال آنها مخلوق اند ، و قرآن ِ شنیده شده و مورد تلاوت و مکتوب در مصاحف ، کلام خدا و غیر مخلوق است . وی در این باب کتابی به نام " افعال العباد " تالیف کرد که گروهی از علما این عمل وی را مورد انکار قرار داده و مرام و هدف او را نفهمیدند همانند ذهلی و ابی زرعه و ابی حاتم و ابی بکر اعین و غیر آن ها )
" سير أعلام النبلاء ج 11 ص 511، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413 ، الطبعة : التاسعة ، تحقيق : شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي "
*** ابن الطبری
وی نیز قائل به مخلوق بودن کلام الله را کافر می داند ، یعنی در نظر او بخاری کافر است .
ذهبی در " سیر اعلام النبلاء " چنین می گوید :
" وقال محمد بن موسى المصري سألت أحمد بن صالح فقلت إن قوما يقولون إن لفظنا بالقرآن غير الملفوظ فقال لفظنا بالقرآن هو الملفوظ والحكاية هي المحكي وهوكلام الله غير مخلوق من قال لفظي به مخلوق فهو کافر "
( محمد بن موسی مصری می گوید : از احمد بن صالح سوال کردم و گفتم گروهی هستند که می گویند تلفظ ما به آیات قرآن غیر آیات قرآن است . او گفت : تلفظ ما به قرآن همان ملفوظ است و حکایت کردن همان حکایت شونده است . لفظ ما همان کلام الله می باشد که غیر مخلوق است و هر کس بگوید که لفظ من به قرآن ، مخلوق می باشد کافر است )
" سير أعلام النبلاء ج 12 ص 177، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413 ، الطبعة : التاسعة ، تحقيق : شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي "
بخاری در شمار ضعفا !
ذهبی – عالم بزرگ و مشهور جرح و تعدیل نزد اهل تسنن – در کتاب معروفش به نام " المغنی فی الضعفاء " که به موضوع افراد ضعیف در حدیث اختصاص دارد ، نام بخاری را آورده است :
"5311 - أبو عبد الله محمد بن إسماعيل البخاري مولى الجعفيين فحجة إمام ولا عبرة بترك أبي زرعة وأبي حاتم له من أجل اللفظ لأنه مجتهد في المسألة بل ومصيب"
( ابو عبد الله محمد بن اسماعیل بخاری مولی جعفیان . حجت و امام است ، و به ترک کردن حدیث او توسط ابی زرعه و ابی حاتم به خاطر مساله لفظتوجهی نمی شود . زیرا بخاری در این مساله اجتهاد کرده و لذا - نه تنها مردود نیست - بلکه درست هم اجتهاد کرده است )
" المغني في الضعفاء ، ج 2 ص 557 ، اسم المؤلف: الإمام شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان الذهبي ، دار النشر : ، تحقيق : الدكتور نور الدين عتر "
البته ذهبی از بخاری دفاع کرده و ترک حدیث او توسط ابی زرعه و ابی حاتم را به خاطر مساله لفظ قرآن دلیلی بر ضعف او ندانسته است ؛ لیکن با آوردن نام بخاری در این کتاب و ذکر ترک حدیث او توسط ابی زرعه و ابی حاتم ، به طور غیر مستقیم تضعیف بخاری توسط این دو عالم بزرگ حدیث و رجال را تائید نموده است . از همین روست که نام او را در شمار ضعفا آورده است . همین عمل ذهبی سبب اشکال کردن دیگر علمای اهل تسنن بر او شده است .
مثلا مناوی در " فیض القدیر " صراحتا به این عمل ذهبی اعتراض کرده و می نویسد :
" وقال الذهبي : " كان من أفراد العالم مع الدين والورع والمتانة " هذه عبارته في الكاشفومع ذلك غلب عليه الغض من أهل السنة فقال في كتاب الضعفاء والمتروكين : " ما سلم من الكلام لأجل مسألة اللفظ تركه لأجلها الراويان " هذه عبارته وأستغفر الله نسأل الله السلامة ونعوذ به من الخذلان"
( ذهبی درباره بخاری گفته : او از نوادر روزگار و با دیانت و ورع و متانت بود . این عبارت ذهبی در کتاب کاشف است ؛ با این وجود ، کاستن از مقام اهل سنت بر او غلبه کردهو در کتاب ضعفا و متروکین گفته : بخاری به خاطر مساله لفظ قرآن ، از بدگوئی مصون نمانده و لذا دو راوی ( یعنی ابی زرعه و ابی حاتم ) او را بخاطر این امر ترک کرده اند .
این عبارت اوست ، از این کلام به خداوند استغفار کرده و از خداوند سلامت در دین خواسته و از خذلان به او پناه می بریم )
" فيض القدير شرح الجامع الصغير ج 1 ص 32 ، اسم المؤلف: عبد الرؤوف المناوي ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت ، تحقيق : تصحيح أحمد عبد السلام "
به همین ترتیب سبکی در " طبقات الشافعیه الکبری " چنین می گوید :
" ومما ينبغى أن يتفقد عند الجرح حال العقائد واختلافها بالنسبة إلى الجارح والمجروح فربما خالف الجارح المجروح فى العقيدة فجرحه لذلك .... وقد وقع هذا لكثير من الأئمة جرحوا بناء على معتقدهم وهم المخطئون والمجروح مصيب .
قلت ومن أمثلة ما قدمنا قول بعضهم فى البخارى تركه أبو زرعة وأبو حاتم من أجل مسألة اللفظ فيالله والمسلمين أيجوز لأحد أن يقول البخارى متروك وهو حامل لواء الصناعة ومقدم أهل السنة والجماعة "
( و از جمله مطالبی که باید در هنگام جرح به آن توجه شود همانا احوال عقیدتی می باشد و اختلاف جارح و مجروح در آن می باشد . چه بسا جارح در مساله ای عقیدتی با مجروح محالفت داشته باشد و بر این اساس او را جرح نماید .... و بسیار این امر اتفاق افتاده است که بسیاری از امامان اهل تسنن ، راویان را جرح کرده اند بخاطر معتقدات ایشان ، در حالی که آن ها ( یعنی ائمه جارح ) اشتباه کرده و کسی که مورد جرح قرار گرفته درست گفته است .
- من ِسبکی - می گویم : از جمله این اقوال ، سخن برخی از آنان در مورد بخاری می باشد که ابوزرعه و ابوحاتم ، بخاری را بخاطر سخن وی در مورد لفظ قرآن ترک کرده اند . شما را به خدا ! آیا کسی می تواند بگوید که بخاری متروک است در حالی که او صاحب لوا و پرچم این صناعت ( یعنی حدیث ) و رهبر اهل سنت و جماعت در این امر است ؟ )
" طبقات الشافعية الكبرى ، ج 2 ص 12 – 13 ،اسم المؤلف: تاج الدين بن علي بن عبد الكافي السبكي ، دار النشر : هجر للطباعة والنشر والتوزيع - 1413هـ ، الطبعة : ط2 ، تحقيق : د. محمود محمد الطناحي د.عبد الفتاح محمد الحلو "
این سخن سبکی دقیقا اشاره به سخن استادش ذهبی دارد که در کتاب " المغنی فی الضعفاء " نام بخاری را آورده است .
ضمنا معلوم می شود که اقدام ذهبی در ذکر نام بخاری در کتاب ضعفا ، اصلا مورد قبول دیگر علما ( همانند خود سبکی ) نبوده است و او نیز اعتراضش را همانند مناوی بیان کرده است . البته سبکی از آوردن نام ذهبی پرهیز نموده است .
بخاری در ترازوی نقد «بخش دوم»
تدلیس بخاری
در ادامه نقد و بررسی آرا و میزان علم بخاری ، به یکی دیگر از موارد نقد وی می پردازیم .
یکی از اموری که در مورد بخاری بیان می شود و این عالم مقبول اهل تسنن را مورد جرح قرار می دهد ، اتهام وی به تدلیس در روایات می باشد . ابتدا قدری درباره زشتی تدلیس نزد اهل سنت سخن گفته و سپس تدلیس بخاری را نشان می دهیم .
موضع علمای اهل تسنن در مورد تدلیس در حدیث
*** ابن عبدالبر در " التمهید " ج 1 ص 16 از قول شعبة بن حجاج چنین می گوید :
" لان ازنی احب الی من ان ادلس "
( اگر زنا کنم بهتر است از اینکه تدلیس کنم )
*** عثمان بن عبدالرحمن شهرزوری در " مقدمه ابن الصلاح " ص 60 از قول محمد بن ادریس شافعی چنین می گوید :
" التدلیس اخو الکذب "
( تدلیس کردن برادر دروغگویی می باشد )
*** خطيب بغدادي در كتاب " الکفایه " ص 359 با سند خود از شافعي روايت كرده و گفته است :
" قال شعبة بن الحجاج: التدليس أخو الكذب ... وقال غندر: سمعت شعبة يقو ل: التدليس في الحديث أشد من الزنا، ولأن أسقط من السماء أحب إلي من أن أدلس ... المعافى يقول: سمعت شعبة يقول: لأن أزني أحب إلي من أن أدلس .... خرب الله بيوت المدّلسين، ما هم عندي إلا كذابون ، التدليس كذب "
( شعبه بن حجاج گفته است : تدليس، برادر كذب است ... و غندر گفته است : از شعبه شنيدم كه مي گفت: قبح تدليس در حديث از زنا بيشتر است ، و اگر من از آسمان به زمين سقوط كنم برايم بهتر از آن است كه در روايت تدليس كنم ... معافى مي گويد: از شعبه شنيدم كه مي گفت: اگر من زنا كنم برايم از تدليس كردن بهتر است .
( و خطيب بغدادي عبارات ديگري را درباره تدليس آورده مانند ) خداوند خانه هاي مدّلسان را خراب كند كه آنان نزد من جز گروهي كذّاب و دروغ گو نيستند ؛ تدليس همان كذب و دروغ است )
بخاری ، متهم به تدلیس
برخی از علمای اهل تسنن در کتبشان ، نام بخاری را در زمره مدلسین آورده اند .
*** ابن حجر عسقلانی ، نام بخاری را در لیست مدلسین آورده است .
ابن حجر در " طبقات المدلسین " چنین می گوید :
" 23 ق س محمد بن إسماعيل بن إبراهيم بن المغيرة البخاري الامام وصفه بذلك أبو عبد الله بن مندة في كلام له فقال فيه اخرج البخاري قال فلان وقال لنا فلان وهو تدليس "
(محمد بن اسماعيل بن مغيره بخاري امام [در علم حديث] است . اين وصف ( یعنی تدلیس ) را ابن منده در مطلبی كه درباره او بيان داشته به او نسبت داده و گفته : بخاری روایاتی با این عبارات نقل كرده که فلانی گفت یا فلانی به ما گفت ، و اين کار نوعی تدليس است. )
" طبقات المدلسين ص 24 ، اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي ، دار النشر : مكتبة المنار - عمان - 1403 - 1983 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. عاصم بن عبدالله القريوتي "
*** سبط ابن العجمی نیز نام بخاری را در کتاب " التبیین لاسماء الدلسین " آورده است .
" 64 ت محمد بن إسماعيل بن إبراهيم بن المثيرة شيخ الإسلام البخاري ذكر بن مندة أبو عبد الله في جزء له في شروط الأيمة في القراءة والسماع والمناولة والاجازة اخرج البخاري في كتبه الصحيحة وغيرها قال لنا فلان وهي إجازة وقال فلان وهو تدليس "
" التبيين لأسماء المدلسين ، ح 174 شماره 64 ، اسم المؤلف: إبراهيم بن محمد بن سبط ابن العجمي أبو الوفا الحلبي الطرابلسي ، دار النشر : مؤسسة الريان للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت - 1414 - 1994 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : محمد إبراهيم داود الموصلي "
الف) تدلیس شیوخ
یکی از انواع تدلیس ، تدلیس شیوخ می باشد . ابن حجر عسقلانی در " طبقات المدلسین " چنین می گوید :
" وأما تدليس الشيوخ فهو أن يصف شيخه بما لم يشتهر به من اسم أو لقب أو كنية أو نسبة ايهاما للتكثير غالبا وقد يفعل ذلك لضعف شيخه وهو خيانة ممن تعمده كما إذا وقع ذلك في تدليس الإسناد والله المستعان "
( و اما تدلیس شیوخ آن است که کسی استاد خود را به اسم ، لقب ، کنیه و یا نسبتی که به طور غالب برای بسیاری مبهم است و موجب شامل شدن تعداد زیادی از افراد می شود . و این کار ، گاهی برای تضعیف استاد صورت می گیرد و این نوعی خیانت است که از روی تعمد صورت می گیرد . چنانکه این تدلیس گاهی در تدلیس اسناد رخ می دهد )
" طبقات المدلسين ،ص 17 ،اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852 ، دار النشر : مكتبة المنار - عمان - 1403 - 1983 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. عاصم بن عبدالله القريوتي "
علمای اهل تسنن در کتبشان تصریح کرده اند که بخاری دچار این نوع تدلیس یا به قول ابن حجر خیانت شده است !! چند مورد را با هم می بینیم .
1- تدلیس در مورد ذهلی
*** حافظ المزی در " تهذیب الکمال " در ترجمه ذهلی چنین می گوید :
" روى عنه : البخارى فى مواضع من " الصحيح " فتارة يقول : حدثنا محمد فلا ينسبه ، و تارة يقول : حدثنا محمد بن عبد الله فينسبه إلى جده ، و تارة يقول : حدثنا محمد بن خالد فينسبه إلى جد أبيه . و لم يقل فى موضع منها : حدثنا محمد بن يحيى "
( بخاری در مواضع گوناگونی از کتاب صحیح خود از او روایت کرده است . یک بار می گوید : محمد برای ما حدیث کرد و نسب وی را بیان نمی کند ؛ یکبار می گوید : محمد بن عبدالله برای ما حدیث کرد و او را منتسب به جدش می کند ؛ یکبار هم می گوید : محمد بن خالد برای ما حدیث کرد و او را منتسب به جد پدرش می کند . و در هیچ موضعی نمی گوید : محمد بن یحییبرای ما حدیث کرد )
تهذيب الكمال ، ج 26 ص 622 ، اسم المؤلف: يوسف بن الزكي عبدالرحمن أبو الحجاج المزي ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1400 - 1980 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. بشار عواد معروف
*** ذهبی در " سیر اعلام النبلاء " شبیه همین در ترجمه ذهلی را گفته است :
" روی عنه خلائق منهم .... ومحمد بن إسماعيل البخاري ويدلسه كثيرا لا يقول محمد بن يحيى بل يقول محمد فقط أو محمد بن خالد أو محمد بن عبدالله ينسبه إلى الجد ويعمي اسمه لمكان الواقع بينهما غفر الله لهما "
( گروه فراوانی از ذهلی روایت کرده اند ، از جمله .... محمد بن اسماعیل بخاری که در بسباری از موارد ، استاد خود را مورد تدلیس قرار داده و نگفته است محمد بن یحیی ، بلکه فقط گفته محمد یا محمد بن خالد و یا محمد بن عبدالله که ذهلی را به جدش نسبت داده و اسمش را پوشانده است . این همه به خاطر مشکلی بوده که بین این دو ایجاد شده بوده است . خداوند هر دو را مرود بخشش خود قرار دهد !!! )
" سير أعلام النبلاء ، ج 12 ص 275 ،اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله الوفاة: 748 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413 ، الطبعة : التاسعة ، تحقيق : شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي "
این مطلب را بدرالدین عینی در " عمده القاری " چنین بیان می کند :
" الذهلي ( قلت ) هو محمد بن يحيى بن عبد الله بن خالد بن فارس الذهلي أبو عبد الله النيسابوري الإمام روى عنه البخاري في مواضع يدلسه فتارة يقول حدثنا محمد ولم يزد عليه وتارة ينسبه إلى جده فيقول حدثنا محمد بن عبد الله "
عمدة القاري شرح صحيح البخاري ، ج 14 ص 194 ، اسم المؤلف: بدر الدين محمود بن أحمد العيني ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي – بيروت
*** ابن حجر در " لسان المیزان " نیز به این تدلیس بخاری اشاره کرده است و در ترجمه ذهلی می گوید :
" و عنه البخاری و یدلسه "
( بخاری از وی ( ذهلی ) روایت کرده و در روایات وی تدلیس نموده است )
" لسان الميزان ، ج 7 ص 507 ، اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852 ، دار النشر : مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت - 1406 - 1986 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : دائرة المعرف النظامية - الهند "
*** مبارکفوری نیز " تحفه الاحوذی " نیز این مطلب را در ترجمه ذهلی بیان کرده است :
" وروى عنه البخاري ويدلسه "
( بخاری از وی ( ذهلی ) روایت کرده و در روایات وی تدلیس کرده است )
" تحفة الأحوذي بشرح جامع الترمذي ، ج 3 ص 217 ، اسم المؤلف: محمد عبد الرحمن بن عبد الرحيم المباركفوري أبو العلا الوفاة: 1353 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت "
2- عبد الله بن صالح بن محمد الجهني المصري
*** ذهبی در " میزان الاعتدال " در ترجمه " عبد الله بن صالح بن محمد الجهني المصري " چنین می گوید :
" قلت وقد روى عنه البخاري في الصحيح على الصحيح ولكنه يدلسه فيقول حدثنا عبد الله ولا ينسبه "
(می گویم : بخاری از وی در کتاب صحیح خود روایت کرده است ولی در روایات او تدلیس کرده و گفته : حدیث کرد ما را عبدالله ! ولی نسبت وی ( نام پدر یا کنیه و ... ) را بیان نکرده است .)
" ميزان الاعتدال في نقد الرجال ج 4 ص 122 ، اسم المؤلف: شمس الدين محمد بن أحمد الذهبي ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1995 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود "
ب) تدلیس روات
1- محمد بن سعبد المصلوب
*** ذهبی در " میزان الاعتدال " در ترجمه " محمد بن سعيد المصلوب الشامي " که متهم به زندقه می باشد می گوید :
"و قد غیروا اسمه علی وجوه سترا له و تدلیسا لضعفه .... قلت وقد أخرجه البخاري في مواضع وظنه جماعة "
(- برخی روات و علما - نام این راوی را برای مخفی نگه داشتن ضعف او تغییر می دادند ... از جمله بخاری در مواضعی از او روایت کرده و فکر کرده که افراد دیگری هستند !! )
" ميزان الاعتدال في نقد الرجال ج6 ص 166 ، اسم المؤلف: شمس الدين محمد بن أحمد الذهبي ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1995 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود "
بخاری از این زندیق روایت کرده است و توجیه ذهبی در این مطلب ، عدم اطلاع بخاری بر حال راوی می باشد ( که این خود نوعی جرح بخاری می باشد ) . ولی با وجود تعاریف علمای اهل تسنن بر بخاری ، به نظر می رسد که بخاری نیز همانند اسلاف اهل تسنن در نام این راوی زندیق ، تدلیس کرده و سپس از او روایت کرده است .
2- یحیی بن عبدالله بن بکیر بن القرشی المخزومی
*** بدر الدین عینی در " عمده القاری " چنین می گوید :
" أبو زكريا يحيى بن عبد الله بن بكير بضم الباء الموحدة القرشي المخزومي المصري نسبه البخاري إلى جده يدلسه"
( ابوزکریا یحیی بن عبدالله بن بکیر – به ضم باء – الموحده قرشی مخزومی مصری ؛ بخاری او را منتسب به جدش نام می برد و نامش را تدلیس می کند )
عمدة القاري شرح صحيح البخاري ، ج 1 ص 47 ، اسم المؤلف: بدر الدين محمود بن أحمد العيني ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي – بيروت
این سخنان نشان می دهد که بخاری – صاحب صحیح ترین کتاب روایی و اعتقادی اهل تسنن – نه تنها در روایت رعایت امانت نمی کرده بلکه اهل تدلیس در سند حدیث بوده است .
با اثبات این مسائل دنبال چی هستی
اثبات کفر بخاری یا جمع نماز و روزه
برو نیک بزی و خداپرست که خربزه اب ست