۰

پرتويي از زندگي امام جواد عليه السلام

کد خبر: ۱۹۹۶
۰۰:۰۰ - ۱۸ آذر ۱۳۸۶
در تاريخ ولادت حضرت امام محمدتقي، ملقب به جواد، اختلاف است. قول مشهور اين است که آن حضـرت در دهـم رجب سال 195 قمر در مـدينه چشـم به جهان گشـوده است.

کنيه آن حضرت ابـوجعفـر و پـدر گرامـي‌اش حضـرت علـي بـن مـوسـي الرضا عليهماالسلام و مادر بزرگـوارش سبيکه، معروف به خيزران است. دوران زنـدگـي جـوادالائمه عليه السلام مصادف بـا دوران حکومت مأمون و معتصم عباسي بود و معتصـم در بغداد تصميم به قتل آن حضرت گرفت و سرانجام به وسيله ام الفضل، همسر امام و دختر مامون، آن پيشـواي معصوم را در 25 سـالگـي مسمـوم و به شهادت رسـاند.

زندگانـي امام محمدتقي، جوادالائمه عليه السلام ادامه راه خط و روش پدرش حضرت امام رضـا عليه‌السلام بـود. مـأمـون کـوشـش مـي‌کـرد که دل امـام را به دست آورد و او را به دارالخلافه نزديک کند. او تـوطئه خـود را براي از ميان بردن جنبـش و حرکت تشيع در چهار چوب خلافت عباسيان همچنان ادامه مي‌داد و هدفـش اين بود که بيـن امام و پايگاه مردمي او فاصله اندازد و آن حضرت را از مردم دور سازد، ولـي مـي‌خـواست به طـريقـي ايـن نقشه را اجـرا کنـد که مـردم تحـريک نشـوند.

مأمــون بـر اساس همان نقشه قـديمـي، در جامه دوستـدار امام ظاهـر شـد و (ام الفضل) دختر خود را به ازدواج او در آورد تا از تاييد امام برخـوردار باشـد و اصـرار کـرد که بـا کمال عزت در کـاخ مجلل او زنـدگـي کنـد. اما امام پافشاري مـي‌ورزيد که به مدينه باز گردد تا نقشه مـامـون را در کسب تاييد امام براي پايداري خلافتي که غصب کرده بـود، نقـش بر آب سازد و مشروعيت حکومت او را در دل مردم خدشه‌دار نمايد.

امام جواد عليه السلام خط پدر بزرگوارش را ادامه داد و به آگاهـي فکري و عقيدتي دست يازيد. فقيهان را از بغداد و شهرهاي ديگر، پيرامـون خـود، در مدينه فراهـم آورد تا با او مناظره کننـد و از او بپـرسنـد و از راهنمايي‌هاي او بهره برگيرند.

شيخ مفيد رضـوان الله عليه گويد: مأمون، امام جـواد را دوست مي‌داشت، زيرا با وجود کمي سـن، شخصي فاضل بود و به درجه والا از علم و دانش رسيده بود و در ادب و حکمت و کمـال عقل، مقـامـي داشت که هيچ يک از مشـايخ زمـان بــا او برابري نمي‌تـوانست کرد.

کمي سن امام جواد عليه السلام از پديده‌هاي اعجاز آميز اوست که در روحيه حاکمان آن زمان اثري فـوق‌العاده گذاشته بـود. وقتـي پدر بزرگوارش درگذشت، از عمر امام جواد حدود هشت سال بيـشتر نگذشته بود و در همان سـن، عهده‌دار منصب امامت گرديـد.

امام با پايگاهـي مردمي طرفـدار و مـومـن به رهبـري و امامتـش بـه طور مستقيـم در مسائل ديني و قضاياي اجتماعي و اخلاقي در تماس بـود.

وقتـي مأمـون، امام را به بغداد يـا مرکز خلافت آورد، امام اصرار ورزيد تا به مـدينه باز گردد، مأمون با ايـن درخـواست مـوافقت کرد و آن حضرت بيشتـر عمـر شـريف خـود را در مـدينه گذرانــد.

معتصم از فعاليت و کوشش‌هاي او برآشفته بود، از اين رو، آن حضرت را به بغداد فراخواند و هنگامي که امام وارد عراق گرديد، معتصـم و جعفر، پسرهاي مأمـون، پيوسته تـوطئه مي‌چيدند و براي قتل آن بزرگوار حيله مي‌انديشيدند، تا ايـن که آن حضـرت در سـال 220 هجـري در آخـر ماه ذيقعده به شهادت رسيـد.(1)

از بيشتـر روايات چنيـن بر مي‌آيد که وقتي امام رضا عليه السلام به درخواست مـأمون به خراسان رفت، فرزندش ابوجعفر (امام جواد) را در مدينه به جاي گـذاشت و مـأمـون پـس از بازگشت به بغداد در سال 204 هجري امام جـواد را به حضـور خود فراخواند تا دخترش ام الفضل را به ازدواج او درآورد، در آن هنگـام، امام آن چنـان کـــه در روايت شيخ مفيـد و ديگـران آمـده است، در آغاز ده سـالگـي بــود.

روايان روايت کـرده‌انـد که امام جـواد عليه السلام پس از ازدواج با دختر مأمـون، به اتفاق همسرش (ام‌الفضل) با بـدرقه مردم، راهـي مدينه گرديد و هنگامـي که به دروازه کـوفه رسيد با استقبال پـرشـور مردم رو به رو گرديـد، و آنچنان که در روايت شيخ مفيد آمـده است به دارالمسيب وارد شـدند و در آنجا به مسجـد رفتند.

در محوطه اين مسجد، درخت سدري بود که هنوز به بار ننشسته بود. حضرت کوزه‌اي آب خـواستند و پاي ايـن درخت به وضو پرداختند، سپـس برخاسته نماز مغرب را به جاي آوردند و پـس از پايان نماز، انـدک زمانـي به دعا پـرداختنـد و سپـس نمازهاي مستحبي خـواندند و تعقيبات آن را به جاي آوردند و در ايـن هنگام وقتي به سـوي درخت سـدر بازگشتند. مردم ديـدند که ايـن درخت به بار نشسته، در شگفت ماندنـد و از ميوه‌اش خوردند. ميوه شيريـن و بدون هسته بـود.

آنگاه امام را وداع گفته و در همان زمان، امام راهي مدينه شدند و تا هنگامي که معتصـم در آغاز سال 225 ايشان را به بغداد فراخواند، در آنجا اقامت داشتند؛ از ايـن پـس در بغداد بـودنـد تا ايـن که در پايان ذي العقـده همان سال، به شهادت رسيدند.(2)

روايان، سالـي را که امام، همـراه همسـرش ام الفضل از بغداد عازم مـدينه شـدنـد و نيز تاريخ سال ازدواجشان را معين نکرده‌اند. هر چنـد که روايت شيخ مفيد گـوياي ايـن است که آن حضرت بعد از پيروزي‌اش بر يحيي بـن اکثم در آن مناظره معروف در سن نه سالگـي، با دختـر مامـون ازدواج کرد، ولـي عبارت مسعودي در کتاب (اثبات الوصيه) القاگر آن است که امام پس از آن که به سـن مناسب ازدواج رسيد، تـن به ايـن کـار داد.

در (اعيان الشيعه) آمـده است: آنگـاه امـام جـواد عليه السلام از مامون اجازه رفتن به حج خـواست و به اتفاق همسرش از بغداد قصد مدينه کرد. پـس از عزيمت امام جواد عليه السلام به مدينه، مأمون در طرطـوس وفات يافت و با برادرش معتصم بيعت شد، سپس معتصـم، امام جواد عليه السلام را فراخواند و ايشان را به بغداد آورد.

بديـن گـونه مـي‌تـوان گفت در مـورد مدت اقـامت ايـشان در مدينه و بغـداد و تـاريخ ازدواج و وفات ايشـان در روايات، مطلب اطمينان بخـش و قابل اعتمادي که به طـور قطع بتـوان بـرداشت شخصـي از آن کـرد، وجـود نــدارد.

آنچه مسلـم است اين که ايشان بيشتريـن دوره زندگي خود را در زمان مأمون طي کرد و در ايـن فاصله در تنگنا قرار نداشت و کنترلي بر ايشان صـورت نمي‌گرفت. امام چه در بغداد و چه در مدينه، از اين فرصت براي انجام رسالت خود بهره‌برداي کرد؛ شيعيان نيز در مـورد امـامت او اتفـاق نظر داشته و راويـان، دهها روايت را در موضوع‌هاي مختلف از وي نقل کرده‌اند.

بحث را با ذکر روايتي از امام جواد عليه السلام به پايان مي‌بريم که فرمودند:
هر بنده‌اي آنگاه حقيقت ايمان خود را کامل مي‌کند که ديـن خود را بر شهوت‌هاي خويـش ترجيح دهـد، و هلاک نمي‌شود مگر آن که هواي نفس و شهوتش را بر دينش ترجيح دهد.

پي‌نوشت‌ها:
1ـ پيشوايان ما، ص 246ـ 255.
2ـ در سال درگذشت امام جـواد اختلاف تاريخـي وجـود دارد، عده‌اي آن را سال 220 و بعضي ديگر آن را سال 255 گفته‌اند.
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: