شیعه نیوز: هر نظام و تربیتی هدفهای ویژه ای دارد و برای رسیدن به آنها احکام و دستوراتی تعیین کرده است.
شناخت این هدف و جدا کردن هدف های مرحله ای از هدف نهایی به انسان اخلاقی حرکت نشاط اوج و وسعت دید می بخشد واو رااز سمت گیری های غلط و فریب هدف نماها نگه می دارد. دراین نوشتار در جستجوی پاسخ این سئوال هستیم که آموزشهای اخلاقی اسلام انسان را به کجا می برد؟ و هدف نهائی در نظام اخلاقی اسلام چیست؟ سخن ازاین نیست که چه رفتار و خلق و خویی دراسلام مورد« ارزش» است و چه کردار و صفت و حالتی« فاقد ارزش» یا« ضد آن» پرسش این است که در میان ارزشها ارزش عالی و نهائی کدام است؟ در سیراخلاقی و معنوی انسان کعبه مقصود چیست و کجاست؟
انسان در برابر دستورها و باید و نبایدها بویژه دستوراتی که از ناحیه عقل خویش صادر نشده باشد بسادگی سر فرود نمی آورد و می خواهد نتیجه و پیامدانجام هر دستور را بفمد و با چشمی باز وانتخابی آگاهانه گام بردارد آثار و نتایج حرکت خویش را قبل از رفتن بسنجد.
آشنایی با هدف نظام اخلاقی اسلام آدمی را با آثار حرکت اخلاقی خویش آشنا می سازد و شور و شوقی در رهنمورد راه« ارزشها» پدید می آورد تا گامها رااستوارتر و بلندتر بردارد و تا فتح عالی ترین قله های «تعالی اخلاق» ۱ از پای ننشیند.
شناخت هدف نظام اخلاقی اسلام گامی در راه شناخت اسلام است. افزون بر این خط مشی حرکت اخلاقی انسان را مشخص می سازد و معیاری برای اخلاقی بودن و نبودن یا داشتن صفات و شیوه رفتارانسان ارائه می دهد.
اینک قبل از بررسی هدف نظام اخلاقی اسلام یادآوری چند نکته را ضروری می دانیم:
بی کرانگی سیراخلاقی:
سفر آسمانی و معراج اخلاقی انسان در فرهنگ وحی نقطه پایان ندارد.انسان هر چه بیشتر در آسمان« ارزشها»اوج بیگرد افق های دورتر و مناظر زیباتری را در چشم انداز عقل و قلب خویش می بیند. نه عطش کمال جویی انسان پایان می پذیرد و نه لذت تکامل اخلاقی به نقطه ای ختم می گردد. پرسش ازاوج ارزشها هرگز به معنای رسیدن انسان به پایان راه و توقف سیرکمال جویانه وی نیست.
هدف ازاین بررسی آن است که آفاق باز و گسترده تکامل اخلاقی شناخته شود. وارزشهای اصلی درارتباط با دیگر« ارزشها» و «ضدارزشها» روشن گردد.
هماهنگی با فطرت:
نظام اخلاقی اسلام همانند دیگرابعاداین آیین مقدس با سرشت و نهادانسان هماهنگ است.
از آنجا که انسانها به تناسب سطح« درک» و پایه« همت» شان خواسته های گوناگونی دارند. نظام اخلاقی اسلام اهداف مرحله ای و سطح متوسطی را برای این گونه انسانها عرضه کرده است تا شوق حرکت در آنان پدید آید و برای سفر به سر منزل نهائی آماده گردند.
واز سوی دیگر هدف نهایی اخلاق را هماهنگ با« خواست بی پایان» روح های بلند پرواز « ارزش بی نهایت» معرفی می کند. کمال جو هرگز در این نظام به بن بست نمی رسند.
۳ .هماهنگی با دیگر ابعاد اسلام:
نظام اخلاقی اسلام در هدف نهایی با سیستم عقیدتی اقتصادی سیاسی و نظامی این مکتب هماهنگ است. اگر چه هر یک ازاین نظام ها پاسخگوی بخشی از نیازهای انسان است و اهداف مرحله ای و مقدماتی خاص خویش را داردولی از آنجا که همه سنگ های بنای یک ساختمان است در هدف اساسی و نهایی همه ابعاداسلام مشترک است. و هیچ قانون اقتصادی فرمان نظامی و دستور سیاسی اسلام با هدف نهایی نظام اخلاقی آن تضاد و ناهماهنگی ندارد.
رفتاراخلاقی واهداف آن
در معارف اسلامی برای رفتار و صفات اخلاقی اهداف و آثار گوناگونی بیان شده است. اما میزان ارزش واهمیت آثار و نتایج مطرح شده در متون اسلامی تفاوت فراوان دارد. بطوری که برخی آیات واخبار هدف نهایی واوج تکامل اخلاقی را بیان می دارد و در قسمتی از منابع اسلامی آثار طبیعی یک نوع رفتاراخلاقی یا خصلت روحی مورد توجه قرار گرفته است. دراین گونه موارد باید توجه داشت که این ثمرات طبیعی از جهات گوناگونی مورد توجه است
نتیجه یک نوع رفتاراخلاقی است نه هدف نظام اخلاقی اسلام.
پاره ای از آثار و پیامدهای یک حرکت اخلاقی است نه تمام آن.
در روایات اسلامی هم این آثار به عنوان هدف سیراخلاقی یاد نشده است بلکه این آثار همچون سایه درختی پرباراست که باغبان از آن بهره می گیرد و لازمه طبیعی درخت است. ولی هدف نهائی واصلی باغبان از درختکاری و باغداری نیست.
نشاندن نهال اخلاقی در بوستان روح نیز هدفی والاتراز سایه نهال داردهر چندانسان متخلق می تواند در سایه درخت« فضیلت» ساعتی بیارمد واز گرمای هیجان های روحی بحران های اجتماعی لحظه ای چند رهائی یابد.
برخی از نتایج مطرح شده در متون اسلامی برای رفتار و صفات اخلاقی به جایزه ای شباهت دارد که اولیاء کودکان برای تشویق ایشان به تحصیل وعده می دهند و یا دولت های آگاه و دلسوز برای حمایت از صنعت یا کشاورزی و یا صدور کالا و غیره به صنعتگران و کشاورزان و بازرگانان می پردازند که دریافت جایزه هر چند کلان و هنگفت هدف نهایی تحصیل و تولید و صدور کالا نیست. و کودکان باهوش و صنعتگران و کشاورزان و صادرکنندگان آگاه هرگز برای جایزه تلاش نمی کنند.اگر چه آن« جایزه» می تواندانگیزه ای در کارشان محسوب شود.
اینک برای بازشناسی هدف های مرحله ای و آثار و پیامدهای رفتاراخلاقی ازاهداف والا و هدف نهایی را در چهاربخش بیان می نماییم.
گاهی دستیابی به برخی ارزشهای دنیوی که نتیجه برخی از فضائل و رفتاراخلاقی است به عنوان پیامد حرکت اسلامی مطرح گردیده و برای تشویق به« ارزشهای اخلاقی» این آثار طبیعی وارزشمند دنیوی دراخبار و روایات« اهل البیت علیهم السلام» بدانهااشارتی رفته است. برای نمونه به چند حدیث که آثار مفید« روانی» و« اجتماعی» برخی از رفتارهای اخلاقی را یادآور شده است توجه می کنیم:
«عن النبی (ص): الصدق طمانینه والکذب ریبه.» ۳ ؛ «صداقت مایه آرامش و دروغ گوئی عامل اضطراب است»
«عن النبی (ص): حسن البشر یذهب بالسخیمه.» ۲ ؛«خوشروئی کینه را می زداید.»
عن فضیل بن عثمان قال: سمعت ابا عبدالله علیه السلام یقول: «من کان رفیقا فی امره نال مایرید من الناس.» ۴؛«فضل بن عثمان می گوید ازامام صادق« ع» شنیدم می فرمود: هرکس در کار خویش نرمش داشته باشد آنچه از مردم بخواهد بدان دست می یابد.»
قال علی (ع): «بکثره الصمت تکون الهیبه بالنصیفه یکثرالمواصلون و بالافضال تعضلم الا قدارنا وبالتواضع تتم انعمه وباحتمال المون یجب السودد و بالسیره العادله یقهرالمناوی و بالحلم عن السفیه تکثرالانصار علیه.» ۵؛ «با سکوت بسیار مهابت و بزرگی پدید می آید. و بااتصاف و برابری دوستان افزوده می شوند. و با نیکی واحسان منزلهاافزون می گردد. و با تواضع و فروتنی نعمت کامل و با تحمل رنجها سیادت و سروری حتمی و مسلم و با روش عادلانه دشمن منکوب می شود. و با بردباری در برابر سفیه یاران فراوانی بسیج می شوند».
دراین گفتار گرانقدر آثار دنیوی شماری از رفتارهای اخلاقی ترسیم شده و رابطه« صداقت» با« آرامش» « دروغ گوئی» و «دلهره» « خوش روشی» و« کینه زدایی» « نرمش» و« پذیرش درخواستها توسط مردم» «سکوت» و« مهابت» « انصاف» و« جلب محبت» « احسان» و عظمت در دید مردم» « فروتنی» و کامل شدن نعمت ها» « تحمل دشواری ها» و «دستیابی به سیادت و سرروی» « رفتار عادلانه در داخل» و« شکست دشمن خارجی» « بردباری نسبت به نابخردان» و« افزایش اعتراض عمومی علیه آنان» مطرح شده است که نمونه های روشنی از آثار طبیعی و سایه گونه درخت اخلاق است. ولی این پیامدها و ثمرات مفید هرگز هدف نهایی نظام اخلاقی اسلام واوج معنوی انسان کمال یافته نیست.
گاهی آثار طبیعی نامطلوب و زیانهای ناشی از نوع رفتار در همین زندگی دنیا مورد توجه قرار گرفته و دعوت بسوی برخی از رفتارهای اخلاقی و پرهیزاز پاره ای رذایل نفسانی برای مصون ماندن از نتایج ناگوار و پیامدهای تلخ این گونه اخلاق و رفتار یادآوری شده است. چنانکه احادیث ذیل براین پایه انسان را بسوی تهذیب و خودسازی فرا می خواند:
عن النبی (ص): «اقل الناس راحه البخیل». ۶؛«راحتی بخیل از همه مردم کمتراست».
قال علی (ع): «الاعجاب یمنع الازدیاد». ۷؛« اعجاب و خودپسندی مانع افزایش« داشته هاوارزشهااست».
قال علی (ع): . .. «فارفض الدنیا قان حب الدنیا یعمی و بصم و یبکم و یذل الرقاب. …» ۸؛ « دنیا را به دورافکن زیرا علاقه به دنیا انسان را در برابر حقیقت کور و کر و لال می سازد و ذلت و زبونی می آورد».
«قال الهادی« ع«: « لاتمار فیذهب بهاوک ولاتمارح فیجترااعلیک»؛«کشمکش نکن که حرمتت از بین می رود شوخی نکن که دیگران بر تو جرئت دار می شوند».
دقت دراخبار مذکور چند نکته را روشن می سازد:
الف) بخل و زفتی آسایش و راحتی را از انسان سلب می کند زیرا گردآوری ثروت بطور طبیعی بدون رنج و زحمت امکان پذیر نیست. واز آنجا که افراد خسیس می خواهند امکانات را جمع کرده و هرگز خرج نکنند رنج گردآوری را تحمل می کنند ولی از آسایش و راحتی که در سایه خرج کردن ثروت بدست می آید بهره مند نمی گردند.
ب) خودپسندی عامل رکود و توقف انسان است. و هنرمند و دانشمند و نویسنده و مخترعی که مغرورابعاد مثبت هنر و دانش و قلم واختراع خویش باشد توجه لازم به ابعاد منفی کار خویش پیدا نمی کند و در صدد رفع کبمودها بر نمی آید.
ج) از آنجا که محبتها و علاقه ها یکی از موانع بزرگ شناخت است علاقه به دنیا با همه مظاهرش انسان را نسبت به آفت ها و خطرهای ناشی از آن « کور» و« کر» می سازد. و بطور طبیعی کسی که دریافت واقع بینانه ای از جهان نداشته باشد زبانش نیزاز بیان حقایق« لال» خواهد بود. و چوه انسان در برابر محبوب و مطلوبش کمال تسلیم و کرنش را نشان می دهد اگر شیفته مفتون دنیا گردد برای دستیابی و نگهداری امکانات دنیای خویش هرگونه ذلت و زبونی را خواهد پذیرفت. بدین گونه« دنیازدگی» « آگاهی» و« حق گوئی» و« آزادی» راازانسان می گیرد.
د) مجادله و بگومگوهای لفظی آبرو و حیثیت انسان را تباه می سازد و با شوخیهای ناپسند شخصیت خویش را کوچک جلوه می دهد و زمینه گستاخی دیگران را نسبت به خود فراهم می آورد.
احادیث یاد شده اگر چه پاره ای از آثار تلخ برخی از رفتار و خصلت های ناپسند را بیان می دارد و برای مصونیت ازاین پیامدها انسان را بسوی ترک این اعمال واخلاق دعوت می کند اما هدف از تهذیب اخلاقی تنها رهائی ازاین آثار طبیعی نیست بلکه در ورای اینهاارزشهای دیگر متعالیتری نیز مورد نظراست.
در برخی از آیا و روایات هدف از رفتاراخلاقی رسیدن به ثواب اخروی و برخورداری از نعمت های الهی در سرای دیگر شناخته شده است. دراین متون اسلامی نوید بهشت حور قصور و نعمت های فراوان آخرت تکیه گاه دستورات اخلاقی قرار گرفته وانسان به امیدالطاف بیشتر و پایدارتر و بهتر حرکت خویش را در مداراصول اخلاقی کنترل می کند.
نمونه این گونه روایات و آیات را هم اکنون مورد توجه قرار می دهیم.
«و بشرالذین آمنوا و عملواالصالحات ان لهم جنات تجری من تحتهاالانهار کلما رزقوا منها من ثمره رزقا قالوا هذا الذی رزقنا من قبل واتوا به متشابها ولهم فیهاازواج مطهره وهم فیها خالدون» ۱۰؛« به کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادند بشارت ده که برای آنان بهشتهاست که جویباران از زیر« درختان» آن جاری است. و هرگاه از میوه ای بهشتی روزی گیرند گویند این همان است که قبلااز آن بهره مند شدیم و روزی هائی همانند« با نعمت های دنیا» برای آنان آورده می شود. وایشان را همسرانی پاکیزه است و آنان در بهشت جاودانه اند.»
«والذین آمنوا وعملواالصالحات لنبوئنهم من الجنه غرفا تجری من تحتهاالانهار خالدین فیها نعم اجرالعاملین الذین صبروا و علی ربهم یتوکلون.» ۱۱؛ «و آنانکه ایمان آوردند و رفتار شایسته انجام دادند ایشان را در جایگاههای عالی بهشتی جای دهیم بهشتی که از زیر درختان آن نهرها جاری است. جاودانه در آنجایند و چه نیکوست پاداش عاملان آنها که صبر کردند و بر پروردگارشان توکل واعتماد می نمایند.»
عن النبی (ص): «اکثر ما تلج به امتی الجنه تقوی الله و حسن الخلق.» ۱۲؛ «چیزی که بیش از هر عامل دیگرامت مرا وارد بهشت می سازد تقوای الهی و حسن خلق است.»
دراین گونه آیات واخبار « اخلاق» با بهشت و غرفه های عالی آن میوه های لذیذ و همسران پاکیزه و درختان و جویباران آن پیوند یافته و شرط کامیابی ازاین نعمت ها ویژگیهای اخلاقی همچون ایمان عمل صالح تقوی صبر و حسن خلق معرفی شده است.
اما لذایذجسمانی بهشت هم هدف نهایی اخلاق نیست که این کاروان راهی دیگر در پیش و شوقی دیگر در سر دارد.
در تعدادی از آیات قرآن واخبار معصومین« علیهم السلام» آثار و نتایج زیانبار رفتار غیراخلاقی در جهان دیگر مورد توجه قرار گرفته و دستورات اخلاقی براساس پیامدهای تلخ و رنج زای اخروی انسان را به کارهای نیک تشویق می کند و یا نسبت به رفتارهای ناپسند هشدار می دهد. این دسته ازاخبار و آیات را در نمونه های زیر می خوانیم.
«ان الذین یا کلون اموال الیتامی ظلما انما یا کلون فی بطونهم نارا وسیصلون سعیرا.» ۱۳؛ «بدرستیکه آنانکه اموال یتیمان رااز راه ستم می خورند در حقیقت آتش در شکم خویش فرو می برند و بزودی در شعله های فروزان جهنم خواهند افتاد.»
«ولایحسبن الذین یبخلون بما آتاهم الله من فضله هو خیرا لهم بل هو شر لهم سیطوقون ما بخلوا به یوم القیامه. …» ۱۴؛ «آنان که نسبت به آنچه خداونداز فضل خویش به ایشان داده بخل می روزند خیال نکنند این کار بسودایشان است بلکه به زیان آنهاست بزودی آنچه بدان بخل می ورزند در قیامت گردن گیرایشان خواهد شد.»
عن ابی عبدالله علیه السلام انه قال: «من اشدالناس عذابا یوم القیامه من وصف عدلا و عمل بغیره.» ۱۵؛ «از جمله افرادی که غذابشان از همه سخت تراست کسی است که از عدل سخن گوید و برخلاف آن رفتار کند.»
دراین گونه آیات و اخبار بیم جحیم و پیامدهای رعب انگیز رفتاری همچون« تصرف امال ایتام» « بخل ورزیدن» و« از عدل سخن گفتن و ناعادلانه رفتار کردن» در قیامت و سرای دیگر برای هشدار نسبت به این گونه کردار و رفتار انتخاب شده است. اما باز هم هدف تهذیب اخلاقی و تزکیه روحی تنها مصونیت از کیفر کردار و شعله های سوزان عبادت واعمال پسنده یده ای که برای رهائی از آتش دوزخ انجام گیرد از دیدگاه فقهای اسلام صحیح و مقبول است.
در میان مراحل چهارگانه مذکور حرکتهایی که صرفااز بیم وامید دنیوی ریشه می گیرد و هیچگونه« ارزش اخلاقی» ندارد. بلکه همانند دیگر رفتارهای« غریزی و طبیعی» واعمال برخاسته از عادتها واعتیادها حرکت هایی حیوانی است که با هوشیاری و آگاهی انجام می گیرد.این نوع رفتار در فرهنگ اسلامی به هیچ وجه« عبادت» و حرکت اخلاقی والهی شمرده نمی شود.اما رفتار و تلاشهایی که از بیم وامیداخروی برخیزد و از ترس جهنم یا به امید بهشت انجام شود از آن جهت که با واسطه خدا را در نظر می گیرد در ردیف« عبادات» بوده و گامی در مسیر معنویت واخلاق بشمار می آید. هر چند به گفته فقهای بزرگواراسلام این گونه عبادت« کم ارزش ترین» نوع آن است.
از طرف دیگر بیشتر آدمیان تنها در مراحل پایین و متوسط قرار دارند و همانند کودکان به انگیزه« جایزه» واز نیم« کتک» تلاش می کنند پروردگار رئوف و رحیم این گونه اعمال را نیز می پذیرد. باشد که با رشد آگاهی و علو همت به ارزشهای بالاتر آشنا شده و به مقامات عالی اخلاق نایل گردیم.
هدف نهایی:
هدف نهایی نظام اخلاقی اسلام که در بعضی از آیات واحادیث بیان شده « قرب خدا» و جلب رضای اوست. حب شدید«او» و تخلق به اخلاق اوست که تشرف به فیض لقاءالله و نظر به وجه الله را در پی دارد. منابع اسلامی که این هدف عالی را تبیین می کند کم نیست واز آن میان به آیات و خبار زیر بسنده می کنیم
قرآن از زبان اسوه های اخلاق « امام علی حضرت زهرا امام حسن و امام حسین علیهم السلام» هدف اقدام ایثارگرانه آنان را چنین بازگو می کند:
«انما لوجه الله لانرید منکم جزاء ولا شکورا. »۱۷؛ «تنها برای ذات بیچون خدا بشما طعام می دهیم واز شما هیچ گونه پاداش تعلیم می دهد.»
«قل ان صلاتی ونسکی و محیای ومماتی لله رب العالمین لاشریک له وبذالک امرت وانااول المسلمین.» ۱۸؛«بگو براستی نمازم پرستشم زندگی و مرگم برای خداست. خدایی که پرودگار جهانیان و بی شریک است ماموریت من همین و من برترین مسلمانم».
این آیه برای تمام ابعاد زندگی رهنمود دارد و می آموزد که تمام تلاشها از جمله اعمال اخلاقی باید در جهت الهی و برای پروردگار جهانیان انجام گیرد.
نیز قرآن مجید هدف یکی از والاترین رفتارهای اخلاقی« ایثارجان» را چنین بیان می دارد:
«و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرصاه الله والله روف بالعباد». ۱۹؛« واز جمله ی مردم کسی است که جان خویش را در پی رضای خدا می فروشد و خدا نسبت به بندگانش مهربان است».
واین سخن خداست که هدف نهائی« پارساترین انسانها» را « وجه الله» می داند آنان را به خشنودی خود نوید می دهد:
«وسیجنبهاالاتقی الذی یوتی ماله یتزکی و ما لاحد عنده من نعمه تجزی الاابتغاء وجه ربه الاعلی و لسوف یرضی». ۲۰؛ بزودی انسان پارساتر« از آتش شراره خیز» دور گردد آنکه مال خویش را می بخشد و پاکی می جوید. کسی نزداو صاحب نعمتی نیست تا پاداش یابد بلکه او در پی رضای خدا و« وجه ربه الاعلی» است. و بزودی از (پادش الهی ) خشنود خواهد شد».
آیات بسیاری از قرآن که واژه های« لله» « ابتغاء وجه الله» « لقاء ربه» و« ابتغاء مرضاه الله» وامثال آن را در بر دارد گویای این حقیقت است که هدف نظام اخلاقی اسلام تربیت انسان« خداجوی خداگونه و عاشق خدا»ست. هدف تربیت انسانی است که هر چه بیشتر به مقام« قرب الهی» نایل گردد و بندهای وابستگی به مطلوب ها محبوب های محدود موقت رااز دل و جان خود بگسلد.
انسان اخلاقی اسلام در مرزارزشهای دنیوی توقف نمی کند در چارچوب نعمت های جسمی بهشت محدود نمی گردد حرکت وی بااین گونه جاذبه ها و دافعه ها هدایت نمی شود بلکه همچون« امام علی علیه السلام» ابراز می دارد:
«ما عبدتک خوفا من نارک ولا طمعا فی جنتک ولیکن وجدتک اهلا للعباده فعبدتک.» ۲۱؛ «خدایا ترااز ترس جهنم پرستش نکردم و به امید بهشت عبادت ننمودم بلکه تو را شایسته عبادت یافتم و پرستیدم».
انسان اخلاقی اسلام تا آنجا پیش می رود که ایمان به خدا را والاترین ارزشها می داند واز بندگی خدااحساس عزت واقتدار می کند. واز اینکه خداوند پروردگاراوست بر خویش می بالد و علی وار نغمه سر می دهد:
« الهی کفی بی عزا ان اکون لک عبدا و کفی بی فخرا ان تکون لی ربا انت کمااحب فاجعلنی کما تحب». ۲۲؛«خدایا همین اقتدار مرا بس که بنده تو باشم و همین افتخار مرا بس که تو پروردگارم باشی تو چنانی که من دوست دارم مرا آن گونه قرار ده که تو دوست داری»!.
انسان اخلاقی اسلام دراوج عاشق خدا و عبادت اوست و بیش از آنکه از عذاب الهی بنالد همنوا باامام علی« ع» در دعای کمیل از« درد بزرگ فراق» شکوه می کند:
«فهبنی یاالهی وسیدی ومولای صبرت علی عذابک فکیف اصبر علی فراقک.»؛«گیرم ای خدا و سرور و آقایم بر عذاب تو طاقت آرم اما در فراق تو چگونه صبر کنم»!.
یکه تازان خطه اخلاق رضای خود و هوای خلق نمی جویند و در« رضوان الله» را به بهای« هفت ۲۳اقلیم» نمی فروشند و« وجه الله» را با دنیا و آخرت سودا نمی کنند!
آنکس که ترا شناخت جان را چه کند.
فرزند و عیال و خانمان را چه کند.
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانه تو هر دو جهان را چه کند.
انسان در کمال اخلاقی بدانجا می رسد که یک« ان الله یحب الصابرین» یا« یحب المتقین» و یحب المحسنین بیش از بهشت و حور و قصورش او را بسوی« صبر تقوی واحسان» فرا می خواند. و آیه: «ان الله لایحب الظالمین» بیش از شعله های افروخته جهنم بر دلش آتش می زند.
انسان اخلاقی اسلام انسانی است که به« قرب خدا» می اندیشد نه« قرب مکانی» که« قرب ارزشی»و « قرب خدا» می خواهد نه« قرب عرضی» که« قرب جوهری». راه« قرب خدا» می پوید نه« قربی ناآگاهانه و در حال بیهوشی» قرب «دل» در پرتو نگاه تحسین آمیز و حسرت بار« عقل». «قرب خدا» می خواهد نه« قربی اضطراری و تحمیلی» بلکه « قربی عاشقانه و آزادانه». دراین سیر معنوی و سفر آسمانی هدف« خود نیست «خدا»ست « دنیا» نیست « عقبی» است « جسم» نیست « جان» است حتی فراتراز قرب هدف در معراج اخلاقی انسان« وصل» است و« محواراده» رهپویان در« اراده معبود». هدف جلب«محبت خدا» و کسب« رضوان الله» است دستیابی به« ولایه الله» و نیل به« لقای خدا» و نظر به« وجه الله» است.
آنچه انسان اخلاقی اسلام می خواهد اینهاست: معرفت او محبت او رضوان او لقای او و وجه زیبای او. و آنچه دارد عبارت است از: «تسلیم» «تفویض» « توکل» و« رضا به قضای الهی». وقتی چهره انسان اخلاقی اسلام را دراوج حرکت مشاهده می کنیم « ایمان» « تقوی» و« یقین» به چشم می خورد اما وقتی آرمان های انسان کمال یافته را مورد توجه قرار می دهیم نگاه تشنه و دست استغاثه او را بسوی آرمان هایی چون « معرفه الله» « مرضاه الله» « لقاءالله» « حب الله» و «وجه الله» گشوده می بینیم. انسان متعالی اسلام دراوج« داشته ها» «یقین» دارد و در عروج (خواسته ها) وجه الله را می خواهد.
انسان اخلاقی اسلام وقتی تا عرش پرواز می کند و به خدا نزدیک می گردد در آسمان« عرفان و عشق و رضوان» خدا توقف نکرده و همراه با خدا بسوی خلق می آید. به نجات و فلاح خویش بسنده نمی کند و در راه رهایی بندگان خدا از زنجیره های« جهل» و« ظلم» و« هوس» تلاش می کند. آنچه در توان دارد برای نجات خلق خدا و به فرمان خدا تقدیم می دارد. هم اکنون جا دارد در پایان اوج اخلاقی انسان را در رابطه با خلق مورد بررسی قرار دهیم.
اوج اخلاقی انسان در رابطه با خلق
تلاشهای برخاسته از بیم وامید دنیوی کاری است که انسانها صرف نظر از« کفر وایمان» و هرگونه نظام عقیدتی همه زندگی خویش را براین اساس بنیان ننهاده اند و اندکی عقل حسابگر کافی است که انسان رفتار زیان بخش را ترک گوید و برای رسیدن به منافع دنیوی به تلاش پردازد.امااین گونه رفتار که از بینش« دنیابینی» و گرایش خودخواهانه ریشه گرفته رنگ اخلاقی ندارد. و اگر کسی برای نگهداری دوستان همراهان راه انصاف گیرد. و یا برای جلب توجه و علاقه مردم بذل و بخشش نماید و یا برای دستیابی به مقام و موقعیت مشکلات را تحمل نماید « رفتاری اخلاقی» انجام نداده بلکه اصول روانشناسی و مدیریت را در خدمت منافع خویش گرفته است.
اخلاق دراسلام دانه پاشیدن برای شکار گرفتن نیست. رهانیدن بره از چنگال گرگ برای« کباب شبانه» نیست. اخلاق دراسلام سوختن برای روشنائی بخشیدن به دیگران است. از خودی ها و خودخواهی ها به فرمان خدا گذاشتن است کاری که در فرهنگ اسلامی« ایثار» نام گرفته است « مکارم اخلاق» در بینش اسلامی ریشه درگذشت و فداکاری دارد که از باب نمونه به چند حدیث اشاره می کنیم:
امام صادق علیه السلام از پیامبر بزرگواراسلام نقل می کند که آن حضرت ضمن یک خطبه فرمود:
«الااخبرکم بخیر خلائق الدنیا والاخره؟ :العفوعمن ظلمک و تصل من قطعک والاحسان الی من اساءالیک واعطاء من حرمک.» ۲۴؛ «آیا شما را از بهترین اخلاق دنیا و آخرت آگاه ننمایم؟ : گذشت از آنکه بر تو ستم کرده و پیوند با آنکه از تو بریده است نیکی به آنکه به تو بدی کرده و بخشایش به آنکه تو را محروم نموده است.»
امام صادق علیه السلام با تعبیر زیبای«مکارم اخلاق دنیا و آخرت» نمونه ای از همین ارزشهای ایثارگرانه را یادآور می شود:
«ثلاث من مکارم الدنیا والاخره: تعفو عمن ظلمک وتصل من قطعک وتحلم اذا جهل علیک.» ۲۵؛ «سه چیز از مکارم اخلاق وارزشهای دو جهانی است: از کسی که برتو ستم کرده در گذری با آنکه از تو بریده پیوند برقرار کنی و نسبت به آنکه با تو جاهلانه برخورد کرده بردباری نشان دهی.
به قول سعدی ( علیه الرحمه ):
شنیدم که مردان راه خدای دل دشمنان را نکردند تنگ. تو را کی میسر شود این مقام که با دوستانت خلاف است و جنگ
امام علی علیه السلام بهترین و نقطه اوج همه« مکارم اخلاق» را ایثار می داند و ما با نقل دو سخن از آن حضرت دراین زمینه این نوشتار را به پایان می بریم:
«خیرالمکارم الایثار» ۲۶؛ «بهترین ارزشهای اخلاقی ایثاراست.»
«عاییه المکارم الایثار.» ۲۷؛ «اوج ارزشهاایثاراست.»
پاورقی ها
۱٫امام سجاد در دعای بیستم صحیفه که قله های بلنداخلاق را ترسیم می کند می فرماید: «وهب لی معالی الاخلاق.»
۲٫نهج الفصاحه ۱۸۶۴٫
۳٫اصول کافی ج ۳٫۱۶۲٫
۴ .اصول کافی ج ۳٫۱۸۴٫
۵ .نهج البلاغه فیض حکمت ۲۱۵٫ نمونه ی بیشتراین احادیث را در منابع ذیل می توان یافت: نهج البلاغه حکمت ۴۱۰ ۳۹۳ ۳۶۳ و ۳۵۴٫ اصول کافی ج ۳٫۲۱۶ حدیث ۱۲٫ ۲۲۱ حدیث ۳٫ ۲۲۲ حدیث ۹٫ ۱۶۲ حدیث ۵٫ تحف العقو (با ترجمه آیه الله جنتی ) ۴۸٫
۶٫ نهج الفصاحه ۴۳٫
۷٫ نهج البلاغه حکمت ۱۵۸٫
۸ .اصول کافی ج ۳٫۲۰۴٫
۹٫تحف العقول ۵۷۸٫
۱۰٫بقره ۲۵٫
۱۱٫عنکبوت ۵۸ و ۵۹٫
۱۲ .اصول کافی ج ۳٫۱۵۷٫
۱۳٫نساء ۱۰٫
۱۴٫آل عمران ۱۸۰٫
اصول کافی ج ۳٫۴۰۸٫
عروه الوثقی ج ۱٫۲۳۷٫
انسان (دهر) ۹٫
انعام ۱۶۳۱۶۲٫
۱۹٫بقره ۲۰۷٫
۲۰٫واللیل ۱۸ تا ۲۱٫
۲۱٫بحار ج ۷۰٫۲۳۴٫
۲۲٫مفاتیح الجنان (ترجمه کمره ای ) ۱۸۰٫
۲۳٫نهج البلاغه فیض خ ۲۱۵٫ ..والله لواعطیت الاقالیم السبعه بما تحت افلاکها علی ان اعصی الله فی نمله اسلبها جلب شیعره ما فعلته….
اصول کافی ج ۳٫۱۶۶٫
اصول کافی ج ۳٫۱۶۷٫
غررالحکم ج ۱٫۳۸۷٫
غررالحکم ج ۲٫۵۰۴٫
منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه (مجله حوزه اردیبهشت ماه ۱۳۶۴ ، شماره ۹)