گفتگو با
آیتالله دكتر علیاكبر صادقی
اشاره: پنجم دی ماه مصادف با سالروز رحلت آیتالله العظمی سید صدرالدین صدر – پدر امام موسی صدر – در سال 1332ش است. آیتالله العظمی صدر، یكی از مراجع متنفذ و بزرگوار تقلید شیعه طی دهههای بیست و سی شمسی در ایران بود كه پس از درگذشت آیتالله العظمی حاج شیخ عبدالكریم حائری یزدی مُجَدِّد حوزهی علمیهی قم در سال 1315ش، ریاست و مسئولیت حفظ این حوزهی مهم و نوپا را در دوران اختناق رضاخان عهدهدار شد، با تلاش، درایت و فداكاری بسیار از نابودی آن جلوگیری كرد و سرانجام در سال 1323ش آن را به دستان باكفایت آیتالله العظمی حاج آقا حسین بروجردی سپرد. در بهمن سال 1388ش به حضور آیتالله دكتر علیاكبر صادقی داماد محترم آن مرجع فقید شیعه رسیدیم تا در چارچوب طرح پژوهشی «روایت صدر»، راجع به سیرهی سیاسی آن بزرگوار از ایشان سؤال كنیم. جناب دكتر صادقی مثل همیشه با گرمی ما را پذیرفتند و با همان دقت، اعتدال و انصاف خاص خود، سؤالهایمان را پاسخ گفتند. آنچه در پی میآید، حاصل بخش اعظم این گفتگوست كه در سالروز رحلت آیتالله العظمی صدر و با تواضع، به دوستداران خاندان شریف صدر و تاریخ شیعه تقدیم میشود.
آیتالله العظمی صدر و فدائیان اسلام (1)
سؤال: برخی نشریات داخل كشور چند وقتی است كه مطلبی را در بارهی آیتالله العظمی صدر مطرح كردهاند و ظاهرا بر جا انداختن آن نیز اصرار دارند. به هر حال معروف است كه در میان مراجع وقت، مرحوم آیتالله العظمی صدر با فدائیان اسلام رابطهی گرمتری داشتهاند. یعنی در همان زمانی كه مثلا مرحوم آیتالله العظمی بروجردی با فدائیان اسلام رابطهی سردی داشتند، رابطهی مرحوم آیتالله العظمی صدر با اینها گرمتر بوده است. تا اینجای مسئله ظاهرا درست است. البته حضرتعالی دقیقتر میدانید و اگر ما اشتباه میكنیم، لطفاً تصحیح بفرمایید. مسئلهای كه دوستان مطرح كردهاند و روی آن اصرار نیز دارند این است كه اساساً ترورهایی كه توسط فدائیان اسلام صورت گرفت، با مجوز مرحوم آیتالله العظمی صدر بوده است. در این رابطه به طور خاص بر ترور مرحوم دكتر حسین فاطمی تكیه میكنند و این مورد را از جناب آقای محمد مهدی عبدخدایی نقل میكنند. این آقا از بازماندگان فدائیان اسلام است و ضارب مرحوم دكتر حسین فاطمی، كه البته در زمان ترور تنها پانزده سال داشت. آقای عبدخدایی نقل كرده است كه مأموریت و آلت ترور مرحوم فاطمی توسط مرحوم سید عبدالحسین واحدی به ایشان داده شده و وقتی از وی در خصوص مجوز شرعی ترور سؤال كرده، پاسخ شنیده است كه ما محوزهایمان را از آیتالله صدر میگیریم. آقای عبدخدایی همچنین نقل كرده است كه بعد از انجام عملیات ناموفق ترور و بازداشت و انتقال وی به زندان، پدر ایشان مرحوم آیتالله شیخ عبدالحسین تبریزی از مشهد به آیتالله العظمی صدر نامه نوشته و اعتراض كردند، كه این چه كاری است كه شما جوانان مردم را تشویق میكنید كه بروند سران رژیم را ترور كنند؟! اگر این كارها خوب است، چرا مجوز نمیدهید فرزندانتان بروند این كارها را انجام دهند؟! طبیعتاً پذیرفتن چنین نسبتی در بارهی آیتالله العظمی صدر، برای ما كه با اندیشه و اخلاق دستپروردهی ایشان یعنی امام موسی صدر آشنایی داریم، خیلی سنگین است. امام موسی صدر به مناسبتی در لبنان اظهار داشتند كه اسلام با ترور به شدت مخالف است، حتی اگر ترور ابن زیاد باشد! و جناب مسلم با امتناع از ترور ابن زیاد مسئولیتهای زیادی را به جان خرید، كه یكی از آنها كشته شدن امام حسین (ع) بود! خُب، امام موسی صدر به گواه همگان، در اندیشه و اخلاق، به شدت از پدر متأثر بود. مگر میشود میان این پدر و پسر بزرگوار چنین فاصلهای باشد؟ خدمت شما رسیدیم تا مسئله را با شما در میان بگذاریم و نظر حضرتعالی را جویا شویم. به هر حال «اهل البیت ادری بما فی البیت» ...
استاد: اجازه بدهید كه من در بارهی این مسئله، یك مقداری اساسیتر صحبت بكنم.
سؤال: حتماً؛ بفرمایید:
استاد: آیتالله صدر از لحاظ اخلاقی مرد بسیار خلیقی بود. طوریكه این را باید به شما بگویم كه من در تمامی مدت عمرم، آدم صاحب اخلاق كریمهای مثل آقای صدر ندیدم. یعنی تا الآن من ندیدم كسی را كه تا این اندازه به مسائل اخلاقی مقید باشد. اخلاق ایشان چنان بود كه حتی بچهها تحت تأثیر قرار میگرفتند و در كنار ایشان یك جور احساس امنیت اخلاقی داشتند ...
سؤال: بله.
استاد: آقای صدر به جهت اخلاقی و روحی وضعیتی داشتند كه من به نظرم نمیآید كه اساساً ممكن باشد كه ایشان گِرد چنین كارهایی بخواهند بگردند. البته، فدائیان اسلام آن موقعی كه شما اشاره كردید نسبت به آقای بروجردی گرایش مثبتی نداشتند، نسبت به آقای صدر یك جور احساس پدر [فرزند]ی داشتند. یادم هست كه یك زمانی بود كه یك سری مشكلاتی در حوزهی علمیهی قم پدید آمده بود؛ به این معنی كه بعضیها نسبت به نظم و نظام حوزه در زمان آقای بروجردی انتقاد داشتند. این انتقادها، یك بخشی از آنها، توسط فدائیان اسلام بیان میشد. این قضایا منجر به این شد كه فدائیان اسلام برپایی یك مجلس سخنرانی را اعلان كردند. آیتالله بروجردی نسبت به این مسئله حساس شدند و در مجلس درسشان كه من شخصاً حضور داشتم، نسبت به فدائیان اسلام نظر نامساعدی را ابراز كردند. ایشان گفتند: اینها چه میگویند؟ اینها با من مخالفت میكنند؟ مخالفت با من، مخالفت با امام زمان (ع) است. این منجر به این شد كه در همان روزی كه عصرش قرار بود مراسم سخنرانی اینها [فدائیان اسلام] پا بگیرد، برخی طلبههای علاقمند به آیتالله بروجردی مجهز شدند كه جلوی این كار را بگیرند. به خاطر دارم كه در داخل مدرسهی فیضیه یك زد و خورد خیلی نامساعدی صورت گرفت، كه شایستهی یك مدرسهی علمیه نبود و عدهای به جان یكدیگر افتادند. به هر حال اگر مسئلهای هم باشد، به وسیلهی گفتگو باید حل شود؛ نه از راه خشونت و زد و خورد. یك طلبهای را دیدم كه الآن نمیدانم زنده هست یا نه. از این طرف مدرسه به آن طرف میدوید، یك صداهای عجیب و غریبی در میآورد و میگفت ما برای قتل آمدهایم! ما برای قتل آمدهایم ...
سؤال: بله.
استاد: به هر حال، میخواهم این را خدمتتان عرض كنم كه تا آن اندازهای كه من با روحیات آقای صدر آشنایی داشتم، به نظرم نمیآید كه ایشان هرگز سراغ چنین كارهایی رفته باشند. البته این را بایستی قبول بكنید كه من با آن حداثت سنی كه آن زمان داشتم، نمیتوانستم نسبت به همهی مرافق روحی آقای صدر اشراف داشته باشم. اما آن اندازهای كه میتوانستم ایشان را بفهمم، به نظر من اصلاً امكان نداشت كه ایشان گرد مسئلهی ترور كسی بگردد. خصوصاً اگر آن طرف مسلمان نیز بوده باشد. [این آقا] هر كس بوده است، به هر حال مسلمان بوده است و اهل همین مملكت. آنطوری كه در ذهن من هست، نمیتوانم بر خود هموار كنم كه آقای صدر اجازهی انجام چنین كاری را به كسی داده باشد. خصوصاً به یك بچه [كه قدرت تشخیص ندارد]. مگر تمام تشخیص یك بچه چقدر میتواند باشد؟ ما واقعاً خودمان فكر كنیم: یعنی یك مرجع تقلید هفتاد و چند ساله بیاید دستور دهد، اجازه دهد یا اسلحه بدهد، كه یك بچه ده پانزده ساله برود آدم بكشد؟! ...
سؤال: یعنی نه به صورت اجازهی كلی و نه به صورت اجازهی جزئی، هیچ كدام از این دو حالت را حضرتعالی تأیید نمیكنید كه ممكن است مرحوم آیتالله العظمی صدر به فدائیان اسلام اجازهی ترور داده باشند؟
استاد: دقیقاً. هیچكدام این دو حالت را من تأیید نمیكنم. اما از آن طرف؛ اگر آقای صدر دارای چنین تفكری بود، قطعاً بوسیلهی آقا موسی به من منتقل میشد. یعنی من كه از نزدیكان ایشان بودم، قطعاً اطلاع پیدا میكردم.
سؤال: درست است. خود امام صدر آن زمان نسبت به عملیات ترور چه دیدگاهی داشتند؟
استاد: آقای آقا موسی صدر یك روحیهی لطیف و یك تفكر انسانی خاصی داشت كه اصلاً به نظر من بسیار بسیار بیگانه بود با اینگونه ابواب ...
سؤال: بله.
استاد: البته [باز تأكید میكنم] كه این نفی من هیچ سندی ندارد. ولی مجموعهی آن آشنایی كه با روحیات آقای صدر داشتم، مانع از آن است كه انتساب چنین اقداماتی را به ایشان بپذیرم ...
سؤال: مرحوم آیتالله آقای آقا رضا صدر نسبت به عملیات ترور چه دیدگاهی داشتند؟
استاد: همین را میخواهم بگویم. این تنها آقای آقا موسی صدر نبود كه من را به این راه میبَرَد كه چنین دستور یا اجازهای از سوی آیتالله صدر صادر نشده است. آقای آقا رضا صدر، یعنی فرزند بزرگ آیتالله صدر هم، از این ابواب بسیار بسیار دور مینمود. میخواهم بگویم اگر چنین مسئلهی حادی مطرح بود، باید لااقل در خانوادهی ایشان به اندازهی یك سر سوزنی انتشار پیدا میكرد. آخر این مسئله، مسئلهی كوچكی نبود ...
سؤال: كه درز پیدا نكند یا روی آن حساسیتی نباشد. یعنی لااقل طی این پنجاه شصت سال فرزندان و دامادهای آیتالله العظمی صدر حتماً باید اطلاع پیدا میكردند ...
استاد: دقیقا! باید اطلاع پیدا میكردیم. ولو به مقدار كمی؛ لااقل در این حد كه مثلاً آیا این كار مورد قبول هست یا نیست! ولو به همین میزان. البته حالا ممكن است گفته شود كه این مسئله سِكرِت و محرمانه بوده است. خُب بله؛ همینطور است، البته اگر بوده باشد. اما در عین حال [این هم] نمیشود كه این همه سال، حتی در خانهی آیتالله صدر و از همسر و فرزندان ایشان، مخفی مانده باشد ...
سؤال: آن هم از این فرزندان باهوش و بزرگوار ...
استاد: بله. این است كه من، با اینكه هیچ سند رسمی كتبی و شفاهی در دست ندارم، اما اصلا هیچ جور نمیتوانم امكان صدور چنین دستور یا اجازهای را از آیتالله صدر مُتِصَوِّر باشم ...
سؤال: یعنی حضرتعالی با توجه به شناختی كه از روحیه و شخصیت آیتالله العظمی صدر دارید، و با توجه به جمیع اطلاعات و قرائن و شواهدی كه از فرزندان و خانوادهی ایشان سراغ دارید، نمیتوانید زیر بار قبول چنین ادعایی بروید ...
استاد: همینطور است. به نظر من چنین مسئلهای اصلاً نمیتواند صحت داشته باشد. اگر بود، بایستی كه بالأخره یك گوشهای درز میكرد به ما؛ و چنین اتفاقی هرگز نیفتاد. بنابراین من این ادعاها را نمیتوانم بپذیرم. خصوصاً با آن لطافت روحی كه آقای صدر داشت و با آن خُلق و خوی واقعاً پیغمبری كه در این مرد بود. من الآن لازم نمیدانم كه در پاسخ به این سؤال خاص، یك مسائل دیگر را در بارهی خُلقیات آقای صدر مطرح بكنم ...
وصلت با خانوادهی صدر
سؤال: حاجآقا اگر شما نگویید، دیگران نیز معلوم نیست فرصتی پیدا شود تا این مسائل را بگویند. به هر حال این مسائل باید بیان و در تاریخ ثبت شود ...
استاد: بله ...
سؤال: حضرتعالی چند سال از نزدیك با آیتالله العظمی صدر محشور بودید؟ آیتالله العظمی صدر پس از وصلت حضرتعالی با خانوادهی ایشان، چند سال در قید حیات بودند؟
استاد: من فكر میكنم كه حدود پنج شش سال، در زمان حیات آقای صدر، از نزدیك با ایشان محشور بودم. البته یك مقدار هم بیش از سایر دامادهای آقای صدر به ایشان نزدیك بودم. علتش هم این بود كه ایشان كسالت داشتند و سفرهایی را برای معالجه لازم بود كه انجام دهند. از جمله چند سفر پزشكی به تهران آمدند و در بیمارستان بستری شدند. خُب، طبیعتاً باید كسی از خانواده همراه ایشان میبود. آقازادهها، خُب اینطور نبود كه همیشه در دسترس باشند یا بتوانند حضور داشته باشند. همچنین در تابستانها كه آقای صدر به روستاهای كرمجگان یا فردو در اطراف قم میرفتند ...
سؤال: ُروستای فردو ظاهراً در بالای روستای خاوه واقع شده است؟
استاد: بله؛ در بالای خاوِه است. ببینید! وقتی از قم به طرف كوهستانهای منطقهی كَهَك میروید، از كهك به بالا، یعنی به طرف كوهستانها، سه قسمت میشود. یك قسمت به وشنوه میرود؛ یك قسمت به خاوه و فردو؛ یك قسمت نیز به كرمجگان. وشنوه و فردو خیلی قریبالمنطقه هستند. یعنی یك جوری هست كه خیلی به هم نزدیك میشوند؛ گو اینكه یك رشته كوه بین آنها فاصله انداخته است، اما به هر حال خیلی نزدیك هم هستند. به این معنی كه كرمجگان دورتر است از فردو تا وشنوه ...
سؤال: بله. ظاهرا كرمجگان و بیدهند نیز در كنار هم هستند ...
استاد: بله. بیدهند و كرمجگان نزدیك هم هستند و فاصله دارند با فردو و وشنوه.
سؤال: پس شما تابستانها را نیز در فردو یا كرمجگان همراه آیتالله العظمی صدر بودید؟
سؤال: بله. اصلاً تابستانها بیشتر من همراه ایشان بودم. برای اینكه خانوادهی ایشان برایشان مشكل بود كه بیایند و در آنجا حضور داشته باشند. این بود كه یك وضع كوچكی برای زندگی ایشان در ییلاق فراهم میشد و من هم در خدمت ایشان بودم. البته آقازادههای ایشان هم میآمدند و میرفتند.
سؤال: یك سفری را مرحوم آیتالله سید محمد علی موحد ابطحی نقل كردند كه آیتالله العظمی صدر همراه خانواده و فرزندانشان در حدود سال 1325 شمسی به اصفهان داشتند. ظاهرا مرحوم آیتالله سلطانی نیز در این سفر حاضر بودند. آیا حضرتعالی این سفر را به یاد دارید؟
استاد: نخیر. سفر آقای صدر به اصفهان را من به یاد ندارم. اصلا به یاد ندارم ...
سؤال: احتمالاً این سفر قبل از وصلت حضرتعالی با خانوادهی صدر انجام گرفته است ...
استاد: قطعاً همینطور است. ازدواج من در حدود سال 1328 شمسی صورت گرفت. به هر حال من اصلا این مسئله را به خاطر نمیآورم. آقای ابطحی نظراتش در این مورد قطعاً از من دقیقتر است. خداوند انشاءالله ایشان را رحمت كند.
سؤال: حضرتعالی در درس آیتالله العظمی صدر هم شركت میكردید؟
استاد: بله. آقای صدر صبحها درسی داشتند كه اوایل آفتاب - به اصطلاح آقایان علما - برپا میشد. عدهای از فضلا در این درس شركت میكردند و بنده هم خُب، اجازه داشتم و در آن شركت میكردم.
دوران كسالت و خانهنشینی آیتالله العظمی صدر
سؤال: این درس در مدرسهی فیضیه تشكیل میشد یا در منزل؟
استاد: نه، این درس در منزل ایشان تشكیل میشد. این مطالبی كه من میگویم، به ایامی مربوط است كه آقای صدر به علت آن كسالت قلبی و ریوی كه داشتند، بسیار برایشان مشكل بود كه بتوانند از منزل بیرون بیایند. آن ایام من خیلی كم دیدم كه ایشان حتی برای اقامهی نماز جماعت به مرافق آستانه و به بیرون بیایند. البته بوده است یك مدتی، اما در اثر همین كسالت، خیلی كم بوده است. در نتیجه درس ایشان، تا آن اندازهای كه من به خاطر میآورم، در خانه و در همان اتاق بیرونی ایشان برپا میشد. وقتی آقایان فضلا میآمدند و جمع میشدند، آقای صدر از اتاق مجاور به اتاق بیرونی میآمدند. نمیدانم كه شما آیا دیدهاید منزل آقای صدر را؟
سؤال: بله.
استاد: بله. اگر یادتان باشد، دو تا اتاق كنار هم بود كه یك ضلع مشترك داشت و توسط یك در به هم ارتباط پیدا میكردند. یكی از این اتاقها در منطقهی بیرونی آقای صدر قرار میگرفت و آن یكی در منطقهی اندرونی ایشان. آقای صدر صبح كه از اتاق مجاور به اتاق بیرونی میآمدند تا سر جای خود بنشینند و درس بدهند، با اینكه مسافت مجموعاً شاید ده دوازده قدم بیشتر نبود، مدتی را باید به سختی تنفس میكردند تا آرام بگیرند و بتوانند درس را شروع كنند. من در این درس صبحگاه ایشان حضور داشتم و این حضور تا آخرین روزهای زندگی ایشان ادامه یافت.
سؤال: این درس آیتالله العظمی صدر فقه بود یا اصول؟
استاد: نخیر؛ فقه بود ...
آیتالله صدوقی و آیتالله العظمی صدر
سؤال: این مقطعی كه میفرمایید، مرحوم آیتالله صدوقی هنوز در قم بودند؟
استاد: بله. آقای صدوقی قبل از اینكه آقای بروجردی به قم بیایند، به آقای صدر خیلی نزدیك بودند. این نزدیكی تا آنجا بود كه حتی شهریهای كه آقای صدر میدادند، به وسیلهی آقای صدوقی بود كه پرداخت میشد. آقای صدوقی همچنین به خانوادهی آقای صدر خیلی نزدیك بود. به طوریكه آقازادههای آقای صدر در تابستانها كه حوزه و درسها تعطیل بود، به باغ استیجاری آقای صدوقی میرفتند. یك جایی را آقای صدوقی اجاره كرده بود در فاصلهی میان قم و اصفهان، كه عباسآباد نام داشت. این منطقه یك منطقهی زراعی بود كه ایشان برای زراعت یك باغچهای را در آن از آستانه اجاره كرده بود. در عین حال جایی هم بود برای تفریح و این نوع كارها. این آقازادهها هم، آقایان آقا موسی و آقا رضا، به آنجا میرفتند ... بله؛ ظاهراً ما حرفها را همه داریم توی هم میزنیم ...
سؤال: الكلام یجر الكلام ...
استاد: بله (با خنده)، الكلام یجر الكلام. به هر حال پس از این فاصلهی زمانی دور و دراز نسبت به آن زمان، من شاید خیلی ذهنیت روشنی دیگر از اتفاقات آن دوران نداشته باشم ...
امام موسی صدر و فدائیان اسلام
سؤال: در بارهی خصوصیات اخلاقی مرحوم آیت الله العظمی صدر سخن میفرمودید ...
استاد: بله؛ به هر حال تردید ندارم كه آقای صدر، چنین دستور یا اجازهای را كه آقایان ادعا كردهاند، ندادند. خیلی خیلی به نظرم دور میآید و اصلا احتمال این مسأله برای ایشان بسیار بسیار دور از ذهن است.
سؤال: ببخشید حاجآقا؛ امام صدر خودشان نسبت به فدائیان اسلام چه موضعی داشتند؟ آیا ایشان خودشان جزو رفقای فدائیان اسلام محسوب میشدند؟ این سؤال را از این جهت مطرح كردم كه یك روز شخصاً از مرحوم آیتالله سید رضا صدر شنیدم كه فرمودند، در میان فرزندان پدرم، آن كس كه با فدائیان اسلام رفیق بود، من بودم. آقا موسی «مصدقی» بود ...
استاد: بله؛ خُب اینجور بود و این حرف درست است. آقا موسی خیلی علاقمند به مصدق بود. از همان اوائل كه مصدق مطرح شد در عالم سیاست ایران، آقا موسی خیلی به ایشان و اصلا به این گروه ملیون علاقمند بود. منتها آقای آقا رضا، خیلی به این ملیون تمكین روحی نداشت. من هم نمیدانم چرا [آقا رضا] چنین بود. ولی در عین حال، من هیچ گونه برخوردی یا ردی از سوی آقا موسی نسبت به فدائیان اسلام ندیدم. یعنی اینها [دو برادر]، منهای مسائل سیاسی، رابطهی دوستانه داشتند با فدائیان اسلام. دقت میكنید كه من چه میخواهم بگویم؟
سؤال: بله.
استاد: تا آن اندازهای كه ذهن من یاری میكند، آقایان آقا موسی و آقا رضا با فدائیان اسلام روابط دوستانه داشتند. نه رابطهی سیاسی. به همین جهت هم این آقایان نسبت به آقازادههای آقای صدر احترام داشتند ...
سؤال: بله.
آیتالله العظمی صدر و فدائیان اسلام (2)
استاد: به هر حال در مورد آن مسئلهی اصلی كه مورد سؤال شما هست، به نظر من و تا آنجایی كه ذهنم یاری میكند، اصلاً نمیتوانم تأیید كنم ادعای آقایان را كه چنین وضعی پیش آمده باشد؛ یا آنكه مثلاً كسی این قدرت را داشته باشد كه به آقای صدر نامهای آنچنان بنویسد. اصلا آقای صدر از نظر اخلاقی مخاطب خود را مقهور میكرد كه به ایشان احترام بگذارد ...
سؤال: بله.
استاد: آقای صدر صاحب قدرت نبود. اما یك جور برخوردی با مخاطب خود داشت كه اصلاً طرف اجازه نمیداد به خودش كه یك سر سوزن به ایشان جسارت كند. خدا انشاءالله همهی این آقایان را رحمت كند. به هر حال انتساب این نوع مسائل به آقای صدر، بسیار انتساب سختی هست. بخصوص وقتی آدم به ذهنش بیاید آن خُلق و خویی را كه این مرد داشت، و بخصوص آن مسائلی را كه پس از تشریففرمایی آقای بروجردی به قم در هفت هشت سال آخر زندگی آقای صدر پیش آمد؛ كه آقای بروجردی ادارهی حوزه را در اختیار گرفتند و آقای صدر هم تمام مرافق ادارهی حوزه را به ایشان سپردند. آقای صدر در آن شرایط، به طور كلی اصلا مداخلات سیاسی در امور مملكت نداشت ...
رابطهی آیات عظام صدر و بروجردی (1)
سؤال: و به طریق اولی كاری نیز نمیكردند كه در مقابل آیتالله العظمی بروجردی قرار بگیرند. آیا منظور شما همین است؟
استاد: منظور من این هست و این نیست. مرحوم آقای صدر در چند سال آخر زندگیشان، از حتی ادارهی حوزه خودشان را كنار كشیدند و همهی مسائل را به آقای بروجردی سپردند. منتها یك پیشآمدهایی شد كه آقای آقا رضا نسبت به روش بیت آقای بروجردی در قبال آقای صدر و خانوادهی ایشان منتقد شدند. این مسئله موجب شد كه كسانی این انتقادها را به بیت آیتالله بروجردی برسانند ...
سؤال: و سعایت بكنند، خواسته یا ناخواسته ...
استاد: بله. حالا سعایت یا هرچه بود. به هر حال یك چنین حالتهایی پیش آمد. اما خود آقای صدر، من به هیچ وجه كدورتی در ایشان نسبت به آقای بروجردی احساس نكردم ...
سؤال: یعنی این مسائل هیچ وقت نوع نگاه ایشان به آقای بروجردی را متأثر نكرد؟ ...
استاد: بله. من فكر میكنم كه آقای صدر نظرشان نسبت به روش آقای آقا رضا در قبال آقای بروجردی مساعد نبود. یعنی اعتقاد ایشان این نبود كه آقای آقا رضا، مثلا یك نوع درشتیهایی را در بعضی موقعیتها، ولو به طور خصوصی، نسبت به آقای بروجردی روا بدارد.
سؤال: درست است. حاجآقا اجازه بدهید یك سؤالی را از خدمتتان مطرح كنیم. اساساً اصل آمدن آیتالله العظمی بروجردی به قم، آیا مرحوم آیتالله العظمی صدر به انجام آن راغب و مشوق بودند؟ یا اینكه در مقابل یك عمل انجام شده قرار گرفتند؟
استاد: بله. من فكر میكنم كه این دومی بود؛ البته بدون اینكه آن قسمت را تأیید كنم كه آقای صدر نسبت به آمدن ایشان راغب نبوده است. نخیر؛ من فكر میكنم كه آقای صدر نسبت به آمدن ایشان نظر مثبت و منفی نداشتند ...
سؤال: یعنی برایشان علیالسویه بود ...
استاد: نمیدانم كه برایشان علیالسویه بود یا نبود. اما به هر حال آمدن آقای بروجردی به قم، بیشتر به وسیلهی همان فضلای قم، خصوصاً [به تعبیر آن زمان] آقای حاجآقا روحالله خمینی و اشخاصی از این قبیل، صورت گرفت و از ایشان دعوت شد. اما وقتی ایشان تشریف آوردند به قم، آقای صدر از همهی همگنان خود بیشتر قدوم ایشان را محترم شمرد و همهی آن چیزهایی را كه برای ادارهی یك حوزهی آن زمانی لازم بود، در اختیار ایشان گذاشت. چون میدانید كه آقای صدر، به وسیلهی آقای حائری، به عنوان وصی ایشان معرفی شد. آقای صدر در واقع با توجه به این وصیت آقای حائری، ادارهی حوزه را باید به عهده میگرفتند و همینطور هم شد. البته در كنار ایشان، دو نفر دیگر هم از علما، یعنی آیتالله حجت كوهكمری و آیتالله آقا سید محمد تقی خوانساری، با ایشان در این راه همكاری كردند. این سه نفر كه مراجع ثلاث به ایشان گفته میشد، با هم حوزه را اداره میكردند. بعد از اینكه آقای بروجردی آمدند به قم، آن چیزهایی را كه بقای یك مرجع نیازمند آن بود، مثل جای نماز و محل رفت و آمد و مورد احترام قرار گرفتن و امثال اینها، همهی اینها بوسیلهی آقای صدر و بیش از دیگران، در اختیار آقای بروجردی قرار گرفت.
انتخاب آیتالله العظمی صدر توسط آیت الله العظمی حائری
سؤال: ببخشید حاجآقا! مرحوم آیتالله العظمی حائری، چرا مستقیماً از خود آیتالله العظمی بروجردی دعوت نكردند تا از بروجرد به قم تشریف بیاورند و زمام حوزه را در دست بگیرند؟ به هر حال آن زمان كه آقای صدر در مشهد بودند، آقای بروجردی نیز در بروجرد بودند. خُب، ایشان میتوانستند به جای اینكه از آقای صدر دعوت كنند كه شما لطفاً تشریف بیاورید و بعد از من حوزه را اداره كنید، همان وقت از آقای بروجردی دعوت كنند. حتماً ایشان یك نظری روی آقای صدر داشتند كه این بزرگوار را ترجیح دادند؟
استاد: همینطور است. اولا آقای صدر، یك شخصیت محترمی در جامعهی متنفِّذ آن روز ایران داشتند، كه اگر من هم جای آقای حائری بودم، برای ادارهی حوزه بعد از خودم، آقای صدر را انتخاب می كردم ...
سؤال: یعنی آقای صدر قبل از اینكه مرجع شوند، به هر حال این شخصیت و این موقعیت و این ظهور و بروز را داشتند ...
استاد: بله؛ بله. البته الآن چون زمان گذشته است، شاید توصیف وضعیت آن روزها خیلی راحت نباشد. من میخواهم این را عرض كنم كه تمام فامیلهای متنفِّذ این مملكت نسبت به شخص آقای صدر یك جور علاقهی خاص داشتند. حتی آنها كه خیلی هم صبغهی دینی نداشتند، شخصاً به ایشان علاقمند بودند ...
سؤال: لابد به خاطر شخصیت ایشان ...
استاد: هم شخصیت ایشان، هم اخلاق ایشان ...
سؤال: بیتیَّت ایشان هم قاعدتا خیلی مؤثر بود ...
استاد: بله، البته كه مؤثر بود. خُب اینها یك خانوادهی خیلی عریق و خیلی ریشهدار بودند. چندین نسل پدران اینها، چه در ایران، اصفهان و چه عراق و شهرهای آنجا، از بزرگان دین و خلاصه به هم مربوط بودند. در هر صورت، در آن زمان كه آقای حائری آقای صدر را انتخاب كردند برای ادارهی حوزهی بعد از خودشان، آقای بروجردی چندان به عنوان یك مرجع اداره كنندهی حوزه مطرح نبودند. در حالیكه آقای صدر در آن زمان، یعنی همان دورانی كه از مشهد به قم آمدند، حضور مؤثر در حوزه داشت.
سؤال: بله.
رابطهی آیات عظام صدر و بروجردی (2)
استاد: به هر حال آمدن آقای بروجردی به قم، تا آن اندازه كه ذهن من یاری میكند، با دعوت آقای صدر صورت نگرفت؛ بلكه بعد از اینكه این كار صورت گرفت، با موافقت ایشان همراه شد. خُب، خصوصیات اخلاقی ایشان نیز اقتضا میكرد تا همان روشی را اتخاذ كند، كه اتخاذ كردند. منتها خیلی باعث تأسف بود كه آقای آقا رضا، كه خُب از نظر اخلاقی یك مقداری تند بود و گاهی اوقات زود از كوره در میرفت، انتقادهای تندشان موجب شد تا رابطهی این دو مرجع یك مقداری از هم جدا شود و مقداری دور از هم قرار بگیرند. والا كسانی كه بیشتر از ما عمر داشتند و از ما واردتر بودند، اعتقادشان این بود كه اگر آقای آقا رضا این تندیها و این انتقادها را به آقای بروجردی نداشتند و موقعیت به دست ساعیان نمیدادند، شاید نزدیكی این دو نفر خیلی بیشتر میتوانست در ادارهی حوزهی علمیهی قم مؤثر باشد.
موقعیت علمی آیتالله العظمی صدر
سؤال: حاجآقا اگر اجازه دهید، میخواهم در مورد علمیت آقای صدر نیز سؤالی را مطرح كنم. مرحوم آیتالله العظمی صدر نسبت به اقرانشان، یعنی آیات عظام حجت و خوانساری، به جهت علمیت چه موقعیتی داشتند؟
استاد: آنچه كه معروف بود در زمان آقای صدر، این بود كه آن دو نفر قسیم ایشان، یعنی آقای آقا سید محمد تقی خوانساری و آقای حجت، از نظر علمی بر ایشان ترجیح داده میشدند ...
سؤال: حتی آقای خوانساری؟ ...
استاد: بله. منتها آقای صدر یك جامعیتی داشت، كه شاید آنها نداشتند. مثلا ایشان در ادبیات عرب و همچنین در تاریخ اسلام اطلاعات بسیار وسیعی داشتند كه آن آقایان نداشتند. آن آقایان در واقع تحصیلات و مطالعاتشان عمدتاً منحصر به همان فقه و اصول متعارف حوزوی بود ...
سؤال: در بحثهای مدیریتی نیز ظاهراً آقای صدر رحجان داشتند ...
استاد: یقیناً اینطور بود. شاید آنها خودشان هم قبول داشتن این مسئله را ...
سؤال: آیتالله سید موسی شبیری زنجانی در خاطرات خود آوردهاند كه بعضی جلسات هفتگی آیات ثلاث در منزل ابوی ایشان تشكیل میشد و ایشان به یاد دارند كه آقای صدر معمولا متكلم وحده بودند ...
اصحاب آیتالله العظمی صدر
استاد: بله، همینطور بود. البته میدانید كه پدر آقای شبیری، آقای آقا سید احمد زنجانی، از علمای بسیار عزیز حوزهی علمیه قم بودند، كه من میشناختم. چند نفر از این آقایان علمای درجهی دوم حوزهی قم بودند، من جمله آقای زنجانی، كه نسبت به آقای صدر خیلی اظهار ارادت میكردند. مثلا آقای زنجانی از كسانی بود كه هر روز عصرها میآمدند به بیرونی منزل آقای صدر. محل گَعدِهی این آقایان به قول خودشان، آنجا بود ...
سؤال: و بعد فرزندان همین آقایان این رویه را ادامه دادند ...
استاد: حالا ... نخیر ...
سؤال: به هر حال زمانی كه مرحوم آقای حاجآقا رضا صدر در قید حیات بودند، من دیده بودم كه آیاتالله شبیری زنجانی، سید مهدی روحانی و احمدی میانجی، بعد از ظهرها در منزل ایشان اجتماع میكردند ...
استاد: شما آخِر مسائل را جدا نمیكنید از هم ...
سؤال: این از ناشیگری حقیر است؛ شما ببخشید ...
استاد: حالا؛ عرض میكنم الآن. این مطالبی كه من الآن میگویم، تا زمانی بود كه آقای بروجردی هنوز به قم نیامده بود. موقعی كه آیتالله بروجردی آمدند، این علمای درجهی دوم كه گفتم عصرها میآمدند، به هر دلیلی كه من واقعاً نمیدانم دلیلش دقیقاً چه بود، رفت و آمد خود را با بیرونی آقای صدر خیلی كم كردند ...
سؤال: حتی آیتالله سید احمد زنجانی؟ ...
استاد: حتی آقای زنجانی. آقای آقا رضا صدر همیشه میگفتند كه از ارادتمندان پدرم، تنها آقای آقا میرزا مصطفی، یعنی پدر من، ارادتش به پدر من باقی مانده است، بعد از اینكه آقای بروجردی آمدند. خُب البته این تعبیر، خیلی تعبیر درستی نبود. منتها خُب، ایشان میكرد. در حالیكه درستتر این بود كه گفته شود: رابطهی این آقایان با ایشان كم شد یا مثلا فلان كس رابطهاش را تا آخر حفظ كرد. بله، پدر من نسبت به آقای صدر، از نجف در واقع علاقمند بود. اصلاً خانوادهی ما با خانوادهی آقای صدر مربوط بودند و به همین جهت هم این ازدواج صورت گرفت.
سؤال: بله.
استاد: به هر حال، اینكه من اشاره كردم اگر آقای آقا رضا صدر این تندی و تیزیها را نداشت، شاید كه وضع این دو بزرگوار بهتر از این میبود كه شد، شاید یك جهتش همین بود كه این انتقادهای تند آقای آقا رضا موجب شد كه شاید یك اشارتی به این آقایان شده باشد كه خیلی، به اصطلاح، به خانوادهی آقای صدر نزدیك نشوند؛ یعنی یك مقداری كم كنند روابطشان را ...
سؤال: یا مثلا ادامه یافتن این نزدیكی، ممكن است آنها را نیز ناخواسته در موضع اتهام قرار دهد ...
استاد: مثلا. بله، ممكن است چنین چیزی هم بوده باشد. لابد، بوده است چنین چیزهایی.
موقعیت علمی آیتالله العظمی صدر (2)
سؤال: در بارهی این بحث علمیت، شما فرمودید كه نگاه غالب حوزه آقای حجت را ترجیح میداد بر آقای صدر. یادم هست كه مرحوم آیتالله آقای سلطانی نیز همین مطلب را فرمودند و بعد البته اضافه كردند كه خودشان این دیدگاه را قبول نداشتند. ایشان گفتند كه آیات عظام صدر، حجت و خوانساری را همردیف میدانستند. آیا به یاد دارید كه آقایان حاجآقا موسی و حاجآقا رضا نیز در این خصوص نظری را ابراز كرده باشند؟
استاد: نمیدانم. نه، این را نمیدانم. اما این مطلبی را كه به شما عرض كردم، شهرت عامهی موجود در حوزه را گفتم. من خودم فكر نمیكنم كه بتوانم بین این آقایان ثلاث، رجحانی از نظر علمی تشخیص بدهم. آنچه خیلی روشن بود، این بود كه ایشان در یك دسته از مطالعات اسلامی، بر آنها مقدم بود، بلا تردید. ولی در آنچه كه به عنوان مطالعات خاص حوزوی از قبیل فقه و اصول و رجال و درایه و اینها مطرح بود، آنچه كه مشهور بین فضلای حوزه بود، این بود كه آن آقایان بر آقای صدر ترجیح داشتند. اما من خودم در این خصوص نظری ندارم و نمیتوانم قضاوت كنم كه چگونه بود.
آیتالله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی و حوزهی علمیهی قم
سؤال: آیتالله شبیری زنجانی در خاطرات خود آوردهاند كه در دوران ریاست آیات ثلاث، مرحوم آیتالله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی كه ابتدا اجازه داده بودند مقلدین ایشان وجوهات خود را برای ادارهی حوزهی علمیهی قم به آیتالله العظمی صدر بدهند، از یك مقطعی به بعد اجازهی خود را پس گرفتند. حتی بعداً نیز كه آیتالله العظمی بروجردی به قم آمدند، دیگر این اجازه را ندادند. طبیعتاً این مسئله باعث شد كه ادارهی حوزهی علمیهی قم بر آیت الله العظمی صدر بسیار سخت شود. آیا حضرتعالی این مسئله را شنیدهاید؟ و اساساً ...
استاد: بله. چنین چیزی بوده است. البته ...
سؤال: سؤال من این است كه اساساً چرا مرحوم آقا سید ابوالحسن چنین كاری كردند؟
استاد: من این قسمت را نمیدانم. اما این قسمت را كه آقای صدر از نظر ادارهی مالی حوزه به مشكل افتادند، این را میتوانم تأیید كنم. البته این را نیز نمیدانم كه منشأش آیا جلوگیری از پرداخت وجوهات به ایشان بود توسط آقای حاج سید ابوالحسن، یا دلیل دیگری داشت. به هر حال بعد از اینكه آقای بروجردی به قم آمدند، چون شخصیت علمی ایشان یك شخصیت مُتِفَوِّقی بود نسبت به همه، مردمی كه اهل پرداخت وجوهات بودند. مرجع مسلَّم فائق را در كنار خود میدیدند. بنابراین دیگر دلیل نداشت كه وجوهات را بیاورند و به مراجع درجهی دو بدهند. یعنی [عقل حكم میكرد] به همان آقایی [وجوهات را بدهند]، كه قطعاً میدانستند كه پرداخت وجوهات به او، از آنها رفع تكلیف شرعی میكند. آنچه در ذهن من بود، همیشه این بود. یعنی مشكل مالی آقای صدر، از این ناحیه بود. البته به همین جهت، آقایان دیگر [از آیات ثلاث] نیز همین مشكل را داشتند.
سؤال: درست است. اما سؤال ما در خصوص مشكل مالی آیتالله العظمی صدر در ادارهی حوزهی علمیهی قم است. بعد از آمدن آیتالله العظمی بروجردی، آیات ثلاث دیگر حوزهی قم را اداره نمیكردند كه بخواهند در آن مسیر با مشكل مالی مواجه شوند. بنابراین منشأ آن مشكل مالی كه ادارهی حوزهی علمیهی قم را برای آیتالله العظمی صدر بغایت دشوار ساخته بود، قاعدتاً باید همان اقدام آیتالله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی بوده باشد ...
استاد: بله. البته اینجا نیز تنها این نبود كه آقای آقا سید ابوالحسن جلوی پرداخت وجوهات را به آقای صدر گرفته باشد ...
سؤال: همینطور است. آنطوریكه آیتالله شبیری زنجانی در خاطرات خود نقل كردهاند، مرحوم آقا سید ابوالحسن حتی در زمان زعامت آیتالله العظمی بروجردی نیز اجازه نداده بودند تا مقلدین ایشان وجوهات خود را جهت ادارهی حوزهی علمیهی قم به آن بزرگوار پرداخت كنند. و این به رغم آن بود كه مرحوم آقا سید ابوالحسن، احتیاطات خود را به آقای بروجردی ارجاع میدادند.
استاد: بله. یك حرفی در آن زمان [مطرح] شده بود [با این مضمون] كه مرجع بلامنازع زمان، یعنی آقای آقا سید ابوالحسن اصفهانی، برای ادارهی به اصطلاح منطقهی مذهبی، یعنی اعم از قم و نجف و غیرُ ذلك، ناچار است به اینكه دستور بدهد كه وجوهات در پیش ایشان مجتمع بشود. این [مطلب] را من كم و بیش در ذهنم یك چیزهایی به خاطر دارم. البته جزئیات آن را دیگر خیلی به یاد ندارم. اما اینجور به نظرم میآید كه آن زمان، یعنی در اواخر دوران آقای آقا سید ابوالحسن، این حرف مطرح شد ...
سؤال: كه مثلا نجف اصل است و قم فرع ...
استاد: بله. حالا اصل و فرعش [بماند]. البته این همیشه در عقیدهی نجفیها بود. یعنی نجفیها همیشه حوزهی نجف را درجهی یك میدانستند و حوزهی قم را درجهی دو. این قطعاً بود همیشه. منتها این حرف یك حرف جدیدی بود و آن زمان حتی سر و صدا هم به پا كرد كه چه دلیلی دارد كه وجوهات را بفرستند پیش [شخص] مرجع تقلید؟ خُب، مرجع تقلید ممكن است به كسانی اجازهی اخذ وجوهات بدهد. به هر حال، آن زمان گفته شد كه مرجعیت باید مبسوطالید باشد و وجوهات نیز باید تا آنجا كه ممكن است، به نجف فرستاده شود. [بقایای] این حرف [هنوز] در گوشههایی [از] ذهن من هست. اما جزئیات را دیگر خیلی به یاد ندارم. منتها همانطور كه گفتم، آن زمان آقایان دیگر هم همین مشكل مالی را داشتند.
سؤال: بله.
استاد: به هر حال شاید هم این حرف درست باشد كه [سبب مشكل مالی آیات ثلاث این بود كه] آقای آقا سید ابوالحسن منع كرده بودند كه وجوهات به دیگری داده شود و [گفته بودند كه وجوهات] مستقیماً به نجف فرستاده شود و یا به نمایندگان منصوص ایشان در بلاد داده شود. من آن زمان خیلی به این مسائل جزئی حوزه وارد نبودم و طبیعتاً سنم هم اقتضا نمیكرد.
آیتالله العظمی صدر و فلسفه و عرفان
سؤال: میدانیم كه شما را خسته كردهایم. آیا اجازه میدهید كه باز سؤالی را مطرح كنیم؟
استاد: بله. بفرمایید. خواهش میكنم ...
سؤال: معروف است كه در حوزههای علمیهی قم و نجف، برخی علما نسبت به فلسفه و عرفان نظر مساعدی نداشتند. مثلا در مشهد مرحوم آیتالله میرزا مهدی اصفهانی مشهور است كه نسبت به فلسفه و عرفان موضع داشتند و اصلا مكتب تفكیك را در این راستا تأسیس كردند. یا مثلا در قم گفته میشود كه مرحوم آیتالله العظمی بروجردی حتی برای مرحوم علامهی طباطبایی پیغام فرستاده بودند كه درس فلسفه را تعطیل كنند. به هر حال یك چنین بحثهایی بود. آیا شما یادتان میآید كه مرحوم آیتالله العظمی صدر نسبت به فلسفه و عرفان موضع منفی اتخاذ كرده باشند؟
استاد: نخیر. تا آنجایی كه من میدانم و سنم اقتضا میكند، آقای صدر نظر منفی نسبت به مسائل فلسفه و عرفان نداشت. بله، آقای بروجردی نسبت به این مسئله حساس بود. یادم هست كه آن زمان آقای خمینی، كه آن موقع حاجآقا روحالله خوانده میشدند، درس عمدهاش درس معقول بود. حالا نمیدانم چه شد كه به ایشان گفته شد، یا شاید هم خودشان احساس كردند، كه آقای بروجردی موافق با این درس و بحث نیست ...
سؤال: یعنی بعد از آمدن آقای بروجردی به قم ایشان تدریس فلسفه را قطع كردند؟
استاد: بله ...
سؤال: یعنی تا زمان آمدن آقای بروجردی ایشان فلسفه را تدریس میكردند؟
استاد: بله. اصلا درس رسمی آقای حاجآقا روحالله درس معقول بود.
امام خمینی و خانوادهی صدر
سؤال: من اینطور شنیدم كه مرحوم آقای حاجآقا رضا در درس فلسفهی ایشان شركت میكردند. آیا آقای حاجآقا موسی هم در این درس شركت داشتند؟
استاد: كم و بیش، شاید. من چون خودم ذوق فلسفی نداشتم، دنبال این مسائل نبودم. ولی به هر حال حضور این آقازادهها در درس آقای حاجآقا روحالله، زیاد نبود.
سؤال: هم آقای حاجآقا رضا و هم آقای حاجآقا موسی؟
استاد: بله. هر دوی اینها. آقای حاجآقا رضا كه قطعاً ...
سؤال: بله ...
استاد: حضور رسمی در درس ایشان، من به خاطر نمیآورم كه آقای حاجآقا رضا شركت كرده باشند. آقا موسی هم [حضورش] خیلی كم بود؛ زیاد نبود ...
سؤال: در معقول؟
استاد: بله. زیاد نبود ...
سؤال: البته در فقه و اصول هم آقای حاجآقا موسی عمدتاً شاگرد مرحوم آقای داماد بودند. زمان زیادی شاگرد آقای خمینی نبودند ...
استاد: بله؛ همینطور است.
سؤال: رابطهی مرحوم امام خمینی با خود مرحوم آیتالله العظمی صدر چطور بود؟ این رابطهی گرمی را كه اشاره فرمودید برخی فضلای آن روزگار حوزهی قم از قبیل آیتالله سید احمد زنجانی یا مرحوم آقاجون شما با آیتالله العظمی صدر داشتند، آیا امام خمینی هم داشتند؟ به هر حال امام خمینی آن روزگار جزو فضلا بودند و آقای صدر رئیس حوزه...
استاد: نه. آن فضلایی كه گفتم رابطهی گرمی با آقای صدر داشتند و عصرها عموماً در منزل ایشان جمع میشدند، آقای حاجاقا روحالله جزو آنها نبود. ایشان در آن مقطع اصلاً جزو این طبقه از فضلا نبود؛ یك طبقه پایینتر بود. یعنی آقای حاجآقا روحالله در طبقهی آقای آقا سید احمد خوانساری نبود. یك طبقه پایینتر بود ...
سؤال: البته به جهت سنی طبیعی هم هست كه اینطور بوده باشد. برای اینكه آن زمانی كه مرحوم آیتالله العظمی سید احمد خوانساری در نجف از شاگردان فعال حوزهی درس خارج مرحوم آقای حاجآقا ضیاء عراقی بودند، حضرت امام هنوز در اراك خدمت مرحوم آیتالله العظمی حائری دروس سطح را میخواندند.
استاد: بله. همینطور است. آقای حاجآقا روحالله [در زمان آیات ثلاث] یك طلبهی خوشنام و خوشبرخوردی بودند، با گرایش به مسائل عرفانی و اخلاقی؛ طوری كه حتی هفتهای یك روز در مدرسهی فیضیه درس اخلاق میگفتند ...
سؤال: ببخشید حاجآقا؛ آقای حاجآقا موسی را به یاد دارید كه در درسهای اخلاق حضرت امام شركت كرده باشند؟
استاد: من ندیدم. البته من آن موقع با آقای حاجآقا موسی و اینها هنوز خیلی آشنا نبودم؛ یعنی نزدیك نبودم. ولی من خودم میرفتم به درس اخلاق ایشان و حتی هنوز یادم هست كه ایشان چه آیهای را در اول درس خود مطرح میكردند. خیلی هم مؤثر صحبت میكردند؛ خیلی ...
آیتالله العظمی صدر و فدائیان اسلام (3)
سؤال: شما در صحبتتان اشاره فرمودید كه فدائیان اسلام یك نگاه پدرگونه به آیتالله العظمی صدر داشتند. ریشهی این نگاه پدرگونه از كجا نشأت میگرفت؟ آیا از خصوصات اخلاقی و رفتاری آیتالله العظمی صدر نشأت میگرفت كه اشاره فرمودید كه انسانی بزرگوار و خلیق بودند؟ یا از این مسئله كه آیتالله العظمی صدر نگاهی نیز به جوانان داشتند و فدائیان اسلام را جوانانی با اخلاص یافته بودند كه میخواستند از تندروی آنان ممانعت به عمل آورند؟ به نظر حضرتعالی كدام درست است؟
استاد: البته من پاسخ خیلی دقیقی به این سؤال شما نمیتوانم بدهم. ولی به نظرم اینطور میرسد كه شق اول را باید در نظر بگیریم. آقایان فدائیان اسلام احتیاج داشتند به اینكه خودشان را به یكی از مراجع و علما نزدیك كنند. این نزدیكی نسبت به آقای صدر بیشتر میسر شد. سببش هم خُلق و خوی آقای صدر بود كه اصولاً نسبت به طلبهها و نسبت به كسانی كه [ضعیف و گرفتار بودند]، یك جور پدرانه رفتار میكردند. طوری كه حتی اگر از نظر مادی نمیتوانستند آنها را كمك كنند، اما از نظر اخلاقی آنها را زیر چتر خودش میگرفت. من اینجور به نظرم میآید كه آقای صدر به این دلیل بود كه نسبت به فدائیان اسلام اظهار مرحمت داشت. اینها هم، بخصوص آن موقع كه نظر آقای بروجردی نسبت به فدائیان اسلام نامساعد شد، گرایششان به آقای صدر بیشتر شد. یعنی جوری شد كه خُب، خیلی خودشان را در حمایت آقای صدر حس میكردند. بدون اینكه من تأیید بكنم كه، آن تند و تیزیهایی كه فدائیان اسلام داشتند، در ذهن آقای صدر تأیید میشد.
سؤال: آیا به یاد دارید كه احیاناً آیتالله العظمی صدر نسبت به آن تندی و تیزیهای فدائیان اسلام موضعی گرفته باشند یا ...
استاد: نخیر. من موضعگیری هم [از جانب ایشان] نسبت به این مسائل ندیدم. ولی عرض كردم كه من بر اساس مجموع آنچه از خُلق و خوی آقای صدر سراغ دارم، ایشان را از اینكه وارد در صحنههای خشن بشود، دور میبینم. اگر فدائیان اسلام نسبت به آقای صدر یك جور تمكین و احساسی داشتند، صرفاً به خاطر این بود كه آقای صدر نه تنها نسبت به آنها، بلكه نسبت به هر كس دیگری كه به نوعی احتیاج به كمك و محبت داشت، نظر مرحمت داشت. این بود و نه چیز دیگر. البته تا آنجایی كه من به نظرم میآید.