شیعه نیوز: پس از واقعه کربلا و شهادت امام حسین ـ علیه السّلام ـ و یاران باوفیش، سلسله قیامهای شیعی به وقوع پیوست که هر یک داری ویژگیهای خاص خود بودند؛ امّا با نگاه کلّی همه ناکام مانده و نتوانستند به نتیج مطلوب خود دست یابند. قیامهای شیعی پس از واقعه عاشورا عبارتند از:● قیام توّابین، ۶۵ ق.● قیام مختار، ۶۶ ق.● قیام زید بن علی، ۱۲۱ یا ۱۲۲ ق.● قیام محمّد بن عبداللّه، ۱۴۵ ق.● قیام ابرهایم بن عبدالله، ۱۴۵ ق.● قیام حسین بن علی، شهاید فخّ، ۱۶۹ ق.● قیام یحیی بن عبداللّه، ۱۷۶ ق.● قیام محمّد بن ابرهایم، معروف به ابنطباطبا، ۱۹۹ ق.● قیام محمّد بن قاسم، ۲۱۹ ق.
علل عدم موفّقیت قیامها● مدیریت نکارآمد برخی از رهبران قیامها؛● بیوفیی یاران؛● تفرقه و اختلاف یاران در غیر قیام مختار؛● عدم استفاده از زمان مناسب؛● عدم استفاده از مکان مناسب؛● عدم استفاده از تدابیر و روشهای نظامی؛● عدم توازن بین نیروها از لحاظ کمّی و کیفی.
مدیریت نکارآمد رهبر قیام
معمولاً بری وقوع و شکلگیری هر قیام و تداوم آن، وجود یک رهبر لازم و ضروری است و اصولاً تا وقتی فردی نباشد که عدّهی را علیه وضع موجود تحریک کند، قیامی شکل نمیگیرد و ین رهبر است که با دستورهای خود قیام را به سمت هدف و آرمان موردنظر سوق میدهد. حال اگر رهبر از دریت و مدیریت لازم و کافی برخوردار باشد، پس از مشورت با افراد خبره و با تجربه و با اتّخاذ تصمیمهای به موقع و سرنوشتساز میتواند با توجّه به شریط و اوضاع موجود، تشکیلات و نیروها را طوری سازماندهای کند و به گونهی زمان و مکان مناسب را بری علنیشدن قیام برگزیند که پیروزی را به همراه داشته باشد.در نتیجه، مدیریت نکارآمد رهبر قیام در هر یک از مباحث بیانشده میتوان موجب شکست قیام شود که ین مسأله در قیام توّابین بارها مشاهده میشود؛ امّا در قیام مختار نکاتی در ین زمینه مطرح شده است.مختار در زمینههای سیاسی با کاردانی و برنامهریزی دقیق عمل میکرد و سیاستمداری پیروز و موفّق بود و به همین علّت، از مدیرترین و بادریتترین رهبران قیامهای شیعی محسوب میشود. از جمله سیاستهای مختار، سیاست ضد طبقاتی او بود که همین، علّت مؤثّری بری گریش تودهها و پیوستن آنان در قیام او بود، به طوری که جمعیت عظیمی گرد او جمع شدند؛ امّا پس از پیروزی اوّلیه قیام و در دست گرفتن حکومت کوفه، برخی از رفتارهای وی در قبال اَشراف و همنشینی با آنان و مشورت با آنان به جی مشورت با نسل انقلابی و آگاه، قلب انقلابیون را سخت جریحهدار کرد و موجب انتقاد و اعتراض آنها گردید که از جمله آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:● او شریح را که طرفدار عثمان بود و امام علی ـ علیه السّلام ـ او را از قضاوت عزل کرده بود و همچنین بر ضد حجر بن عدی شهادت داده بود، به قضاوت مردم برگزید؛ امّا از آنجا که شریح از مردم بیمنک بود، خود را به بیماری زد و از امور کنارهگیری نمود؛● مختار، عبداللّه همام را که عثمانی بود و در زمان قیام او، گوشهنشینی اختیار کرده بود، به خود نزدیک کرد؛● مختار، محمّد بن اشعث کندی را به کوفه دعوت و او را کرام و احترام داشت.۱
به همین دلیل، برخی از موالی به حضور فرمانده سپاه؛ یعنی ابوعمره کیسان رفته و اعتراض میکنند که گویا مختار به آنها توجّهای ندارد. هنگامی که ین اعتراض به گوش مختار میرسد، در پاسخ میگوید «نه، ین موضع جدید بر شما سخت نیید که من از شمیم و شما از من و از مجرمین هم انتقام میگیرم. مطمئن باشید.»۲
ین شیوه موجب میشوئد که یاران دچار تردید و تزلزل نسبت به قیام و همچنین دچار نفرت و انزجار نسبت به رهبر آن شوند که شید رفتار ابرهایم بن مالک اشتر از همین دست است.
البتّه بید به یاد داشت که این نکته از لیاقت و کاردانی مختار کم نمیکند؛ امّا اشتباههایی بوده که از وی سر زده است.۳
بیوفایی یارانبیوفایی از صفات زشت و رذیلهی است که هر انسانی زشتبودن آن را فارغ از دین نیز آن را بر اساس وجدان درونی خود قبول دارد. در نتیجه، انسان لیبرال و خارج از هر نوع دینی نیز بیوفیی را نفی میکند، چه رسد به انسانی که پیرو یکی از ادیان، به ویژه ادیان آسمانی و الهای، و به ویژه دین تکاملیافته اسلام است که در ین مورد، یه و رویات مختلفی وجود دارد.میتوان ادّعا کرد که یکی از عوامل مؤثّر در پیروزی یا عدم موفّقیت هر قیامی، وفاداری نیروها و یاران آن قیام نسبت به رهبر قیام و اهداف و آرمانهای قیام است. وفاداری یعنی یستادگی در کنار رهبر قیام تا آخرین قطره خون و آخرین لحظه عمر.بیوفیی یاران نیز یکی از علل عدم موفّقیت برخی از قیامهای شیعی، از جمله قیام توّابین و مختار است.
مختار سیاست اشتباه برخی از خلفی بنیامیه و همچنین ابنزبیر را در تبعیض نژادی و برتریدادن عربها بر عجمها ملغی کرد و به همه به یک چشم نگاه کرده و عدل و انصاف را رویه خود قرار داد. به همین علّت، سران دنیاپرست کوفه که سالیان دراز بر اساس تبعیض و بیعدالتی بری خود وجه و اشرافیتی کسب کرده بودند، از مختار روگردان شده و عدّه زیادی نیز از مردم کوفه به خاطر انتقامی که مختار از قاتلین امام حسین ـ علیه السّلام ـ گرفت و بزرگان و بستگان و افراد خانواده خود را از دست داده بودند، در ین خیانت شریک شدند و سرانجام، پس از اعلان جنگ توسّط مصعب بن زبیر، جمع زیادی از مردم کوفه عملاً دست از یاری مختار کشیدند.به قول طبری، افراد زیادی از یاران مختار خود را از او کنار کشیدند و در خانههای خود ماندند و خود را آفتابی نکردند.۴وقتی سپاه مختار در منطقه حَرورا شکست خوردند، شبانه به دارالاماره برگشتند. مختار و یارانش که حدود ۶ تا ۷ هزار نفر بودند، در محاصره نیروهای مصعب قرار گرفتند. مختار سعی زیادی در تشویق آنان بری قیام و خروج از دارالاماره کرد و به هر زبانی که میتوانست به آنان گوشزد کرد. از جمله سخنان مختار چنین است «من تصمیم خود را گرفتهام و تسلیم نخواهم شد و از قصر خارج میشوم و با آنان میجنگم تا کشته شوم. هنگامی که من کشته شدم، ضعف و ذلّت شما بیشتر خواهد شد و اگر به حکم آنان تسلیم شوید، آنان دشمنان شمیند که خونهایشان را ریختهید. آنان از شما انتقام میگیرند… آنگاه است که به سخنان من واقف و پشیمان میشوید و با خود خوهاید گفت ی کاش حرف مختار را گوش داده بودیم و نظر او را عمل مینمودیم… تکید میکنم که اگر با من نییید، فردا در همین وقت، ذلیلترین و زبونترین مردم روی زمین خوهاید بود.»۵علیرغم سخنان شورانگیز مختار، ین بار نیز کوفیان رفیق نیمه راه شدند و به امید نجات جان خود با او همراه نگشتند و فقط ۱۹ یا ۲۹ نفر همراه او از قصر خارج شدند و آنان آن قدر جنگیدند تا همگی کشته شدند.۶
عدم استفاده از تدابیر و روشهای نظامیتدابیر و روشهای نظامی، مهمترین اصل در جنگها بوده و میباشد، به طوری که دیگر امور تحت شعاع آن قرار میگیرند و پیروز واقعی، طرفی است که بیشتر فکر کرده و تدبیر و تکتیک تازه و حسابشدهی پیاده کرده و دشمن را غافلگیر نمید.غافلگیری، خدعه و نیرنگ، استفاده از نیروهای اطّلاعاتی جهت اطّلاع از سازماندهای و آریش نظامی دشمن و بهکارگیری تدابیر لازم در برابر آنها، آگهای از نقاط قوّت و ضعف خود و دشمن و استفاده از نقاط ضعف حریف و رفع نقص خود، استفاده از حربههای روانی و شیعات جهت تضعیف روحیه دشمن و تقویت روحیه نیروهای خودی از جمله ین تدابیرند.از جمله ین تدابیر، میتوان به تدبیر آتشافروزی در کوهستانها و نقاط مرتفع اطراف مکه جهت فتح مکه که به دستور پیامبر گرامی اسلام انجام شد، اشاره کرد.عدم استفاده از تدابیر و روشهای نظامی در جنگ مختار با مصعب بن زیبر قابل مشاهده است، به طوری که هنگامی که لشکر مختار و مصعب در برابر هم قرار گرفتند و فرمان حمله صادر شد، فرماندهان و گردانهای سپاه مختار یکی پس از دیگری و گهای با هم حملهور شدند.۷ین روش گر چه در ابتدا مؤثّر واقع شد و لشکر بصره را به عقب راند و حتّی تلفات سختی بر آنان وارد کرد؛ امّا با توجّه به همرهای مهلّب با مصعب که فرماندهی با تجربه و زیرک بود، موجب شد هنگامی که دو جناح از لشکر مختار با دو جناح از لشکر مصعب درگیر بودند، مهلّت که در گوشهی از میدان مترصّد فرصت مناسب بود، با نیروهایش که همگی تازهنفس بودند به نیروهای مختار حمله کرده و با توجّه به خستگی یاران مختار و کثرت لشکر دشمن، صفوف کوفیان در هم شکست و با دادن تلفات زیاد، مجبور به عقبنشینی به طرف کوفه شد.در نتیجه، شیسته بود که مختار نیز همه نیروهایشان را درگیر نکرده و آنان را به چند دسته تقسیم میکرد و دستکم یک دسته را به عنوان نیروهای کمکی بری لحظات حسّاس و دشوار جنگ در نظر میگرفت تا خود و نیروهایش آنگونه غافل نشوند.پس از ین که ورق برگشت و ابتکار عمل به دست نیروهای بصری افتاد و شمار تلفات نیروهای مختار دائماً رو به افزیش بود و عدّه زیادی از یاران او نیز فرار کردند، مختار همراه با یاران خود که حدود ۷ هزار نفر بودند، به کوفه برگشتند. آنان در مرکز شهر در دارالاماره و مسجد و اطراف آن سنگربندی کرده و آماده دفاع و نبرد با لشکر بصره شدند؛ پس از ین که نیروهای بصری وارد شهر شده و دارالاماره را محاصره کردند، مختار و یارانش از شیوه جنگ و گریز بری مقابله علیه نیروهای بصری استفاده میبردند.۸اتّخاذ ین شیوه و طولانیشدن مدّت محاصره، با توجّه به تلفات قبلی نیروها و کمبودن تعداد نیروهای او نسبت به دشمن، آنان را با بیآبی و گرسنگی مواجه کرد و گویا بهتر بود که منطقهی را در خارج از شهر بری جنگ انتخاب میکرد.
پینوشت:
نهضت مختار ثقفی، محمودرضا افتخارزاده، صفحه ۲۴۸٫
انساب الاشراف، صفحههای ۳۹۵ و ۳۹۶؛ تاریخ طبری، صفحه ۴۴۹؛ الفتوح، صفحههای ۱۱۷ تا ۱۱۹؛ الکامل، صفحه ۶۷۲٫
مهایت قیام مختار، سید ابوفاضل رضوی اردکانی، صفحههای ۶۰۲ و ۶۰۳٫
تاریخ طبری، صفحه ۴۸۴٫
انساب الاشراف، صفحه ۴۴۰؛ تاریخ طبری، صفحه ۴۹۱؛ الکامل، جلد ۳، صفحههای ۱۳ و ۱۴٫
تاریخ طبری، همان؛ قس: انساب الاشراف؛ الکامل، صفحه ۱۴٫
انساب الاشراف، صفحههای ۴۲۹ و ۴۳۰؛ تاریخ طبری، صفحههای ۴۸۶ تا ۴۸۸٫
انساب الاشراف، صفحههای ۴۳۹ و ۴۴۰؛ تاریخ طبری، صفحه ۴۹۰؛ نهایه لارب، صفحه ۴۶٫