شیعه نیوز: جندب بن جناده یا همان ابوذر غفاری(رحمة الله علیه) از صحابه بزرگ پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم ) است که در همان اوایل رسالت، به ایشان گرویده بود. او قبل از بعثت پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) نیز خداپرست بود و هنگام آشنایی با پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) به اسلام گروید. او برخلاف دیگر مسلمانان، بعد از اسلام آوردن در مکه نمانده و به قبیله خود بازگشت، تا اینکه بعد از جنگ احزاب به مدینه آمده و در رکاب پیامبر بود.
بعد از مرگ ابوبکر، ابوذر به شام رفت و در زمان عثمان به جهت اعتراضهای مکرر به بدعتهای معاویه، به مدینه برگشت داده شد و در نهایت به ربذه تبعید و در همان جا از دنیا رفت. ابوذر از جمله اصحابی به شمار میآمد که به صراحت لهجه و شجاعت معروف بود، به طوری که پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) در مورد او فرمود: «آسمان سايه نينداخته و زمين بر خود حمل نكرده گويندهاى راستگوتر و نيکتر از ابوذر». ابوذر از جمله افراد بسیار نزدیک به امام علی( علیه السلام ) بود؛ او بعد از ماجرای سقیفه به همراه تعداد معدودی از اصحاب، در کنار علی( علیه السلام ) باقی ماند و جزو یاران نزدیک آنحضرت به شمار میآمد.
پاسخ تفصیلی
ابوذر غفاری از اصحاب بزرگ پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) بود که در همان اوائل دعوت پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) به اسلام گروید و جزو نخستین مسلمانان به شمار میآمد.[1]
مشهور مورخان نام کامل او را چنین ذکر کردهاند: جندب بن جنادة بن قيس بن عمرو بن مليل بن صعير بن حرام بن غفار که به ابوذر غفاری معروف شد.[2] مادر ابوذر نیز از قبیله بنی غفار، به نام رمله دختر وقیعه بود.[3] او قبل از بعثت پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم ) نیز خداپرست بوده و در نتیجه آشنایی با پیامبر، به اسلام گروید.[4] ابوذر برخلاف دیگر مسلمانان، بعد از اسلام آوردن، در مکه نماند و به قبیله خود بازگشت و حتی بعد از هجرت پیامبر به مدینه نیز به آنجا نرفت و در زمان جنگهایی چون بدر، احد و خندق نیز در میان قبیله خود بود، تا اینکه بعد از جنگ خندق نزد پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) آمد و تا زمان رحلتشان با ایشان بود. [5] او همچنین تا زمان مرگ ابوبکر؛ خلیفه اول در مدینه به سر میبرد.[6]
ابوذر از جمله اصحابی بود که به صراحت لهجه و شجاعت معروف بوده و حتی گفته شده که با پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) عهد بسته بود که از سرزنش هیچ سرزنش کنندهای نهراسد.[7] روایت مشهوری به این ویژگی ابوذر اشاره دارد: «آسمان سايه نينداخته و زمين بر خود حمل نكرده گويندهاى راستگوتر و نيکتر از ابوذر».[8]
تعریف این روایت از شخصیت ایشان به حدی است که برای برخی از شیعیان این شبهه پدید آمده بود، آیا ابوذر از اهل بیت( علیه السلام ) نیز برتر بوده است یا خیر؟ یکی از شیعیان این اشکال را با امام صادق( علیه السلام ) اینگونه مطرح ساخت: آيا پيامبر خدا( صلی الله علیه و آله و سلم ) در حقّ ابوذر چنين نفرموده است كه: «آسمان بر كسى سايه نيفكنده و زمين بر خود حمل نکرده، كسى را كه راستگوتر از ابوذر باشد؟» امام فرمود: «آرى»، او پرسید: پس پيامبر خدا( صلی الله علیه و آله و سلم )، امير المؤمنين( علیه السلام ) و حسن و حسين( علیه السلام ) در این میان چه خواهند شد؟! امام در پاسخ فرمود: «دوره سال چند ماه است؟» گفته شد: دوازده ماه، امام( علیه السلام ) فرمود: «چند ماه از آنها، ماه حرام شمرده شده است؟» پاسخ داده شد: چهار ماه، امام ششم فرمود: «آيا ماه رمضان هم جزو آنها است؟» که پاسخ منفی داده شد، امام صادق( علیه السلام ) فرمود: «يقيناً در ماه رمضان شبى هست كه برتر از هزار ماه است، و ما خاندانى هستيم كه هيچ فردى با ما سنجيده نمیشود».[9]
ابوذر غفاری(رحمة الله علیه)، صراحت لهجه و حقیقتگویی خود را تا آخر عمر داشت و شاید همین ویژگی سبب تبعید و در نهایت مرگ او شده باشد. او از جمله افراد بسیار نزدیک به امام علی( علیه السلام ) بوده است. بعد از ماجرای سقیفه او به همراه تعداد معدودی از اصحاب، در کنار حضرت علی( علیه السلام ) باقی ماند و از یاران نزدیک ایشان به شمار میآمد. همین روش او سبب شد تا در روایات مختلفی ستایش از او به عمل آید. امام رضا( علیه السلام ) میفرماید: «... واجب است دوستى امير المؤمنين و كسانى كه بر طريقه رسول خدا باقی ماندند و تغيير و تبديل در دين او ندادند؛ مثل سلمان فارسى، ابوذر غفارى، مقداد بن اسود، عمار بن ياسر و ... خداوند از آنها راضی است و رحمت خداوند بر آنها است».[10]
ابوذر بعد از مرگ خلیفه اول به شام رفت. اما دور شدن از مدینه به معنای جدایی او از اسلام نبود. او تا زمان عثمان در آنجا ماند تا اینکه عثمان، دستور بازگشت او به مدینه را داد. علت این دستور چنین بود که ابوذر در آنجا خاری در چشم معاویه بود و در مقابل بدعتهای او ایستادگی میکرد و با همان صراحت لهجه خود، او را رسوا میساخت. او از عملکرد معاویه در شام گلایه داشت و همین سبب نامه نگاری معاویه به عثمان و شکوه و گلایه از ابوذر شد.[11] ابوذر بعد از برگشت از شام نیز ساکت نماند و اعتراضات شدیدی نسبت به عثمان کرد. او حتی گفتوگوی تندی با او در نزد اصحاب داشت.[12] در نهایت، عثمان او را به ربذه تبعید کرد و ابوذر در آنجا بود تا در سال ۳۳ از دنیا رفت و عبدالله بن مسعود نیز بر او نماز گذارد.[13]
زمانی که او در حال عزیمت به ربذه بود؛ امام علی( علیه السلام ) به بدرقه او رفته و او را چنین خطاب ساخت: «اى ابا ذر! همانا تو براى خدا به خشم آمدى، پس اميد به كسى داشته باش كه به خاطر او غضبناک شدى، اين مردم براى دنياى خود از تو ترسيدند، و تو بر دين خويش از آنان ترسيدى، پس دنيایی را كه به خاطر آن از تو ترسيدند به خودشان واگذار، و با دين خود كه بر آن ترسيدى از اين مردم بگريز. اين دنيا پرستان چه محتاجاند به آنچه كه تو آنان را از آن ترساندى، و چه بینيازى از آنچه آنان تو را از آن منع كردند. و به زودى خواهى يافت كه چه كسى فردا سود میبرد؟ و چه كسى بيشتر مورد غبطه واقع میشود؟ اگر آسمان و زمين درهاى خود را بر روى بندهاى ببندند و او از خدا بترسد، خداوند راه نجاتى از ميان آن دو براى او خواهد گشود. آرامش خود را تنها در حق جستوجو كن، و جز باطل چيزى تو را به وحشت نيندازد. اگر تو دنياى اين مردم را میپذيرفتى، تو را دوست داشتند، و اگر سهمى از آن برمیگرفتى دست از تو برمیداشتند».[14] این جملات از امیر المؤمنین( علیه السلام )، بیانگر شخصیت و صداقت ابوذر است و به نوعی تصمیم اتخاذ شده در مورد تبعید ابوذر را به چالش میکشد.
[1]. ابو نعیم إصبهانی، أحمد بن عبد الله، معرفة الصحابة، تحقيق: عزازی، عادل بن يوسف، ج 2، ص 557، دار الوطن، رياض، چاپ اول، 1419ق.
[2]. ابن عبدالبر، يوسف بن عبد الله، الاستيعاب فى معرفة الأصحاب، تحقيق: بجاوى، على محمد، ج 4، ص 1652، دار الجيل، بیروت، چاپ اول، 1412ق.
[3]. الاستيعاب، ج 1، ص 252.
[4]. معرفة الصحابة، ج 2، ص 557.
[5]. ابن أثير جزری، علی بن محمد، أسد الغابة فى معرفة الصحابة، ج 1، ص 357، دار الفكر، بيروت، 1409ق.
[6]. الاستيعاب فى معرفة الأصحاب، ج 1، ص 252.
[7]. معرفة الصحابة، ج 2، ص 557.
[8]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، تحقیق: موسوی جزایری، سید طیب، ج 1، ص 52، دار الکتاب، قم، چاپ چهارم، 1367ش.
[9]. شیخ صدوق، معانی الاخبار، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ص 179، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، 1403ق؛ ترجمه معانی الاخبار، مترجم: محمدی شاهرودی، عبد العلی، ج 1، ص 395 – 396، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1377ش.
[10]. شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا( علیه السلام )، محقق و مصحح: لاجوردی، مهدی، ج 2، ص 126، نشر جهان، تهران، چاپ اول، 1378ق.
[11]. الاستيعاب، ج 1، ص 253.
[12]. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 22، ص 426، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
[13]. الاستيعاب، ج 1، ص 253.
[14]. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق و مصحح: صالح، صبحی، خطبه 130، ص 188، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق؛ ترجمه نهج البلاغة، مترجم: دشتی، محمد، ص 247، مشهور، قم، چاپ اول، 1379ش.
T