به گزارش «شیعه نیوز»، پس پیروزی انقلاب اسلامی ایران و در راستای رسیدن به اهداف و آرمانهای متعالی آن، فعالیتها و اقدامات گستردهای در عرصههای مختلف به ویژه در حوزههای فرهنگ آغاز شد که یکی از این اقدامات، تأسیس دبیرستانهای علوم و معارف اسلامی است.
اساسنامه دبیرستانهای مدارس علوم و معارف اسلامی صدرای ولایت در خرداد 1363 در جلسه 342 شورای عالی آموزش و پرورش به تصویب رسید؛ در آن زمان مدرسه عالی شهید مطهری، مؤسسه جامعة الزهرای قم و تعدادی از مدارس غیردولتی آغازگر تأسیس مدارس علوم و معارف اسلامی در کشور بودند.
در ادامه این روند سازمان تبلیغات اسلامی مصمم به تأسیس این دبیرستانها در سراسر کشور شد؛ این سازمان پس از تصویب نحوه تأسیس دبیرستانهای علوم و معارف اسلامی صدرا توسط شورای عالی آموزش و پرورش در جلسه 677 مورخ هفتم شهریور 1381، اقدام به راهاندازی مدارس صدرا کرد.
حجتالاسلام حامد تقدیری رئیس سازمان مدارس علوم و معارف اسلامی صدرای ولایت چندی پیش مهمان خبرگزاری فارس بود؛ در این دیدار اردوان مجیدی مشاور مدیرعامل خبرگزاری فارس نیز حضور داشت که مدیریت جلسه را نیز بر عهده داشت.
* تحول تعلیم و تربیت در آموزش و پرورش را چطور میبینید؟ چالشها و مسائل گلوگاهی که تحول تعلیم و تربیت با آن مواجه است از نظر شما چیست؟
رهبر معظم انقلاب در مورد تحول تعاریفی داشتند و بنده هم اگر بخواهم آن سخنان را شبیهسازی کنم میگویم تغییر و دگرگونی در مسیر رشد و تعالی است و صرفاً تغییری که در همین سطح باشد، نیست لذا در مسیر تعالی و رشد باید تحول اتفاق بیفتد.
تربیت را هم رشد استعدادهای یک انسان و حاکم شدن بر آن استعدادها به گونهای که خودش خوب انتخاب کند، تعریف میکنیم. چرا که حکمت الهی بر انسان این است که انسان اختیار داشته باشد و مختار باشد.
* هنوز قدرت تعلیمی وجود ندارد و انباشتی از دادهها را به فرزند میدهیم
ما نمیخواهیم اختیار را از انسان بگیریم بلکه باید این استعدادهایی که دارد را رشد دهیم و رجوع میکنیم به منابع و میبینیم که شخصیتهای انسانها را که ناظر به بحثهای هویتی، حرّیت، آزادمنشی و قدرت تفکرش را تقویت کردیم بعد باید به آن داده (اطلاعات) بدهیم تا او خوب انتخاب کند در غیر این صورت اگر ما دستور محور کار کنیم و به طور مثال به فرزند خود بگوییم این کار را بکن، آن کار را نکن، فلان مراسم ببریمش، فلان اوقات فراغت را برایش پُر کنیم و خودمان برای او انجام دهیم، روش تربیتی آموزش محور میشود که در حال حاضر آموزش و پرورش این کار را انجام میدهد و هنوز آن نظام تفکری شکل نگرفته است؛ هنوز قدرت تعلیمی وجود ندارد و یک انباشتی از دادهها را به فرزند میدهیم.
وقتی که یک نظام تفکری نباشد، انباشت دادهها بحرانساز است چرا که فرزند در محیط متضاد زندگی میکند و محیطی که دو جریان مختلف و متضاد با مبانی مختلف با هم درگیر هستند و خیلی راحت آن بچه به همگی آنها شک میکند و چون میخواهد همه آنها را دور بریزد به همین دلیل هرچه شما بیشتر به او اطلاعات داده باشید، فرزند آن اطلاعات را بیشتر به بیرون میریزد چون از هر چیزی یک تکه برداشته است و به همین دلیل به هیچ چیزی اعتماد نمیکند.
* در بحث تعلیم و تربیت، باید حساب و کتابمان را با خودمان روشن کنیم
اگر تحولِ تعلیم و تربیت را بخواهید تعریف کنید باید تحول را در مبانی تعلیم و تربیت ببرید. یک بخشی از آن هم ناظر به حاکمیت و دستگاهی که مجری جریان تحولساز است، میباشد؛ شما نمیتوانید حرف از تحول در نظام تعلیم و تربیت انقلاب اسلامی بزنید و درباره آموزش و پرورش صحبت نکنید. شاید ما درباره نظام تعلیم و تربیت و تحول آن خیلی حرفهای خوبی بزنیم اما اگر هیچکدام از آنها اجرا نشود مثل اینکه ما مجموعههای مختلف هستیم و هرکدام در حال زدن یک ساز هستیم.
اگر بخواهم در بحث تعلیم و تربیت ورود کنم اول باید حساب و کتابمان را با خودمان روشن کنیم که بالاخره به انقلاب، ولایت و رهبر معظم انقلاب از باب ولایتپذیری پایبند هستیم یا خیر؛ اگر به این مسائل پایبند بودیم تربیت یک انسان از شریعت هم بیشتر است چرا که مسیر انسانی است.
مجتهد تربیتی باید ناظر به عملیاتها و اتفاقات باشد. به عبارت دیگر در حوزه ساختارها چه طرح و حرفی دارید؟ یقیناً حرف وجود دارد. مثال خیلی نزدیک بزنم حکمت بابلسر در حوزه ساختار حرف داشت پس بنشینیم این موضوع را مرور کنیم یا مدارس مادر و کودک یا مسجد محور.
* هنوز یک ایده اردوهای تربیتی قوی نداریم
من یک سال و نیم تا دو سال روی بازی کار کردم؛ نگاه من، بازی درمانی بود بازی با نگاه اینکه رشد استعدادها یا بازی به عنوان یک نیاز در کنار غذا باشد در 9 سرفصل به همراه یک تیم متخصص کار کردیم؛ شاید به اندازهای که من سوار قلعه بادی شدهام و بازی کردم طلبه دیگری وجود نداشته باشد که این کار را انجام داده باشد، چرا؟ به دلیل اینکه فقط میخواستم ببینم این کودک یا نوجوان با چه نگاهی با قلعه بادی تعامل میکند و من بر چه اساسی باید با این اتفاق مواجه شوم.
در بخش ایده اردوهای تربیتی هنوز ایده یک جریان اردوی قوی نداریم، واقعاً کشش این موضوع هست و میتوانیم این اردوها را پرورش دهیم؛ مثلاً در برنامه اردویی خود از معلمان خواستیم که اردوی سناریویی و ماجرایی طراحی کنند؛ باور نمیکنید معلمین اردوهایی طراحی میکنند که من به وجد میآیم در صورتیکه به ذهن ما اصلاً خطور نکرده بود.
حالا به معلم، کتابچه درباره اردو میدهیم و میگوییم تکان نخور و حتی نباید فکر کند و نباید با مسأله مواجه شود و طرح هم نباید بدهد؛ یکم باید اینها را بر هم بزنیم.
* نیاز نیست معلم از کره مریخ دعوت کنیم؛ اتفاقاً معلمان خوبی داریم
نیاز نیست معلم از کره مریخ دعوت کنیم، اتفاقاً معلمان خوبی داریم؛ در نهادها همه برای خود حرف تولید میکنند و کسی حاضر نیست در کنار یک جریانی بنشیند؛ در بخش محتوا، به صورت مداوم محتوا تولید میکنند. مثلاً یک مجموعهای در سازمان تبلیغات است و فردا میخواهد یک ایده الگوی مدرسهای بدهد و یک بودجهای هم تصویب میکند بدون اینکه ببیند که تا حالا کسی این کار را انجام داده یا خیر و نهایتاً میشود 10 هزار و 501 یکمین طرح؛ باید ببینیم چه چیزی را الگو کرده، نظام آموزش، نظام تعلیم، ساختارهای آموزش، قالب جدیدی دارد که همه اینها را خلاصه کنم میشود نظام تعلیم و تربیت.
* سیستم آموزش و پرورش بهگونهای است که نتوانید تکان بخورید
از طرف دیگر وقت بگذاریم و یک شاخه فکری تشکیل دهیم و در آن شاخه فکری 10 قالب جدید بیاوریم و جریانسازی کنیم؛ یکی، دو بار در رسانهها درباره ساختارها و روشهای آن بحث کنیم، در یک برنامههای تلویزیونی با بحثهای گفتمانسازی و جریانسازی و در خبرگزاریها اطلاعرسانی کنیم و من به این قائل نیستم که نمیشود کار کرد.
قوانین، بروکراسی و سیستم در نظام آموزش و پرورش کاری کرده است که شما اگر هم بخواهید، نتوانید تکان بخورید و هرچقدر هم تحولآفرین باشید نتوانید حرکت کنید. اینکه رهبر معظم انقلاب فرمودند شما باید در آموزش و پرورش آرایش جنگی بگیرید واقعاً مهم است. ما در اقتصاد و تحریم هنوز آرایش جنگی نگرفتیم اما امسال در دیدار رهبر معظم انقلاب با معلمان، فرمودند که باید آرایش جنگی بگیرید. آیا آرایش جنگی گرفتیم؟
چند نفرمان به حوزه آموزش و پرورش ورود کردیم با نگاه اینکه کاری کنیم؟ مثلاً 300 هزار معلم در حال بازنشسته شدن هستند و فقط دانشگاه فرهنگیان نفوذ میکند، نمیشود کاری کنیم که سازمان اوقاف هم ورود کند و پول تزریق کند و به عنوان یک نهاد حاکمیتی به صورت کمکی از لحاظ هزینهای تعداد 100 هزار نفر را این سازمان بردارد و 100 هزار نفر را سازمان تبلیغات بر عهده بگیرد و 100 هزار نفر دیگر را یک ارگان و نهاد دیگر بر عهده بگیرد و نگذاریم آموزش و پرورش دچار بحران شود.
* 30 سال است همین حرفها را میزنیم!
میگویند قوانین وجود دارد، چه کسی گفته این قوانین ملزم است؟ میتوانیم بگوییم شورای نگهبان به قوانین ورود کند یا با ادبیاتهای دیگر به قوانین ورود کنیم، چرا نمیشود؟ یک روز یک جلسهکمیته عالی معارف بودیم؛ اشکالاتی در کمیته عالی معارف در بحث معارف مطرح میشد و آقای خاموشی عنوان کرد «آقای نوید، 30 سال است که همین حرفها را میزنیم و 30 سال است که هرماه جلسه میگیریم و دور هم جمع میشویم و میرویم و هیچ اتفاقی هم رقم نمیخورد».
بخشی از موضوع این است که کسی که وزیر شود هم همین مشکل را دارد؛ بروکراسی طوری شده که مثلاً وزیر اگر همتی کند و ساختارشکنی کند باید یک عدهای هم به او کمک کنند و بگویند هر فشاری که از جریان این ساختار به شما آمد ما تحمل میکنیم و به شما کمک میکنیم و شما پای این مسأله بایست و 4 سال بجنگ، استعفا نده، این که مدیریت نشد.
* مسخرهبازیترین نوع مدیریت در نظام آموزش و پرورش کشور است
مسخرهبازیترین نوع مدیریت را ما در نظام آموزش و پرورش کشور داریم در صورتیکه یک نظامی هست که نباید سیاسی باشد و نظامی است که در هر وضعیتی نیاز به ثبات دارد.
خیلی راحت مدیرکلها عوض میشوند و مدیرکلی میآید که تجربهاش در بحث تعلیم و تربیت در حد عجیب و غریبی ضعیف است و وقتی که میبینیم او مدیر کل آموزش و پرورش و سیاستگذار یک استان شده است، سردرد میگیریم؛ این خیلی بد است، یعنی واقعاً ما آدم نداریم؟ واقعاً داریم.
* در حوزه آموزش و پرورش در حال خاله بازی هستیم
یک تحول و یک عزم جدی نهادهای بالادستی در حوزه آموزش و پرورش میخواهد که به این جریان هم کمک کنند، هم همراهی کنند و هم پیش ببرند؛ سازمان تبلیغات 159 مدرسه دارد با این تعداد مدرسه کار خاصی نمیتواند انجام دهد.
کل مدارس غیردولتی 10 هزار و 200 مدرسه است و این در حالیست که ما 110 هزار مدرسه داریم، واقعاً خیلی صریح بگویم احساس میکنم در حال خاله بازی کردن هستیم.
100 هزار مدرسه در اختیار آموزش و پرورش است که هیچ اتفاقی در آن نمیافتد و هیچکس هیچ صحبتی نمیکند. ما هیچ بستری نداریم که به معلم بگوییم برو فلان جا، نگاه کن، کاری کن و 4 ایده مطرح کن.
* به نظر میرسد ما هنوز در حوزه فقاهت در عرصه تعلیم و تربیت خیلی کم کار داریم، درست است؟
فقاهت، روی مبانی و اصول بحث میکند و یک کسی است که کل جریان آیات و روایات را به یک قوه استنباطی میرساند و به میزان مسائلی که به آن مراجعه میشود، تحلیل میکند و مسیر را برای آن تعریف میکند. نکتهای که وجود دارد این است که ما در دستگاه حاکمیت هیچ اتصالی بین جریان تعلیم و تربیت و مجتهدین برقرار نکردیم.
اگر از شما بخواهم 10 مجتهد را نام ببرید یقیناً بیشتر از مراجع تقلید نمیتوانید نام ببرید. آیا نیستند؟ یقیناً هست، خیلی هم زیاد است اما چرا نمیشناسیم؟
اگر بخواهیم دقیقتر ببینیم هیچ وقت به کتابی که دقیق و ناظر به ساختارها بحث دارد مراجعه نکردیم. الان 2-3 مجتهد در مدارس صدرا وجود دارند و به آنها مراجعه میکنم؛ سؤالی را میپرسم میگویند این را باید به بحث بگذاریم، اجازه بدهید تا هفته آینده تأمل کنیم.
هفته آینده مراجعه میکنیم و میگویند مثلاً با فلان مشکلات مواجه هستید یا فلان موضوع ناظر به مبانی نیست یا هست.
* منظور شما مجتهد در حوزه تعلیم و تربیت است؟!
مجتهد در حوزه تعلیم و تربیت باید آرام آرام در مسائل تعلیم و تربیتی متمرکز شود. الان بیشترین فقه تربیتی که داریم آقای اعرافی تولید کردند و آن هم هنوز وارد تعلیم و تربیت نشده است. نکتهای که وجود دارد این است که نه ما سراغ مجتهدینی که دغدغه و مسائل با آنها مطرح شده رفتیم و نه آنها در این جریان ورود جدی داشتهاند.
* آموزش و پرورش و نظام تعلیم و تربیت، هرکدام کار خود را میکنند
آموزش و پرورش ما کار خودش را میکند و نظام تعلیم و تربیت ما هم کار خود را میکند. از لحاظ مبانی برای بنده قابل هضم نیست که تربیت را در یک جلسهای به عنوان مدیر یک مدرسهای تعریف میکند و بعداً میگوید خودم به این نتیجه رسیدم؛ آقا شما خالق انسانید؟ سر پیاز هستید؟ تهه پیاز هستید؟ آن مجتهد هم نمیگوید (من خودم گفتم) میگوید براساس این روایات خداوند متعال میگوید که انسان در چه مسیری باید حرکت کند؛ شما در حیطهای نیستید که اینطور استناد به خودتان میکنید. حالا ما خیلی راحت میپذیریم، چرا میپذیریم؟ چون مبانی و منظومه فکری خود ما هنوز حل نشده است.
مهد کودکی دیدم که به صورت بزرگ بنر زده بود که خلاقیت بچههای شما را نمایان میکنیم؛ این نوشته را میبینم میگویم این انسان اصلاً نمیفهمد اهداف تربیتی چیست.
خلاقیت، خود هدف غایی نیست، ما نمیخواهیم در آخر به خلاقیت برسیم، چرا؟ چون خلاقیت مثلاً همانند تعریف خود این میشود که انسانها در بحرانها و بنبستها یک راهحلی پیدا کنند و دچار بحران و بنبست نشوند. خلاقترین انسانها چه کسانی هستند؟ دزدها و سارقین؛ دستگاههای امنیتی و پلیس مدام دوربین میگذارند و قفلها را محکم و بهروز میکنند و دزدها آنقدر خلاق هستند که در 6 ثانیه پراید میدزدند، شما قویترین ماشین و خانه را بگذارید، در سریعترین زمان ممکن میدزدند، آخرش این میخواهد بشود؟ این خوب است؟
* چرا بچههای ما خودشان را به کنکور میفروشند؟!
خلاقیت ابزاری در مسیر تفکرزایی است؛ اینکه شما یک زندگی و کار عادی داشته باشید، کنکور بدهید، شغلی پیدا کنید و کاسبی کنید و بگویید پیتزا میخورم و زندگی میکنم، این که زندگی نشد؛ این را همه بلدند، هنر نمیکنید. اینکه من ببینم قیمتم چقدر است و چقدر میارزم مهم است. چرا بچههای ما خودشان را به کنکور میفروشند؟
* نوجوانی و جوانی بچه هایمان را پای کنکور سوزاندیم
این همه نوجوانی و جوانی بچههایمان را پای کنکور گذاشتیم و سوزاندیم، نمیشد از نوجوانی بچههایمان استفاده کنیم؟ اینکه من تحلیل کنم چقدر میارزم و آیا آیندهای وجود دارد و این دنیا فقط نیست و باید نگاه کلان داشته باشم را چه کسی، در چه زمینهای و کجا باید به بچه آموزش دهد؟
*کارشناسانی هستند که بدون اینکه رجوع به مرجعیت کنند، اظهارنظر میکنند. خیلی از بحثهایی که در حوزه تعلیم و تربیت وجود دارد هنوز برای ما حل نشده است؛ چقدر باید به بچهها اختیار بدهیم تا آزادانه رشد کنند تا به شکل عبودیت یک فرایندی را یاد بگیرند؟ این مرز چه چیزی است و براساس چه معیار و چه ملاکی باید تشخیص دهیم که چقدر باید اختیار به فرزند دهیم تا یک فرایندی را طی کند و اینکه چگونه انگیزه و علاقه در او ایجاد کنیم تا آن فرایند اتفاق بیفتد؟
سؤالی دارم، جایگاه مجتهدین کجاست؟ این انسان برای چه کار آمده، بهر چه کار آمده و کجا میخواهد برود و در این مسیر با چه چیزهایی ارتباط دارد؟ اینکه برای چه کار آمده، بهر چه کار آمده و کجا میخواهد برود، «اهداف زندگی» است. اینکه با چیزهایی ارتباط دارد یعنی ارتباط با خود، خدا، طبیعت و جامعه و این هم ضرب در اهداف میشود و این بزرگواران براساس این منابع باید برای ما تکلیف مشخص کنند. مثلاً میگویند شما باید در این مسیر مختار باشید و اختیارتان جزو اهدافتان است و گام به گام به هدف طیبه برسید.
مثلاً من اگر بخواهم به بندرعباس بروم اول باید بروم به قم، بعد به اراک و ... مسیر گام به گام طی میشود تا به بندرعباس برسم؛ این را چه کسی تعریف میکند؟ مجتهد تعریف میکند. مجتهد با اینکه با ماشین میروید یا پیاده میروید، خانوادگی میروید، تنها میروید، چند روزه میروید، کاری ندارد. مثلاً فهمیدم در حوزه ارتباط با طبیعت کار کنم و جزو پازل من هست و مدام مراجعه میکنم. حالا یک ساختار رفتارگرای محیطیِ ارتباط با طبیعت درست میکنم و به جلو میروم.
حالا برای ارتباط با خدا هم باید کار کنم؛ تربیت چیزی نیست که متجزی باشد و بگوید من فلان بخش را میخواهم و فلان بخش را نمیخواهم.
خیلی از مجموعهها در حال برداشتن بارهایی هستند اما متجزی؛ متجزی یعنی بخشبندی شده است و نیامده همه اهداف و ارتباطات را ببیند.
اشکال ندارد که ما طرح واحدی در ساختار نداشته باشیم چرا که هرکس شرایط و ایدههایی دارد و نکته این است که به یک هدف میرسند؛ روشها و مسیرها را تغییر میدهند اما هدف یکی است و این نقش مجتهد است.
مجموعه اتحادیه انجمن اسلامی دانشآموزان که یک مجموعهای به نام «آیندهسازان» دارد که قبلاً نقش تبلیغی داشت که در حال حاضر کمی کم فروغ شده است؛ این مجموعه یک سندی به نام سند منظومه فکری یا نظام نامه فکری دارند که یک مجموعه 10 ساله از طلبهها و اهداف تربیتی که آنها بحث کردند، است. این سند برای آدمهای متخصص است و به کار افراد عادی نمیآید.
مجموعه کارگروه تربیت محور بنیاد فرهنگی خاتم الاوصیا در بحث اهداف تربیتی پروژههای سنگینی داشتند و این هم جزو منابع جدی است که میشود به آن رجوع کرد و میدانم چند سال تعداد زیادی طلبه روی آن کار کردند.
* انسان مختار به حکمت الهی است
بخش زیادی از مجموعههای تعلیم و تربیت ما در حوزه اختیار اشتباه میکنند، چون در حال تربیت بچهها به زور هستند، مثلاً میگویند به فلان جلسه برو؛ این با روحیه انسان نمیسازد، انسان مختار به حکمت الهی است و شما در مخالفت با حکمت الهی تعامل میکنید.
شما او را زور کردید. آن آدم اگر 20 درصد آن موقع یک مسیری را خودش انتخاب کرده بود همان 20 درصد را به جلو میبرد ولی شما در آن موقع 80 درصد با زور شما به مسیر آوردید و الان نتیجهاش میشود صفر درصد با زور شما.
* یک دیدگاهی بعضی دارند که مدرسه باید یک فضای پادگانی باشد و بچه در یک فضای پادگانی رنج بکشد و براساس رنج رشد کند، این دیدگاه را چطور میبینید؟
من این آدمها را بسیار سطحی میبینم که یک یا دو روایت برای آن پیدا کردند و نه سندِ روایت را میدانند نه رجال و نه چیز دیگری را میدانند و نه استاد متخصص هستند. مشکل این است که هرکسی که مثل من عمامه بر سر داشت مجتهد این عرصه نیست و یک مقداری زحمت هم دارد.
ما که برای همه چیز سختی کشیدیم، خُب در این مورد هم یک مقدار سختی بکشیم و آن آدمِ اصلی را پیدا کنیم. مثل کسی که مریضی سرطان دارد و به سختی دکتر بزرگ سرطان را پیدا میکند و میگوید این آدم مرا نجات دهد.
ما در سطح جامعه یک حرفهای مذهبی را میزنیم که عرف است نه عمق؛ باید یک مقدار از عرف دین به عمق دین برسیم.
* به نظر شما اگر ایت 159 مدرسه یا مدارس دیگر به شکل خیلی جدی یک تحول و رویکرد تحولی را دنبال میکردند نمیتوانستند در بقیه مدارس تأثیر گذار باشند و یک مطالبه اجتماعی را ایجاد کنند؟
هدفی را حضرت امام و حضرت آقا برای ما دقیقتر مشخص کردند و آن هم تمدنسازی نوین انقلاب اسلامی است، ما نسبت به آرمانهای انقلاب متعهد هستیم نه نسبت به اهداف سازمان تبلیغات اسلامی، نه نسبت به اهداف سازمان صدرا، اصلاً ما سازمان تبلیغات را میخواهیم چون در مسیر تحقق اهداف انقلاب اسلامی است؛ این را بپذیریم.
در این تمدنسازی که تربیت نیروی انسانی آن خیلی مهم است و یکی از بخشهای مهم آن است، چه کسی این نکات را بر میدارد؟ آموزش و پرورش.
پس ما اگر بخواهیم کاری کنیم باید در عرصه تعلیم و تربیت و آموزش این کار را انجام بدهیم.
* آیا یک دِه آباد را درست کردیم؟
اینکه میگویند یک دِه آباد بهتر از 100 دِه خراب است، اما من میگویم آیا یک ده آباد را درست کردیم؟ خیلی از مجموعهها رفتند دِه آباد را یکی یکی درست کنند، درست کردند یا خیر؟ اگر درست کردیم باید به آن کمک هم کنیم.
آیا آن میزان الگوسازی که باید انجام میشد، انجام شد یا نشد؟ من میپذیرم که باید یک الگوی جدی را در مدارس صدرا درست کنم و میگویم آقای تقدیری این تذکر به خودت باشد که تو موظف نیستی 150 مدرسه خیلی خوب درست کنی و بعد از شما تشکر کنند و تمام؛ نه، من این را میگویم آقای تقدیری این 150 مدرسه را شروع به ساختن کن ولی بدان هدف، کل این 110 هزار تاست؛ انقلاب اسلامی همانطور که امام(ره) فرمودند باید جهانی باشد.
صدرا را اینطور میبینم که بچههای صدرا چطور نسبت به بقیه مدارس اثرگذار باشند، این بچهها وظیفهشان نسبت به عرصه بینالملل چیست و این بچهها نسبت به مملکت خود چه مسألهای دارند.
* مدارس صدرا را چقدر تحولی میدانید؟
صدرا مشکلات بسیار زیادی دارد، اول اینکه تک رشتهای بوده و رشته او هم صرفاً علوم معارف تعریف شده است؛ دوم ساختار است و مدرسه وابسته است. یک تکه به آموزش و پرورش وصل است و یک تکه دیگر آن به یک نهاد دیگر وصل میشود.
یکی میگوید معلم را من میدهم و مدیر را تو بده و ... کلاً معلوم نیست چی به چی هست؛ سوم، درباره پشتیبانیهای محتوایی و شاید آموزشی هم مشکلاتی داشتیم. در این 30 سال نتوانستیم این مشکلات را حل کنیم، اما کار هم شده است به طور مثال مجموعهای از برنامههای نوآورانه چه در عرصه آموزشی و چه در عرصه تربیت را در مدارس صدرا تعریف کردیم.
با تمام مشکلاتی که در حوزه رشته و ساختار هستند آنقدر ظرفیت زیاد است و این بچهها کشش دارند که میشود کار کرد.
* شما اگر میتوانستید یک جریان تحولی را ایجاد کنید یعنی مدرسه صدرا هم در درون خود تحول ایجاد کند و اینکه تأثیرگذاری را در بقیه مدارس هم داشته باشد، چه اقدامی بود؟ چقدر با نظام رسمی در چالش بودید؟ و نظام رسمی چقدر دخیل بود تا شما از تحولخواهیتان دست بر دارید؟
نظام آموزش و پرورش واقعاً ضد تحول است، کلمه (تحول) بیاید یعنی شما میخواهید ساختار را بر هم بزنید؛ اگر ابتدای کار مسأله (تحول) را بگویید، میگویند ما صحبتی نداریم بفرمایید بیرون.
شما چطور میخواهید به یک مربی آموزشی بگویید به طور مثال در بحث اردو خلاقیت و نوآوری داشته باش وقتی که برای او تعریف نشده است که باید با غیر از اتوبوس و قطار بیاید. تا حالا کسی اردو با دوچرخه برده است؟ ما در مجموعهمان بارها از قم یا از تهران به مدت 1:30- تا 2 ساعت با استفاده از دوچرخه خود دانشآموزان، آنها را به اردو بردیم
* وقت ورود جدی به نظام تعلیم و تربیت است
به نظرم نهادهای حاکمیتی یک بسمالله بگویند و به کسی که میخواهد مدرسه تأسیس کند بگویند آقای فلانی در راستای این الگوها حرکت کنید. منِ تقدیری چه 150 مدرسه داشته باشم و چه 5 هزار مدرسه، هیچ فرقی برای آموزش و پرورش ندارد، فقط خودم را بیشتر درگیر میکنم. با 5 هزار مدرسه در کلانِ 110 هزار مدرسه نمیتوانم مطالبهگری ایجاد کنم.
پس یکبار این بچههایی که فکر میکنید خوب هستند را جمع کنید بگویید ما یک مرجعیت فکری را در مسیر تحول درست میکنیم؛ اگر آموزش و پرورش پول داشت هیچ وقت اینها پای میز نمینشستند اما چون پول ندارد و مشکلات زیادی دارد، تمام مشکلات خود را حاضرند برونسپاری کنند.
واگذاری مدارس بینالملل آموزش و پرورش، خط قرمز این سازمان بود اما الان در حال انجام این کار هستند. الان وقت این است که به نظام تعلیم و تربیت یک ورود جدی داشته باشیم.
* شما میگویید با 5 هزار مدرسه نمیتوانیم مطالبهگری و تحول ایجاد کنیم اما مدارسی هستند که شاید امکانات مدرسه دولتی را هم نداشته باشند و تأثیرگذار هم بودهاند، اگر یک مدرسه حتی خیلی کم توانسته تحولی ایجاد کند آیا 5 هزار مدرسه نمیتوانند مطالبهگری انجام دهند؟ آیا نهادهای انقلابی تاکنون در مدرسهداری کار جهادی انجام دادند؟
اینکه میگویند نهادهای انقلابی بیایند پای آموزش و پرورش بایستید تا این مشکلات حل شود، نه، اینطور نیست. در آخر هم از آموزش و پرورش دنبال آن تک مدرسه نمیآیند. چرا آن یک مدرسه اثرگذار است؟ به دلیل اینکه اتفاقاً مدیریت جهادی وجود دارد و اینکه چرا 5 هزار مدرسه اثری ندارد؟ به خاطر اینکه وقتی 5 هزار مدرسه شد یقیناً اگر با هر مدیریت جهادی وارد شوید جواب نمیدهد.
در تربیت فرزند وقتی شما 10 بچه داشته باشید بچه اول و دوم و سومی را تربیت میکنید و از بچه سوم تا بچه دهم را بچههای اول تا سوم خودشان تربیت میکنند. بدنه آنقدر بزرگ است که ما 10-20-30 مدرسه درست کردیم و تمام شد. نمیگویم این بد است، ما چارهای جز این نداریم اما میگویم که چه زمانی به آن 110 هزار مدرسه فکر کنیم؟
اینکه الان فکر کنید آموزش و پرورش را به سازمان تبلیغات و آن نهادها وصل کردیم و دیگر تمام شد و گل و بلبل شد، در اصل هیچ اتفاقی نمیافتد. اما اگر آمدند و به من وصل کردند و من همه را دور هم جمع کردم؛ این ادامه مییابد و کلی میشود.
* در بنیاد صدرا و مدرسه معارف، برای اینکه این تحول در مجموعه خودتان ایجاد شود، چه کردید؟
بخشی از چالشهای ما ناظر به قوانین است. ما هم اساسنامه رشته معارف و هم اساسنامه رشتههای وابسته به معارف داریم؛ غیر از این دو اساسنامه، یک اساسنامه ثبت سازمان خودمان را هم داریم. اگر اندک تغییری بخواهیم بدهیم قوانینی وجود دارد که نمیگذارد حرکت جدی داشته باشیم.
موضوع بعدی اینکه مسائلی که هنوز برای دغدغهمندان انقلاب اسلامی با همان ویژگیهای آرمانی وجود دارد میگوید که ما کجای قصه هستیم؛ بیشترین مسأله این است که این مدارس چه باری را از دوش انقلاب اسلامی بر میدارند و چه باری را باید بردارند و چقدر تأثیرگذار هستند.
* آرایش جنگی که رهبری مطرح کردند باید چه مشخصاتی داشته باشد؟
در جنگ، اولین مسأله شناسایی است؛ ما به شناساییها دقت نمیکنیم که مهمترین بخش یک جبهه جنگی، شناسایی است و ما به این موضوع دقت نمیکنیم. در مرحله بعدی تربیت نیرو، تجهیز نیرو است و بعد از آن باید یک سناریو برای عملیات و دفاع داشته باشیم.
در مرحله بعدی باید نیرو را بیاوریم براساس دانستنیهای فرماندهان و تخصصهای آنها در مناطق مختلف جبهه مهرهچینی کنیم تا بتوانیم در این عملیات موفق شویم؛ در عرصه تعلیم و تربیت هم همینطور است.
* دشمن چه کسی است که شما میخواهید با آنها بجنگید؟
اسلام آمریکایی و استکبار جهانی؛ حضرت امام (ره) به ما یاد داد که براساس اسلام ناب عمل کنیم، طبق این اسلام ناب احتمال دارد آدم خطا و گناه هم انجام دهد اما در این جامعه و تحت ولایت ولیامر برای جهاد تلاش میکند.
* رشته معارف بعد از 30 سال اولین کتاب خود را تحویل گرفت
مدارس صدرا که مدارس سازمان تبلیغات و معارف است 16 سال است که تأسیس شده است و رشته معارف 31 سال قدمت دارد یعنی از این 31 سال قدمت رشته معارف، 16 سال تأسیس مدارس صدرا جدا کنیم چیزی حدود 15 سال قبل از اینکه مدرسه سازمان تبلیغات به وجود آید رشته معارف وجود داشت. رشته معارف را چه کسی تأسیس کرد؟ جمعی که بعداً در مدرسه مطهری شکل گرفت و بها پیدا کرد و به آنجا رفتند. چرا سازمان تبلیغات بعداً به این رشته ورود کرد؟ به دلیل اینکه احساس میکرد یک مقدار تربیتیتر و فرهنگیتر است، بعد از 30 سال رشته معارف، سال گذشته اولین کتاب خود را تحویل گرفت و کتاب رسمی نداشت.
* تجربهای که در این چند سال که کتابی وجود نداشت و به کتابهای دیگر رجوع میشد از این شرایطی که این رشته در حال حاضر کتاب دارد بهتر بود یا بدتر؟
از این شرایط بهتر بود، دانشآموزان حداقل به 10 کتاب رجوع میکردند و تحلیلهایی وجود داشت و با بحثهای علمی آشنا میشدند، الان کتابی هست که دانشآموز هیچ چیزی از آن را نمیفهمد. مرکز تألیف کتب درسی این کتاب را ارائه کرده که کتابی عربی است اما عربیِ آن بعضاً برای طلبهها سخت است.
* رشته معارف از رشته انسانی واقعاً سختتر است
مشکلات زیادی وجود دارد در بحث رشتهها اصولا رشته معارف را برای بچهها انتخاب نمیکنند و وقتی که دانشآموز ریاضی، تجربی و انسانی و هیچ جای دیگری قبول نشد برای او رشته معارف را انتخاب میکنند؛ در حالیکه رشته معارف از رشته انسانی واقعاً سختتر است.
در بحثهای کنکور هم به رشته معارف بها نمیدهند و بچههای معارف هم باید معارف و کتابهای اصلی را بخوانند و هم باید کتابهای انسانی را بخوانند و کنکور انسانی بدهند. خب بچه میگوید چه کاری است؟ همان انسانی را میخوانم، چرا 6 کتاب اضافه بخوانم؟ دانشآموز با این اتفاق ناامید میشود.
ظرفیت رشته معارف بالاست چون شما میتوانید به کتابهایش ورود کنید اما در ریاضی و تجربی نمیتوانید به راحتی ورود کنید. چون حرفهایی که به زندگی انسان و اهداف تربیتی او بستگی دارد در این کتاب ها موجود است. بچههای این سرزمین ویژگی خوبی که دارند این است که بسیار کنشگر و جهادی هستند و دغدغههای اجتماعی دارند شاید به خاطر همین دغدغهها رفتهاند معارف خواندهاند و دور هم جمع شدهاند، مدرسه کاری نکرده است و تنها ویژگی مدارس صدرا این است که مرکز ویژگی جمع شدن بچههاست و آنطور نیست که مثلاً ما کاری کرده باشیم، باید از این ظرفیت استفاده کنیم و ما به جلو هدایتشان کنیم.
* یک بودجه دولتی و یک اقتدار حاکمیتی پشت مدارس صدرا هست. مدارس صدرا هم تا حدی به مسائل آموزش و پرورش ورود پیدا کردهاند. یک نقد به شماست و میگویند که خود شما چرا نتوانستید این کار را کنید با توجه به فرصتی که داشتید این کتاب و این رشته را طراحی کنید؟
نمیدانم آموزش و پرورش در تألیف کتب با جریانات دیگری هم تعامل دارد یا خیر و اینکه آیا مافیایی هم وجود دارد یا خیر. راجع به خود سازمان صدرا و اینکه آیا اختیاری را به او واگذار کرده باشند، خیر.
اما در جلسات تألیف کتب دعوت میکردند و نظراتی هم داده میشد. مدارس سازمان صدرا هم انگیزهای برای ورود نداشته و البته آنها هم سعی میکردند یک رفاقت و ارتباطاتی فراهم کنند و ریاست وقت سازمان تبلیغات حمایتهای بعضاً مالی از آن جریانات داشتهاند اما بزرگوارانی که آموزش و پرورش بودند، کتاب را تألیف میکردند؛ البته اگر سازمان تبلیغات هم ورود کند طبیعتاً میگویند با قوانین و نکات ما کتاب را تألیف کنید.
* سازمان تبلیغات تمایل به ورود تألیف کتاب دارد اما بودجهمان نسبت به سال قبل کمتر شده است
در حال حاضر سازمان تبلیغات تمایل به ورود دارد اما اینکه توان ورود به همه حیطههای تألیف را دارد یا خیر، عرض میکنم که آموزش و پرورش میگوید اگر ورود کردید تمام هزینههای آن بر عهده شماست. در بحث بودجه سازمان تبلیغات، همان مبلغ سال گذشته هم ندادند و امسال کمتر هم شده و طبعاً نمیتواند به این موضوع ورود کند اما دغدغه آن را دارد.
ما در بحث تألیف کتاب هم سابقه داریم، دوستان ما کتابی را برای بچههای سوم دبیرستان در انگلستان تألیف کردند که در مرکز اسلامی لندن تدریس میشود، اسم کتاب را الان دقیقاً در خاطرم نیست. این کتاب موجود میباشد اگر سازمان تبلیغات نمیتوانست کتاب تألیف کند که در انگلستان نبود، من نمیگویم قوی و حتماً عالی بوده اما بازخورد خوبی داشت
من یک مسألهای نسبت به مرکز تألیف دارم. آیا نمیتوان موضوعات، کتاب نداشته باشند؟ نمیتوان به دانشآموز گفت که تو فقط فکر کن. فقط استاد کتابی را بخواند و برود پای تخته درس بدهد و بعد امتحان بگیرد. مثلاً کتابهای داستان و قصهای باشد.
* آنقدر اشکالات استاد ریاضی را گفتم تا مرا محترمانه از کلاس بیرون کرد
من ریاضیام خیلی قوی بود، من شاگرد اول ریاضی بودم اما چون به معارف علاقه داشتم سال دوم یا سوم دبیرستان انصراف دادم و معارف خواندم و همیشه به من نقد میکردند و میگفتند تو میتوانستی یک ریاضیدان خوب شوی. در رشته ریاضی استاد مدام توضیح میداد و همه هم باید میگفتند بَه بَه، 2-3 مرتبه اشکال درس را به استاد گفتم، استاد گفت درست میگویی، بعد از 2-3 مرتبه که ایرادات را به استاد گفتم مرا از کلاس بیرون کرد چون میگفت هویت مرا در مدرسه زیر سؤال میبری و استاد به من میگفت برو فوتبال بازی کن و محترمانه مرا از کلاس بیرون میکرد. معلم وقتی اینطور است که با 4 اشکال سریع عقبنشینی میکند، نتیجهاش خوب نمیشود.
* آموزش و پرورش در چالش انتخاب وزیر است. بحثی مطرح است که وزیر جدید آموزش و پرورش چه کسی است؟ انتظارات شما از وزیر آموزش و پرورش چیست و چگونه مسائل آموزش و پرورش را حل و فصل کند و چه توصیهای به وزیر جدید آموزش و پرورش دارید؟
سختترین کار مجلس، انتخاب یک وزیر است. وزیر جدید آموزش و پرورش باید کارهای خوب قبلیها را لحاظ کند، کار تیمی کند، به اقتصاد دقت کند، دغدغهمند باشد غیر از اینها نشاط و شادابی میخواهد و باید آدم خستگیناپذیری باید باشد.
من قبول نمیکنم آموزش و پرورش پول ندارد. قبول دارم مشکلات هست اما قبول ندارم مشکلات را نمیشود حل کرد، یک عزم و یک نشاط میخواهد.
* انتظارات و ویژگیهای وزیر جدید آموزش و پرورش...
یک نکتهای که نسبت به وزیر وجود دارد این است که اگر هر میزان عشق بچهها در دلش باشد به همان میزان موفق بود. هر مقداری که او عاشق این جریان باشد میتواند موفق باشد.
پیشنهادم این است که آموزش و پرورشی نباشد ولی آموزش و پرورشیِ عمیق باشد یعنی مدرسه و مدرسهداری و تعلیم و تربیت با گوشت و پوست او درک شده باشد اما در ساختار لِه نشده باشد و یک آدم ابلاغیهای و بخشنامهای نباشد. باید مدرسه، تعلیم و تربیت را بفهمد شاید هم بیشتر از یک آموزش و پرورشی کار کرده باشد.
نکته مهمتر از این، تیمی ورود کردن است. اصلاً این بدنه کشش اینکه بتواند یک نفر ورود کند را ندارد، اگر کسی بخواهد به عنوان وزیر جدید آموزش و پرورش وارد شود باید روی 10 نفر زیرمجموعه خود فکر کند و این 10 نفر قسم بخورند که پای این جریان به راحتی خسته نشوند، صحبت اینکه حالا فلانی را راضی میکنم و میآید و یا 5 نفر میآورم و ... نمیشود.
وزیر جدید باید ببیند در مبحث آموزش چه تحولاتی میتواند ایجاد کند. باید برود با سازمان سنجش و وزارت علوم صحبت کند و بگوید که چرا کنکور جمع نمیشود؟ تا وقتی این ارتباطات و اتصالات وجود داشته باشد هیچ زمانی کنکور جمع نمیشود. وزیر جدید بگوید هنوز هم باید رشته ریاضی و تجربی داشته باشیم و 100 سال دیگر هم همین موضوع است؟ اگر اینها را اجرا نمیکنیم لااقل به آن فکر کنیم که میتوانیم 5 رشته داشته باشیم یا اینکه یک رشته داشته باشیم و همه یک رشته بخوانند و به دانشگاه بروند.
اصلاً مسأله را سیاسی نکنیم، یکی از مهمترین مکانهایی که سیاسی نیست وزات آموزش و پرورش است.
* چند مدرسه صدرا داریم؟
ما غیر از استان سیستان و بلوچستان، در تمام استانهای کشور مدارس صدرا داریم. 126 مدرسه متوسطه دوم که فقط رشته معارف دارد و 32 مدرسه متوسطه اول که اینها هیچ فرقی با متوسطههای دیگری ندارد در واقع برای کسانی که میخواهند وارد شوند مقدمهسازی میکنند و 2 مدرسه ابتدایی هم داریم که مدارس ابتدایی تازه تأسیس شده و امسال سال اول آنهاست.
ما در شهر تهران اصلاً مدرسه نداریم، آمایش سرزمینی بستگی به میزان پیگیریهای مدیرکل سازمان تبلیغات استان است چرا که تأسیس مدارس با مدیرکلهای سازمان تبلیغات است. مثلاً در خوزستان 16 مدرسه، یزد 14 مدرسه داریم. در استان تهران فقط یک مدرسه پسرانه در شهر ورامین داریم.
دلیل اینکه ما در شهر تهران، مشهد، استان سیستان و بلوچستان مدرسه نداریم این است که در جاهایی که مدرسه مطهری بوده قبلاً مدارس صدرا ایجاد نمیشده است چون آنها هم رشته معارف دارند. البته در تهران ما مطالبات زیاد داریم، در استان قم فقط یک مدرسه پسرانه داشتیم الان به شدت با مخاطبانی که درخواست مدارس صدرا را دارند مواجه هستیم، در شهر مشهد هم همینطور.
* هزینه تحصیل در مدارس صدرا چه میزان است؟
دانشآموزان در مدارس صدرا هزینهای نمیپردازند.
* رشته معارف مانند سایر رشتههای درسی است؟
علوم انسانی یک رشته مصوب آموزش و پرورش است. الان آموزش و پرورش یک تعداد مدارس دولتی در رشته معارف دارد. ما هم در تهران یک یا دو مدرسه داریم که رشته معارف را دارا بوده و دولتی هستند و هم مجموعاً فکر میکنم 15 مدرسه دولتی رشته معارف در سطح کشور وجود دارد.
* تعداد دانشآموزان مدارس صدرا چه تعدادی است؟
11 هزار و 520 دانش آموز داریم که حدود 45 درصد دخترانه و 55 درصد پسرانه هستند.
* از ابتدای تأسیس مدارس صدرا تاکنون چه تعداد دانش آموز از این مدارس فارغالتحصیل شدهاند؟
به طور میانگین سالی 1800 نفر دانشآموز خروجی داریم که در این 15 سال شاید چیزی حدود 30 هزار فارغالتحصیل داشتیم، آمار دقیق ندارم چرا که هر سال حدود 5 درصد افزایش رشد جمعیت داشتیم ضمن اینکه درصد رشد مدارس هم کم و زیاد میشده است.
* فرمودید که سایر نهادها آموزش و پرورش را کمک کنند، منظورتان از کمک، در بحث نیروی انسانی هست یا مالی؟
آموزش و پرورش یک طرحی دارد به نام (بَکفا) و بنا به این طرح نیرو به مدارس اختصاص میدهد. چرا ما هزینهای برای تحصیل دانشآموزان نمیگیریم؟ چون قرار بود آموزش و پرورش نیروی انسانی ما را تأمین کند. در طرح بکفا آمده که به مدارس زیر 100 نفر فقط مدیر میدهم و طبق این طرح ما فقط یک مدیر داریم و معاون پرورشی و معاون آموزشی و حتی سرایدار هم نمیدهد. تقریباً تمام مدارس ما زیر 100 نفر هستند به دلیل اینکه فقط رشته معارف و 3 مقطع را داریم، هر مقطع 30 نفر هم در نظر بگیریم در کل میشود 90 نفر و زیر 100 نفر است.
با این جریان طبیعتاً ما فقط یک مدیر داریم و به جز مدیر هم هیچ چیز دیگری نداریم. نمیشود مدرسه 100 نفره، معاون آموزشی یا پرورشی نداشته باشد، مگر یک مدیر چقدر میتواند فعالیت کند؟ دومین اتفاقی که افتاده با کمبود نیرویی که استانها مواجه شدند، طرحی را دادهاند به نام طرح (ساماندهی نیروی انسانی) و اعلان جدیدی در آن زدهاند و گفتهاند که به مدارس زیر 70-75 دانشآموز، مدیر هم تعلق نمیگیرد و فقط یک معاون میدهند که هم نقش مدیر هم دارد و سمتش معاون است و باید در هفته فلان ساعت هم به دانشآموزان درس بدهد.
با این طرح مدارس دچار چالش شدند و این ابلاغیهها را در بحث تأمین نیروی انسانی میتوانید تهیه کنید؛ در حال حاضر استان اصفهان با چنین بحرانی مواجه است و این ابلاغیهها فقط برای مدارس صدرا نیست و برای تمام مدارس دولتی است اما مدارس صدرا به دلیل اینکه مدارس زیر 100 نفر دارد با این بحران جدیتر مواجه است؛ این ابلاغیه به کمیته عالی معارف هم رفته و گفتهاند به این راحتی نمیتوانیم آن را لغو کنیم و مشکلاتی هم داریم البته شاید مدیر کل آموزش و پرورش مشکل نیروی انسانی هم دارد.
* لزوم جذب نیروی انسانی توسط آموزش و پرورش
عرض من این است که آموزش و پرورش چرا نیروی انسانی جذب نمیکند؟ میگویند باید مثلاً سازمان برنامه و بودجه یک اعتباری را به ما اختصاص دهد تا ما با قدرت معلم جذب کنیم، این اعتبار را یا دارید یا ندارید. اگر این اعتبار را دارید چرا معلم نمیگیرید؟ الان یک معلم به دانشگاه فرهنگیان برود 4 سال دیگر بیرون میآید، همین الان شما با مشکل مواجه هستید چه برسد به 4 سال دیگر که با بحران مواجه خواهید شد. درست است که دانشآموز کم میشود و مثلاً کلاس 25 نفره 22 نفره میشود، اما ما به معلم نیاز داریم. اگر هم بودجه ندارید شاید بعضی از دستگاههای حاکمیتی بتوانند کمک اقتصادی کنند. مثلاً ما موقوفاتی داریم که به عرصه تعلیم و تربیت وقف شده میتوانیم از آنها استفاده کنیم.
مشکلی که با این موقوفات دارند این است که هزینه این موقوفات را میگیرد و در جای دیگری خرج میکنند و مثلاً خانه معلم میسازد در صورتی که این موقوفه باید در مسیر معلم و تعلیم و تربیت خرج شود و نمیتوانید در غیر از مسیر تربیت معلم هزینه کنید و چون این اتفاقها میافتد آنها هم میگویند ما اعتماد نمیکنیم، خب شما اعتماد نمیکنید بیایید ما معلم را جذب میکنیم شما هزینه را به آنها پرداخت کنید و یک تفاهمی با هم انجام دهید که این هزینه را به معلمان بدهید و دست معلم را خالی نگذارید.
* معلمی که عقاید و احکام آموزش و پرورش را بداند تربیت نشده
مثلاً در رشته معارف، عقاید و احکاممان را باید از آموزش و پرورش بگیریم در صورتیکه اصلاً چنین آدمی در آموزش و پرورش تربیت نشده و نمیداند این کتاب عربی چه چیزی هست. همان عربی که در رشته انسانی است را میگذارند در این رشته و اصلاً نمیتوانند آن را بخوانند، قاعدتاً اگر میخواهید رشته معارف در هر استانی باشد در هر استانی یک عربی رشته عقاید و معارفی آن را تربیت کنید و به هر صورت باید این مسیر جلو برود.