به گزارش «شیعه نیوز»، محمدرضا محمدی افزود: اختلالات خوردن از جمله رفتارهای شایع روان تنی به شمار میرود که مشکلات فراوانی در سلامت جسمانی و عملکرد روانی افراد بوجود می آورد و طبق نتایج به دست آمده در این نوع از اختلالات با توجه به گسترش فرهنگ بیگانه در بین جوامع، الگوهای نامناسب تغدیهای، عوامل نژادی و طبقه اجتماعی که فرد در آن قرار دارد را می توان در قالب اختلالات خوردن از قبیل بیاشتهایی عصبی و یا پرخوری عصبی به خوبی مشاهده کرد.
وی افزود: خوردن متعارف میتواند با تغییر الگوی غذایی و دریافت نامطلوب موادمغذی، موجب ایجاد اختلالات مرتبط با تغذیه در افراد شود و از همه مهمتر سلامتی آنان را به خطر اندازد. از طرفی اختلالات خوردن را می توان با رفتارهایی از جمله کاهش خوردن، روزه داری، زیاد خوردن و خوردن همراه با حالت تهوع و استفاده از داروهای ضد یبوست و ادرار آور، تشخیص داد.
این متخصص اضافه کرد: اختلالات خوردن همچنین میتواند از لحاظ اشکال بالینی پرخوری عصبی یا بی اشتهایی عصبی منجر به سوء تغذیه، پوکی استخوان، فقدان قاعدگی، بیماریهای قلبی- عروقی و افسردگی در فرد یا افراد مبتلا به این نوع بیماری شود.
محمدی افزود: بر همین اساس اختلالهای خوردن از راه آشفتگیهای شدید در رفتارهای خوردن و آشفتگی در درک شکل و وزن بدن مشخص میشود، این اختلالها بیشتر در سنین نوجوانی و اوایل جوانی رخ میدهد. نوجوانان در بیشتر موارد توجه خاصی به وزن و شکل بدن خود دارند و اغلب برای روبرو شدن با فشارهای بحرانی دوره بلوغ، دیدگاه نادرستی نسبت به خوردن اتخاذ میکنند و این ممکن است مشکلات اختلال خوردن را در بین این قشر ایجاد کند.
وی افزود: دختران نوجوان به علت نگرش دقیقی که به خوردن دارند بیشتر در معرض خطر ابتلا به این اختلال هستند. اختلال خوردن و نگرشهای مرتبط با آن بعد از چاقی و آسم، بیشترین شیوع را در بین این قشر دارد و از طرفی در حال پیشرفت است.
این متخصص اعصاب و روان اظهارداشت: شیوع شکلهای شدید اختلال خوردن در قشر نوجوان بویژه دختران تا 5 درصد نشان داده شده و این درحالی است که شیوع شکلهای خفیف این اختلال مانند رفتارهای بدخوردن و نگرش های خوردن، بیشتر در بین پسران دیده میشود.
محمدی گفت: سن شروع بیماری اختلالات خوردن در بخش بی اشتهایی روانی و اختلال پرخوری نسبت به دهه های اخیر بخصوص در بین زنان جوان کاهش یافته به نحوی که به باور عمومی، اختلال خوردن را مختص فرهنگ بیگانه میدانند که بر تناسب اندام تاکید دارند درحالی که در جوامع در حال توسعه یافته از جمله ایران، پاکستان و ژاپن این نوع رفتار از اهمیت خاصی برخوردار است.
این روانشناس گفت: فراوانی بروز پرخوری عصبی نسبت به بی اشتهایی عصبی بیشتر است و حدود ۹۰ تا ۹۵ درصد زنان با این نوع از اختلالات خوردن درگیر هستند، گفت: بیاشتهایی عصبی و پرخوری عصبی اغلب اختلالات خوردن مزمنی به شمار می رود که در سطح بالایی باهم در ارتباط است.
محمدی گفت: بیاشتهایی عصبی منجر به تحریک بیش از حد هورمونها، کاهش وزن و پریشانی روانی میشود و افراد دارای این اختلال عموما از چاق شدن وحشت دارند. آنها با این که واقعا گرسنه هستند از خوردن غذا اجتناب کرده یا میزان خوراکی را به شدت محدود میکنند. آنها خودشان را چاق میبینند اما در واقع خیلی لاغر و از ضعف بدنی در رنج هستند.
وی با بیان اینکه افراد مبتلا به بیاشتهایی عصبی با توجه به عوامل ذکر شده بازهم به رژیم غذایی خود ادامه می دهند، اظهارداشت: بیاشتهایی عصبی عوارض جدی از جمله سوء تغذیه، بیماریهای قلبی- عروقی، کم شدن حجم مایعات بدن، اختلالات گوارشی، ناباروری و نشانههای دیگر را به همراه دارد.
محمدی در خصوص پرخوری عصبی، افزود: در اختلال پرخوری عصبی شکل دیگری از این نوع رفتار را شاهد خواهیم بود به نحوی که در آن فرد برای رهایی از استرس و اضطرابی که در آن نهفته، بیش از اندازه لازم غذا میخورد. در این وضعیت بیماران اغلب وزن طبیعی خود را حفظ میکنند یا دچار اضافه وزن میشوند. اما تحریف تصویر بدن در این نوع از بیماران کمتر از مبتلایان به بیاشتهایی عصبی است.
این متخصص اعصاب و روان گفت: عوارض پرخوری اغلب اختلالات الکترولیتی، سوزش، خونریزی معده، اختلالات روده ای، فرسایش مینای دندان، کم شدن ضربان قلب، افت فشار خون و کاهش سرعت سوخت و ساز بدن است.
محمدی افزود: طبق بررسی های به عمل آمده در دوره نوجوانی به دلیل شکلگیری نگرش افراد نسبت به اندام خود و همچنین ایجاد احساس رقابت با هم سن و سالان در فعالیتهای ورزشی خطر ابتلا به اختلالات خوردن در نوجوانان بیشتر از گروههای سنی دیگر است.
وی تاکید کرد: برای هر نوع از اختلالات خوردن، راهکار درمان به منظور تغییر رفتار و نگرش افراد مبتلا وجود دارد و به طور متداول توسط متخصص روان درمانگر از طریق بکارگیری روشهایی مانند درمان رفتاری - شناختی همراه با متخصص تغذیه و مراقبتهای پزشکی طراحی شده است.
محمدی گفت: چنانچه روشهای درمانی رفتاری - شناختی کارآمد نبود، می توان بیمار مبتلا را برای درمان به مرکز درمانی ارجاع داد تا ضمن بستری و تحت نظارت قراردادن، دوباره فرد را با رفتارهای طبیعی خوردن باز گرداند.