شیعه نیوز:شیخ محمدحسین مُظَفَّر میگوید: اگر امر ولایت پس از پیغمبر برای علی (علیهالسلام) بود، بعد از بیعت غدیر و بعد از آن آیات نازله و روایات وارده در فضل او، تمام امّت شیعه علی بودند.
امَّا از آنجائی که اموری حائل و حاجب شد از آنکه خلافت به او منتهی گردد و مردم به طور ناگهانی و مُفاجات با امری که گمان نداشتند مواجه گردیدند، و امر ولایت و حکومت بریده نشد و فَیصَله نیافت مگر اینکه أبوبکر خلیفه گشت، چگونه از مردمی که پیوسته تابع و پیرو سلطان هستند انتظار میرود که بر تشیع و وَلاءِ اهل البیت باقی بمانند؟! بلی مگر افرادی قلیل و انگشت شمار که آن زلزلههای ناگهانی ثبات و بقائشان را بر ولاء و امامت تغییر نداد.
بنابراین تشیع سر در گریبان خود فرو برد و در لانه و آشیانه خود خزید به تبعیت سر در گریبان خود فرو بردن و در لانه و آشیانه خود خزیدن أبوالحسن (علیهالسلام) در خانهاش. از آن پس انتشار تشیع در بلاد عریضه و شهرهای گسترده نبود مگر مانند حرکت مورچه بر روی سنگ بدون حس و صدا و حرکت. هیچ شهری نماند مگر آنکه تشیع به طور آرام و بدون سر و صدا در آن وارد و جایگزین شد.
شیعه خلافت إلهیه را برای غیر علی و فرزندانش اعتقاد ندارد و از این جهت است که سلطات و قدرتها إجازه گسترش و انتشارش را نمیدهند و اجازه استنشاق آن نسیم جان پرور و هوای دل انگیز را نمیدهند و تا جائی که بتوانند و در حیطه قدرتشان باشد تشیع را خفه میسازند. چرا که به واسطه ظهور و قوّت آن، نگرانی بر تختهای حکومت خود دارند.
در عصر عثمان و بنیامیه چون به دنیا مشغول شدند، طبعاً این اشتغال حائلی شد تا نتوانند از ظهور تشیع جلوگیری کنند. در این حال أنصار و یاران حضرت امیر (علیهالسلام) گشایش و فسحتی یافتند تا مردم را به او فرا خوانند، و داستان یوم غدیر و فضائل مرتضی و اهل بیت نبوّت را تذکّر دهند. زمینه هم مساعد بود، چون قلوب مردم از حِقد و کینهای که به عثمان و دار و دستهاش، به واسطه اختصاص دادن غنائم را به خویشتن و امارت دادن اقوام خود که بنی امیه بودند و تقسیم و تقطیع ضِیاع و عقارات و زمینها را بدانها و سپردن خمس و صفایا و برگزیدههای غنائم را بدیشان، پیدا کرده بودند مملوّ بود.
آن وقت، هنگامی بود که به أمثال أبوذر (سلاماللهعلیه) این فرصت و منزلت را میداد که مردم را به ولاءِ مُرْتَضیعلی عَلَناً دعوت کند و گرداگرد خانههای مدینه بگردد و فریاد برآورد: أدِّبُوا أوْلاَدَکُمْ عَلَی حُبِّ عَلِی بْنِ أبِیطَالِبٍ! وَ مَنْ أبَی فَانْظُرُوا فِی شَأنِ اُمِّهِ!
«فرزندانتان را براساس محبّت علی بن ابیطالب تأدیب کنید. و کسی که امتناع و إبا ورزد، پس بنگرید در احوال مادرش!» که آن طفل را از زنا زائیده است، و حلالزاده إباء از حبّ علی مرتضی ندارد.
و بر نَهْج و مِنْوال أبوذر، جابر بن عبدالله أنصاری عمل مینمود و دعوت میکرد. آن وقت، هنگامی بود که ابوذرّ و غیر او استطاعت و توان انکار مُنْکَر، و نهی از فساد در زمین را داشتند. و همین نهی از منکر و جلوگیری از فساد وی باعث شد که او را به شام تبعید کنند. امَّا أبوذر در شام هم بر همان سیره و منهج خود باقی بود، و وعد و وعید او را از خِطِّه و مرزش باز نداشت، لهذا فریاد أبوذر در شام أثر نیکوئی به جای گذاشت، و معاویه ترسید از آنکه شام را بر علیه او واژگون نماید. و اگر أبوذر بر فریادش ادامه دهد تمام آرزوها و آمالش هَدَر رود. و لهذا او را بر روی خَشِنترین مرکبی سوار، و با شتابی هر چه تمامتر به مدینه بازگردانیدند، با وجود آنکه ابوذر پیرمردی ضعیف القُوَی بود، و در اثر سرعت سیر، گوشتهای دو ران وی بریخت.
عثمان چون حیلهای را بر سکوت او از تبعید، یا وعده به مال، یا سرکوبی و سرزنش درباره او مفید نیافت، او را به رَبَذَه – خانه و وطنش قبل از اسلام- تبعید کرد تا از گرسنگی بمرد.
اَللهُ أکْبَرُ! ببین گفتار حق با انسان چه میکند؟! و در پی آمد و نتیجه امر به معروف و نهی از منکر چه بر سرش وارد میسازد؟!
شگفتی نیست، زیرا کسی که میخواهد در راه خدا از ملامت هیچ ملامت کنندهای نهراسد حتماً باید خود را در برابر تحمّل سختیها و مشکلات و تنکیل و تعذیب آماده سازد و توطین نفس بنماید. و البتّه اینها در راه خدا و در برابر معامله با خود خدا قلیل میباشد وَ ذَلِکَ فِی ذَاتِ اللهِ قَلِیلٌ.
حقّاً اینها کم است. چرا که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پیش از أبوذر، از این مشکلات، مقدار بیشتری را تحمّل نموده بود، و امام حسین (علیهالسلام) پس از رسول خدا مصائبش مولِمتر و دردناکتر و فجیعتر بوده است. و از همین قبیل است هر کس بخواهد احقاق حقّ، و إبطال باطلی بنماید باید خود را با چنین دردها و ناراحتیها مواجه ببیند و تحمّل نماید.
آری نام این شیران بیشه انصاف و انسانیت را چیزی باقی نگذارد مگر همین فداکاریهای بلند مرتبه. آنان برای ما بهترین نمونه و راقیترین الگو هستند، بخصوص در این زمان ما که موجبات هلاک و فساد و ضلالت گسترش یافته است وَلَکِنْ أینَ الْعَامِلُونَ؟! «عمل کنندگان کجا هستند؟!»
تجاهر به تشیع در ایام عثمان متداول شد، و نتوانست آن را با تبعید و تسفیر أبوذر، و یا واژگون انداختن عَمَّار و شکستن دندههای استخوانهای سینهاش از بین ببرد و نابود کند. و امثال ابوذر و عمّار باز هم در میان مردم بودند. و چگونه میشود تشیع را محو ساخت و نابود کرد در حالی که قدم وی ثابت گردیده، و بالاخصّ در مدینه و مصر و کوفه ریشه دوانیده است.
منبع:امام شناسی ج ۱۶ و ۱۷ ص ۱۵۲.
T