به گزارش «شیعه نیوز»،بیگمان اسراف و تبذیر یعنی زیاده روی و دوری از اعتدال در اعتقاد و رفتار و ریخت و پاش در زندگی از خصلتهای مترفان است که خود موجب اضلال مردم جامعه میشود.
سرمایه و ثروت، یکی از نعمتهای بزرگ انسانی است. هر چند که نمیتوان دارایی و نداری را معیار تکریم و توهین از سوی خداوند دانست؛ ولی بیگمان دارندگی نعمت، به معنای شرایط آسان و بهتر برای بهرهمندی از فرصت عمر است. با این همه بسیاری از مردمان سپاسگزار نعمتهای الهی نیستند و هر کسی به گونهای ناسپاسی خویش را آشکار میسازد.
مترفان، سرمایهداران سرمستی هستند که نعمت ثروت، آنها را فریفته و در دام کشیده است. به جای آنکه شخصیت انسانی شان بر ثروت، مدیریت و حکومت کند، ثروت است که شخصیت را متاثر ساخته و آنان را به گمراهی کشانیده است. این سرمایهداران سرمست، انسانهای بیدردی هستند که دچار خودبیگانگی شخصیت شده و مسئولیت انسانی خویش را فراموش کردهاند.
نویسنده در این مطلب تحلیل و تبیین قرآن را از این گروه و طبقه اجتماعی و رفتارهای آنان بیان کرده است.
سرمایهداران بیدرد
قرآن به این طبقه اجتماعی، نگاهی ویژه مبذول داشته و حرکات و رفتارهایشان را زیر ذره بین تحلیل قرار داده است؛ زیرا طبقات اجتماعی، رفتارهای خاصی را پدید میآورند و شخصیت هر طبقه اجتماعی با طبقهای دیگر متفاوت است. تفاوت شخصیتی و رفتاری طبقات در هنگامی که در حوزه تاثیرگذاری اجتماعی باشد، میتواند سرنوشت ملت و جامعهای را دگرگون سازد و آنان را به اوج تعالی تمدنی و فرهنگی برساند یا به ورطه سقوط و تباهی سوق دهد.
با نگاهی به آموزههای آسمانی میتوان به تحلیل رفتارهای طبقه اجتماعی درباریان و ثروتمندان قدرتمند، اشراف و مترفان و حتی مستضعفان دست یافت. از آنجا که خداوند به همه چیز علم مطلق و کاملی دارد، تحلیل قرآن از شخصیت و رفتارهای مترفان، واقعبینانهترین تحلیل است و میتواند راهگشای رهبران امت اسلامی برای مدیریت جامعه باشد و زمینه تحلیل و تبیین و توصیههای مفید را فراهم آورد.
یکی از اصطلاحات عصر نخست انقلاب اسلامی که برگرفته از فرهنگ ناب قرآنی بود، اصطلاح مرفهان بیدرد است. مرفهان بیدرد، اشاره به طبقه ثروتمند و سرمایهدار جامعه است که بیتوجه به موقعیت انسانی و مسئولیت الهی خویش، جز خود را نمیبینند و مردم را از یاد بردهاند. از این رو نه تنها هیچگونه ارتباطی با مردم ندارند و در مسیر اهداف متعالی جامعه گام بر نمیدارند، بلکه در بسیاری از اوقات، چوب لای چرخ حرکتهای تمدنساز امت میگذارند و میکوشند تا مسیر حرکتهای رو به رشد اجتماعی را تغییر دهند یا کند کنند.
در فرهنگ قرآنی، مترفان کسانی هستند که از «ترف» به معنای تنعم بهرهمندند و برخورداری آنها از نعمت فراوان و رفاه بسیار موجب شده به گونهای سرمست شوند و راه طغیان را در پیش گیرند.(لسان العرب، ابن منظور، ج 2، ص 30 ذیل واژه ترف)
مترف کسی است که در ناز و نعمت پرورده شده و غرق در لذات مادی دنیوی پرورش یافته است(جامع البیان، ج 7، جزء 12، ص 182) کسی که در نعمتهای مادی فرو میرود و از معنویات غافل میشود،(التحقیق، مصطفوی، ج 1، ص 385) همان مترفان بیدردی هستند که دچار خودبیگانگی شخصیتی شدهاند و از مسیر اهداف آفرینش و انسانیت دور شدهاند. از این رو، در رفتارهای اجتماعی، انسانهای ضد اجتماعی میباشند و هرگز در مسیری که به عنوان اهداف جامعه تعریف میشود، همراه امت و ملت خود نیستند، بلکه میکوشند تا با حفظ موقعیت برتر اجتماعی، مسیر امتها و جوامع را به سمت و سویی تغییر دهند که در خدمت لذات پست و زشت دنیوی آنها باشد.
خداوند در آیات قرآن، به اندیشه، بینش و نگرش مترفاناشاره میکند و شخصیت آنان را تحلیل مینماید و با تبیین خصوصیات اخلاقی و رفتاری آنان، هشدارها و توصیههایی به مترفان و مردمان میکند تا بتوانند از آسیبهای جدی و خطرناک مترفان در امان مانند و یا خودمترفان راه بازگشت به سوی خویشتن را بیابند و از هبوط و سقوط در دوزخ خودخواهیها و دنیاگراییها درامان بمانند.
اندیشه پلید و نگرش پست مرفهان بیدرد
مترفان بر این باورند که معیار ارزشی در جوامع، قدرت و ثروت است. از نظر آنان، هر کسی که از دارایی بیشتری بهرهمند باشد، محبوبتر در نزد خداست و از عزت و احترام و کرامت بیشتری برخوردار است، لذا در هنگام ارزشگذاری میان انسانی با انسانی دیگر، همه معیارهای اخلاقی به کنار میرود و تنها معیار سنجش و ارزشگذاری، ثروت و داراییاشخاص قرار میگیرد. بنابراین مدعی این معنا میشوند که ملاک برتری و ارزش انسانی، دارایی بیشتر و فرزندان زیادتر است.(کهف، آیه 34 و نیز سبا، آیات 34 و 35)
بر اساس دیدگاه مترفان، هر که از دنیا کم بهرهتر باشد، انسانی فرومایهتر است و گاه حتی از دایره انسانیت نیز بیرون میشود، زیرا ثروت و سرمایه خود معیاری ارزشمند برای شناخت عزیز و ذلیل در نزد خداوند است. به این معنا که هر کسی از ثروت بیشتر بهرهمند باشد، از عنایت خاص الهی بیشتری برخوردار میباشد و این خود گواه روشنی بر محبوبیت و عزت او در نزد پروردگار میشود؛ و کسی که ثروتی ندارد و در فقر و مسکنت مطلق قرار دارد، نه تنها ذلیل و پست است بلکه منفور خداوند است و از دایره انسانیت نیز بیرون میباشد. خداوند به این بینش و نگرش مترفان در آیات 34 و 35 سوره سبا اشاره میکند و میفرماید که آنان مدعی این معنا هستند که به گواه مال و ثروت فراوان، مورد عنایت ویژه خداوندی هستند، در حالی که این ادعایی دروغین است.
مترفان و مرفهین بر این اعتقادند که ثروت و اولاد زیاد، باعث در امان ماندن آنها از عذابهای الهی میشود؛ زیرا کسی که محبوب خداوند و مورد عنایت ویژه الهی است، خداوند هرگز او را به گناهی عذاب نمیکند.(همان) همچنین آنان بر این باورند که نعمتهای الهی که خداوند در دنیا در اختیارشان گذاشته است، جاودانه است و هرگز پایانی برای آن نیست.(کهف، آیات 34 و 35) یعنی آنان در هنگام برخورداری از ثروت فراوان چنان غرق در لذات دنیوی میشوند که در خیالشان نیز نمیگنجد که این لذت و ثروت از دستشان برود و تباه و نابود شود.
آنان، چنان غرق در لذتهای دنیوی میشوند که از همه چیز غافل میگردند و حتی فراموش میکنند که این مال و ثروت را خداوند روزیشان کرده است.(سباء، آیات 34 تا 35) برای همین دستیابی به ثروت را بر پایه علم اقتصاد و مدیریت و قدرت نبوغ خویش میدانند و به خدا و آموزههای عقلانی فطری و وحیانی نبوی خداوند هیچ توجه و اعتنایی نمیکنند.
یکی از مسئولیتهای مهم پیامبران، توجه دادن مترفان به چنین تفکر و بینش نادرستی است. از این رو خداوند پیامبران از جمله پیامبر گرامی(ص) را مامور میسازد تا به اصلاح بینش و نگرش مترفان بپردازد و آنان را متوجه منشا روزی و نعمتهای فراوانی کند که در اختیارشان است.(سباء، آیات 34 تا 36)
مترفان میبایست متوجه این معنا شوند که امکانات مادی و متاعهای دنیوی هرگز امری ارزشمند نیست تا بتوان آن را گواهی بر محبوبیت و عزت خود در نزد پروردگار گرفت و در هنگام سنجش و داوری آن را ملاک ارزشگذاری در میان انسانها قرار داد؛ بلکه آنچه معیار ارزشگذاری است تقوا و ایمان به خدا و تقرب جویی به سوی او با عمل صالح و نیک کرداری است.(سباء، آیات 34 تا 37)
پیامبر(ص) ماموریت یافت تا بینش و نگرش این طبقه اجتماعی را تغییر دهد و به آنان بفهماند که اگر خداوند ثروتی به آنها بیش از دیگران بخشیده است از آنان انتظار بیشتری برای نیک کرداری و عمل صالح است و برخوداری درست از ثروت آن است که آن را بدرستی هزینه کنند و با بهرهگیری از آن، خود و دیگران را به کمال برسانند.(همان)
صفات زشت مترفان
از نظر رفتاری و در حوزه رذایل اخلاقی میتوان بسیاری از صفات پست و رذل را در طبقه اجتماعی مترفان شناسایی کرد.
- تکبر و خودبرتربینی
از مهمترین صفات زشتی که قرآن برای مترف برمیشمارد میتوان به تکبر و خودبرتربینی او اشاره کرد. خداوند در آیات 64 و 67 سوره مومنون، مترفان را مردمانی متکبر و دارای رفتارهای متکبرانه و استکباری معرفی میکند؛ زیرا این افراد خود را از ژن برتر و بهتر و مورد عنایت خاص الهی بر میشمارند و با این باور، دیگران را خوار و پست میشمارند و به تحقیر دیگران میپردازند.
- فخرفروشی
از دیگر صفات زشت مترفان، میتوان به تفاخر و فخر فروشی آنهااشاره کرد. ثروت فراوان و اولاد بسیار، آنان را به فخرفروشی به دیگران سوق میدهد، به گونهای که آن را در عمل اجتماعی نیز به شدت به نمایش میگذارند و میکوشند تا خط قرمزی میان خود و دیگران در تعاملات با این فخرفروشی ایجاد کرده و به عنوان از ما بهتران، ارزشهای دیگران را فروکاسته و آنان را خوار و فرومایه جلوه دهند.(کهف، آیات 32 و 34 و نیز سباء، آیات 34 و 35)
مترفان مردمانی مغرور به مال و ثروت وامکانات خویش هستند.(کهف، آیات 32 و 34 و نیز قصص، آیات 76 و 78) همین غرور و دنیاپرستی است که موجبات تشکیک آنان نسبت به قیامت و برپایی رستاخیز میشود و آنان را از اندیشه نسبت به آخرت غافل میسازد.(کهف، آیات 34 و 36) خداوند در آیاتی دیگر از جمله 13 و 16 سوره انبیاء، مترفان را مردمانی غافل نسبت به هدفدار بودن نظام هستی برمیشمارد که همه هستی را به عنوان بازیچه و بیهوده قلمداد میکنند. غفلت مترفان از نظام حسابرسی دقیق اعمال و کیفر و پاداش آخرتی(مومنون، آیات 62 تا 64 و نیز المیزان، ج 15 ، ص 45 و اینکه غمره به معنای غفلت است، التبیان، ج 7، ص 379) آنان را سرمست میسازد و به سوی هر گونه رفتارهای زشت و پست دعوت میکند.
از این رو خداوند در آیه 16 سوره اسراء، مترفان را انسانهایی فاسق برمیشمارد و در آیات 76 و 77 سوره قصص بیان میکند که آنان مردمانی فاسد و همچنین مفسد و فسادکننده در زمین هستند و از هیچ گناه و جرم و جنایتی پرهیز نمیکنند.(هود، آیه 116)
- بخل و تنگچشمی
در رفتارهای اجتماعی، مترف، انسانی بخیل است که از هر گونه انفاق مالی خودداری میکند؛ زیرا مال به جانش بسته است و هرگز دوست ندارد که از ثروتش کاسته شود تا به تبع آن از مقام و منزلت اجتماعی او کاسته گردد؛ زیرا بر این باور است که افزایش ثروت به معنای افزایش محبوبیت، عزت و کرامت انسانی است. پس میکوشد تا در اوج قرارگیرد و روز به روز بر میزان ثروتش افزوده شود و از طریق تکاثر و انباشت ثروت بر منزلت و مقام خویش بیفزاید.(کهف، آیات 32 و 34 و سباء ، آیات 34 و 35) هر گونه انفاق به معنای خروج ثروت و سرمایه از دست وی و کاهش میزان عزت و کرامت اوست. مترف جان میدهد اما مال نمیدهد. خداوند در آیات 76 و 77 بیان میکند که مترفان انسانهای خسیسی هستند که از هرگونه انفاق رویگردان میباشند.
آیات 25 تا 34 سوره حاقه، مترفان را انسانهایی معرفی میکند که از هر گونه اطعام به ناتوانان و مسکینان خودداری میکنند و هرگز حاضر نیستند لقمهای به دست فقیران بدهند. شاید این شیوه رفتاری آنان برخاسته از همان معیار ارزشگذاری باشد که فقیران و مسکینان را بیرون از دایره انسانیت قرار میدهد و حتی گمان میکنند که فقر آنان شاهد بر منفوریت و توهین خداوند نسبت به آنان است؛ همان گونه که ثروت آنان نشانه و گواه عزت و تکریم خداوندی نسبت به آنان میباشد.(فجر، آیات 15 و 16)
- واپسگرایی و خرافهپرستی
واپسگرایی(مومنون، آیات 64 تا 66) و گرایش به فرهنگهای خرافی و باطل پیشین به عنوان حفظ و حفاظت بر سنتهای نیاکان(زخرف، آیه 23) و تعصب و اهتمام ویژه نسبت به حفظ سنتهای قومی و ابقای باورهای کهن(زخرف، آیات 23 و 24) و تاکید بر آیین و روشهای نیاکان و پدران در همه حوزهها(همان) از مهمترین ویژگیهای مترفان است.
- ضدیت با حق و حقیقت
از این رو که مترفان، از حقایق گریزانند و بیش از دیگران در معرض نافرمانی و حق ناپذیری قرار دارند(اسراء، آیه 16 و سباء، آیات 34 و 35) در همین چارچوب میتوان اعراض و نکوص(تفسیرالتحریر و التنویر، ج 18، ص 70) مترفان از قرآن و آموزههای وحیانی آن را تبیین و تفسیر کرد.(مومنون، آیات 64 تا 67)
از آنجایی که حقگرایی به معنای انکار بینش و نگرشی است که آنان نسبت به دنیا و آخرت و ارزشها و معیارها دارند، به شدت با آن مخالفت میورزند، به طوری که از مهمترین و اصلیترین دشمنان حق جویان و مبلغان حق میباشند. خداوند در آیات 31 تا 38 سوره مومنون و هم چنین آیات 34 تا 38 سوره سباء به ممانعت و کارشکنی مترفان در برابر تبلیغ حق از سوی پیامبراناشاره میکند و در آیات 73 تا 75 سوره اعراف با اشاره به رفتار مترفان در عصر رسالت صالح(ع) روشن میسازد که چگونه اشراف و مترفان مستکبر ثمود، مانع جدی در برابر حرکتهای حقطلبانه صالح(ع) بوده است. همین رفتار مترفان در همه دورههای تاریخی تا عصر حاضر بارها بارها تکرار شده است و گزارشهای قرآنی به آن اشاره دارد.
لجاجت در برابر حق و هنجارهای اجتماعی و اصرار برگناه و شکستن هنجارهای اخلاقی و اجتماعی از جمله ویژگیهای مترفان است که در آیات 45 و 46 به آن توجه داده شده است. مترفان چنان بر حقستیزی خود اصرار دارند که بصراحت آن را اعلان میکنند و با پشتوانه سرمایه و قدرت به جنگ حق و هنجارها و ارزشهای عقلانی و وحیانی میروند.(سبا، آیات 34 و 35 و زخرف، آیه 23 و 24)
به هر حال بیشتر مترفان از حق ناخشنود هستند و ناخرسندی خویش را بهاشکال گوناگون به نمایش میگذارند و در برابر دعوت حق طلبان قرار میگیرند. آنان برای رسیدن به اهداف زشت خویش، به مکر و حیله چنگ میزنند و با نیرنگ میکوشند تا در برابر حق و آیات الهی پیروز شوند.(یونس، آیه 21)
- کفران نعمت
از دیگر خصوصیات و اخلاق زشت و ناپسند مترفان میتوان به کفران نعمت و ناسپاسی اشاره کرد. آنان هرگز نعمت را به درستی به کار نمیگیرند و بهاشکال مختلف کفران نعمت میکنند و نه تنها به زبان شاکر خداوند نیستند که منشا نعمت است بلکه با سوءاستفاده از نعمت و زشتکاری، نعمتها را تباه میسازند و در رشد و تعالی خود و دیگران به کار نمیگیرند.(یونس، آیه 21 و نحل، آیه 112 و اسراء، آیه 83 و آیات دیگر)
- نفاق و دورویی
در جامعه اسلامی نیز مترفان، انسانهای منافقی هستند که در رفتارشان میتوان نفاق را به روشنی مشاهده کرد. آنان مردمانی جهادگریزهستند (توبه، آیات 86 و 93) و در مجالس خود به پیامبر(ص) تهمت جنون میزنند(مومنون، آیات 64 تا70 ) این در حالی است که اگر اینان انسانهای خردمندی بودند به سادگی درمییافتند که پیامبر(ص) انسانی خردمند است و تهمت جنون به خود آنها شایستهتر است. از نظر قرآن، شخصیت و منش و گویش خردمندانه پیامبر(ص) خود گواهی روشن بر سلامت آن حضرت(ص) است.(همان)
حقگریزی مترفان آنان را به وادی ظلم و ستم درباره دیگران و تضییع حقوق آنان(انعام، آیات 44 و 45 و هود، آیات 116 و 117) سوق میدهد و به سبب خوشگذرانی و سرمستی و غرور، روحیه تجاوزگری در آنها تقویت میشود(قصص، آیات 76 و 78) و موجب گمراهی خود و دیگران میشوند(یونس، آیه 88)
- اسراف و زیادهروی
بیگمان اسراف و تبذیر یعنی زیاده روی و دوری از اعتدال در اعتقاد و رفتار و ریخت و پاش در زندگی از خصلتهای مترفان است که خود موجب اضلال مردم جامعه میشود.(انبیاء، آیات 9 و 10) خداوند در آیه 16 سوره اسراء بیان میدارد که فسق طبقه مترفان جامعه، عاملی مهم در گرایش دیگر طبقات اجتماعی به فساد و تباهی است. از این رو در آیه فوق با ذکر مترفان از میان طبقات اجتماعی میکوشد تا این معنا را منتقل سازد که فسق این طبقه تاثیر و نقش مهمتری در مقایسه با دیگر طبقات اجتماعی در فساد و نابودی جوامع بشری دارد. در حقیقت فسق و گناه مترفان در هر جامعه زمینه گسترش نابهنجاری اجتماعی و فساد و تباهی آن را موجب میشود و اینکه سنت الهی بر این قرار گرفته است تا جوامع را بر اثر وجود مترفان فاسق نابود سازد. از آیات 23 و 24 سوره زخرف بر میآید که عناصر قدرتمند و مرفه جوامع، سرمداران انحراف و نابهنجاری هستند که جوامع خودشان را به سوی نیستی سوق میدهند.
در گرایش خود مترفان به فساد و فسق باید به نقش مهم رفاه در زندگی توجه داشت. به این معنا که رفاه، سرمستی و غرور و تکبر را سبب میشود و تکبر، آدمی را از دایره عدالت و اعتدال بیرون میبرد و به فساد و فسق و فجور میکشاند. خداوند پس از اتمام حجت در دنیا و آخرت آنان را به سختی تنبیه و مجازات میکند و با عذابهای سخت از آنها انتقام میگیرد.(زخرف، آیات 23 تا 25) حزن و اندوه، مترفان هنگام عذاب الهی مسئلهای است که در آیه 44 سوره انعام به آناشاره شده و اینکه مترفان در قیامت از کسانی هستند که به سبب سرمستی خود در دنیا و غفلت از حقایق هستی، حسرت میخورند که فرصتسوزی کردند(انعام، آیه 44 و انبیاء، آیات 12 تا 14)
به هر حال، زشتکاری مترفان در دنیا و آخرت موجب میشود تا آثار این اندیشهها و نگرشها و کردارهای پلید و زشت خود را ببینند و در آتش دوزخ در قیامت گرفتار شوند.
سخن درباره مترفان در قرآن بسیار است ولی به همین مقدار در این مقاله بسنده میشود.