به گزارش خبرگزاری «شیعه نیوز»، بیست و یک سال از تاسیس دفتر مطالعات و تحقیقات زنان که امروز به مرکز تحقیقات زن و خانواده تبدیل شده است میگذرد. این مرکز زمانی وابسته به مرکز مدیریت حوزههای علمیه خواهران تاسیس شده است که توجه چندانی به مسائل میدانی زنان در مطالعات علمی حوزه وجود نداشته است، اما اکنون به مرجعیت مسائل زن و خانواده نهتنها در حوزه، بلکه در کشور دست یافته است.
حجتالاسلام و المسلمین محمدرضا زیبایینژاد از ابتدا ریاست این مرکز را برعهده داشته است و تجربیات فراوانی در راهاندازی آن اندوخته. مصاحبههایی که با او انجام میشود عمدتا ناظر به مسالهای علمی یا اجتماعی است اما مصاحبه پیشرو به روند تاسیس و توسعه مرکز تحقیقات زن و خانواده و برنامههای آتی آن پرداخته است.
حجتالاسلام والمسلمین زیبایینژاد در این مصاحبه از دغدغههای راهاندازی این مرکز و چالشهای کار در آن سخن گفت، تاثیرگذاریش بر سیاستگذاریها و قانونگذاریها و نگاهی که فمنیستها به آن دارند را بیان کرد و تجربه راهاندازی نخستین پژوهشکده وابسته به حوزه علمیه را تشریح نمود که متن این گفت و گو را می خوانید :
زمانی که مرکز تحقیقات زن و خانواده تشکیل شد، تحقیق در مورد مسائل عینی و اجتماعی و خصوصا مسائل زن و خانواده چندان مورد توجه حوزه نبوده است، چه شد که مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران به فکر تشکیل این مرکز افتاد؟
سال 75 یکی از دوستان ما یعنی آقای محمدتقی سبحانی رییس مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما شد. در آن زمان من یک ذهنیتی داشتم که در موضوع زن بسیاری از افراد مشهور از جامعه روحانیت دیدگاههایی مطرح می کنند که نشاندهنده ناپختگی و بداههگویی در پاسخ است.
مثلا مرحوم آیتالله محمدتقی جعفری در جلسهای سخنرانی فلسفی، کردهاند و در آن جلسه از ایشان در مورد زن سئوال شده است که تفاوت زن و مرد در برخی از روایات چگونه است ایشان هم بداهتا چیزی به ذهنشان رسیده و گفتهاند، اما با وجود این که این موضوع پروژه ذهنیشان نبوده است و علی القاعده موضعگیریهایی در لحظه از دقت بالایی برخوردار نیست، چون ایشان شخصیت مهمی بودهاند، این سخن به جزوه و کتاب تبدیل میشود و ارجاعی که به سخن ایشان یا سایربزرگان میشود گاهی بیش از ارجاع به قرآن و روایات میشود.
بررسی اجمالی ما نشان میداد که متخصص زیادی در حوزه زن نداریم و افراد بدون اینکه مسالهشان باشد در این مساله سخن میگویند. پژوهشهای درخوری هم نداشتیم و باید با نگاه تخصصیتری موضوع زنان را پیگیری میکردیم.
از سوی دیگر احساس میکردیم در موضوعات مختلف از جمله موضوع زنان یک مقدار جوزدگی صورت میگیرد، یعنی مسائل نوپدیدی در حوزه خانواده و زن پیش میآید همان طور که ویل دورانت میگوید «اگر از من بپرسید مهمترین حادثه قرن بیستم چیست به نظر من کشف اتم یا تسخیر فضا نیست بلکه تحول در خانواده است»، یک تحولاتی در حال رخ دادن است و پدیدههای نوظهوری در جامعه مشاهده میشود که ما میخواهیم به آنها پاسخهای قدیمی بدهیم و فهم ما از این موضوعات همان فهمی است که قبل از این نوپدیدگی وجود داشته است. مثلا در اشتغال زنان من از یک شخصی که مشهور است اما زنان حوزه تخصصی او نبوده است، میپرسم نظرتان درمورد اشتغال زنان چیست پاسخ میدهد اسلام با بیکارگی مخالف است. اصلا تصور او از اشتغال زنان، کار و فعالیت است در حالی که اشتغال در جامعه مدرن مختصات جدیدی پیدا کرده است که وقتی در مورد آن سخن میگوییم باید انگشت اشاره به سمت آن چیزی باشد که در میدان اجتماعی وجود دارد و در واقع وجوه نوپدید این موضوعات دیده نمیشد.
گاهی اوقات در مورد یک موضوع، قضاوتها منوجه بود یعنی جامعنگریها نسبت به موضوع انجام نمیشد. مثلا اگر در مورد ورزش قهرمانی زنان میپرسیدیم اگر او یک شخص سنتی بود از این زاویه نگاه میکرد که ورزش زنان دارای یک وجه تبرج است که باید دید آیا زن با حجاب وارد عرصه میشود یا خیر و یا حداکثر یک زاویه دیگر. اما گاهی اوقات زوایای دیگری هم در تحلیلها مغفول است که باعث میشود حرف ما منجر به یک تحلیل جامع نشود، مثلا وجوه اقتصادی و سیاسی ورزش قهرمانی زنان چیست یا کارکردهای فرهنگی ورزش قهرمانی زنان چیست.
احساس ما این بود که یک سطحینگریهایی در فهم موضوعات زنان در بین ما حوزویان انجام میشود. از طرف دیگر نظام اسلامی هم یک نیازهایی دارد که آن نیازها را با یک ادبیات سادهای جواب میدهیم؛ حاکمیت نگاهی با رویکرد حاکمیتی میخواهد یعنی می خواهد بداند از نگاه حاکمیت چگونه مسالهاش حل شود. مثلا ممکن است یک زن از من بپرسد آیا اشکالی ندارد که شاغل بشوم، من میگویم اگر شوهرت راضی است و شغل مباح است، اشکالی ندارد. در این جا یک پاسخ فقهی به یک فرد است اما وقتی مثلا وزارت تعاون یا مرکز امور زنان و دولت میپرسد که آیا در برنامههای توسعه برای اشتغال زنان سیاست تشویقی قرار بدهم یا خیر، مساله چیز دیگری است و میخواهد برای اشتغال زنان ارزشگذاری کند. در این صورت نمیتوانم آن پاسخی را که به پرسش آن خانم میدهم به حاکمیت هم بدهم. یا مثلا وقتی دختری از من میپرسد میخواهم در دانشگاه درس بخوانم و مدرک بگیرم و برای جامعه مفید باشم آیا حضور در محیط مختلط دانشگاه اشکال دارید یا خیر.
من میپرسم اگر نمیخواهی در این محیط مختلط گناه کنی و مواظب رفتارت هستی اشکال ندارد؛ البته بهتر بود نمیرفتی اما اشکالی هم ندارد. آیا به حاکمیت هم باید همین جواب را داد. اگر وزارت علوم گفت میخواهم دانشگاه با کلاس مختلط راه بیندازم باید عین همان پاسخ آن دختر را بدهم یا باید پاسخ دیگری بدهم. ممکن است موضوعی از زاویه مناسبات فردی یک حکم داشته باشد و از زاویه مناسبات حاکمیتی حکمش فرق کند، کمااینکه در اول انقلاب وقتی هنوز سیستم بانکداری اسلامی نبود ما پول دربانک میگذاشتیم و ربا میدادند. کار بانک حرام بود ولی چون سیستم جایگزینی نداشتند و حذف بانک اقتصاد دولت و جامعه را به هم می ریخت تا سال 61 که سیستم بانکداری جدید آمد، سیستم قبلی را نگه داشته بودند. میگفتند پول را در بانک نگه دارید اما کسی حق گرفتن ربا ندارد. یادم میآید اوایل انقلاب اگر میخواستیم سپرده را پس بگیریم اگر کارمند بانک میفهمید ما ربا نمیگیریم خودش پول ربا را برمیداشت. در اینجا سیستم بانکی کار خودش را میکرد و ما هم کار خودمان را میکردیم. دو تکلیف مختلف وجود داشت، تا مناسبات جدید پیش آید.
ذهنیت ما این بود که موضوع زنان و خانواده موضوع مهمی است که به آن پرداخته نمیشود یا عامیانه پرداخته میشود و ما باید بانگاه تخصصی وارد این عرصه شویم. ما هم اول طلبه بودیم ولی دانش زنانه نداشتیم. آقای سبحانی گفت ما مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما را راهانداختهایم و شما در این عرصه بخش زنان را فعال کنید. ما با آقای حقشناس که از دوستان بود بخش زنان را راه انداختیم؛ اما میدانستیم فضای صدا و سیما حتی در مرکز پژوهشهای صدا و سیما تنها بخشی از مسائل زنان را پوشش میدهد.
هرچه بیشتر وارد کار میشدیم نسبت به اهمیت موضوع بیشتر واقف می شدیم. از سال 75 تا 77 با مرکز پژوهشهای صدا و سیما همکاری میکردیم. سال 77 زمینهای فراهم شد که من یا آقای سبحانی- دقیقا به یاد ندارم- با حجتالاسلام و المسلمین جمشیدی صحبت کردیم و ایشان مساله را با مرحوم آیت الله شرعی مدیر حوزههای علمیه خواهران مطرح کردند. یک روز من را خواستند و گفتند میخواهیم برای ما چنین نهادی را راه بیندازید. در آنجا گفتم میخواهم تامل و بررسی داشته باشم. در آن زمان با آقای سبحانی و حق شناس بررسیای کردیم و این مساله را مطرح کردیم که هم در ساختار کار چه تصویری داشته باشیم و هم چه انتظاراتی داشته باشیم تا آنها تصور نکنند کار بیهزینهای است. در آن زمان خودمان هم قواره کار را نمیدانستیم و مقداری دست بالا گرفتیم. گفتیم برای شروع کار ماهی دو میلیون تومان باید بدهید. آنها هم گفتند مشکلی نیست.
دوم مهر 77 زمان تاسیس مرکز بود زمانی که ساختمان را تحویل گرفتیم و در آن نشستیم، صندلی هم نداشتیم و باید در گوشهای مینشستیم تا سفارش دهیم و... تا فراهم شود. آن اوایل من و آقای سبحانی و آقای حقشناس و آقای شفیعی سروستانی و آقای ساجدی و شاید آقای جمشیدی مباحثاتی را انجام میدادیم. زمانی هم یکی از شاگردان زمان طلبگیام را دیدم و به او گفتم حاضری در این زمینه با ما همکاری کنی. او آقای دکتر محمدتقی کرمی بود که الان از سرآمدان عرصه زن و خانواده است.
ایشان بعدا به من گفتند حقی به گردن من داشتی که به خاطر آن حق اینجا همکاری میکنم؛ زمانی که معلمشان بودم در حجرهشان به ایشان گفته بودم تو آدم بااستعدادی هستی ولی «یک خط در میان» به درس میآیی و بینظمی به تو ضربه میزند. آقای کرمی گفت: آن موقع زمانی بود که می خواستم از حوزه بروم و این حرف باعث شد بمانم. او هم به جمع ما پیوست تا اساسنامه اولیه را تدوین کنیم.
هدف اصلی از اساسنامهای که تدوین شد بحث این بود که حوزه بخشهایی دارد که ستاد است و میخواهد طلبه و مبلغ و محقق و ... برادر و خواهر پرورش بدهد و ما مصرفکننده آن هستیم. ما باید جایی در موضوع زن و خانواده حرف تولید کنیم و تریبون حوزه باشیم به بیرون حوزه. یعنی دیدگاه حوزه را در عرصه زن و خانواده منتقل کنیم.
این نقطه آغاز ما بود. وقتی اساسنامه تصویب شد به امضای حاجآقای شرعی رسید، به ما ابلاغ ما شد و ما شروع به کار کردیم، آنها با وجود آن که اساسنامه دفتر مطالعات و تحقیقات زنان را در شورای عالی حوزه مطرح کرده بودند و حتی آیت الله راستی رییس شورای عالی حوزه، سخنران افتتاحیه مرکز ما بودند. یک خانهای گرفتیم در کوچه ممتاز صفاییه و کار را شروع کردیم.
در سال 85 یعنی هشت سال بعد از تاسیس مرکز ما زمانی که حاجآقای مومن رییس شورای عالی حوزه بودند بودجه سال 85 ما مطرح شده بود. در آن زمان یکی از آقایان شاید خود آقای مومن گفته بودند دفتر مطالعات زنان که مصوبه ندارد. بعد گفته بود من خودم طرفدار این مرکزم اما جایز نیست که حتی یک ریال بودجه به این مرکز اختصاص یابد. در آن جلسه آقای یزدی گفته بودند حوزه این نهادها را برای چه میخواهد؟؟؟ این از نهادهای حکومتی است.
وقتی خبر به ما رسید اولین کاری که کردیم این بود که تلاش کردیم خبر این جلسه به هیچ کدام از همکاران نرسد که باعث تشنج میشود. این بین من و آقای جمشیدی ماند. من با آقای راستی تماس گرفتم و از آقای شرعی گله کردم که چرا موضوع ما را در شورای عالی مطرح نکردهاند تا تصویب کنند.
ایشان گفتند آقای شرعی آمده و تاییدش را گرفته اما ما فکر نمیکردیم این مرکز شما یک روزی مورد تردید قرار بگیرد تا به مصوبه مکتوب تبدیل بشود. یعنی فرهنگ مکتوب در حوزه چندان سابقهای ندارد. تماس گرفتم با آیتآلله مومن. ایشان گفتند من طرفدار شما هستم. آقای مومن خوشخلق، مودب، زاهد و ملا بودند و من بسیار ایشان را دوست داشتم. ایشان گفتند نباید کار غیرقانونی انجام شود. ایشان بررسی کرده بودند در گزارشها به رهبر انقلاب دیده بودند که در یکی از گزارشها گفته شده ما «دفتر مطالعات را تاسیس کردهایم» و فهمیدند که این دفتر یک جای پایی داشته است. همین باعث شد بودجه ما وصل شود.
زمان دیگری هم تردید کرده بودند که مصوبه میگوید کار این دفتر باید در دفتر مدیر حوزه علمیه خواهران باشد نه آنکه این قدر بزرگ شود.
خلاصه ما از آن گردنه گذاشتیم. اساسنامه ما را که اجازه دادند به عنوان مرکز پژوهشی تصویب شویم مربوط به چهارسال اخیر و زمان شورای سیاستگذاری است و الان در نوبت تایید شورای عالی هستیم. در صورت تایید ما اولین پژوهشکده رسمی حوزوی خواهیم بود؛ پژوهشکدهای که از حوزه مجوز گرفته است.
روند توسعه کار در دفتر مطالعات و تحقیقات زن را چه طور شروع کردید. لطفا گسترش توان کارشناسی، خروجیها و ... را توضیح بدهید.
زمانی که سال 77 فعالیت دفتر آغاز شد، تصمیم گرفتیم در دو سال اول چراغ خاموش حرکت کنیم چون هنوز نه کارشناس داشتیم و نه منابع. شلوغکاری و این را که زود تریبون به دست بگیریم دوست نداشتیم. این دو سال مربوط به زیرسازیها بود. از اولین زیرسازیها تشکیل کتابخانه تخصصی بود. آن سال ظاهرا با 1.5 میلیون تومان شروع کردیم و بعد به 3 میلیون تومان شد. الان کتابخانه ما چندان بزرگ نیست اما غنیترین کتابخانه تخصصی زن و خانواده در کشور است که بیش از 10 هزار جلد دارد و یک منبع دیجیتال دارد که دهها هزار جلد کتاب در آن است، علاوه بر این یک مجموعه مقالات داریم که 5هزار مقاله در موضوع زن و خانواده دارد.
ما مقاطع چندگانهای در عمر مرکز داریم که اولین آن 77 تا 79 است و مقطع زیرساخت است. یکی از زیرساختها خدمات پژوهشی بود. به یاد دارم در آن مقطع قبل از شیوع اینترنت روزی 10-12 تا از مطبوعات میخریدیم و نکات زنانه را مطالعه میکردیم تا در جریان مسائل روز قرار بگیریم و در صورت نیاز آرشیو تهیه کنیم.
کاری که در این مقطع انجام دادیم این بود که حلقه اول کارشناسان زن و خانواده را در اینجا پرورش دادیم. در سالهای اول با بعضی از بانوان فاضل جامعه الزهرا(س) تماس میگرفتم تا با ما همکاری کنند اما اصلا این موضوع را به رسمیت نمیشناختند. بعضی میگفتند ما کار متفرقه نمیکنیم جواب یکی از آنها هم این بود که این مساله تخصص نمیخواهد روزنامه میخوانیم و جواب میدهیم و نیازی به علم و تخصص نیست.
مدتی طول کشید تا کمکم این عرصه به عنوان یک مرکز تخصصی جا افتاد. حلقه اول را با 20 نفر از خواهران شکل دادیم از جمله خانم معین الاسلام، خانم حکیمزاده، خانم تشکری، خانم ساسانی که بعدا به وزارت کشور رفت و ... راهاندازی یک سیر مطالعه بهانه این که هم این گروه را با مسائل زنان آشنا کنیم و خودمان آشنا شویم.
در این دو سال ارتباطات اولیه با نهادهایی مثل مرکز امور زن و خانواده را هم برقرار کردیم و رفت و آمدها با نهادهای زنان آغاز شد و پژوهشهای اولیهای را کلید زدیم که درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام در آن مقطع از آن جمله بود.
سال 79 حلقهای 20نفره داشتیم. از سال 79 تا سال 83و 84 وارد مقطع دوم شدیم که اولین اقدام ما در آن راهاندازی یک هماندیشی ملی با عنوان بررسی مسائل و مشکلات زنان؛ اولویتها و رویکردها بود که برای آن زحمت فراوان کشیدیم. مثلا گفت و گوهایی انجام شد که حاصل آن کتاب حجیمی است و بعضی از آن الان هم کارایی دارد. مثلا گفت و گوهایی با آقای لاریجانی، آقای محقق داماد، آقای بجنوردی و حقوقدانانی مثل آقای صانعی مهرپور و کاتوزیان داشتیم، هم با کارشناسان تخصصی و هم با مسئولان نهادهای تخصصی زنان گفت و گو کردیم. سئوال ما این بود که مسائل و مشکلات ذهنی و عینی در ارتباط با زنان را چه میدانید و اولویتهای شما چیست.
همایش با سخنرانی آیتالله مکارم شیرازی آغاز شد. در این همایش خانم شجاعی از دولت اصلاحات هم سخن گفت، جمله ایشان این بود که گفت، این اولین همایش علمی زنان بعد از انقلاب است.
این همایش مقداری اعتبار ما را بیشتر کرد. البته هزینه مالی زیادی هم داشت. بعد از آن همایش ملی دیگری نداشتیم و کارها کوچکتر بود.
در این مقطع به سمت هویتسازی رفتیم چون در دولت اصلاحات زمانی که اصولگرایان - نه اصولگرایی سیاسی بلکه جریان ارزشی جامعه- سرخورده شده بودند، دنبال جایی بودند که جمعشان کند و این در مرکز ما اتفاق افتد. در آن زمان در سال 80 دولت مصوبهای برای الحاق ایران به کنوانسیون منع اشکال تبعیض علیه زنان با قید در چارچوب شرع و یک قید دیگر داشت. این کنوانسیون قبل از تصویب در مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما مطرح شده بود و کارشناسانی در این مرکز همراه با مرکز ما و یکی دو نفر در تهران پیگیری میکردند که این مصوبه اجرایی نشود، اما در زمان تصویب فکر کردیم مقابله با آن را با رویکرد قبلی جوابگو نخواهد بود چه اینکه در مصوبه قید «در چارچوب شرع» نیز آمده بود.
در آن مقطع زمانی پیگیری فراوانی کردیم. با آقای شرعی تماس گرفتیم و گفتیم دیدارهایی با مراجع تنظیم کند، خدمت آقای وحید، آقای مکارم، پسر آقای فاضل، آقای شبیری رسیدیم و با آقایان نامهنگاری هم کردیم و به آنها توضیح دادیم که قید درچارچوب شرع اصلا ملغی است چون طبق قانون معاهدات ژنو شرط مبهم پذیرفته نیست و ما به متنی ملحق میشویم که شرط فاسدی دارد، اما آن شرط مفسد نیست و اطلاق ما را مقید نمیدانند. این انرژی ما را آزاد و تمام بچهها را بسیج کرد تا هم آقایان را توجیه کنیم و در مناظرات علمی و صدا و سیما و... طرح بحث کنیم؛ روز چهارشنبه که این مساله در هیات دولت تصویب شد، روز شنبه میخواستم در مکتب نرجس مشهد سخنرانی کنم، وقتی مطلع شدم همان لحظه با آقای شرعی تماس گرفتم تا اول دیدار با علما انجام شود و بعد به مشهد بروم. در مشهد که خواستم سخنرانی کنم گریهام گرفت و چند دقیقه نمیتوانستم صحبت کنم. گفتم اتفاقی در کشور ما افتاده که از زمان رضاشاه سابقه نداشته است؛ احکام شرعی را یکجا حذف کردهایم.
این ماجرا باعث شد بیش از 100 عملیات که تنها دو تا از آنها تولید دو کتاب بود انجام شود از کارهای دیگر طرح بحث در گفت و گوی بعد از خبر شبکه دو بود، نوشتن پیشنویس برای جامعه مدرسین جهت نامهنگاری با آقای کروبی(رئیس مجلس وقت) از کارهای دیگر بود تا موضوع از دستور جلسه خارج شود که این نامه باعث شد این موضوع از دستور مجلس خارج شود. در دانشگاهها هم مناظره برگزار میکردیم تا جایی که جنگ مغلوبه شد. شاید باورتان نشود در دانشگاه دانشجویان در مقابل آنها ایستاده بودند. ما اصلا با نیت سیاسی وارد این میدان نشده بودیم اما یکی از فمنیستها گفته بود انتخابات آینده را پیروز این میدان تعیین میکند.
این مواجهه ما باعث شد خیلی بیشتر در خارج از حوزه شناخته شویم، اما بعد از آن تا الان حوزویها و متدینان به ما اشکال می گیرند که چرا بعد از کنوانسیون دیگر در آن حد تکرار نشدید و آن نحوه نمایش در عرصه عمومی را دیگر تکرار نکردید.
چرا تکرار نکردید؟
همان زمان هم ما از آقای شرعی اجازه خاص گرفتیم و گفتیم ما یک نهاد علمی هستیم این کارها اکثرا جریانسازی اجتماعی است اما چون عرصه خالی است اجازه دهید به صورت موردی وارد شویم.
به ویژه وقتی وارد عرصه تبدیل به پژوهشکده شدیم از کنشگری اجتماعی فاصله گرفتیم. آنچه شرح ماموریت ما است تولید دانش، تولید گفتمان علمی و ارائه کارشناسی و مشاوره علمی است. در محیط نخبگی فضا درست کردن کار ما است ولی فضای سیاسی درست کردن کار ما نیست.
کارهای سال 79 تا 84 به ما هویت داد و ما را مهم کرد. آن زیرسازی اولیه باعث شده بود که این ظرفیت را داشته باشیم که وارد شویم و از این بعد نهاد حوزه در مساله زنان مهم شد. نامهای که پیشنویسش را به جامعه مدرسین داده بودیم، جامعه تنها 2-3 خط را اندکی اصلاح کرد و فرستاد و موضوع از دستور کار خارج شد، بعد از یک سال که مجددا وارد دستور کار مجلس و تصویب شد، ما با شورای نگهبان از قبل مذاکره کرده بودیم و شورای نگهبان آن را تایید نکرد.
این در حالی است که در سال 73 شورای نگهبان کنوانسیون مشابهی را تصویب کرده بود؛ کنوانسیون حقوق کودک با قید «درچارچوب شرع» تصویب شد اما چرا این کنوانسیون را شورای نگهبان با 48 اشکال فقهی برگرداند و کل آن را رد کرد. علت این بود که در سال 73 یک نهاد تخصصی مثل ما در کنار شورای نگهبان نبود.
ما از مراجع استفتا گرفتیم. بعضی از مراجع تصریح داشتند که با قید "در چارچوب اسلام" هم درست نمیشود و... . این نتیجه کار ما بود. حتی در آن زمان صدای موافقین کنوانسیون در کشور شنیده نمیشد حتی دولت که آن را تصویب کرده بود و خانم شجاعی به صراحت از آن دفاع نمیکرد.
شورای نگهبان مصوبه را رد کرد مجلس اصرار کرد و مصوبه به مجمع تشخیص مصلحت نظام رفت. ما جلسهای با آقای هاشمی گرفتیم -خدا رحمتشان کند-. ایشان گفتند فعلا بررسی این موضوع در مجمع تشخیص زمانش نیست اگر زمانش برسد خودم مطالعاتی در این زمینه انجام خواهم داد. هنوز هم مجمع تشخیص اعلام موضع نکرده است.
در این مقطع 79تا 84 چند اثر علمی هم داشتیم؛ فمنیسم و دانشهای فمنیستی. مجموعه 13 مقاله ترجمه شده با یک توضیحاتی که مقاله قابل فهم باشد و نقد آنها از این جمله است. در آن زمان یکی از نشریات اصلاحطلب کتابهای ما را معرفی کرده و نظر داده بود این کتابها نشان میدهد نویسندگانشان صلاحیت درگیر شدن با این موضوعات را داشتهاند.
کتاب درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام کتاب دیگر ما در این مقطع بود. در این مقطع پای ما به رسانه ملی و نهادهای دیگر هم باز شد و جزو مهمترین کارهای ما تولید یک نشریه به نام حورا بود که از سال 82 چاپ آن شروع شد و از سال 83 موضوعمحور شد و تا الان 56 شماره آن چاپ شده است. این نشریه ما را مجبور میکرد نسبت به پدیدههای اجتماعی مطالعه کنیم. در هر ویژهنامه مصاحبهای با کارشناسان و «نگاه ویژه» داشتیم که بیشتر محصول مباحثات گروهی بود. نوشتار اولیه نگاه ویژه ابتدا نوشته میشد سپس مورد مباحثه قرار میگرفت و بعد منتشر میشد. الان هم این مجموعه ذخیره خوبی است که نشان میدهد ما در خیلی از موضوعات حرف زدهایم مثلا در تفکیک جنسیتی، روابط زوجین، جمعیت، اشتغال، نظام بینالملل، خشونت و... و آخرینش سند 2030 و آموزش جنسیتی است که در کشور مطرح است.
در این مقطع با مسائل اجتماعی متعدد درگیر شدیم و نقطه عطفی بود که در بحثهای نظری و کلامی باقی نمانیم و چارچوب نظری را در مسائل اجتماعی عرضه کنیم.
یک اتفاق دیگر این بود که دورههای آموزشی مهمی برگزار کردیم. مهمترین دوره آموزشی ما در این 21 سال گذشته دورهای با 100 نفر بود. این دوره در سال 81 و 82 در یکی از ساختمانهای قوه قضاییه با مشارکت نهاد بشری (خانم حجازی) برگزار شد که آنها خدمات لجستیک انجام میدادند و ما کارهای علمی را. دو گروه راه انداخته بودیم. یکی طلبه های سطح سه یا دانشجوی ارشد و گروه دوم دکتری یا فضلای حوزه. مثلا خانم راستی کاشانی در گروه دکتراها بود. بعضی از کسانی که بعدا نماینده مجلس شدند هم از کسانی بودند که در اینجا آموزش دیدند و دوره پربرکتی بود.
این دوره ما را به یک مرجعیت مهمی در حوزه مباحث زنان تبدیل کرد. در سال 84 از یک یا دو سال قبل مجلس ششم به مجلس هفتم تبدیل شد و اصولگرایان سرکار آمدند. در آن زمان شادیه صدر از لیبرال فمینیستهایی که سال 88 به خارج از کشور رفت متنی را نوشته بود به نام آفتابنشینی در دولت خاتمی و پیشبینی کرده بود که دولت از دست اصلاحطلبان خارج خواهد شد و به مرکز ما اشاره کرده بود که مهمترین نهادهای زنانه دو تا است یکی شورای فرهنگی زنان که دست اصولگرایان است و یکی هم مرکز ما و بعد سایتهای ما را مقایسه کرده بود که سایت ما در رتبه 600هزار جهانی بود و سایت شورای فرهنگی اجتماعی زنان در رتبهای بعد از یک میلیون جهانی. این نشان میداد آنها ما را رصد میکنند.
سال 87 خانم شادیه صدر با من مصاحبه کرد البته مساله محرمانهای مطرح نکردم در این فکر بودم که مصاحبه را برای چه میخواهد. بعد از مدتی دیدم ایشان پروژهای دارد برای بنیاد هاینریشبل آلمان وابسته به حزب سبز که کنفرانس برلین را هم آنها راه انداختند. محور آن مصاحبه دفتر مطالعات و تحقیقات زنان بود و حتی از بودجه ما پرسید که ما جواب ندادیم. آن زمان بودجه ما 300 میلیون تومان بود.
دیدم در پروژه خود گزارشی هم از مرکز ما داده بود. این باعث شد من از آنها بخواهم مصاحبهای از ایشان و خانم عباسقلی زاده بگیرم و بپرسم شما چه تصویری از ما دارید. آن مصاحبه برای ما جالب بود که دانستیم چه قدر ما را میشناسند و نسبت به ما حساساند. آن مصاحبه در سال 87 بود. آنها ما را به عنوان نوبنیادگرا میدانستند و میگفتند شما به جریان نوبنیادگرایی خط میدهید. چیزهایی به ما نسبت میدادند که ما خودمان هم چنین تصوری نسبت به خودمان نداشتیم، مثلا میگفتند شما متن نمایندگان مجلس در سخنرانیهای پیش از دستور شان را آماده میکنید؛ نکتهای که جالب بود هم خوشمان آمد و هم از ناراحت شدیم. آنها میگفتند ما بیانیه سالانه شما را سطر به سطر میخوانیم.
در آن مقطع سالانه در مورد یکی از موضوعات فرهنگی اجتماعی بررسی علمی میکردیم و این نزد آشنایان نسبت به مسائل زنان دست به دست میشد.
خانم شادیه صدر یک جملهای هم گفتند؛ گفتند شما این قدر محکم صحبت میکنید که گویی دیشب با رسول الله جلسه داشتهاید!!! در سال 87 در حال تدوین اسناد راهبردی بودیم و میخواستیم بدانیم طرف مقابل ما چه تصوری از ما دارد و این مصاحبه هم برای همان بود.
این باعث شده بود در این مقطع زمانی شناخته شویم. آن اندازه که بیرون از حوزه ما را میشناسند به ویژه جریانهای فمنیستی حوزه ما نمیشناسد. این نقطه ضعف ما و حوزه است؛ ما در کشور خیلی مهم بودیم اما در حوزه علمیه قم شناخته نمیشدیم. حتی در مرکز مدیریت حوزههای علمیه خواهران ما را نمیشناختند. مقداری از این عدم شناخت ناشی از ضعف خصلت ارتباطی من و مقداری چیزهای دیگر بود.
در این مقطع مستقیما به حوزهها ارتباط می گرفتیم و کتابهایمان را در اختیار قرار میدادیم و پول کتابها را از مرکز میگرفتیم اما به ما گفتند این کار از کانال مربوطه در مرکز انجام شود. این باعث شد بعد از آن تا الان در 10-12 سال اخیر یک ریال هم درخواست کتاب نداشته باشیم. یعنی آنها احساس نیاز نکردند. کتابها اینجا انبار شد و نهایتا مجانا اهدا کردیم، این برای حوزه علمیه خوب نبود که بعد از 10 سال کتاب به کتابخانهها میرسد.
این مقطع خیلی ما را برجسته کرد و هم دردورههای آموزشی متعدد و هم در تولید آثار علمی ما را از حاشیه به متن آورد.
در مقطع بعدی از سال 84-85 به بعد به این نتیجه رسیدیم که باید دیدگاهمان را ترمیم کنیم. تا قبل از آن نظرمان این بود از ظرفیت فضلای حوزه استفاده کنیم برای اینکه وارد مباحث زنان وارد شوند مثلا در مورد فمنیسم و دانشهای فمنیستی را از یک شخصیت حوزوی خواستیم نقد کند، اخلاق فمینیستی را از آقای فتحعلی خواستیم نقد کند، فلان چیز را آقای سبحانی نقد کند... اما به این نتیجه رسیدیم که مسائل زنان مساله آنان نیست و ذهنشان در آن خیس نخورده و لعاب نینداخته است، پس وقتی وارد این مساله میشوند مثل بلاتشبیه آن کسی میشود که فقط متخصص افغانستان است و وقتی از او از پاکستان میپرسند میگوید پاکستان کشوری نزدیک افغانستان، اما افغانستان...
این باعث شد به سمت جذب هیات علمی و پژوهشگران ثابت برویم. در مورد این طرح بحث کردیم و با این مشکل برخوردیم که فارغالتحصیل رشته مطالعات زنان نداریم. گفتیم باید خودمان آدم پرورش دهیم؛ از تخصصهای نزدیک به عرصههایی که نیاز داریم جذب کنیم، مثلا در فقه زنان کسانی را از فقه جذب کنیم و در یک دوره دوساله آموزشهای مباحث زنان به آنها بدهیم و چند کار عملی انجام دهند و اگر آماده ورود به مسائل زنان بودند جذبشان کنیم. اولین نسل از این گروه مربوط به سال 84 یا 85 هستند که خانم علاسوند از این دسته هستند.
البته خانم علاسوند از قبل با ما مرتبط بودند؛ زمانی آقای حقشناس به ما میگفت مصاحبهای با یک خانم انجام دادهام که 30 سال دارد اما سطح فکریاش با دیگران خیلی تفاوت دارد. در نسل اولی که خانمها جذب شدند، خانم علاسوند، خانم رجبیان، خانم مدملی و خانم خدامی بودند که دوره دوسالهای آموزش برایشان ترتیب دادیم از فلسفه، فقه، کلام و... تا ملحق شوند.
از سال 85 و 86 گروههای علمی به تدریج راه افتادند از برادران و خواهران. مثلا وقتی 10 نفر از برادران را در دوره اول گرفتیم تنها 4 نفر جذب شدند یا در دوره دوم 12 نفر گرفتیم و هیچ کس جذب نشد. البته این به معنای بیفایده بودن این دورهها نیست. یکی از کسانی که در این دوره شرکت کرد اما جذب نشد یک افغانستانی بود که مهمترین هماندیشی مسائل و مشکلات زنان افغانستان را راه انداخت و 3000 صفحه کتاب تولید کرد. او ابتدا قرار شد مقالهای بنویسد برای همایشی که مقالهاش حجیم و به کتابی در 150 صفحه تبدیل شد که در این مقاله تصویری از زنان افغانستان از سنت قوم پشتون و هزاره و قانون افغانستان و مطبوعات و فمنیستهای افغانستان به ما داد، بعد ما و جامعه المصطفی کمک کردیم تا همایش بزرگی را برگزار کند. یک پیشنشست این هماندیشی در سالن مدرسه امام خمینی(ره) برگزار شد. در این نشست دو طبقه سالن امام خمینی پر از فضلای افغانستانی بود. همایش اصلی در کابل با پیام حامد کرزی رییس جمهور برگزار شد. 3000 صفحه کتاب تولید کرد و کتاب 150 صفحه اش را به 600 صفحه رساند.
کسانی که برای دورههای دو ساله جذب کرده بودیم مبلغی هم پول به ایشان میدادیم مثلا ساعتی 400 تا 500 تومان. اما برای بودجه سالانه مرکز خواهران به ما ایراد گرفتند که چرا به کسانی که در معرض جذب هستند پول میدهید ما گفتیم طلبه هستند و دارند وقت میگذارند. این مسیر ما را خراب کردند. بعد از آن مجبور شدیم کسانی را جذب کنیم که مدرکشان آماده است و... .
از سال 84و85 به سمت گروههای علمی و هیات علمی رفتیم. الان گروه فقه و حقوق، گروه مطالعات اجتماعی و گروه مطالعات نظری، فعال است و گروه نوتاسیس روانشناسی و تربیت دارای کارشناس است و ما اولین نهاد رسمی حوزوی هستیم که برنامه راهبردی برای خودش تعریف کرده است و مطالعات راهبردی متناسب با آن انجام داده است. ما از سال 89-90 برنامه راهبردی را آغاز کردیم و اکنون در 5ساله دوم هستیم. در 5 سال اول تمرکزمان بر پرورش نیرو بوده است چون متخصص نداشتیم و باید به تخصص میرساندیم. الان اعضای هیات علمی به جز یک یا دو نفر بقیه دکتری یا سطح چهار دارند و صاحب تالیفات هستند.
ما در 6-7 سال آینده باید تعداد اعضای هیات علمی را به 27 نفر میرساندیم اما به دلیل مشکلات بودجهای که در کل کشور هست، از سال 97 از برنامه عقب افتادهایم.
کتابهای اصلی تولید شده در مقطع سوم، رویکرد اجتماعی ما تقویت شده است و در نهادهای تخصصی نظام ما را بیشتر میشناسند. دفتر رهبر انقلاب در بحث آسیببهای اجتماعی و حجاب و ... ما را مشارکت میدهند. وزارت کشور هم همین طور. همچنین در تدوین سیاستهای مربوط به تربیت جنسی از ما کمک گرفته شده است. قوه قضائیه هم در لایحه خشونت علیه زنان لایحه را برای بررسی به ما فرستاده و ما هم نشستهایی برگزار کردهایم.
از ویژگیهای مثبت ما نسبت به نهادهای حوزوی دیگر برش اجتماعی و اتصال میدانی ما قویتر است. حتی بسیاری از از کسانی که در حوزه جامعهشناسی خواندهاند فهم میدانی ضعیفی دارند و بیشتر کار نظری کردهاند.
درمقطع سوم الان به بینالمللی شدن فکر میکنیم داریم زیرسازیها را انجام میدهیم سه برنامه 5ساله تعریف کردهایم که اول ارتقای سطح کارشناسی و دوم تقویت خود پژوهشها بوده است، در مقطع دوم دوفصلنامه پژوهشی مطالعات جنسیت و خانواده راهاندازی شد. در سال 97 با ما تماس گرفتند و مطلع شدیم که میخواستند از این نشریه به عنوان عنوان فصلنامه برتر حوزه در جشواره فارابی که کتاب سال را معرفی میکنند تجلیل کنند اما چون سازوکار فصلنامه برگزیده حوزوی در این جشنواره وجود نداشته است این کار انجام ندادهاند و بعدا تجلیل خواهند کرد.
بخشی از برنامههایی که اجرا کردهایم در کشور ابتکار عملش در کشور در اختیار ما است مثلا پارسال اولین همایش ایدهپژوهی در موضوعات زنان را داشتیم که تاحالا در کشور نبوده است در این همایش ایده های پژوهشی در موضوعات زنان را به مسابقه گذاشتیم. بیش از 100 ایده واصل شد. به 50 نفر گفته شد پروپوزال بدهند. از 20 نفر خواسته شد در میحط تخصصی ایده خود را ارائه دهند و توسط اساتید بررسی شده است و از ارائهکنندگان برتر پشتیبانی میکنیم. این میتواند برندی برای حوزه ایجاد کند.
آنچه در اسناد راهبردی ما هست این است که باید به قطب علمی در موضوع زن و خانواده تبدیل شویم. با جواز گرفتن، قطب علمی ایجاد نمیشود بلکه شما باید ظرفیتش را پیدا کنید. شاید در رایزنی با جایی بگویید من مجوز قطب را گرفتهام اما مجوز قطب عملا باعث قطب شدن نمیشود.
ما از 84 به این طرف واحد تهران را تاسیس کردیم برای آن که ما را از حاشیه به متن بیاورد و گفتگوهای بین تهران و حوزه و دانشگاه راه بیندازد و نشستهای علمی مشترک ایجاد کند. الان به جایی رسیدهایم که سال گذشته شبکه نخبگانی از نخبگان جوان راه بیندازیم. برای این شبکه فراخوان کردیم اما متاسفانه ظرفیت آن را فقط دانشگاهیها پر کردند و فقط دو طلبه خانم در این میان داریم. بقیه نزدیک 30 نفر همه دانشگاهی هستند. این مساله مقداری ناشی از این است که در حوزه فارغالتحصیل سطح چهار کم داریم مقداری هم برای این است که سطح علمی پایین است و حوزه باید جبران کند.
ما قصد داریم در فرآیند دوسه سالهای اینها را به نخبگان جوان در عرصه زن و خانواده تبدیل کنیم. بعضی از این اشخاص دکترا دارند بعضی دانشجوی دکتری هستند و بعضی هیات علمی هستند. اعضای این شبکه اگر جذب هیات علمی دانشگاه شوند، در 20-30 سال آینده انباشت علمیشان در حوزه زن و خانواده خواهد بود و طبیعتا پایاننامهها را به همین حوزه هدایت میکنند و جریانی شکل میدهند.
همچنین قصد داریم انجمن زن و خانواده با رویکرد اسلامی را با استفاده ازنیروهای حوزوی و دانشگاهی راه بیندازیم و این شبکهای بشود که سالی یک یا دو بار هماندیشی برگزار میکند و باعث میشود جریان علمی در این عرصه بامحوریت حوزه شکل بگیرد تا به دانشگاه هم خط بدهم.
طرح دیگری که هنوز اجرا نشده ولی دنبال بانی و حامی برای آن هستیم ایجاد شبکه کنشگران است، کنشگران مسائل زنان هرکدام سرحلقه یک گروه هستند. البته روشهای جدید کنشگری در دنیا را فرابگیریم و از الگوهای قدیمی فاصله بگیریم. این شبکه کنشگری و شبکه نخبگانی هماهنگ میشود تا اگر شبکه نخبگانی نظریه علمی بدهد، توسط شبکه کنشگران وارد میدان شود. این اتصال میتواند منشا برکات باشد، اما برای آن بانی پیدا نکردیم.
آستان قدس رضوی حامی شبکه نخبگانی شده است، اما مشکل این نهادها این است که مثلا اگر آقای رییسی از آستان قدس برود ممکن است اولویتهای آقای مروی با قبل متفاوت باشد و هزینه به عهده خودمان بیفتد.
در میان صحبتهای شما اشارهای به فعالیتهای بین المللی نشد گرچه فعالیتهایی در این زمینه داشتهاید. آیا توسعه فعالیتهای بینالمللی جزو برنامههای آتی شماست؟
بحث بینالمللی شدن در برنامه سوم یعنی از تا 1404 مهم میشود که در حال آمادهسازی زیرسازیهای آن هستیم. چند کتاب به زبان عربی داریم. برای حضور در کشورهای عربی با مرکز الهضاره قرارداد داریم تا چند کتاب خودمان را ترجمه کنند. آنها اعلام کردهاند که نشست هم برگزار کنیم.
در انگلیسی کار غیررسمی انجام شده است و چند جزوه بدون آرم مرکز از من و خانم علاسوند و ... ترجمه شده است. این کار در قالب یک همکاری با شهرداری تهران انجام شد؛ در زمان آقای قالیباف که همایش بینالمللی زنان و جامعهشناسی شهری برگزار شد و ما با غرفهای در آن شرکت کردیم.
به تازگی مصوبهای داشتهایم که برای عرصه بینالملل متولی منصوب کنیم و یک هیات علمی که دغدغه بینالمللی دارد کارش را سامان دهد و احتمالا هزینهها را خودش تامین خواهد کرد.
به جز این ما اصولا یک طرح جشنواره علمی داریم که از سالیان پیش در نظر داشتهایم ولی باید زیرسازی علمیاش فراهم میشد. بعضی از نهادهای علمی گاهی بدون زیرسازی وارد می شوند و کار را ضایع میکنند. بحثمان این بود که داوری در مورد پژوهشهای دینی و اسلامی به حوزه واگذار شود و به خصوص داوری پژوهشهای زن و خانواده را باید حوزه انجام دهد. بنابراین جشنواره ملی و سپس جشنواره بین المللی عرصه زن و خانواده را پیش کشیدهایم تا هم پژوهشهای خوب را یک جا جمع کنیم هم نخبگان جهانی را در این عرصه شناسایی کنیم و ارتباط بگیریم وهم بتوانیم برند حوزه را بیرون ببریم و دیالوگ برقرار کنیم و اعتباربخشی کنیم.
پارسال جلسهای با دانشگاه علامه داشتیم و مطالعات زنانی را جمع کردیم 30 نفر از مدیران و اساتید و دانشجویان مطالعات زنان حضور یافتند و در جریان ظرفیت علمی مرکز ما قرار گرفتند. ما پیشنهاد داریم که حداقلی سالی یک بار اردوی دو یا سه روزه داشته باشیم وکل اساتید مقطع دکتری و حتی ارشد از حوزه و دانشگاه از متدین و غیرمتدین با میزبانی ما جمع شوند و آخرین یافتههای علمی کشور را کنفرانس بدهند. و نیز بررسی کنیم که در عرصه بین الملل چه اتفاقی دارد میافتد. اگر ما بنیانگذار این کار باشیم، مرجعیت پیدا می کنیم، اما مرکز مدیریت حوزه علمیه قم چنین دیدگاهی ندارد. الان ایراد حوزه خواهران به ما این است که باید به حوزه خدمات بدهید چرا به بیرون حوزه خدمات میدهید.
ما از روز اول گفتهایم باید حرف حوزه به بیرون باشیم، و الا اینکه به فکر خودمان باشیم که کار ستاد است. البته یک بخشی از خدمات ما حمایت از پرورش نیروی متخصص در حوزه است و ما مجوز مطالعات زنان در سطح سه را هم گرفتهایم. بنده در جلسه دفاع از مجوز این رشته گفتم تا سه سال نباید این رشته تشکیل شود تا استاد و کتاب و... فراهم شود و این رشته فقط در قم ایجاد شود، چون لغزنده و فمنیسیتی است اما دوستان همان سال رفتند و اجرا کردند و بعد به ما گفتند استاد بدهید.
الان مباحثات ما برای راهاندازی رشته سطح چهار است و در برنامه 5 ساله اجرای یک رشته سطح چهار در سال 99 دیده شده است. امسال باید آن را به تصویب برسانیم که در سال آینده اجرا کنیم.
کار دیگر ما این بود که بانی شدیم تا کارشناسان مطالعات زنان در حوزه انجمن علمی زن و خانواده را تاسیس کنند. ما هم هرچه ظرفیت داشته باشیم در اختیار قرار میدهیم. به نظر ما تا الان در مسیر رو به رشدی بودهایم. البته نقاط ضعفی هم داشتهایم از جمله نقطه ضعفهای ارتباطی که موجب شده است به اندازه بیرون از حوزه در حوزه دیده نشویم.
زمینهها و موضوعاتی که گسترش مرکز تحقیقات زن و خانواده در آنها رخ داده است، چیست؟
آنچه باعث گسترش تشکیلاتی میشود، از یک طرف مطالبه و فشار ماموریتها است و از طرف اقتضای میدان و حوادث واقعهای است که مشخص میکند نیازمند سرمایهگذاری در چه حوزههایی هستیم. مثلا وقتی این مرکز را راه میانداختیم فکر نمیکردیم روزی بحث امور جنسی برای جامعه ما به یک مساله مهم تبدیل شود اما الان که به یک مساله مهم تبدیل شده است باید به هر نحو ممکن بودجهای پیدا کنیم و گروه علمی در این بحث متمرکز شود و اگر نتوانستیم گروه علمی راهاندازی کنیم حداقل یک کارشناس در این حوزه داشته باشیم.
یا مثلا رصد جریانشناسی زنان بعد از انقلاب هم موضوع دیگری است که ما را درگیر کرده است. ما یک مرتبه در یک موضوع با یک بحران مواجه میشویم که هیچ کار انجامشدهای در آن نداریم و داریم مثلا تاریخ انقلاب را از مارکسیستها و بهاییان نقل میکنیم که خسارت بزرگی است. در این زمینه هم باید گروه جریانشناسی یا حداقل یک یا دو کارشناس در این زمینه فعال کنیم. یعنی میدان تقاضای خود را روی میز من میگذارد و باید جریان علمی را بر اساس آن بسط داد.
یک بحث هم دانش درگیر شدن با موضوع است که در بعضی حوزه ها دانشی برای مداخله نداریم.
امکانات مالی و انسانی هم از مسائلی است که برآیند آنها به ما میگوید چه اندازه آدم داشته باشید و چه قدر انبساط داشته باشید.
شما در حوزه مطالعات زن و خانواده یک مجموعه مرجع هستید. اگر نگاهی به مسائل اجتماعی کشور داشته باشیم. به نظر شما در موضوعات اجتماعی دیگر حوزه تا چه اندازه توانسته است به مرجعیت برسد؟
الان پژوهشکدهای که متصل به ساختار رسمی حوزه باشد نداریم یعنی اگر ما مجوز پژوهشکده بگیریم تنها نهاد خواهیم بود. اشخاص دیگری که مجوز میگیرند اشخاص و گروههایی غیر از ساختار حوزه هستند که مجوز میگیرند مثلا آقای لاریجانی یا نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری.
در بین نهادهای حوزوی نهادهای پیشرو هم داریم اما پیشرویها بیشتر در عرصههای سنتی خودمان بوده است مثلا فلسفه اسلامی، کلام و فقه.
در حال حاضر تلاشهایی انجام می شود ولی به ثمر نشستن آن به زمان نیاز دارد. مثلا موسسه سبک زندگی را آقای فعالی راه انداخته است اما این موسسه اکنون منشا اثر نمیشود. ممکن است از پیشرفت آن هم اعجاب کنیم اما تا زمانی که لعاب بیندازند و مثلا 10 کارشناس داشته باشند و کارشناسانشان در عرصههای مختلف بدرخشند زمان نیاز است.
در جلسهای که اخیرا رئیس قوه قضائیه با خانمهای سرشناس در موضوع خشونت داشت. میدیدم خانم علاسوند را در صدر مجلس در کنار خانم ابتکار نشاندهاند. این احترام به خاطر درخشش است نه به خاطر سن و سال و... ، چون اینها کسانی هستند که نمیتوان نادیدهشان گرفت.
وقتی در جلسه ای 20 کارشناس مینشینند و کارشناس شما به عنوان پنجمین نفر حرف می زند و بقیه کارشناسها حاشیه به متن او میزنند اعتبار این است نه آنکه عنوان کسی دانشیار است یا ... .
به نظر من نباید انتظار داشت این جریان یک ساله یا دوساله اتفاق بیفتد یعنی اگر قرار بود این جریان 21ساله مرکز تحقیقات زن و خانواده را 3-4 ساله طی کنیم زمین میخوردیم. آنچه مایه خرسندی است این است که نسل دومی در مرکز در حال پا گرفتن است که از ما قویتر است. ما شاید جامعتر بودیم اما آنها متخصصتر هستند و در عرصه تخصصی خود عمیقتر وارد میشوند.
از جمله مسائلی که در مورد مرکز تحقیقات زن و خانواده مطرح میشود این است که رئیس و جمعی از پژوهشگران آن آقایان هستند و این برای تحقیق در مورد مسائل زنان مناسب نیست. نظر شما چیست؟.
نقطه ضعفی که وجود دارد این است که ما مصرفکننده دانشورانیم یعنی زمانی که میخواهیم بر روی طلبه سرمایهگذاری کنم میگوییم اولویت ما جذب طلبه خواهر است اما طلبه خواهر نداریم، ما میخواهیم گروه مطالعات اجتماعی یا گروه روانشناسی راه بیندازیم طلبه خواهر دانشور بدهید، اما کو طلبه خواهر. به همین دلیل مجبور میشویم طلبه برادر جذب کنیم، بعد به ما اعتراض میکنند چرا باید بودجه حوزه خواهران صرف طلاب برادر یا دانشگاهیها شود باید مساله میدان را حل کنیم.
در کشور کدام زنی را میشناسید که در مسائل زنان به اندازه من وقت بگذارد. اگر کسانی پیدا شوند که کار را به دست بگیرند بسیار بسیار خوشحال میشوم و ما به جای ماشین امضا شدن به دنبال ارتباطات علمی باشیم، این کار اتفاقا محصول بیشتری دارد. مشکل ما کمبود هیات علمی است. ما 15 نفر هیات علمی داریم یکی از آنها باید بشود مدیر مرکز یکی معاون پژوهش و... ، پس چه کسی کار پژوهشی بکند. این خسارت است که نیروهای اصلی درگیر این کارها بشوند.
به نظر شما موضوعاتی که لازم است به صورت میدانی حوزه با آنها درگیر شود و به آنها به لحاظ علمی بپردازد چیست؟
میانرشتهایها مثل زنان و جوانان و کودکان موضوعات مهمی هستند که حوزههای نوپدیدی در جریان علمی هستند و حوزه باید با آنها درگیر شود. اما میانرشتهایها را گاهی مبتذل فهمیدهایم یعنی گفتهایم یک نفر بیاید به همه جا نوک بزند امروز از روانشناسی زنان بنویسد، فردا از فقه زنان و پس فردا از حقوق زنان.
شما باید نهادی تاسیس کنید که حوزه اول تمرکز آن حقوق زنان باشد، حوزه دیگر فقه زنان، دیگری بر روانشناسی زنان تمرکز کند و... ولی تمام اینها دور یک میز جمع شوند و از برآیند آنها حرفی درآید که حوزه میانرشتهای پدید آید. به نظر من این از نیازهای روبه رشدی است که حوزه باید به آنها توجه کند.
گفتگو: هادی ذاکری