روزنامه الجزيره درعربستان در شماره 12799، مقالهاي از دکتر سلمان العوده به نام عيد سعيد فطر منتشر نمود که در آن، اين جملهها آمده بود: عيدهاي ملتهاي کافر، مربوط به امور دنيوي آنهاست، مثلا روزي که دولتي پديد ميآيد، يا دولتي سقوط ميکند، يا حاکمي منصوب ميگردد يا پادشاهي تاجگذاري ميکند و گاهي مربوط به فصول سال است، مانند اول بهار و نظير آن.
يهود نيز براي خود اعيادي دارند و مسيحيان نيز اعيادي دارند و يکي از اعياد آنان، عيد روز پنجشنبهاي است که در آن، مائدهاي از آسمان براي عيسي مسيح و حواريين او فرود آمده است و همچنين ديگر عيدها و شيعيان نيز اعيادي دارند، مانند عيد غدير که فکر ميکنند! پيامبر صلياللّهعليهوآله علي عليهالسلام را در آن روز براي خلافت نصب فرمود. (1)
نقد و تحليل
سلمانبن فهدالعوده از وهابيان متعصب ديرينه است که اخيرا از مواضع تند خود توبه کرده و رويکرد ملايمي به خود گرفته و در مقالات و خطبههاي خود تکفير و خشونت را نکوهش کرده است و چنين وانمود کرده است که از اين به بعد به ترويج خشونت نميپردازد و به وحدت کلمه کمک خواهد کرد، ولي متأسفانه در اين مقاله، عهد را شکسته و پيمان را ناديده گرفته است و به مواضع پيشين خود بازگشته و به مفهوم العودة که نام فاميل او است، تحقق بخشيده است. ما نظر ايشان را به چند نکته جلب ميکنيم:
1. او ميگويد: ملتهاي کافر، روزهايي را عيد ميگيرند، مانند تأسيس دولت يا سقوط آن، ايشان با اين جمله، به اکثريت ملت و دولت عربستان اهانت کرده و آنان را کافر شمرده است، زيرا همين دولت و ملت سال 1419 قمري را به عنوان يکصدمين سالگرد تأسيس دولت سعودي جشن گرفتند و از همه جاي جهان، شخصيتها را به رياض دعوت کردند و به اين دولت تبريک گفتند. آيا ملک فهد که در رأس اين دعوت بود و مشايخ و علمايي که در آن مراسم حضور داشتند، همه کافر بودند؟
2. ميگويد: يکي از اعياد مسيحيان، عيد پنجشنبه آخر سال است که در آن مائده آسماني بر مسيح و حواريان نازل شده است. بسيار جاي تأسف است که در امالقري و مرکز نزول وحي الهي، عيد گرفتن چنين روزي را چون عيد کافران شمرده ميشود، در حالي که قرآن، اين عيد را نتيجه دعا و درخواست حضرت مسيح از خداوند بزرگ ميداند و ميفرمايد: قال عيسي بن مريم اللهم ربّنا انزل علينا مائدة من السماء تکون عيدا لاولنا و آخرنا و آية منک وارزقنا و انت خير الرازقين، مائده/ 114.
عيسي فرزند مريم گفت: بارالها پروردگارا از آسمان خواني براي ما فرود آورد تا عيدي براي اول و آخر ما باشد و نشانهاي از جانب تو، و ما را روزي ده که تو بهترين روزي دهندگاني.
البته مسيحيان، هرچند از نظر قرآن، امت کافر هستند، ولي اين سبب نميشود همه اعمال آنان را حتي عيدي را که حضرت عيسيبن مريم براي آنان تا روز قيامت به رسميت شناخته است، انکار کنيم.
3. او، عيد غدير را در رديف عيدهاي کافران شمرده و عملا يک چهارم مسلمانان را که شيعيان باشند، کافر خوانده است. با اين کار، عهد و پيمان خود را شکسته است. فرض کنيد عيد غدير، عيد اسلامي نبوده و بدعتي بيش نباشد، ولي آيا با يک بدعت گروهي از دايره اسلام خارج شده و از امتهاي کافر به شمار ميآيند؟!
اصولا ارزانترين و رايجترين کلمه در ميان وهابيان، اتهام شرک و کفر و بدعت و خروج از دين است. تو گويي ملاک شرک و توحيد و کفر و ايمان در دست آنان است که خود را موحد و مومن و ديگران را مشرک و کافر بخوانند.
وي اگر از تاريخچه غدير آگاه بود و از گفتار پيامبر در آن روز، اطلاع صحيحي داشت، شايد اين جمله را نميگفت. حديث غدير را 120 صحابي و 84 تابعي و 360 عالم سني نقل کردهاند و خداوند، در آن روز براي عليبنابيطالب عليهالسلام مقام و منصبي را عطا فرمود که سرانجام پيامبر به ياران خود فرمودند: همگي برخيزيد و با علي به عنوان امير مؤمنان سلام بگوييد و بيعت کنيد. فرمودند: سلموا علي علي بامرة المومنين.
حتي در ميان صحابه پيامبر صلياللّهعليهوآله، شيخين، علي عليهالسلام را با اين جمله مورد خطاب قرار دادند: بخّ بخّ لک يا ابالحسن لقد اصبحت مولاي و مولي کل مؤمن و مؤمنة. مبارک باد! اي ابالحسن تو سرور من و سرور هر مرد و زن با ايمان شدهاي!
تبريک گويي صحابه را در آن روز، شصت تن از علماي اهلسنت، نقل کردهاند.
امام صادق عليهالسلام از پدران و نياکان خود نقل کرده است که رسول خدا صلياللّهعليهوآله فرمود: روز غدير از بهترين اعياد امت من است، و آن روزي است که خدا به من فرمان داد تا برادرم علي را به عنوان پيشواي امت نصب کنم تا پس از من به وسيله او رهبري شوند و آن روزي است که خدا دين خود را تکميل کرد و نعمت خود را بر امت من به پايان رساند و اسلام را به عنوان يک دين براي آنان برگزيد. (2)
شايسته گفتار است که طارق بن شهاب از اهل کتاب، به عمر بن خطاب گفت: اگر آيه اليوم اکملت لکم دينکم براي ما نازل ميشد، روز نزول آن را عيد ميگرفتيم. اين سخن را گفت و عمربن خطاب و کساني که در آن مجلس بودند، به او اعتراض نکردند. (3)
خوشبختانه در هر روزگاري که فشار امويها و عباسيها از بين ميرفت، امت اسلامي، آن روز را عيد ميگرفتند و در لابلاي تاريخ، به اين مطلب، اشاراتي هست:
1. ابن خلکان در ترجمه المستعلي ابن المستنصر عباسي ميگويد: روز عيد غدير خم روز هيجدهم ذيالحجه از سال 487 مردم با او بيعت کردند.
2. او در ترجمه المستنصر باللّه ميگويد: وي در شب پنجشنبه، در هيجدهم ذيالحجه سال 487 درگذشت، آنگاه اضافه ميکند: و آن همان شب عيد غدير خم است. (4)
3. مسعودي پس از ذکر حديث غدير مينويسد: فرزندان علي و شيعيان اين روز را بزرگ ميشمارند. (5)
4. ثعالبي پس از ذکر شب غدير ميگويد: اين همان شبي است که در روز آن، رسول خدا صلياللّهعليهوآله در غدير خم بر روي جهازهاي شتر سخنراني کرد.
در هر حال، در روز غدير به اتفاق امت، حادثه مهمي اتفاق افتاده زيرا پيامبر خدا صلياللّهعليهوآله در آن روز کاروانهاي حج را متوقف نمود و سخنان تاريخي خود را بيان کرد. آيا تجديد اين خاطره که به امر خدا انجام گرفته است، عين توحيد است يا شرک، و حفظ سنت است يا محو سنت؟! کسي نميگويد که در روز غدير بايد فطره داد يا نماز عيد را خواند، هر چه هست، يک نوع اظهار شادماني براي اين مقام و موقعيتي است که به يکي از بزرگترين ياران پيامبر اعطا شد.
به راستي بايد گفت: اصولاً هيچ نوع معياري براي خطيبان حرمين شريفين و نويسندگان اين دو منطقه وجود ندارد و نبايد هم باشد زيرا از دم، خمار دلارهاي نفتي هستند و فکر ميکنند در پيشگاه خدا حسابي نخواهند داشت!
وسيعلمون من اصحاب الصراط السوي و من اهتدي.
پينوشتها:
1. روزنامه الجزيره، مورخ2 شوال 1428، به نقل از سايت راصد.
2. شرف النبي، نگارش ابوسعيد خرگوشي نيشابوري(د. 407).
3. طبري، ج 6، ص 46; ابن کثير، ج 2، ص13. عبارت او اين بود: لاتخذنا يوم نزولها عيدا.
4. وفيات الاعيان، ترجمه المستعلي و المستنصر.
5. التنبيه و الاشراف، ص221.