به گزارش «شیعه نیوز»، شاید برای شهروندانی که نزدیک به سه دهه محصولات غذایی مهرام را مصرف کردهاند جالب باشد که بدانند بنیانگذار این کارخانه غذایی چه کسی بوده است؟ شاید برای آنها جذاب باشد که بدانند چه کسی با فرستادن شاخه گل و کارت تبریک در روز تولد فروشندگان محصولات «مهرام» سعی در شناخت محصولات کارخانهاش در بین برندهای مختلف داشت؟ و چه کسی با خرید کارخانه سرکه از پسر پهلوی اولین «سس» را وقتی هنوز طریقه مصرفش را نمیدانستیم وارد سفرههای ایرانیها کرد.
اکنون حدود چهل روز از درگذشت «شاهرخ ظهیری» میگذرد، فردی که او را پدر صنایع غذایی ایران مینامند، شاید برای هر یک از ما سؤال باشد که چگونه میتوان از صفر کاری را راه انداخت و پیشرفت کرد؟ اما شاهرخ ظهیری نمونه بارز از صفر شروع کردن است، فردی که با تلاش و پشتکار فراوان توانست لقب پدر سس ایران را از آن خود کند آن هم در زمانهای که ایرانیان هیچ آشنایی با این محصول غذایی نداشتند و پس از آن توانست با رونق دادن به کسب و کارش و تولید سایر محصولات غذایی در بازه زمانه چند ساله برای ۷۰۰۰ نفر فرصت شغلی ایجاد کند.
شاهرخ ظهیری که بود؟
شاهرخ ظهیری در یکی از روزهای اردیبهشت ماه سال ۱۳۰۹ شمسی در شهر ملایر در استان همدان، به عنوان اولین فرزند خانواده ظهیری در میان موجی از شادی متولد شد. نصرتالله خان، پدر خانواده اهل ملایر بود و از دیرباز به نامهای ایرانی علاقه خاصی داشت، به همین دلیل نام شاهرخ را برای اولین پسرش برگزید. تا سن ۲ سالگی در ملایر زندگی کردند و بعد از آن هم به تهران (زادگاه مادری شاهرخ) آمدند و دو سالی هم در تهران بودند.
بعد از آن به خاطر شغل پدر به استخدام دارایی قم درآمد، از سن ۴ سالگی به مدت ۱۲ سال در شهر مذهبی قم ساکن بودند و شاهرخ دوره دبستان و دبیرستان را در همان شهر سپری کرد. مرحوم ظهیری لیسانس حقوق گرایش اقتصاد از دانشگاه تهران داشت. وی همچنین سابقه فعالت در وزارت آموزش و پروش و فعالیت در سازمان برنامه و بودجه به عنوان ذی حساب را در کارنامه دارد.
به مناسبت چهلمین روز از درگذشت وی مصاحبهای را با « شاهین ظهیری» فرزند مرحوم ظهیری ترتیب دادیم، وی که در برههای به عنوان قائم مقام کارخانجات مهرام در کنار پدر مشغول به فعالیت بوده پس از فراز و نشیبهای فراوان امروز به عنوان مدیر فروش یکی از شرکتهای محصولات غذایی دیگر در حال فعالیت است.
شاهین ظهیری برایمان از زندگی کاری و شخصی پدرش میگوید، از نحوه آغاز فعالیت «مهرام»، از پشتکار و شخصیت مرحوم ظهیری و...
«شاهین ظهیری» با اینکه بر خلاف مرحوم پدرش اهل مصاحبه و حضور در رسانهها نیست اما درخواست ما برای مصاحبه در خصوص زندگی پدرش را قبول میکند، در همان ابتدای سخنانش از شجاعت پدرش برایم میگوید از اینکه آن مرحوم از بیان هیچ مسئلهای باکی نداشت اما درباره انتقال مهرام تمایلی به سخن گفتن نداشته و همیشه تأکید داشت که در این خصوص صحبتی نشود؛ از استقامت پدر برایمان سخن میگوید، از اینکه پس از بروز این اتفاق هر کسی اگر جای او بود با وجود فشار روحی زیاد و بیماری بیش از یک یا دوماه دوام نمیاورد، اما پدر همیشه میگفت من قدرت دارم هرکاری را انجام دهم.
اگر خانواده به دلیل حال ناخوشش مانع او نشده بودند، میخواست مهرام دیگری را از صفر بسازد اما فرزندش مانع این کار شده به دلیل اینکه شرایط اقتصادی خوبی در آن زمان حاکم نبوده است.
انقدر عاشق زندگی و صنایع غذایی بود که تصمیم به انجام این کار گرفت؛ اما خانواده ترجیح میدهند که پدر بیشتر به تدریس و انتقال تجربیانتش به جوانان بپردازد و دانشگاههای زیادی از او به عنوان استاد مهمان دعوت میکردند.
پدرم کارش را از صفر آغاز کرد
«شاهین ظهیری» با اشاره به فعالیت خود در کارخانه پدر توضیح میدهد که پدرم بارها به من گفت، کارم را از زیر صفر شروع کردم؛ معمولا افرادی که کار را از صفر شروع میکنند تمایل دارند فرزندشان راه رفته آنها را نرود و کار را ادامه دهد، اما مرحوم ظهیری به من میگفت من تمایل دارم شما تمام مراحل کار را از ابتدا شروع کنی، در سال ۱۳۶۲ که به ایران برگشتم، در مرحله اول من به عنوان کارمند شرکت مهرام در بخش ترخیص کالا در گمرک مشغول به فعالیت شدم. کارم این بود که هر روز به گمرک بروم تا با فرآیند ترخیص کالا آشنا شوم.
پدر معتقد بود باید پیچ و خم کار را بدانم در نتیجه یک سال اول را با همه سختیها در گمرک سپری کردم. پس از یک سال مسؤولیت ادارات را به من دادند و من مسؤول پیگیری امور شرکت مهرام در وزارت بهداشت و وزارت صنعت شدم و کارهایی از قبیل دریافت پروانه ساخت، واردات و... را پیگیری میکردم.
در آن دوران پدر تاکید داشت برای گرفتن سهمیههای کالا باید با مسؤولان ارتباط برقرار کرد و او این مسائل را به من میآموخت. مدتی نیز در حسابداری شرکت مشغول به کار شدم و پس از طی کردن این دوران من را به عنوان قائم مقام شرکت منصوب کرد.
من توانایی خوبی در برقراری ارتباط با دیگران نداشتم اما پدر به صورت ذاتی توان برقراری ارتباط قوی داشت، اولین باری که که با هم به وزارت صنایع رفتیم پدر به من گفت که پشت در اتاق میایستد و من را برای پیگیری امور به اتاق فرستاد؛ قبل از ورورد من به اتاق به من گفت که اگر با بیاعتنایی مسؤول مربوطه مواجه شدم همانجا بمانم و فقط به او نگاه کنم! پس از گذشت چند دقیقه مسؤول خجالت میکشد و کار تو را پیگیری میکند و همین اتفاق هم افتاد.
ظهیری چگونه «مهرام» را ساخت؟
مهرام سال ۱۳۴۹ تاسیس میشود. در ابتدا چند شریک و یک گروه و مجموعه ساختمانی و کشاورزی موفق بودند که نام همه آنها با «مه» شروع میشد. ظهیری که در بازار با چند نفر که اصالتا یزدی بودند، کار میکرده که پس از گذشت مدتی تصمیم می گیرند همگی وارد صنعت غذایی شوند.
ایده راه اندازی کارخانه «سُس» را مرحوم پیشنهاد میدهد و این افراد هم سرمایه گذاری میکنند. وی در آن زمان سرمایهای نداشت و تنها در بازار کار میکرد و گاهی هم به تدریس مشغول بوده است. ظهیری در آن زمان سرمایه چندانی نداشت اما تعهدش به سرمایه گذاران آنها را مجاب می کند تا با اطمینان کارخانه را راهاندازی کنند.
زمان زیادی طول میکشد تا سرمایهگذران راضی شوند کارخانهای را تاسیس کنند، این مسیر پرپیچ و خم نیازمند صبوری زیادی بود، چرا که سُس یک محصول جدید است و باید به مردم شناسانده شود و فرهنگسازی مصرف آن صورت گیرد. البته اعتقاد ظهیری به تبلیغات و استفاده از روشهای تبلیغی باعث میشود به مرور این محصول در سفرههای مردم ظاهر شود.
از تولید «سُس» برای اولین بار تا صادرات به کشورهای خارجی
فرزند مرحوم ظهیری خلاقیت و ایدهپردازی پدر را یکی از ویژگیهای بارز او میداند و توضیح میدهد، دهه ۵۰ کسی نمیدانست سُس چیست و حتی خرید مُربا برای یک خانم اُفت داشت. در دورانی که مرحوم ظهیری با یکسری از دوستانش به ایالات متحده رفته بودند و بهعنوان کارآموز در کارخانه محصولهای غذایی کرافت (kraft) مشغول به کار شده بودند، متوجه میشود سس، همه جا را گرفته و هیچ خانهای پیدا نمیشود که در آن این محصول غذایی نباشد. آن زمان هیچ کارخانهای هم در ایران نبود که چنین محصولی تولید کند و تصمیم گرفت با یک کار ابداعی، بهسوی موفقیت حرکت کند.
فرزند مرحوم توضیح میدهد در آن زمان چیزی جز روغن زیتون، آبلیمو و آبغوره برای سالاد استفاده نمیشد، مرحوم ظهیری پیشنهاد داد تا مربا و ترشی کارخانهای تولید و وارد بازار شود. همه متعجب بودند که اگر یک خانم خانهدار قرار باشد مربا درست نکند، پس چه کاری باید انجام دهد؟!
از آنجا که در قم تحصیل کرده بود، در سال ۵۵ از همسر یکی از صمیمیترین دوستان خود که در قم ساکن بود و دستپخت بسیار خوبی داشت، فرمول تولید ترشی خانگی را گرفت و از او دعوت کرد تا به مدت دو ماه برای نظارت بر خط تولید و کارگران به طور مداوم در کارخانه حضور داشته باشد. زمانی که ترشی مهرام وارد بازار شد، واقعا هیچ تفاوتی با یک ترشی خانگی نداشت. موفقیت مهرام تا جایی پیش رفت که بسیاری از محصولاتش را به کشورهای خارجی صادر میکردیم.
«مهرام» با همفکری رشد کرد
شاهین ظهیری در ادامه صحبتش به اختلاف نظرش با پدر در زمینه اداره امور اشاره میکند و ادامه میدهد با پدر اختلاف نظر زیادی داشتم، به دلیل اینکه من از فرنگ آمده بودم و تفاوت دیدگاه با وی داشتم، تنها چیزی که از او به ارث بردم این بود که میدانستم کجا چه حرفی را بزنم تا پاسخ منفی نگیرم. گاهی با پدر به همفکری نمیرسیدیم اما به من اجازه میداد تا نظر من اجرایی شود و در صورتی که مشکلی به وجود میآمد تلاش میکردیم مشکلات را برطرف کنیم. مهرام با همفکری بزرگ شد و کم کم از پوسته خانوادگی خارج شد.
اشتغالزایی ۷هزار نفری
از فرزند مرحوم ظهیری در خصوص واگذاری مهرام که سوال میکنم، ناراحتی در چهرهاش نمایان میشود، علاقهای به صحبت کردن در این خصوص ندارد و میگوید مهرام سال ۱۳۸۰ واگذار شد و قبل از آن چندین کارخانه تولیدی دیگر زیرمجموعه مهرام بودند و حدود ۷ هزار کارگر در این مجموعه مشغول به فعالیت بودند. پدر در بدترین شرایط روحی قرار داشت اما به ما امیدواری میداد، واگذاری مهرام بلاخره باید روزی رخ میداد به دلیل اینکه پزشکان به ما اعلام کرده بودند که شرایط جسمی برای فعالیت پدر خوب نیست و او همیشه عصبانیت خود را در دلش نگه میداشت. بارها به پدرم گفتیم در صورتی که توانایی اداره شرکت را ندارد کارخانه را انتقال دهد و او نیز همین مسیر را انتخاب کرد و پس از آن حدود سی سال به زندگی خود ادامه داد؛ پدر از انتقال شرکت رضایت داشت اما نحوه انتقال باعث ناراحتی او شده بود.
اگرچند سال قبل با در خصوص واگذاری شرکت صحبت میکردیم از بابت این موضوع رضایت نداشت، پدر زحمات زیادی برای این کارخانه کشید و قرار بود مهرام به دست کسی سپرده شود که آن را هزار بار تکثیر دهد اما این اتفاق رخ نداد و با این مدل انتقال موافق نبود، در آخرین روزهای کاری ما تصمیم به خرید کارخانه دلپذیر داشتیم تا در کنار هم فعالیت کنند و با قیمت ارزانتر محصولات همه طبقات کشور را پوشش دهیم.
کارگر و مدیر برایش تفاوتی نداشت
رفتار مرحوم ظهیری با مدیرعامل شرکت و کارگر یکسان بود و به هیچ وجه بین آنها فرق نمیگذاشت. من این موضوع را از او آموختم، با مدرک و مقام کاری نداشت و برایش انسانیت مهمتر از هر چیزی بود. به شدت فرد بی نیازی بود و تا آخرین لحظه از خوش آبرویی خودش رضایت داشت، او هیچ چیزی به ارث نبرده و برای تک تک این موفقیتها تلاش کرده بود.
به او میگفتم اگر میخواهی به کسی کمک کنی طبق ضوابط کمک کن اما او اینگونه نبود؛ محال بود در کارخانه فردی به او مراجعه کند و مشکلی را بیان کند و دست رد به سینه او بزند.کارگران و کارمندان شرکت ما امنیت شغلی داشتند و اجازه ترقی به آنها داده میشد و مورد احترم قرار میگرفتند به همین دلیل تمایل نداشتند به کارخانههای دیگر بروند.
پدر معتقد بود مشکلات اقتصادی حل شدنی است
در ادامه صحبتمان بحث مشکلات اقتصادی این روزها مطرح میشود که فرزند مرحوم ظهیری با اعتقاد پدرش در خصوص اعتقاد پدر مبنی بر حل شدن این مشکلات اشاره میکند، پدر چند سالی آخر عمر را در اتاق بازرگانی ایران در سمت مشاور عالی، مشغول به کار بود و اعتقاد داشت بحرانهای فعلی آنقدر پیچیده نیستند که نتوان کاری انجام داد. حتی آخرین بار که با پدر درباره مالیات بر ارزش افزوده صحبت میکردیم، معتقد بود که این مالیات باید برای شرکتهای تولیدی غذایی و کشاورزی حذف شود. به این علت که موجب افزایش قیمت کالا خواهد شد و فشار آن بر مردم تحمیل میشود و مالیات باید تنها در یک مرحله روی کلا از مردم گرفته شود.
از عشق و علاقه پدرش به ایران بریمان میگوید، از این که خیلی از افراد به او پیشنهاد دادند که از ایران برود اما او با این کار مخالفت کرده و معتقد بوده "اگر یک روز از خانه بیرون نیاید و با یک نفر همکلام نشود و درد دل نکند و مشکلی را از کسی حل نکند، آن روز ، روز نخواهد بود."
فرزند مرحوم ظهیری در پایان این گفتوگو از علاقه پدرش به حضور در رسانهها سخن میگوید؛ از اینکه او همه چیز زندگیاش را در رسانهها گفته است، به اینکه پدرش جزو افراد موفق صنعت در ایران بوده افتخار میکند، میگوید، من بر خلاف پدر علاقهای به رسانهها نداشتم اما به خاطر علاقه پدرم به وسایل ارتباط جمعی و زنده نگه داشتن یادش درخواست ما را برای مصاحبه قبول کرده است.