بیانات امیرمؤمنان (ع) در نهجالبلاغه در عین فصاحت و بلاغت کلام، دارای ابعاد متعدد اجتماعی، سیاسی، علمی و فرهنگی است و کارکرد آنها نه تنها مرتبط با دوران پر تلاطم حکومت ظاهری ایشان بر جامعه مسلمین بلکه تمام زمانها و مکانها را در بر میگیرد و این ناشی از قدرت احاطه ائمه (ع) بر علوم و مسائل اساسی هر جامعه و احاطه بر سنتها و قوانین جاری در عالم هستی است.
بیان نکات اخلاقی و معرفتی و نیز تبیین مسائل اجتماعی و سیاسی مثل امنیت ملی، عوامل انحطاط امتها و ملتها، تبیین عوامل اتحاد و اختلاف، راههای برونرفت از فتنههای اجتماعی، نمایش سیمای مترفین و زراندوزان، نحوه مبارزه با اشرافیت و... از موضوعات مهم بیانات امیرالمؤمنین (ع) در نهجالبلاغه است.
از محورهای مهم بیانات و نامههای سیاسی و اجتماعی آن حضرت در این کتاب شریف، لزوم دوری فرمانداران و مسئولان از زندگی تشریفاتی و پرهیز آنان از زراندوزی و اشرافیت بیحد و حصر و نیز لزوم مراقبت آنها نسبت به اندوختههای مالیشان و دعوت به سادهزیستی است. از نگاه امیر مؤمنان (ع) آنگاه که مسئولان جامعه به دنیاپرستی و یا به مظاهر آن گرایش یابند، توانایی اداره امور جامعه را نخواهند داشت. در این نگاه، هر یک از مسئولان موظفند سطح زندگی خود را تا سطح عموم مردم تنزل دهند تا توانایی درک نیازهای آنها را داشته باشند.
یکی از جریانات مشهور در دوران حکومت امیرالمؤمنین (ع) مربوط به فرماندار بصره یعنی عثمان بن حُنیف است. طی این ماجرا به آن حضرت خبر رسید عثمان دعوت یکی از ثروتمندان بصره را پذیرفته است؛ لذا طی نامهای مورد عتاب امام (ع) قرار گرفت. در بخشهایی از این نامه تاریخی آمده است:
«اى پسر حنیف، به من گزارش دادند که مردى از سرمایهداران بصره، تو را به مهمانى خویش فرا خواند و تو به سرعت به سوى آن شتافتى خوردنىهاى رنگارنگ براى تو آوردند و کاسههاى پر از غذا پى در پى جلوى تو نهادند گمان نمىکردم مهمانى مردمى را بپذیرى که نیازمندانشان با ستم محروم شده و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شدهاند، اندیشه کن در کجایى؟ و بر سر کدام سفره مىخورى؟ پس آن غذایى که حلال و حرام بودنش را نمىدانى دور انداز و آنچه را به پاکیزگى و حلال بودنش یقین دارى مصرف کن.»
وَ قَدْ بَلَغَهُ أَنَّهُ دُعِیَ إِلَى وَلِیمَةِ قَوْمٍ مِنْ أَهْلِهَا فَمَضَى إِلَیْهَا أَمَّا بَعْدُ یَا ابْنَ حُنَیْفٍ فَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ رَجُلًا مِنْ فِتْیَةِ أَهْلِ الْبَصْرَةِ دَعَاکَ إِلَى مَأْدُبَةٍ فَأَسْرَعْتَ إِلَیْهَا یُسْتَطَابُ لَکَ الْأَلْوَانُ وَ تُنْقَلُ إِلَیْک الْجِفَانُ وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّکَ تُجِیبُ إِلَى طَعَامِ قَوْمٍ عَائِلُهُمْ مَجْفُوٌّ وَ غَنِیُّهُمْ مَدْعُوٌّ فَانْظُرْ إِلَى مَا تَقْضَمُهُ مِنْ هَذَا الْمَقْضَمِ فَمَا اشْتَبَهَ عَلَیْکَ عِلْمُهُ فَالْفِظْهُ وَ مَا أَیْقَنْتَ بِطِیبِ وُجُوهِهِ فَنَلْ مِنْهُ ... / (نامه ۴۵ نهجالبلاغه)
برای درک عمق مطلب، لازم است بدانیم در کتاب الاعلام زرکلى آمده است که عثمان بن حنیف از صحابه پیغمبر صلى الله علیه وآله بود. در غزوه اُحد و پس از آن شرکت داشت و در عصر عمر به موجب تقوا و پاکدامنى خاصى که داشت مأمور اندازهگیرى سرزمین هاى خراجى عراق و سپس والى بصره شد. هنگامى که فتنه جمل رخ داد انصار عایشه به او پیشنهاد کردند که همراه آنها بر ضد امام على علیه السلام بجنگد (در حالى که او والى بصره بود) از این کار خوددارى کرد. طرفداران عایشه تمام موى سر و صورت و ابروهاى او را کندند و با همان حال نزد عایشه بردند.
امام علیهالسلام عیب بزرگ این سفره را انحصارى بودن آن براى اغنیا ذکر کرده است. اگر غذاهاى رنگارنگ منحصر به آنها نبود و گرسنگان و نیازمندان هم از آن بهره مىگرفتند، اشکال بسیار کمترى داشت؛ بنابراین پرزرق و برق بودن و استفاده از انواع غذاهاى گوناگون از یک سو و محروم بودن مستمندان از سوى دیگر ایراد مهم آن سفره بوده است که اگر والى بودن عثمان بن حنیف را بر آن بیفزاییم اشکال آن بیشتر مىشود.