به گزارش «شیعه نیوز»، عید نوروز از عیدهایی است که مردم فارسی زبان ایران و کشورهای همسایه، آن را پاس می دارند هم چنان که مردم کرد زبان کشورهای عراق، ترکیه و سوریه آن را بزرگ می شمارند، این عید از عیدهای باستانی است که قبل از اسلام رواج داشته است.
حال سوال پیش می اید که در پاسخ به این پرسش سایت اسلام کوئست آورده است:
این عید از عیدهای باستانی ایرانیان است که قبل از اسلام رواج داشته است.
روایتی از امام صادق (ع) در فضلیت نوروز در کتب روایی آمده است و مشهور فقهاء متأخر به این روایت عمل نموده و فتوا به استحباب غسل در نوروز را دادند اما برخی دیگر در این روایت مناقشه کرده اند.
بنابراین؛ به طور صددرصد نمی توان به این عید رنگ دینی داد و از اعیاد دینی به حساب آورد، اما باید توجه داشت که نهی ای هم از سوی معصومان نسبت به این عید وارد نشده است. از این رو؛ این مسأله تحت مباحات، داخل می شود خصوصا که بزرگداشت چنین ایامی مصادف است با روزهایی که عظمت خالق طبیعت را به ما گوشزد می کند و علاوه مردم به کارهایی اقدام می کنند که شارع مقدس به آن کارها تشویق نموده است؛ مثل: نظافت و خانه تکانی، صله رحم، خوشحال کردن مؤمنان، از بین بردن دشمنی ها و کینه ها، آزادی زندانیان و … . و این را نیز می دانیم که امیر المؤمنین (ع) فرموده است: هر روزی که در آن معصیت خدا نشود آن روز عید است. بله عادات غلطی همانند پریدن روی آتش و غیره وجود دارد که نه تنها دلیل شرعی بر صحت آن نداریم بلکه این کارها به خرافه نزدیک تر هستند تا به دین، و باید برای ریشه کن شدن آنان تلاش نمود.
پاسخ تفصیلی
عید نوروز از عیدهایی است که مردم فارسی زبان ایران و کشورهای همسایه، آن را پاس می دارند هم چنان که مردم کرد زبان کشورهای عراق، ترکیه و سوریه آن را بزرگ می شمارند.
این عید از عیدهای باستانی است که قبل از اسلام رواج داشته است.
ما در ضمن مراجعه به منابعی که در اختیار داریم روایتی که آن را تأیید کند یا فقیهی که متعرض آن شده باشد نیافتیم تا زمان شیخ طوسی (۴۶۰ هـ) که در مصباح المتهجد روایت زیر را از معلی بن خنیس از امام صادق (ع) در روز نوروز آورده که غسل کن، پاکترین جامه خود را بپوش عطر بزن و آن روز روزه باش بعد از این که نوافل و ظهر و عصر را خواندی چهار رکعت نماز بجا بیاور که در رکعت اول یک مرتبه حمد و ده مرتبه "انا انزلناه” و در رکعت دوم یک مرتبه حمد و ده مرتبه "قل یا أیها الکافرون” و در رکعت سوم یک مرتبه حمد و ده مرتبه "قل هو الله أحد” و در رکعت چهارم یک مرتبه حمد و ده مرتبه "قل أعوذ بربّ النّاس” و "قل أعوذ بربّ الفلق” خوانده می شود بعد از اتمام نماز سر به سجده می گذاری و خدا را شکر می کنی و از خداوند می خواهید که گناه پنجاه سالتان را ببخشد.[۱]
باز در کتاب مهذب از راوی مذکور نقل می کند که امام صادق (ع) فرمود: نوروز همان روزی است که پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) براى أمیر المؤمنین (علیه السّلام) در غدیر خم بیعت گرفت و اقرار به ولایت او کردند، و خوشا بر آن که بدان ثابت ماند، واى بر آن که آن را بشکند، و روزی است که رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) على (علیه السّلام) را به وادى جنّ فرستاد تا از آنها پیمان بگیرد، و روزی است که بر اهل نهروان پیروز شد و ذو الثدیه را کشت، و روزی است که قائم ما خاندان با کارگزاران ظهور کند و خدایش او را بر دجّال پیروز گرداند و او را بر کناسه کوفه به دار زند، هیچ نوروزى نیاید جز آن که ما در آن توقع فرج داریم، زیرا آن از روزهاى ما است که فارس ها آن را نگهداشتند و شما آن را ضایع نمودید (بعد ادامه دادند) یک پیغمبر از بنى اسرائیل از پروردگارش خواست مردمى را که هزارها نفر بودند از ترس مرگ از خانهشان بیرون شده بودند و خدا آنها را میرانید زنده نماید و خدا به او وحى کرد که آب بر آنها بریزد، و در این روز بر آنها آب ریخت و زنده شدند، ۳۰ هزار کس بودند، و آب پاشیدن در این روز سنت ثابتى شد و سببش را جز پایداران در علم ندانند، و آن اولین روز سال فارس ها است، معلى می گوید: (امام (ع))آن را به من دیکته کرد و من نوشتم.[۲]
مشهور فقهاء متأخر به این روایت عمل نموده و فتوا به استحباب غسل در نوروز را دادند صاحب جواهر می گوید: غسل نوروز بین متأخرین مشهور است به خاطر روایت معلی بن خنیس از امام صادق (ع) که از مصباح نقل شد در این مسأله مخالفی نیافتیم.[۳]
اما مرحوم خویی به جهت مرسل بودن روایت به آن عمل نکرده و گفته است: روایت معلی بن خنیس مرسله است که نمی شود به آن اعتماد نمود مگر بنا بر قول به تسامح در ادله سنن که ما قبول نداریم.[۴]
بر این اساس می شود گفت به طور صددرصد نمی توان به این عید رنگ دینی داد و از اعیاد دینی به حساب آورد.
اما جای این پرسش هست که بر فرض بپذیریم که شارع مقدس این عید را عید دینی به حساب نیاورد آیا از این عید نهی فرمود و حرامش نمود به نحوی که بزرگداشتش جایز نباشد؟
در پاسخ می گوییم: روایتی را ابن شهر آشوب در مناقبش آورده که می گوید: نقل شده که منصور دوانیقی کسی را خدمت امام موسی بن جعفر (ع) فرستاده تا از او بخواهد که وقتی مردم در روز نوروز برای تبریک و تقدیم هدایا می آیند در کنار او بنشیند حضرت فرمود: روایات جدم رسول الله را گشتم و برای این روز خبری نیافتم و این سنت فارس ها است که اسلام آن را از بین برده پناه بر خدا که ما بخواهیم چیزی را که اسلام محو نموده زنده بداریم.
منصور گفت: ما این را از باب سیاست برای لشکریانمان انجام می دهیم تو را به خداوند قسم می دهم که بنشینی و آن حضرت نشست، که وزراء، امراء، فرماندهان و لشکریان با هدایا وارد می شدند و به او تبریک می گفتند… .[۵]
واضح است که سند این روایت ضعیف است چون ابن شهر آشوب سند روایت را ذکر نکرده است، بلکه با تعبیر "و حکی” آن را نقل نمود و این دلیل بر ضعف و عدم امکان استناد به آن است.
شایان ذکر است که مسأله جشن و بزرگداشت عید نوروز یک مسأله فراگیر و رایجی بوده که اگر مخالف با اسلام و دین و آئینش بوده حتما ائمه (ع) صراحتا و با تأکید از آن نهی می کردند که بدون تردید به ما می رسید و روشن است که نزد ائمه از نوروز صحبت می شده است ولی ایشان از آن نهی ننموده و باطل نشمرده اند.[۶] و بدیهی است که برای خشکاندن ریشه یک چنین عادتی ریشه دار و محکم نمی شود به یک روایت آنهم مرسل اعتماد نمود. بنابر این باید این مسأله تحت مباحات داخل شود خصوصا که بزرگداشت چنین ایامی مصادف است با روزهایی که زیبایی سحر انگیز طبیعت، قدرت خداوند و تجدید حیات و معاد را در خاطره ها زنده می کند به علاوه در این روز مردم اقدام به کارهایی می کنند که شارع مقدس به آن تشویق نموده است؛ مثل: نظافت و خانه تکانی، صله رحم، خوشحال کردن مؤمنان، از بین بردن دشمنی ها و کینه ها، آزادی زندانیان و … بله عادات غلطی همانند پریدن روی آتش و غیره هست که نه تنها دلیل شرعی بر صحت آن نداریم بلکه آنها به خرافه نزدیک تر هستند تا به دین، و باید برای ریشه کن شدن آنها تلاش نماییم.
در این رابطه از باب حسن ختام اشاره می کنیم به سخن امیر المؤمنین (ع) که فرمود: هر روزی که در آن معصیت خدا نشود آن روز عید است[۷].
[۱] وسائل الشیعه، ج ۸، ص ۱۷۳٫
[۲] همان.
[۳] جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، ج ۵، ص ۴۲؛ العروه الوثقی (المحشی)، ج ۲،ص ۱۵۲
[۴] موسوعه امام خویی، ج ۱۰، ص ۵۰٫
[۵] المناقب، ج ۴، ص ۳۱۹٫
[۶] نک: کافی، ج ۵، ص ۱۴۲؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۳۰۰٫
[۷] نهج البلاغه، ص ۵۵۱، عدد ۴۲۸٫