به گزارش «شیعه نیوز»، حسن دلیل از مسلمانان اندونزی است که در خانواده ای با پدر و مادری از نسل پیامبر به دنیا آمد و تحت تاثیر تربیت پدرش از همان آغاز انقلاب دوستدار امام خمینی بود. وی پس از آن با وجود ادامه تحصیل در عربستان به مذهب تشیع گرایش پیدا کرد و اکنون مسئول اجرایی سازمان اهل بیت(ع) اندونزی است. خبرگزاری حوزه در گفتگو با این شیعه اندونزیایی داستان زندگی و چگونگی تربیت خانوادگی و شیعه شدن وی را جویا شد.
لطفا از دوران کودکی و وضعیت و محیط خانوادگی خود برای ما توضیح دهید.
بنده سید حسن بن احمد العیدروس معروف به سید حسن دلیل رئیس اجرایی سازمان اهل بیت اندونزی از سال 2010 تا کنون هستم .
من متولد جاکارتا هستم و پدر و مادرم هردو از خاندان سادات هستند و همه ما منسوب به سید علی الاریزی هستیم که کوچک ترین فرزندان امام صادق(ع) است.
جد من سید احمد بن عیسی المهاجر است که در آن زمان از بصره مهاجرت کرد و به حج رفت و به زیارت حرم پیامبر مشرف شد و پس از ان به هجرت خود ادامه داد تا به جنوب یمن در حضرموت رسید و در حسیسة اقامت کرد و سید احمد المهاجر بن محمد النجیب بن علی الاریزی ابن جعفر الصادق(ع) در روستای حسیسة در حضرموت از دنیا رفت و فرزندان زیادی داشت که در سال های دور به اندونزی هجرت کردند و در آنجا زاد و ولد کردند.
من دوره ابتدایی را در یک مدرسه اسلامی در جاکارتا گذراندم. مدیر آن مدرسه یک استاد سنی شافعی و صوفی بود که برای اهل بیت(ع) احترام قائل بود. شافعی ها اشعاری در مدح اهل بیت دارند که می گوید:
یا اهل بیت رسول الله حبکم
فرض من الله فی القرآن انزله
کفاکم من عظیم القدر انکم
من لم یصل علیکم لا صلاة له[1]
همچنین اکثر مساجد اندونزی دوستدار اهل بیت هستند و صدای مدح اهل بیت(ع) از آنها به گوش می رسد که: «الحسن ثم الحسین؛ للنبی قرة عین؛ نورهم کالکوکبین؛ جدهم صلوا علیه».
پس من به این مدرسه رفتم که مدرسه دولتی بود و پس از آن به مدرسه محلی رفتم و پس از دوره ابتدایی در سال 1977 به یک درسه اسلامی رفتم که توسط سادات علوی و جمعیت خیر ساخته شده بود. مؤسسان این مدرسه نیز سادات سنی بودند که به اهل بیت احترام می گذاشتند و من در آنجا ش سال درس خواندم یعنی دوره متوسطه و دبیرستان.
در سال 1979 انقلاب مبارک اسلامی اتفاق افتاد و خبرش به گوش ما هم رسید و تمام جهان باخبر و شگفت زده شدند. انقلابی که رهبر آن امام خمینی (ره) بود. من در دوره دبیرستان بودم که انقلاب شد در آن زمان در خانه ما یک تلویزیون کوچک سیاه و سفید بود. در آن زمان پدرم هنگام پخش اخبار جهانی در ساعت 9 شب فرزندان خود را جمع کرد و به ما گفت اگر می خواهید ولیّ خدا را بشناسید این مرد ولیّ خدا است. گفتیم چه کسی است؟ گفت: امام خمینی.
پدرم در آن زمان سنی شافعی بود اما فضائل اهل بیت(ع) می خواند و می گفت: «علی مع الحق و الحق مع علی» زیرا امام علی از نظر او ولایت باطنی داشت، اما خلفای دیگر از نظر او چنین ولایتی نداشتند.
انقلاب اسلامی بسیاری از مسلمانان جهان را شگفت زده کرد حتی کسانی که الان تکفیری هستند بسیاری از آنها در گذشته به امام خمینی احترام میگذاشتند. یک سازمان وابسته به وهابیت در اندونزی داریم که در ابتدای انقلاب اسلامی مشکلی با انقلاب اسلامی ایران نداشت، اما پس از دخالت دست های آلوده سعودی بود که فتنه ایجاد شد و آنها دو دسته شدند؛ برخی از آنها همچنان به امام خمینی احترام گذاشتند و گروه دیگر تحت تاثیر کتابها و افکار وهابی تکفیری قرار گرفتند و تغییر کردند.
هنگامی که من از مدرسه جمعیت خیر در سال 1983 فارغ التحصیل شدم، از همان زمان به برخی دوستان گفتم من میخواهم در ایران و حوزه علمیه قم ادامه تحصیل بدهم، اما امکان آن فراهم نشد. در آن زمان یکی از دوستانم به نام استاد فطنی در سال 1984 برای تحصیل به ایران رفت و من منتظر بودم نوبت من نیز برسد و به حوزه بروم، اما تقدیر الهی این بود که بورسیه تحصیل در عربستان برای من آمد که در دوره آموزش زبان عربی برای غیر عرب زبانان شرکت کنم. من در جاکارتا هم زبان عربی را یاد گرفته بودم، اما برای ارتقاء سطح زبان عربی خود به عربستان رفتم و در دانشگاهی در ریاض به نام دانشگاه ملک سعود مشغول تحصیل شدم که مرکز فتنه و شیطان است و در طول دو سال در دوره زبان عربی شرکت کردم. دانشگاه ملک سعود یک دانشگاه عمومی بود و مانند دانشگاه مدینه ویژه تدریس افکار وهابی نبود و رشته های طب و مهندسی و علوم تربیتی داشت. خلاصه اینکه دو سال زبان عربی خواندم و پس از آن وارد دانشگاه شدم و در آن زمان میان ایران و عراق جنگ بود. پدر ما در منزل ما را به گونه ای تربیت کرده بود که همواره به امام خمینی احترام بگذاریم، اما هر روز به چشم خودم میدیدم که آنها(وهابی ها) به امام خمینی دشنام می دادند و من به اندازه توانایی خودم از ایشان دفاع می کردم و می گفتم امام مردی بزرگ و مسلمان و مؤمن و از سادات و فرزندان پیامبر(ص) است.
آنها کتابی چاپ کردند به نام "جاء دور المجوس" و بر روی جلد کتاب تصویر زشت و توهین آمیزی از امام خمینی منتشر کردند و من نتوانستم آن را تحمل کنم و در سال 1988 به اندونزی برگشتم و تحصیلات خود را نیمه کاره رها کردم.
این را هم فراموش کردم بگویم که در زمانی که در ریاض تحصیل میکردم، برخی طلاب بحرینی بودند که اکثر آنها شیعه بودند و من از برخی از آنها علم یاد میگرفتم و پس از آنکه به اندونزی رفتم در سال 1989 ازدواج کردم و خدا به من چهار فرزند به نام های احمد و زهرا و آمنه و خدیجه داد. احمد در حوزه امام خمینی دمشق درس خواند و اکنون از مبلغان جاکارتا است و عضو بزرگ ترین سازمان اسلامی سنی به نام نهضة العلما است و آخرین دخترم نیز طلبه حوزه حضرت نرجس است که رئیس آن خانم دکتر منوره است و گفت: این حوزه را یکی از شاگردان مقام معظم رهبری تاسیس کرده است.
بیست سال پیش من یکی از مؤسسان جمعیت مدینة العلم بودم که اولین دانشگاه اسلامی وابسته به اهل بیت(ع) در اندونزی است.
در دوره ای که در ریاض تحصیل می کردید آیا جذب وهابیت شدید؟
این محال است زیرا من افکار اهل بیت را در آنجا ترویج می کردم.
جرقه گرایش به تشیع از چه زمانی در ذهن شما ایجاد شد؟
همان طور که گفتم ما از ابتدا در خانه ای شافعی اشعری با طریقت علوی و صوفی رشد کردیم که در آن فضای طریقت تصوف و علوی رایج بود و از این رو هیچ گاه وهابیت نمی توانست روی ما تاثیر بگذارد و مورد پسند ما نبود، اما در عربستان طلاب اندونزیایی زیادی از سوی جمعیت محمدیة یا نهضة العلما و جمعیت های دیگر حضور داشتند. و من فقط با بدن خود در ریاض بودم و فکر من با آنها نبود، زیرا تربیت خانوادگی ما با وهابیت سازگار نبود و حتی یک لحظه هم وهابی نبودم و از این رو من در ریاض تحت نظر بودم و از سویی دانشگاه ما هم یک دانشگاه دینی نبود که کاری با دین و اعتقاد داشته باشد.
در آنجا از سویی با طلاب بحرینی شیعه ارتباط داشتم و از سوی دیگر از امام خمینی و انقلاب اسلامی دفاع می کردم و به همین خاطر تحت نظر قرار گرفتم و می گفتند او یک شیعه اهل اندونزی است و توجه داشته باشید که 99 درصد طلاب اندونزی اهل سنت هستند؛ دانشجویان وابسته به جمعیت محمدیه حنبلی و بقیه شافعی هستند و من حتی لحظه ای تحت تاثیر افکار وهابیت نبودم.
چگونه شما شیعه شدید؟
شیعه شدن ما از برکات قیام امام خمینی(ره) است و اگر قیام امام خمینی نبود ما شیعه نبودیم اما الحمدلله پس از قیام امام خمینی بود که پدر ما هنگامی که ایشان را در تلویزیون مشاهده می کرد میگفت این مرد ولیّ خدا است و از همان موقع رفت و آمد من به سفارت ایران در جاکارتا آغاز شد و در آن زمان سفیر ایران در اندونزی سید عبدالعظیم هاشمی نیک بود و البته سفارت کارمند محلی اهل اندونزی نیز داشت که او یک مجله چاپ میکرد به نام یوم القدس و من آن مجله را می خواندم و در آن سیره امام خمینی و شهید مطهری و شهید بهشتی و شهید رجایی و شهید باهنر را می خواندم تا اینکه توانستم این شخصیت های بزرگ را بشناسم و به یاد دارم روزی که امام خمینی در سال 1989 رحلت کرد، ما در ماشین بودیم و از زیارتگاهی در جاکارتا برمی گشتیم که رادیو را روشن کردیم و گوینده خبر وفات امام را پخش کرد و همه ما در ماشین مانند بچه ها گریه میکردیم و پس از آن مجلس عزاداری و دعا و فاتحه برگزار کردیم که در اندنزی به آن مجلس تهلیل میگویند و در سالگرد وفات امام خمینی در سال 1990 یکی از علمای اهل سنت اندونزی به نام بحرالدین لوپا سخنرانی کرد و گفت: کسی اگر بخواهد به شوروی ضربه بزند از آمریکا کمک میگیرد و اگر کسی بخواهد به آمریکا ضربه بزند از شوروی کمک میگیرد، اما امام خمینی به تنهایی در برابر جهان ایستاد و از کسی کمک نگرفت.
پس از رحلت امام خمینی آیا پیگیر اوضاع ایران و رهبر جانشین امام خمینی هم بودید؟
پس از وفات امام خمینی(ره) ما درباره اوضاع ایران سؤال میکردیم و نگران اوضاع ایران بودیم، زیرا می دانستیم که ایران دشمنان زیادی مانند ایران و اسرائیل و برخی کشورهای عربی دارد و از خدای متعال می خواستیم که ولی فقیه جدید ایران امام سید علی خامنه ای را یاری کند و دائما نگران بودیم، اما می شنیدیم که امام خامنه ای می گفت نگرانی به خود راه ندهید که خدای متعال این انقلاب را حفظ میکند و پس از حدود ده سال دیدیم که این شاگرد و فرزند امام خمینی دل های ما را مطمئن ساخت و ما به آرامش رسیدیم.
حسن دلیل
شما مدتی در جمع وهابیون حضور داشتید و با افکار و عملکرد آنها آشنا هستید. به نظر شما علت این همه خباثت و سنگدلی در پیروان این فرقه چیست که شاهد ارتکاب اعمال وحشیانه ای از آنها هستیم و به تازگی نیز دیدیم که در عربستان یکی از پیروان همین فرقه با شیشه سر از تن یک کودک شیعه جدا کرد.
من در سال 1985 وارد ریاض شدم و در آنجا با برادران اهل اندونزی ارتباط برقرار کردم و تعداد آنها هم زیاد بود، اما از آنجا که من نمیتوانم مذهب و فکر خود را پنهان کنم فقط یک هفته طول کشید که سعودی ها دیگر با من مصافحه نکردند و می گفتند او شیعه و نجس است و این اتفاق همان هفته اول رخ داد و همه می دانستند من شیعه و دوستدار امام خمینی هستم اما در ادامه و در جریان آموزش زبان عربی در سال 1987 در تعطیلات تابستانی به مصر و قاهره سفر کردم و در آنجا یکی از علمای سنی الازهر در سخنرانی تلویزیونی در تفسیر سوره اسراء و آیه «ان عدتم عدنا» گفت: یهودی ها اکنون به فساد برگشته و فاسد شده اند، اما چرا خدای متعال آنها را از بین نمی برد؟ زیرا ما عرب ها ضعیف و بی خیال هستیم.
در آنجا همچنین نوار سخنرانی یک عالم سنی به نام شیخ عبدالحمید کشک را گوش کردم که درباره امام خمینی خطاب به صدام می گفت: ای صدام چرا امروز و در ایام امام خمینی علیه ایران اعلام جنگ کردی؟ چرا در ایام شاه علیه ایران اعلام جنگ نکردی؟
من در اندونزی فقط گوش میدادم و می شنیدم که وهابی ها و علمای آنها تندرو و افراطی هستند، اما در سال 1985 که به ریاض رفتم این را به چشم خود دیدم و مشاهده کردم تمام وجود آنها حسادت است. حسادت آنها عادی نیست. حسادت عادی این است که یک انسان زیبا به یک انسان زیباتر احساس حسادت می کند و آرزو می کند صورت او زشت یا اینکه یک تاجر نمی تواند یک تاجر موفق را در کنار خود تحمل کند و برای او آرزوی شکست می کند.، اما حسادت بنی امیه فقط حسادت پیشرفته است زیرا آنها برای پیامبر و خاندان او آرزوی مرگ میکنند و تحمل دیدن آنها را ندارند. زیرا آنها نمی توانند رونق و اعتبار اهل بیت(ع) را ببینند. و من این حسادت را در تکفیری ها دیدم که همان حسادت اموی ها است.
امروز در اندونزی چه تعداد شیعه حضور دارند و از چه کسی تقلید میکنند؟
شیعیان رسمی اندونزی که مذهب جعفری دارند تقریبا 200 هزار نفر هستند، اما کسانی در اندونزی قائل به برتری علی(ع) هستند و او را دوست دارند میلیون ها نفرند.
اکثریت شیعیان مقلدان امام خمینی و آیت الله خامنه ای حفظه الله هستند و البته از مراجع دیگر مانند سید سیستانی نیز تقلید می کنند مانند سید فضل الله. در سال اخیر برخی هم از سید سیستانی حفظه الله تقلید می کنند.
برخی می گویند شیعیان اندونزی دو میلیون نفرند. درست است؟
بله برخی این را می گویند اما نظر من همان است که افرادی که مذهب جعفری دارند همان 200 هزار نفرند اما کسانی که دوستدار اهل بیت هستند و در مراسم عاشورا شرکت می کنند و قائل به ولایت باطنی امام علی(ع) هستند اما مذهب جعفری ندارند تعدادشان بیشتر است.
دولت و حکومت اندونزی مشکلی برای شیعیان و شعائر آنها ایجاد نمی کند؟
رئیس جمهور سابق ما(کیایی عبدالرحمن واحد) که مرحوم شد مردی بود که با شیعیان بود و به امام خمینی احترام می گذاشت. او در الازهر درس خواند و سپس در بغداد درس خواند و این سخن را می گفت که نهضة العلماء همان شیعه است اما بدون امامت. آنها شافعی مذهب بودند و می گفت ما شیعیان بدون امامت هستیم و به همه از جمله پیروان مذهب جعفری احترام می گذاشت.
شیعیان اندونزی همچنان مراسم عزاداری عاشورا دارند و جمعیتی ده ها هزار نفری در آن حاضر می شوند اما پس از جنگ سوریه تکفیری ها علیه عاشورا و شیعیان تظاهرات می کنند اما دولت همچنان به همه مذاهب احترام می گذارد زیرا نظام اندونزی سکولار است.
البته در برخی مناطق مانند سمپامادورا که 500 نفر جمعیت شیعه دارد از روستا و خانه های خود اخراج و آواره شده اند.
لطفا درباره فعالیت سازمان اهل بیت(ع) در اندونزی هم توضیح مختصری دهید.
سازمان اهل بیت اندونزی در سال 2010 تاسیس شد و به طور رسمی در سال 2011 فعالیت خود را آغاز کرد و دولت هم آن را به رسمیت می شناسد و از مجلس شورا تشکیل می شود که 9 نفرند و همه به جز بنده فارغ التحصیل حوزه علمیه قم هستند و البته من هم 2 ماه در دوره ای در قم شرکت کرده بودم و من هم جزء آنها هستم. علاوه بر این دفتر اجرایی دارد که خودش 5 دپارتمان دارد که عبارتند از: بخش سازمانی، بخش پذیرش، تحقیقات، اقتصاد و امور اجتماعی و فرهنگی.
اندونزی 34 استان دارد و ما در 24 استان دفتر داریم و اگر درخواستی از یکی از شهرها داشته باشیم که می خواهند به شیعیان ملحق شوند ما به سراغ آنها می رویم و کمک می کنیم.
ما در سازمان اهل بیت با سختی هایی هم روبرو هستیم و کار ما ساده و آسان نیست و همان طور که سید حسن نصرالله گفت: پیروزی نیازمند آرامش و هماهنگی و شناخت اولویت ها است. مثلا در اندونزی تکفیری ها کم هستند اما صدای آنها بلند است ودائما می گویند شیعیان کافر و خطرناک هستند و می گویند همه باید مراقب شیعیان باشند تا اینکه برخی مردم متاثر شده اند.
من زمانی خطیب جمعه در مساجد اهل سنت بودم و اکنون در مساجد اصلی جاکارتا و حومه آن کمیته مساجد به دست تکفیری ها افتاده و به شیعیان دشنام می دهند و به شیعیان اجازه سخنرانی و امامت جمعه نمی دهند و اسم مرا هم از لیست ائمه جمعه حذف کرده اند و این از دشواری های کار است.
تمام ما در سازمان اهل بیت اندونزی کمیته ای و بخشی داریم که همواره به صله رحم با اهل سنت می پردازیم تا ما را یاری کنند و نگذاریم آنها از افکار وهابی ها متاثر شوند و از این رو دائما با برادران سنی نهضة العلما و سایر اهل سنت ارتباط داریم و به همین خاطر است که آنها با ما هستند.
اندونزی چند طلبه فارغ التحصیل از قم دارد؟
آنها موسسه ای به نام اکمال به ریاست شیخ اکمل دارند و تقریبا فارغ التحصیلان قم در اندونزی حدود 500 نفر هستند.
چه تعداد از طلاب اهل سنت اندونزی در الازهر و سوریه و کشورهای دیگر درس خوانده اند؟
تعداد آنها بسیار زیاد است و فقط حدود 20 هزار نفر از طلاب اندونزی در الازهر درس خوانده اند و عربستان نیز همین طور. عربستان از جمعیت های اسلامی رسمی در اندونزی می خواهد که طلاب خود را به عربستان بفرستند و آنجا درس بخوانند اما موفق نشد زیرا جمعیت های اسلامی مانند محمدیه و نهضة العلما تمایلی برای اعزام طلاب خود به عربستان نشان ندادند و از این رو عربستان این بار به صورت مستقیم به سراغ طلاب رفت یا اینکه به سراغ خانواده های فقیر رفت و از آنها خواست فرزندان خود را به عربستان بفرستند و با این روش توانستند موفق شوند.
وهابیت از چه شیوه هایی برای جذب مخاطبین خود استفاده می کند ؟
ما پیروان مذهب اهل بیت(ع) می دانیم که پیامبر فرمود من دو چیز گرانبها یعنی ثقلین را در میان شما به یادگار می گذارم و در صفحه اول وصیت امام خمینی هم این روایت ذکر شده است. وهابیت این روایت را قبول ندارد و در مقابل آن دائما بر قرآن تاکید می ورزد و می گوید قرآن را حفظ کنید و اکنون هزاران مدرسه حفظ قرآن توسط تکفیری ها در اندونزی تاسیس شده که همه بر قرآن تکیه می کنند به عنوان راه اصلی تبلیغی خود. و 24 رشته مرتبط با قرآن هم مانند تجوید و قرائت و زبان عربی و غیره درست کرده اند اما پس از جذب جوانان، افکار افراطی وهابیت را به آنها آموزش میدهند.
وهابی ها علاوه بر این نمادهایی مانند ریش بلند و 5 وعده نماز اول وقت دارند و مردم اندونزی هم که معمولا ساده هستند فریب این ظواهر آنها را می خورند و بسیاری از جوانان اندونزی از این طرق جذب آنها شده و برای تحصیلات قرآنی به عربستان می روند و پس از آنکه فارغ التحصیل می شوند به اندونزی بازگشته و مدارس قرآنی تاسیس می کنند که تعداد این مدارس هم زیاد است و در این مدارس افکار و اندیشه های ابن تیمیه و بن باز و ابن عثیمین ترویج می شود و محور تمام این فعالیت ها قرآن کریم است و متاسفانه ما نیز در این زمینه کوتاهی می کنیم. ما پیروان اهل بیت هستیم و باید از آنها برتر و موفق تر باشیم. ما نیز باید مدارسی برای خود داشته باشیم که محوریت قرآن داشته باشد و در خلال قرآن سیره اهل بیت را برای مرم بازگو کنیم و اگر از زمان امام خمینی این برنامه را آغاز کرده بودیم اکنون وضعیت ما بهتر بود.
اندونزی 270 میلیون نفر جمعیت دارد و اکثر آنها مسلمان هستند که اکثر آنها شافعی دوستدار اهل بیت علیهم السلام هستند و در مدح اهل بیت شعر می خوانند، اما فتنه وهابیت همه چیز را خراب می کند. وهابیت مذهبی اهل خشونت و افراط است که به طور طبیعی نمی تواند کسی را به خود جذب کند اما آنها از طریق قرآن مردم را جذب می کنند.
مثلا یک سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی طبق توافق رسمی میان عربستان و اندونزی، وهابی ها مرکز زبان عربی و علوم اسلامی در اندونزی تاسیس کردند و این اتفاق در سال 1980 رخ داد یعنی یک سال پس از آمدن امام خمینی. از آن زمان بسیاری از جوانان اهل سنت به بهانه زبان عربی قرآن جذب این مراکز شدند و شاخه های زیادی نیز در اندونزی تاسیس شد. آنها شبکه ای ماهواره ای به نام اخیار دارند که یکی از سخنرانان آن به نام دکتر هدایة فارغ التحصیل مدینه است و برنامه های او 24 ساعته در این شبکه با محوریت قرآن پخش می شود و اسمی از اهل بیت به میان نمی آورد و دائمه درباره خطر شیعه هشدار می دهد.
برنامه قرآنی شما برای مقابله با این جریان چیست؟
اکنون آستان مقدس حسینی دارالقرآن خود را در اندونزی تاسیس کرده که حدود 7 سال است تاسیس شده و جوانان شیعه و اهل سنت در آن تحصیل می کنند و قرآن را حفظ میکنند و اکنون بحمدالله فارغ التحصیلان این دوره ها در حال انتشار در اندونزی هستند و خود آنها هم دوره هایی برگزار می کنند.
[1]. ای خاندان رسول خدا! دوست داشتن شما واجبی الهی است که در قرآن بر آن تاکید شده و در شان والای شما همین بس که هرکه بر شما صلوات نفرستد نمازش پذیرفته نیست.