به گزارش «شیعه نیوز»، مدت زيادي از جنگ 33 روزه لبنان نگذشته بود که ظهور جرياني سلفي تحت عنوان "فتح الاسلام" در اين کشور از فراهم شدن مقدمات آغاز چالشي ديگر در لبنان حکايت داشت.
شايد زماني که گروه "فتح الانتفاضه" از جنبش فتح به رياست ياسرعرفات، رهبر سابق اين جنبش با حمايت هاي سوريه جدا مي شد، تصور انشعاب درون گروهي ديگري از جنبش فتح الانتفاضه حداقل در کوتاه مدت دور از ذهن مي نمود اما به مرور زمان، عناصر اين گروه که در اردوگاه نهرالبارد ( در 20 کيلومتري سوريه) مستقر شده بودند با تشکيل و سازماندهي گروهي موسوم به "فتح الاسلام" به رهبري شاکرالعبسي، مهره اي چالش انگيز را به صحنه شطرنج تحولات سياسي لبنان وارد کردند.
با اعلام موجوديت جريان فتح الاسلام و انجام چند عمليات تروريستي، ارتش لبنان از چند ماه گذشته اردوگاه پناهندگان فلسطيني "نهر البارد" در شمال لبنان را محاصره کرده و محدوديت هايي را در زمينه ورود و خروج افراد از اين اردوگاه اعمال مي کند؛ هرچند که واشنگتن سرکوب و مقابله با اين جريان را مستقيما از دولت لبنان مطالبه کرده و در اين جهت از هيچ کمکي حتي تا سر حد اعزام چندين هواپيما کمک هاي نظامي براي دولت سينيوره دريغ نکرده است اما به دلايل مختلف، ارتش لبنان هنوز حرکت موثري را عليه فتح الاسلام ترتيب نداده است.
***
حقيقت آن است که با تقويت بيش از پيش شيعيان در لبنان، جريان هاي سلفي تلاش هاي بسياري براي تقويت خود انجام داده اند که در اين ميان آنچه به رشد سلفي گري در لبنان فرصت داده، رويکرد عربستان سعودي نسبت به اين پديده با هدف مقابله با رشد روز افزون اقتدار شيعيان در اين کشور بوده است.
مي توان از جهاتي "فتح الاسلام" را به "القاعده" تشبيه نمود و بدون شک وجه شبه هر دوي اين گروه ها را پس از اعتقادات سلفي شان بايد در "اشتباه استراتژيک" رياض در حمايت معنوي از چنين گروه هايي با هدف تامين "منافع مقطعي" و مقابله با "جريان هاي ريشه دار در خاورميانه" هم چون حزب الله جستجو کرد.
عليرغم هزينه هاي سياسي و امنيتي که گروه تروريستي القاعده بر عربستان سعودي در خاک اين کشور و خارج از آن تحميل نمود، اما به نظر مي رسد که محافل موثر رياض بر اساس اشتباهي استراتژيک، سعي در تقويت و حمايت از سرطاني با ويژگي هاي القاعده ولي اين بار در لبنان دارند.
اگرچه ريشه هاي آغاز اين جريان را بايد در تمايلات عربستان براي گسترش سلفي گري در منطقه جستجو کرد اما ادامه چنين روندي به واقع ارتباطي با رياض نمي يابد و همان گونه که امروز به ضوح قابل مشاهده است، عربستان نيز به جرگه مخالفان جدي فتح الاسلام پيوسته است.
توجهي گذرا به آمار کشته شدگان فتح الاسلام در جريان درگيري هاي اخير با نيروهاي دولتي لبنان، هشداري جدي را براي تمام کشورهاي خاورميانه نسبت به ايجاد "القاعده اي جديد" در منطقه گوشزد مي کند؛ بر مبناي اين آمار بيش از 90 درصد کشته شدگان فتح الاسلام اصليت لبناني و نه فلسطيني دارند و اين موضوع نشانه اي خطرناک نسبت به گسترش جرياني سلفي و البته "فرا اردوگاهي" در خاورميانه است.
محوريت يافتن فتح الاسلام طي ماه هاي اخير در عرصه تحولات سياسي لبنان باعث شده که گروه هاي لبناني نيز در پي تحقق خواسته هاي خود در سايه احتمالات پيش روي چنين گروهي برآيند؛ در اين ميان گروه هايي از هواداران وليد جنبلاط و سمير جعجع تحولات مرتبط با فتح الاسلام را با هدف تراشيدن بهانه هايي که شايد به خلع سلاح حزب الله منجر شود، دنبال مي کنند و شکي نيست که آمريکا، گروه اکثريت حاکم بر لبنان و حتي برخي متحدان آن ها نيز در پي تبديل تهديد ايجاد شده به فرصت با تلاش جهت سوء استفاده از موقعيت ايجاد شده کنوني براي خلع سلاح حزب الله هستند.
آنچه مسلم است اينکه آمريکا لبنان را به مکاني براي جنگ يا به بياني بازي هاي خودش تبديل کرده است؛ اين بازي يکبار با حضور اسرائيل و حزب الله انجام شد که البته به شکست انجاميد و امروز نيز ارتش لبنان و فتح الاسلام و سلفي هاي منطقه غرب خاورميانه بازيگران اصلي آن به حساب مي آيند. اما بدون ترديد اوج گيري بحران در لبنان به واسطه عواقب بعدي چنين بحران هايي براي دولت غيرقانوني سينيوره، قطعا به سود واشنگتن نخواهد بود.
توجه به اين نکته نيز ضروري به نظر مي رسد که در صورت نظامي شدن اوضاع لبنان، فرانسه و عربستان به واسطه عدم بهره گيري از عوامل نظامي يا شبه نظامي در اين کشور، پاريس و رياض عملا هيچ گونه نقشي در تحولات آتي آن نخواهند داشت و در آن صورت آمريکا، اسراييل، ايران و سوريه بازيگران اصلي اين ميدان خواهند بود.
اما با توجه به حساسيت شرايط کنوني لبنان و منطقه و تکثر بازيگران اين صحنه، جمهوري اسلامي ايران به چه صورت مي تواند به ايفاي نقش در اين عرصه بپردازد؟
در چنين شرايطي با توجه به قرار گرفن حزب الله لبنان در اين معادله پيچيده به صورت منفعل که با گسترش و فرسايشي شدن بحران، انفعال مذکور را دو چندان مي سازد، اولويت ايران در اين اوضاع بايد ورود يا ميانجي گري با هدف يا روشي باشد که در وهله نخست، به رفع مشکل حزب الله بينجامد.
اما در اين ميان تهران با دو مشکل اساسي براي ورود به اين ميدان مواجه است که "سلفي بودن جريان فتح الاسلام" از سويي و "غيرقانوني دانستن دولت سينيوره" از ديگر سو مهم ترين اين مشکلات هستند.