به گزارش «شیعه نیوز»، با وجود تحریمهای آمریکا بر روی صادرات نفت ایران، که نارضایتی عمیقی را ایجاد کرده، فشارهای داخلی و بینالمللی در این کشور، در حال افزایش است.
خبرگزاری الجزیره مدعی شد؛ از دیماه سال گذشته، موج اعتراضها و تظاهرات در کشور ایران در حالی ایجاد شد که دولت ایران تلاش کرده تا بحران اقتصادی و سیاسی ناشی از خروج ترامپ از برجام را مهار کند.
ایران کارزار دیپلماتیک وسیعی را برای بدست آوردن حمایت کشورهای اتحادیه اروپا، چین و روسیه به راه انداخته تا بتواند با این بحران، روبرو شود و حتی به آمریکا فشار بیاورد تا دوباره به این پیمان بازگردد. با این حال این تلاش نتوانسته که جلوی کاهش شدید ارزش پول این کشور و افزایش صعودی نرخ تورم و قیمت کالاهای اساسی را بگیرد.
این خبرگزاری در ادامه ادعا کرد: بسیاری در غرب این استدلال را دارند که مردم ایران در مواجهه با خصومتهای آمریکا، گرد سیستم جمع میشوند و این باعث تقویت نیروها در این کشور میشود. با این حال، ظاهرا با خارج شدن آمریکا از برجام، مردم این کشور، به جای اتحاد، سیاستمداران خود را سرزنش میکنند.
واقعیت بر روی زمین در ایران چیز دیگری است و این موضوع، یک بار دیگر خطای محاسباتی و پیچیدگی ارزیابی دقیق از شرایط این کشور را در تحلیلهای غربیها نشان داد. مسئلهای که بسیاری از تحلیلگران نسبت به آن بیتوجه هستند، این است که اصلاحطلبان، علیرغم حفظ ظاهری آلترناتیو دموکراتیک، در دو دهه اخیر نتوانستهاند تغییرات قابل توجهی را در زمینه تحرکات واقعی ایجاد کنند.
ماموریت آنها اطمینان از این مسئله بود که جمهوری اسلامی، با تغییرات جزئی، یا به تعبیری «اصلاحات» مواجه شود؛ با این حال اما موج جدید اعتراضها حاکی از آن است که اصلاحطلبان به پایان عمر محدود و شکننده خود رسیدهاند.
جنبش اصلاحطلبان به سرعت در حال از دست دادن مشروعیت خود است، چراکه شهروندان حالا این جنبش را خیلی متفاوت از سیاستهای اصولگراها نمیبینند. این تغییر نگرش را میتوان در شعارهای اعتراضی برخی معترضان نیز شنید که فریاد میزدند: «اصولگرا! اصلاحطلب! بازی دیگر تمام است!»
همچنین هیچ نشانهای هم از این مسئله وجود ندارد که اصلاحطلبان بتوانند اعتماد عمومی مردم را بازگردانند؛ چراکه آنها تصمیم گرفتهاند که طرف معترضان را نگیرند. چهرههای اصلاحطلب در مورد اعتراضهای سال گذشته، نظرات ناامیدکنندهای ابراز کردند. از جمله معصومه ابتکار، معاون رئیسجمهور در امور زنان که گفته بود، این اعتراضها از خارج رهبری میشوند؛ یا عباس عبدی که معترضان را «بیعقل و منطق» خوانده بود؛ و مجمع روحانیون مبارز، گروهی که توسط محمد خاتمی، رئیسجمهور پیشین و رهبر جریان اصلاحطلبی اداره میشود، که ادعا کرده بود: «فرصتطلبها و آشوبگران»، از این اعتراضها سوءاستفاده میکنند.
در عین حال، طبقه متوسط که پایگاه اصلی اصلاحطلبان به شمار میآید، از اینکه دولت نه تنها نتوانسته بهبودی در زمینه اقتصادی ایجاد کند، بلکه وعدههای آزادیهای مدنی را هم نتوانسته فراهم کند، عمیقا ناامید شدند.
حالا به نظر بسیاری از تحلیلگران، دیگر سیاسیون ایران نمیتوانند با این شرایط، مردم را به صورت یک تقسیم سمبولیک سیاسی به دو گروه اصلاحطلبها و اصولگراها در مقابل هم قرار دهند و این مسئله به وضوح حاکی از آن است که پروژه سیاسی اصلاحطلبان نیز به عناون جایگزینی دموکراتیک، برای مردم دیگر قابل قبول و دارای مشروعیت نیست.
در هر حال، اگر تاریخ چیزی به ما آموخته باشد، این است که سیاست در ایران، غیرقابل پیشبینی است. دقیقا همانطور که یک سال پیش از انقلاب ایران، جیمی کارتر رئیسجمهور وقت ایالات متحده آمریکا، ایران را «جزیره ثبات» خوانده بود.