به گزارش «شیعه نیوز»، سال هاست که آمارهای متناقضی از کودکان بازمانده از تحصیل منتشر می شود. سال گذشته در آخرین آمار منتشر شده ۳۱۵ هزار و ۴۱۲ دانش آموز از تحصیل محروم مانده بودند و امسال هنوز آماری منتشر نشده است. شمارش معکوس آغاز شده است. فقط چند روز تا رسیدن مهر و بازگشایی مدارس مانده. هنوز آماری از آخرین ثبت نام کلاس اولی ها در دسترس نیست. البته آماری از بازماندگان از تحصیل هم در دست نیست. بازماندگان از تحصیل یعنی کودکان ۶ تا ۱۱ ساله کشورمان که اقبال راه یافتن به مدرسه را نمی یابند. یعنی یا هرگز به مدرسه نمی روند و یا پس از مدت کوتاهی ترک تحصیل می کنند.
شاید بتوان از حق تحصیل برای کودکان به عنوان کمترین حق آن ها نام برد. حقی که کودکان بسیاری از آن محروم اند. بازماندگان از تحصیل فقط خودشان از حقی محروم نیستند، بلکه همراه با مشکلات شخصی، معضلی را هم به جامعه تزریق می کنند. عوامل متفاوتی این کودکان را از چرخه تحصیل دور کرده است؛ مانند: مشکلات اقتصادی خانواده، فقدان آگاهی والدین، بی توجهی و نادرست دانستن تحصیل دختران، مشکلات جسمی و ذهنی کودکان، مهاجرت و حتی در برخی از موارد، ازدواج کودکان!
حدود ۲ میلیون نفر خارج از چرخه تحصیل
فرشید یزدانی، فعال حقوق کودک و مدیر عامل انجمن حمایت از حقوق کودک، نابرابری اجتماعی را از مهم ترین دلایل بازماندن کودکان از تحصیل می داند و می گوید:« سال گذشته حدود ۲ میلیون نفر خارج از چرخه تحصیل بودند. دلایل متفاوتی باعث می شود تا این کودکان از حقوق خود دور بمانند و حتی برخی از آن ها به اجبار خانواده ازدواج می کنند و بعضی دیگر به کار مشغول می شوند.»
رضوان حکیم زاده، معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش، هم فقر اقتصادی را یکی از عوامل بازماندن کودکان از تحصیل می داند و در گفت و گو با خبرنگار شفقنا زندگی، می گوید:« طبق پژوهش هایی که ما در سال های گذشته داشته ایم نشان می دهد که معلول بازماندگی از تحصیل فقط علت اقتصادی ندارد و برخی از کودکان به دلیل فقر فرهنگی و تعصباتی که خانواده ها دارند اجازه حضور در مدرسه را پیدا نمی کنند. البته عوامل اجتماعی هم دخیل است.»
شناسایی ۱۴۲ هزار کودک بازمانده از تحصیل در سال گذشته
گاهی یک آسیب، آسیب های دیگری را هم به همراه می آورد. فقر فرهنگی و اجتماعی یکی از جدی ترین آسیب ها در بازماندن کودکان از تحصیل است. آسیبی که آموزش و پرورش در چند سال اخیر تلاش کرده تا آن را کاهش دهد. رضوان حکیم زاده، می گوید:« آماری که هم اکنون در دست داریم مربوط به سال گذشته است. امسال باید ثبت نام ها تمام شود تا با مقایسه جمعیت بازه های تحصیل در این سن و جا به جایی هایی که در کشور انجام می شود، بتوانیم آمار دقیق بگیریم. در برنامه پوشش تحصیلی کودکان بازمانده از تحصیل تا کنون ۳۳ هزار و ۸۰۰ کودک بازمانده از تحصیل را به چرخه تحصیل بازگردانده ایم. اما طبق آمار سال گذشته ۱۴۲ هزار بازمانده از تحصیل شناسایی شد.»
کودکان بازمانده از تحصیل از چرخه توانمندسازی خارج می شوند
مسائلی که این نوع کودکان با آن مواجه هستند فقط بازماندن از تحصیل نیست؛ بلکه آن ها کودکی شان را هم از دست می دهند و از چرخه آموزش و توانمندسازی خارج می شوند. در سال های گذشته سازمان بهزیستی و آموزش و پرورش برای کاهش کودکان بازمانده از تحصیل اقداماتی انجام داده اند. البته در این خصوص نهادهای مردم نهاد هم بیکار ننشسته و تلاش کرده اند مرحمی بر زخم این کودکان باشند. یزدانی می گوید:« انجمن حمایت از حقوق کودک، توان محدودی دارد و مهمترین کاری که انجام می دهیم فرهنگ سازی عمومی و مطرح کردن مشکلات این بچه هاست تا در جامعه به آن پرداخته شود.
گام اول و اصرار جدی ما این است که این بچه ها وارد چرخه رسمی تحصیل شوند. بخشی از این کودکان افغانستانی هستند که نمی توانند وارد چرخه تحصیل رسمی کشور شوند. برای ما تفاوتی ندارد که این کودکان ایرانی هستند یا افغانستانی. هر کودکی باید آموزش ببیند تا بتواند جامعه شناسی خوبی برای ورود به اجتماع داشته باشد و امروز علاوه بر زندگی مناسب تر، رنج کمتری هم داشته باشد.»
به گفته حکیم زاده، آموزش و پرورش با برنامه ای منسجم و با همکاری وزارتخانه های دیگر کودکان بازمانده از تحصیل را شناسایی می کند:« برای پیگیری های آموزش و پرورش و همکاری ارگان های دیگر، برای بازگرداندن کودکان بازمانده از تحصیل به چرخه آموزش برنامه های منسجمی داریم.
در این برنامه اطلاعات نامی آن ها را پس از رصد به تفکیک برای استان ها می فرستیم. معاون ابتدایی ما به همراه سایر ارگان ها پیگیری لازم را انجام می دهند و تعداد کودکان بازمانده از تحصیل هر منطقه مشخص می شود. راهبران آموزشی که در مناطق محروم کار کیفیت بخشی را به عهده دارند، یکی از الگوهای موثر ما برای شناسایی این کودکان در مناطق کم برخوردار و محروم هستند.»
او می گوید:« تلاش ما آموزش تک تک افراد در سن تحصیل است و حتی با توجه به کمبود نیروی انسانی کلاس یک نفره هم داریم و برای یک دانش آموز معلم اختصاص داده ایم. در حال حاضر ۲۲۰ مدرسه یک کلاسه داریم و مدارس مت ظرفیت پذیرش دانش آموزان بیشتری را هم دارد.»
کودکان، چوب همکاری اندک سازمان ها و ارگان ها را می خورند
البته در این میان با توجه به اینکه سازمان ها و ارگان های مربوطه همکاری هایی با یکدیگر داشته اند، اما باز هم صدای یک دستی نمی آید و مثل اینکه برای شناسایی و بازگرداندن کودکان بازمانده به تحصیل به همراهی بیشتر آن ها نیازمندیم. یزدانی می گوید:« خانه های کودک انجمن حمایت از حقوق کودک که در واقع امور آموزشی را انجام می دهند، نمی توانند مدرک رسمی به بچه ها بدهند و آموزش کودکان باید در نظام رسمی انجام شود. خانه های کودک ما نمی توانند چهارچوب آموزشی رسمی را اجرا کنند. در تعاملی که با آموزش و پرورش منطقه هم داشتیم تلاش کردیم تا حد ممکن مراجعه کننده ها را به مدارس معرفی و آن ها را وارد چرخه رسمی کنیم که در بسیاری مواقع موفق نبوده ایم و مدارس به بهانه های مختلف مثل پر بودن ظرفیت یا پولی که خانواده ها درخواست کرده اند، آن ها را پذیرش نکرده اند.
انجمن می تواند با مدارس و آموزش و پرورش همکاری هایی داشته باشد. به عنوان مثال شناسایی این بچه ها برای انجمن امکان پذیر است و مدارس و آموزش و پرورش می توانند کودکانی را که به آن ها معرفی می کنیم پذیرش کنند. در واقع این اقدام همکاری با انجمن نیست، همکاری با کودکان بازمانده از تحصیل است.
چون خانه های کودک در منطقه و محله شناخته شده هستند مراجعین زیادی داریم، اما ما امکان محدودی برای خدمات دهی به این کودکان داریم، ولی آموزش و پرورش از امکانات بهتری برخوردار است. در طول این سال ها به دلیل این عدم همکاری آموزش پرورش و مدارس بسیاری از کودکانی که به ما مراجعه می کنند خارج از چرخه تحصیل مانده اند.»
او می گوید:«حوزه های مدنی چند سالی ست در ایران پا گرفته اند و در واقع بیشتر به فرهنگ سازی و تسهیل کارهای ارگان ها و سازمان های دولتی کمک می کنند. اگر چه تلاش نهادهای مدنی برخورداری جامعه و افراد دچار آسیب از فضای بهتر است، اما گاهی شاهد نگاه منفی یا اعتماد اندک سازمان های دولتی به آن ها هستیم. اگر آموزش و پرورش همکاری خود را در این اندازه با ما گسترش دهد، شاهد بازگشت به تحصیل کودکان بسیاری می شویم.»
آموزش و پرورش اگر چه از نهادهای مدنی مغفول مانده است، اما با برنامه های متفاوت تلاش دارد تا این کودکان را به چرخه تحصیل و زندگی بهتر بازگرداند. حکیم زاده می گوید:«ما حدود ۳۳ هزار و ۸۰۰ کودک بازمانده از تحصیل را به چرخه آموزش برگرداندیم. با این حال ممکن است برخی از کودکان بازمانده از تحصیل جزو آمار یک منطقه باشند، ولی چون در کشور ما مهاجرت ها از یک شهر به شهر دیگر ساماندهی شده نیست و با تاثیر شرایط بد آب و هوایی و خشکسالی در برخی از شهرها شاهد مهاجرت های دسته جمعی هستیم، این کودکان ممکن است در شهر دیگری ثبت نام کنند اما در منطقه خودشان به عنوان کودک بازمانده از تحصیل شناساسیی شوند. در این زمینه هم پیگیر هستیم که با وزارت کشور بتوانیم مهاجرین را شناسایی کنیم تا بتوانیم رصد جا به جایی جمعیت دانش آموزان در سطح کشور را داشته باشیم.
در این زمینه با توجه به اینکه مدرسه تنها واحد آموزشی دایر در ایران است، در نقاط محروم بهترین واحدی که برای پیگیری به ما کمک می کنند مدیران مدارس هستند که مسئولیت اصلی پیگیری در مناطق خودشان بر عهده دارند.»
اگر چه وظیفه آموزش و پرورش فراهم کردن فرصت آموزش است، اما آن ها فقط به این امر اکتفا نکرده اند و با توجه به اینکه برخی از عوامل بازماندگی کودکان از تحصیل اقتصادی است و آن ها به کمک مالی هم نیاز دارند، سعی شده این کمک های لازم هم ارائه می شود. حکیم زاده می گوید: «اگر بودجه هایی که به صورت پراکنده برای پیگیری امور کودکان اختصاص داده می شود در اختیار آموزش و پرورش قرار بگیرد و سایر سازمان ها هم، هم افزایی داشته باشند می توانیم مبانی حضور کودکان در مدرسه را برطرف کنیم و در این زمینه یکی از سازمان هایی که می تواند به ما کمک کند سازمان بهزیستی است. اگر در سازمان بهزیستی امکانات مورد نیاز و بسته های مناسب این کودکان را در نظر بگیرند آموزش و پرورش این آمادگی را دارد که شرایط مورد نیاز برای این کودکان را فراهم کند. امیدواریم این همکاری ها بهتر و منسجم تر شود.»
یک دست صدا ندارد
وزارت آموزش و پرورش، سازمان بهزیستی و سازمان های مردم نهاد سال هاست که در چهارچوب اختیاری خود برای بازگرداندن کودکان بازمانده از تحصیل به چرخه آموزش پژوهش و برنامه ریزی هایی می کنند. پژوهش ها و برنامه ریزی هایی که بی شک اگر در کنار یکدیگر قرار می گرفت و ظرفیت های مردمی جامعه را با خود همراه می کرد، این روزها جامعه کمتر از فقر فرهنگی و اقتصادی رنج می برد و در شماره معکوس امسال تا رسیدن به مهر کودکان کمتری از تحصیل محروم می شدند.