۰

نگاهي گذرا به زندگاني حضرت زينب(سلام الله علیها)

زن امروز كه مشتاقانه به دنبال الگويي است تا در عين حضور در عرصه‏هاي مختلف اجتماعي و سياسي، پاكدامني او آلوده نشود، مي‏تواند و بايد از حضرت زينب(سلام الله علیها) پيروي كند.
کد خبر: ۱۷۰۱۰
۲۲:۳۵ - ۳۰ فروردين ۱۳۸۹
مقدمه:
حضرت زينب(سلام الله علیها) در محيط خانه نمونه والاي يك دختر و زن خانه‏دار و همسر است. در اداره خانواده و تربيت فرزندان از مسائل تربيتي غافل نيست. عشق، خلوص و پارسايي از در و ديوار خانه بي‏آرايش و آلايش او مي‏بارد. او در جامعه مظهر يك فرد مسئول در مقابل سرنوشت مردم است. طنين فرياد او همواره بر ضد منحرفان بلند است و اوج اين پژواك را در كاخ يزيد شاهد هستيم.
بررسي ابعاد گوناگون زندگي سرتاسر افتخار و حماسي زينب كبرا(سلام الله علیها) مُهر باطلي است بر ناآگاهاني كه زن مسلمان را بسته در چادر و اسير در كنج خانه مي‏دانند. حضور آن بزرگ‏بانوي اسلام در بزرگ‏ترين حادثه خونين تاريخ، جايي براي ترديد و طرح شبهه نگذاشته است.
در آفاقي تيره و تار و در دوره‏اي ظلماني و در محيط خون و هراس (كه هر نوع عاطفه و دغدغه‏هاي انساني در سپاهيان ظلم مرده بود و جز قساوت و شقاوت از وجودشان نمي‏باريد)، تازيانه حق از آستين شجاع زني بيرون آمد و بر پيكره سفاك‏ترين رژيم اصابت كرد. او پرچم ادامه نهضت اسلامي را به دوش كشيد و بدون هيچ ترس و تزلزل و هراسي بر دشمن تاخت و «پيروزي» پنداري را بر كام آنان به زهري كشنده مبدل ساخت. ظاهرا اگر چه اسيري ناتوان در بند بود اما فريادش بر سر ستمگران فرود آمد و بذر انديشه اسلامي و انقلاب برادرش حسين بن‏ علي(سلام الله علیهما) از دامن او در هر كجا كه گام نهاد پراكنده شد. زينب كبرا(سلام الله علیها) آن چنان در تاريخ قد برافراشت كه حتي كساني كه عقيده‏اي به دين اسلام ندارند، در برابر آزادگي و ايستادگي بي‏مانند او سر فرود مي‏آورند. اين همه شگفتي‏ها و تحيرها از آثار زني آگاه و مسئول است كه در دامن اسلام ناب محمدي(صلی الله علیه و اله و سلم) و با انديشه و فرهنگ اسلامي پرورش يافته است.
زن امروز كه مشتاقانه به دنبال الگويي است تا در عين حضور در عرصه‏هاي مختلف اجتماعي و سياسي، پاكدامني او آلوده نشود، مي‏تواند و بايد از حضرت زينب(سلام الله علیها) پيروي كند. آشنايي با زندگي آن بانوي بزرگوار و ملاك‏هاي ارزشي ايشان، زن امروز را به گستره پهناور معرفت و انديشه اسلامي مي‏كشاند و او را بر چشم‏انداز بلندي مي‏نشاند و قله‏هاي سربلند اخلاق و انسانيت را در او قرار مي‏دهد. چنان كه امنيت دروني او را به بركت پارسايي و زهد و نجابت تأمين مي‏كند. نيز حريم عفاف و پاكدامني او را با سلاح غيرت و شجاعت حفظ مي‏كند، و سرانجام در سايه تعاليم آن بزرگ‏بانو، خويشتن را در آب زلال عاطفه پيدا مي‏كند و در پرتو فروغ عشق به آن بزرگوار، اميد و شور زندگي به او بازمي‏گردد. نيازمندي‏ها و تسكين دردها و رنج‏هاي زن امروز در آموزه‏هاي زندگي پربار زينب كبرا(سلام الله علیها) نهفته است، زيرا به طور كامل، بيانگر شخصيت زن مسلمان است. او تفسير حرمت و آيه احترام و بزرگداشت است.
در برهه‏اي كوتاه از تاريخ اسلام درخشيد و كارهاي سترگ را به يادگار گذاشت كه پس از گذشت قرن‏ها هنوز به ديده اعجاز و شگفتي به آنها نگريسته مي‏شود. رهبري نهضت خونين برادر در سرزمين بيگانه، جنگ تبليغي با تحريف‏گران پيام‏هاي عاشورا، دلجويي از كودكان و زنان داغديده، حفظ تعادل و ثبات روحي، فرياد ويرانگر عليه بي‏رحم‏ترين دژخيم زمان، تحمل سختي اسارت عزيزان و خود، گرسنگي و خستگي طاقت‏فرسا و ... همه از افتخارات بي‏مانند دختر فاطمه زهرا(سلام الله علیها) است. همه اين رادمردي‏ها مايه سربلندي و مباهات زني است كه از سينه عصمت شير نوشيده و در مهد اسلام و دامن امامت پرورش يافته است.
در اين نوشتار سعي شده چهره سياسي ـ اجتماعي حضرت در حد امكان شناسانده شود تا آزادگان در پي انتخاب اسوه‏اي كامل، به بيراهه نروند و دل و جان به كسي بسپارند كه عظمتش بلندتر از تاريخ و فراتر از عصاره قلم و بيان است.
پرورشي بي‏مانند
زينب كبرا(سلام الله علیها) در دامان عصمت و شجاعت و شهامت به گونه‏اي تربيت شد كه در برابر حوادث سهمگين روزگار نه تنها خم به ابرو نياورد بلكه چون كوهي استوار و محكم، ناگواري‏ها و سختي‏ها را در آسياب اراده‏اش به خاك مبدل ساخت. درخشش صلابت بي‏نظير حضرت زينب(سلام الله علیها)در صفحات تاريخ، عقول همه انديشوران را شگفت‏زده مي‏سازد.
خودسازي در پرتو تجاربي سخت
زينب كبرا(سلام الله علیها) از كودكي در ميدان زهد و پارسايي با انواع رنج‏ها و دردها خو گرفت تا جايي كه مصيبت را نعمت و بلا را رحمتي از پروردگار مي‏دانست و آن گونه خود را در برابر حوادث دنيا با زهد و پارسايي بيمه كرد كه اگر كوهها متلاشي و زمين‏ها از هم مي‏شكافت، در اراده محكم او خللي وارد نمي‏شد.
زينب كبرا(سلام الله علیها) در شش سالگي شاهد شكستن درخت پر ثمر انسانيت و رهبر جامعه اسلامي و آخرين پيامبر خدا بود. در حالي كه خود گريان و پريشان بود، از حال والدين و برادران غافل نبود و در اعماق جانش در آن سن كم، غم سنگيني جاي گرفت. او با اين مصيبت بزرگ و تحمل آن درد جانكاه، قدم بر اولين پله تسليم و رضا نهاد كه آخرين منزل سالكان الي اللّه‏ است. آنچنان در اين مكتب كوشا و هوشيار بود كه به آخرين درجات
گويي مانايي نام حضرت زينب(سلام الله علیها) در تاريخ، به قيام امام حسين(سلام الله علیه)
و ناميرايي قيام امام به پيام حضرت زينب(سلام الله علیها) است، زيرا يكي از روشن‏ترين ابعاد
و زواياي قابل تحليل و بررسي قيام حسيني را مي‏توان از پيام زينبي برگرفت.
حضرت زينب(سلام الله علیها) تاريخگوي نهضت سيدالشهدا(سلام الله علیه) است.
تسليم و رضاي بر حق رسيد تا توانست وظيفه سنگين خود را در انجام رسالت پيام خون و شهادت شهيدان عاشورا به فرجام رسانده، نداي آنان را به جهانيان در همه اعصار و قرون برساند.
هنوز چندي از اين اندوه جانكاه نگذشته بود كه شاهد طرح انحرافي سقيفه بني‏ساعده شد. او انحراف انقلاب جهاني اسلام را از مسيرش به چشم ديد و كوشش‏هاي بي‏امان مادرش را براي جلوگيري از انحراف مشاهده كرد. در مسجد جدش رسول اكرم(صلی الله علیه و اله و سلم) همراه مادرش و جمعي از زنان بني‏هاشم شركت كرد و شنيد كه مادرش چگونه شجاعانه و با فصاحت و بلاغت، لب به سخن گشود و پس از آن همه گفتگو و محاجه شنيد كه در پايان سخن، مادرش با سوز دل و اندوه تمام فرياد زد: «هان! اين شتر و اين بار! ببريد و بخوريد!!»
پس از گذشت چند روز از اين رخداد، دختر علي بن ‏ابي‏طالب(سلام الله علیه) شاهد ورود به زور به خانه امامت و عصمت و در پي آن وداع مادر با علي بن‏ ابي‏طالب(سلام الله علیه) بود. از آن پس 25 سال با برادران و خواهرانش در مكتب پدر، آن بزرگمرد راستين اسلام، ادب و دانش اندوخت. آن روز كه مولاي متقيان علي(سلام الله علیه) به اصرار و خواهش مردم زمام خلافت را به دست گرفت، زينب كبرا همراه برادرانش از تمامي شئون ممالك اسلامي زير فرمان پدر و مسائل حاكم بر جوّ و محيط سياسي آن روز به خوبي آگاهي داشت. احزاب فعال و مخرب ضد علوي را به خوبي مي‏شناخت و از اهداف و نظريات و تفكرات آنان به خوبي آگاه بود.

آموزش و پرورش اسلامي

آنگاه كه امام نخستين شيعيان پس از درگيري با فتنه ناكثين، مصلحت را در آن ديد كه به كوفه مهاجرت كند، حضرت زينب همراه پدر، برادران، شوهر و فرزندان خود راهيِ كوفه شد. شخصيت والاي زينب كبرا(سلام الله علیها) در پشت پرده براي كوفيان پنهان نماند، بلكه به مرور زمان متوجه مقام علمي و سياسي او شدند و از امام درخواست كردند جهت ارشاد بانوان از وجود آن حضرت بهره‏مند شوند. مولاي شيعيان با اين پيشنهاد موافقت كرد. از آن پس خانه زينب(سلام الله علیها) نه تنها پناهگاه بيچارگان و افراد مستضعف جامعه بود، بلكه مكتب تعليم و تربيت نيز به حساب مي‏آمد. فعاليت‏هاي اجتماعي و مذهبي ايشان به مقتضاي زمان در كوفه بيانگر مسئوليت سنگين زن مسلمان در جامعه اسلامي است.
زينب كبرا در كوفه مي‏ديد كه سنگ اوّل انحراف در دين بنا گذاشته مي‏شود. مي‏ديد چگونه حاكم شام و «عمروعاص» قرآن را وسيله دستيابي بر آرزوهاي خود قرار داده‏اند. نيز شاهد بود فرصت‏طلبان و خودخواهاني چون ابوموسي اشعري، پنهاني براي معاويه كار مي‏كنند، و پيگيرانه عليه حضرت علي(سلام الله علیه) اقدام مي‏نمايند. عالمه‏اي كه استاد نديده بود، به خوبي از گمراهان گمراه كننده جامعه آگاه بود و حربه ريا و تظاهر آنان را در زير پوشش اسلام مي‏ديد و چون پدر و برادرانش در نشان دادن راه و ارشاد و راهنمايي علاقه‏مندان و دل‏هاي مؤمن كوشا بود.

مادر مصيبت!

اين چنين زندگي زينب كبرا(سلام الله علیها) در كوفه ادامه داشت تا آنكه شمشير زهرآلود ابن‏ ملجم فرق مولاي متقيان علي بن ‏ابي‏طالب(سلام الله علیه) را شكافت. شهادت پدر و جدايي از او براي دخترش بسيار سخت و گران بود، چرا كه پس از وفات جدش و شهادت مادرش، دل به پدر بسته بود و سايه مهر پدر آرامش‏بخش روح و جان داغدار او بود اما حال بايد داغ دوري از پدر را بر ديگر دردهاي خود بيفزايد و شاهد بي‏وفايي‏هاي مردم و توطئه‏هاي حساب شده دشمناني چون معاويه عليه برادرش حسن بن‏علي(سلام الله علیه) باشد. پس از آنكه شاهد قرارداد مظلومانه صلح امام حسن مجتبي(سلام الله علیه) با معاويه شد، به همراه برادران و خانواده‏اش به مدينه بازگشت. بانوي خردمند بني‏هاشم به خوبي آگاه بود مردم چگونه امام معصومي چون امام مجتبي(سلام الله علیه) را فداي آمال و آرزوهاي شيطاني خود كردند. او در رنج‏هاي برادر سهيم بود و شاهد خون جگر خوردن برادر و شهادت مظلومانه او، حتي اهانت به جنازه آن عزيز و از اين همه درد چه داغ عظيمي بر سينه سوخته‏اش نهاده شد.

پيام‏رسان كربلا

روشن‏ترين و باشكوه‏ترين دوران زندگاني حضرت زينب(سلام الله علیها) را مي‏توان دوراني دانست كه در كنار سرور شهيدان، عشق و شهادت را همراهي مي‏كرد. اگر چه تاريخ زندگي ايشان را از تولد تا آغاز حركت امام حسين(سلام الله علیه) به سوي كربلا مي‏توان به صورت پراكنده در تاريخ يافت، اما نقاط مبهم و ناگفته‏اي باقي است، گرچه سال‏هاي آخر زندگي آن بزرگ‏بانو، يعني از زماني كه حركت خود را با امام حسين(سلام الله علیه) آغاز كرد، روشن و با عظمت در تاريخ ماندگار شده است.
زينب(سلام الله علیها)سمبل زني شجاع، مدبر و لايق رهبري گروهي مصيبت‏زده
در اوضاع و شرايطي بسيار سخت و بحراني بود. مديريت بحران را بايد در رفتار او بجوييم.
حضرت زينب(س) تاريخگوي نهضت سيدالشهدا است.
عقيله بني‏هاشم با تاريخ كربلا در حركت است و تمام حوادث و رخدادها با زينب كبرا ارتباط دارد. بر اين اساس مي‏توان گفت تاريخ كربلا همان گونه كه بخش عظيمي از تاريخ زندگي امام حسين(سلام الله علیه) را در بر دارد، بخش باشكوهي از تاريخ زندگاني اين اسوه صبر را نيز تشكيل مي‏دهد. از اين‏رو نمي‏توان زندگي حضرت زينب(سلام الله علیها) را بدون واقعه سترگ كربلا و جداي از آن بررسي كرد؛ گرچه فقط به گوشه‏هايي از واقعه سال 61ه••• .ق كه در ارتباط با فعاليت‏هاي سياسي و اجتماعي حضرت زينب(سلام الله علیها) است اشاره مي‏شود.

الگوي شكيبايي

تاريخ، زني صبورتر از حضرت زينب نديده است. در واقعه كربلا پسرانش در برابر ديدگان او سر بريده شدند اما شيون نكرد. پس از آن ناظر بود در چند ساعت پيشوايش امام حسين(سلام الله علیه) و برادران و پسران برادرانش به شهادت رسيدند و باز بردباري پيشه كرد. زينب(س) سمبل زني شجاع، مدبر و لايق رهبري گروهي مصيبت‏زده در اوضاع و شرايطي بسيار سخت و بحراني بود. مديريت بحران را بايد در رفتار او بجوييم. گرچه او نيز به ظاهر اسير و بسته به زنجير بود و مصيبت‏ها و ناملايمات، بدن او را فرسوده كرده بود اما در همان حالت چنان اسرا را رهبري مي‏كرد و چنان صبري سترگ و عظيم داشت كه براي هيچ كدام از افراد بشر رسيدن به اين حد صبر ممكن نيست مگر به فضل خداوند بلندمرتبه.
وقتي بانگ رحيل و كوچ در يازدهم محرم سال 61 از وادي كربلا سر داده شد و براي آزردن دل اسرا آنان را بر اجساد كسان‏شان گذر دادند، امام زين‏ العابدين(ع)
نگاهي حزين بر پيكر قطعه قطعه پدر بزرگوارشان انداخت. اين نگاه از ديد ريزبين حضرت زينب پنهان نماند و خطاب به امام زمان خود فرمود:
«آنچه مي‏بيني تو را غمين نكند. به خدا سوگند كه اين حادثه از زمان رسول خدا تا جد و پدر و عمويت نيز اتفاق افتاده بود. حال آنكه خداوند عهدي از گروهي از امت ستانده كه فراعنه خاك آنها را نمي‏شناسند، ولي نزد اهل آسمان آشنايند؛ كه اين اعضاي پاره پاره و تكه تكه و اين اجساد به خون تپيده را جمع و دفن كنند. در اين بيابان پرچمي براي مزار پدرت (سرور شهيدان) نصب مي‏كنند كه هيچ گاه نشان قبرش ناپديد نشده و در اثر گذشت زمان مَنِش او گم نشود. سران كفر و گمراهان بر نابودي مزار او بكوشند اما هيچ اثر نكند جز اينكه اثر او ظاهرتر و كار او نمايان‏تر شود.»

خطبه توفنده

كاروان اسراي اهل بيت پس از تحمل رنج‏هاي بسيار در حالي وارد كوفه شدند كه شهر براي پيروزي يزيد آذين بسته شده بود. كاروانيان و به ويژه حضرت زينب وقتي كوفه را با آن منظره ديدند، دردشان افزون شد، چرا كه كوفه شهري آشنا نزد آنان بود. روزگاري سفير كربلا به عنوان بانوي مجلله به همراه پدر و خانواده خود در كمال عزت وارد آن شهر شده بود و زنان كوفه ريزه‏خوار سفره علم و معرفت او بودند. با وجود كوهي از غم، حضرت زينب پرده سكوت و اشك را در هم ندريد زيرا سياستمداري با درايت بود و اوضاع را تحت نظر داشت و مي‏خواست با همه ناراحتي و دشواري اوضاع، اداي رسالت كند و پيام خون شهيدان را به گوش مردم برساند، و ماهيت رژيم خيانتكار يزيد را آشكار سازد.
علاوه بر آن با بيان فجايع دلخراشي كه كارگزاران يزيد بر خاندان نبي اكرم(ص) روا داشتند، مردم را به شورش و قيام عليه آنان فرا خواند.
حضرت زينب به مردم اشاره كرد ساكت باشند. نفس‏ها در سينه حبس شد و زنگ‏ها از صدا افتاد. سپس زينب(سلام الله علیها) به نيكويي به حمد و ثناي پروردگار پرداخت. چون به نام مبارك پيامبر اكرم(ص) رسيد، بر او به نيكويي درود فرستاد و اين شروع شكوهمند خطبه ايشان بود كه با صداي گيرا و سخن راستين خود توجه همگان را به خويش جلب كرد، سپس با شجاعت و شهامت تازيانه شماتت و ملامت را به دست گرفت و به ياد مردم كوفه آورد كه عهد خود را شكستند چرا كه آنان مردماني با صفات زشتِ خدعه و تزوير، بي‏ايماني و چاپلوسي هستند.
حضرت در ادامه پس از رسوا كردن كوفيان اشاره به زيان‏هايي كردند كه آنها از
عبيداللّه‏:
حمد خداي را كه شما را رسوا كرد و مردان‏تان را كشت و دروغ‏تان را آشكار ساخت.
زينب(سلام الله علیها):
حمد خداي را كه ما را به پيامبرش كرامت بخشيد و از آلودگي‏ها پاك گردانيد،
پسر زياد رسوا نمي‏شود مگر فاسق و دروغ نمي‏گويد مگر فاجر و آن چيزي است كه
ما از آن به دوريم.
ابن‏زياد:
كار خدا را با برادرت چگونه ديدي؟
زينب(سلام الله علیها):
از خداوند در باره برادرم جز نيكويي و احسان نديدم.
او و يارانش افرادي بودند كه خداوند براي آنها شهادت را مقرر فرمود و آنها با اختيار خود
به سوي جايگاه تعيين‏شده خود رفتند اي زاده مرجانه، مادرت به عزايت بنشيند.
كشتن سبط پيامبر(ص) نصيب‏شان شده است و آنان را از عذاب خدا بيم دادند و فرمودند:
«آوخ! كه بد توشه‏اي براي خويش گرد آورديد و چه بد باري را براي روز رستاخيزتان بر دوش خويش نهاديد. حسرت و سرنگوني بر شما باد! تلاش‏تان به نوميدي گراييد و دست‏هاتان بريده شد. سوداگري‏تان به زيان انجاميد و به خشم خدا گرفتار آمديد و مُهر خواري و بيچارگي بر پيشاني‏تان زده شد.»
در ادامه سفير كربلا تمام مسئوليت حوادثي را كه رخ داده بود، بر دوش آنها افكند تا بر گردن سران و فرماندهان و امثال آنان نيفكنند و از سهل‏انگاري‏شان در دنيا و آخرت ترساندشان؛ زيرا در دنيا ننگي بود كه هيچ گاه از دامان‏شان زدوده نمي‏شد و در آخرت، غضب الهي بود.
حضرت زينب(س) چنين صريح با مردم كوفه در بازار سخن گفتند كه اشك از ديدگان آنان جاري شد چرا كه بانوي فرزانه بني‏هاشم سخني جز حق نگفتند، كوفيان با حق ناآشنا نبودند، ولي از ياري كردنش دست باز داشته بودند، همانند انصار و مهاجراني كه فاطمه صديقه(س) با صداي پرطنين و صاعقه‏وار خويش خطاب‏شان كرد؛ همين گونه بود آهنگ صداي امام علي بن‏ابي‏طالب(ع) در آخرين سخنراني‏هايش براي مردم كوفه.
اين يكي از مهم‏ترين درس‏هايي است كه مبلّغان قيام حسيني بايد از حضرت زينب(س) بياموزند كه به طمع دنيا يا ترس از حاكمان، با باطل سازش نكنند. خطابه ايشان در بر دارنده عوامل رواني و برخوردار از عاطفه‏اي جوشنده و توفنده بود تا آگاهي‏بخشي معنوي و ابراز دوستي صادقانه با رهبران راستين و دعوت صريح آنها و دادن مسئوليت مستقيم به شنونده و مخاطب باشند.
زن امروز بايد به پيروي از سفير كربلا آنگاه كه مي‏خواهد مقاصد سياسي اجتماعي خود را ميان گروهها و احزاب مختلف مطرح سازد، صداقت را پيشه خود سازد و چون زينب كبرا شجاعانه به همه جنبه‏هاي مختلف مقاصد خود بپردازد و تنها به يك يا چند جنبه از خط مشي خود بسنده نكند و از ساير جنبه‏ها غافل نشود. در تمام اين خطبه غرّا روي سخن آن بزرگ‏بانو با مردم است و خود را مستقيم با ابن‏زياد و يزيد طاغي روبه‏رو نساخت. تمام گفتار آن حضرت پيرامون مسئوليت مردم در برابر اعمال‏شان است. اين گونه سخن گفتن، بيانگر جامعه‏شناسي و مردم‏شناسي بزرگ‏بانوي كربلاست. زن امروز بايد جامعه‏شناسي را از بانوي سياستمدار صحراي كربلا بياموزد و بداند چگونه با هر گروه و حزبي سخن بگويد و آنها را مخاطب قرار دهد.
ياري جستن از پروردگار
بدين گونه زينب كبرا دختر رشيد علي(سلام الله علیهما) بدون اينكه هراسي به دل راه دهد با سخنان كوبنده و شكننده‏اش ابن‏زياد را در برابر ديدگان مردمي كه به قصد قدرت‏نمايي خود در آن مجلس جمع كرده بود، مفتضح و رسوا ساخت.
ابن‏زياد تصور مي‏كرد دختر علی بن‏ابي‏طالب(سلام الله علیهما) با ترس وارد مجلس مي‏شود
و عذر تقصير مي‏خواهد، به جرم خطبه‏اي كه در بازار كوفه ايراد كرده بود،
اما مجلس شاهد ورود بانويي شد كه كمترين اعتنايي به شكوه ظاهري آن نكرد.
حضرت در برخورد خود با ابن‏زياد نشان داد مؤمن ـ هر چند در اسارت باشد ـ هيچ گاه در برابر دشمن ـ هر چند قوي و قدرتمند ـ سر ذلت فرو نخواهد آورد.
چه چيز سبب شد زينب كبرا در عين روبه‏رو شدن با آن همه مصايب در پاسخ ابن‏زياد كه سؤال كرد «كار خدا را با اهل بيت خود چگونه يافتي؟» فرمود: «مشكلات، مصيبت‏ها و سختي‏هايي كه در راه خدا ديدم، همه برايم زيبا بود.»؟ آيا به راستي كشته شدن عزيزاني چون برادر، فرزند، برادرزاده و ... براي يك زن زيباست؟! آيا آتش‏سوزي خيمه‏ها، غارت آنها، سرگرداني كودكان و پريشاني زنان و اسيري آنان و گردانيدن اهل بيت در كوي و برزن زيباست؟ چگونه ممكن است اين همه سختي و مصيبت زيبا باشد؟ فقط يكي از اين مصايب و سختي‏ها مي‏تواند انسان پر مدعاي مدرن قرن بيست و يكم را از پا در آورد تا به زمين و زمان ناسزا گويد و همه عرشيان و فرشيان را مقصر بداند و همه عالم را بازخواست كند كه چرا دچار چنين مصيبتي شده است! چه چيز سبب شد زينب كبرا(سلام الله علیها)همه مصايب و سختي‏ها را زيبا ببيند؟! زيبا ديدن چگونه قابل توجيه است؟
خداشناس حقيقي بني‏هاشم خود را بنده حق مي‏ديد و سربلندي خود را در گرو انجام وظيفه الهي خود مي‏دانست. در مسير عمل به وظيفه، شهادت انسان كاملي چون حسين بن‏ علي(سلام الله علیهما) و ياران فداكارش و اسارت اهل بيتش و همه ناگواري‏ها، گوارا و شيرين و زيباست. اين جهان‏بيني مؤمن است كه هر آنچه از سوي خدا به او مي‏رسد، همه را خير و زيبا مي‏بيند زيرا كه خداوند براي بندگانش جز خير نمي‏خواهد و اين نگرشي توحيدي و زيبا به تمام پديده‏هاي جهان هستي است و به قول خواجه حافظ شيرازي:
منم كه شهره شهرم به عشق ورزيدن
منم كه ديده نيالوده‏ام به بد ديدن
وفا كنيم و ملالت كشيم و خوش باشيم
كه در طريقت ما كافري است رنجيدن
همه شكوه و عظمت و سربلندي بزرگ‏بانوي خردمند بني‏هاشم در برابر قدرت ابن‏زياد، از توان ايمان به خدا و آرامش سرچشمه گرفت. اين همه اطمينان و بي‏هراسي را حضرت زينب از زنده نگاه داشتن ياد خدا در قلبش به دست آورد. آدمي بايد بداند با ياد و ذكر خدا هيچ گاه به بن‏بست نمي‏رسد و شكست نمي‏پذيرد. چنان كه امام حسين(سلام الله علیه) به بن‏بست نرسيد و ذلت بيعت با يزيد را نپذيرفت و با تسخير دل‏هاي مؤمنان پيروز شد و عاشورا بزرگ‏ترين جاذبه دل‏هاي باايمان شد. حضرت زينب(سلام الله علیها)ادامه‏دهنده راه حسين بن‏ علي(سلام الله علیهما) و شاگرد مكتب ايشان بود و با سخنان خود به شوكت و عظمت نهضت خونين كربلا افزود.
عبيداللّه‏ گمان مي‏كرد دختر علي بن‏ ابي ‏طالب(سلام الله علیهما) در جواب او خواهد ماند و به خدا شِكْوه مي‏برد اما ديد هر بار نهيب او كوبنده‏تر و حملاتش شديدتر شد و چنان بناي خروشيدن را گرفت كه هول و هراس بر دل او و تمامي كارگزارانش افكند و در همه حال سعي داشت بُعد سياسي و حماسي اسارتش را بر هر چيز چيره گرداند تا روح حماسي حركتش هر چيزي را تحت تأثير قرار دهد و به عنوان چشمه جوشاني در بستر تاريخ بخروشد و زلال شجاعت و مبارزه و شور و حماسه را به كام خشكيده مردگان تاريخ بريزد و آرايش و زينت هر قيام و جنبشي باشد.

جنبشي بر ضد يزيديان

عبيداللّه‏ در زير ضربات و حملات كوبنده كلام آتشين عقيله بني‏هاشم چنان درمانده شد كه اقامت آنان را حتي براي يك روز در كوفه، خطري بزرگ براي حكومت خود دانست، بنابراين نامه‏اي به يزيد نوشت و چگونگي ماجراي شهادت امام حسين(سلام الله علیه) و يارانش و نيز اسارت زنان را گزارش داد و از او خواست كه در مورد اسرا تصميم بگيرد. يزيد در پاسخ فرمان داد كاروان اسرا با سرهاي شهدا به شام روانه شوند.
روز اوّل ماه صفر سال 61 دمشق غرق در شادماني، خود را پذيراي ورود خارجيان و كافران (بنا به تبليغ رسانه‏هاي حكومتي بني‏اميه) كرد! كاروان اسراي اهل بيت عصمت و طهارت پس از گرداندن در شهرِ آذين بسته شده دمشق ـ به مناسبت پيروزي يزيد ـ به زنداني برده شد. پس از چندي يزيد به شكرانه پيروزي بر حسين بن‏ علي(سلام الله علیه) مجلسي باشكوه آراست و از بزرگان شام و ديگر مناطق دعوت كرد و زينت‏بخش محفل خود را سرهاي بريده شهداي كربلا قرار داد! در چنين حالي پذيراي اسراي خاندان نبي گرامي اسلام شد. به محض ورود حضرت زينب(سلام الله علیها) به مجلس و ديدن سر برادر بزرگوارشان(سلام الله علیه) با صداي حزين دادِ سخن داد:
«اي حسين! اي حبيب خدا، اي فرزند مكه و منا، اي پسر فاطمه زهرا، اي دخترزاده مصطفي ...» ناله سفير كربلا چنان دل‏ها را دگرگون كرد كه مجلس طرب و شادي را مبدل به مجلس غم و سوگواري نمود!
يزيد شروع به سخن كرد و با سخنان كفرآلود و خوف‏انگيز خود مقدسات اسلام را بي‏شرمانه انكار كرد و كشتن حسين(سلام الله علیه) و اين همه اطمينان و بي‏هراسي را حضرت زينب(سلام الله علیها) از زنده نگاه داشتن ياد خدا در قلبش به دست آورد.
آدمي بايد بداند با ياد و ذكر خدا هيچ گاه به بن‏بست نمي‏رسد و شكست نمي‏پذيرد.
يارانش را به انتقام كشته‏هاي كفار قريش در جنگ بدر قلمداد كرد. در آن جوّ رعب‏آور، يزيد به ياوه‏سرايي‏هاي خود ادامه داد و قصد آن را داشت كه به كلي پرونده خاندان پيامبر(صلی الله علیه واله وسلم) و اسلام ناب و خالص را پايان يافته اعلام كند و ارزش‏هاي دوران جاهلي را گستاخانه زنده نمايد!
در آن فضاي مرگبار و بهت‏انگيز حاكم بر مجلس، شيرزني اسير در بند از گوشه مجلس دادِ سخن داد و اجازه نداد يزيد مقصود خود را عملي سازد و ارزش‏هاي دوران جاهلي را بار ديگر زنده سازد. او بيان كرد:
«ستايش پروردگار جهانيان و درود بر جدم سرور پيامبران، قول خدا راست در آمد كه فرمود: ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذينَ أَساؤوا السُّوءَ أَن كَذَّبوُا بِآياتِ اللّه‏ِ وَ كانوُا بِها يَسْتَهْزِئونَ ...».
سپس با تمسخر سلطنت و قدرت دروغين طاغوت، سرش را به سنگ كوفت و با بيان قدرت پايان‏ناپذير الهي، قدرت مادي يزيد را كوچك شمرد و فرمود:
«يزيد! راستي تو بر اين باوري اكنون كه عرصه آسمان و زمين را بر ما تنگ كرده‏اي و ما را به عنوان اسير اين سو و آن سو مي‏گرداني و بر ما چيره شده‏اي، ما نزد خدا هم اين گونه خوار و بي‏مقدار هستيم؟ خيال مي‏كني چون پيروز شدي، نظر كرده خدايي و ما كه مغلوب، خوار درگاه او؟ به همين خاطر باد در دماغ انداخته‏اي و با غرور به اطراف خود مي‏نگري و شادمان مشت بر سينه مي‏كوبي و خرسندي كه چرخ دنيا بر مراد تو مي‏گردد و كارها مطابق خواست تو نظام مي‏گيرد و حكومتي كه سزاوار ما بوده، بر تو هموار گشته است؟ اما لختي آهسته‏تر! چنين از روي ناداني سرود پيروزي مخوان. آيا فراموش كرده‏اي كه خداوند مي‏فرمايد: «و لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَروا أنَّما نُمْلي لَهُمْ خَيْرٌ لاِءَنفُسِهِمْ، إِنَّما نُمْلي لَهُمْ لِيَزْدادوا إِثْما ...»
آغاز خطبه، هجوم‏هايي پي در پي است و هيچ ملاحظه‏ اي در آن با طاغوت ديده نمي‏شود. هر چه هست زبوني سلطنت و ريشخند كردن شكوه ظاهري آن و يادآوري عظمت خداي بلندمرتبه است و اينكه ملاك نزديكي به خدا، رسيدن به حطام دنيا و چيزي از متاع فرسوده آن نيست.
آنگاه بزرگ‏بانوي اسلام، يكي از گناهان بزرگ يزيد را به خاطرش آورد و آن گناه عظيم، گرداندن دختركان نبي گرامي اسلام(صلی الله علیه واله و سلم) در كوچه و خيابان‏ها بود و به او سركوفت زد: تو فرزند «طلقاء» ـ آزادشدگان ـ هستي و پيامبر پدران تو را پس از فتح مكه، زماني كه بر آنان چيرگي آورده بود، مورد بخشش قرار داد، آيا اين عدالت است كه دختران پيامبر از دهها كوي و برزن عبور داده شوند، در حالي كه هيچ حامي و پشتيبان نداشتند؟!

مفسر آگاه قرآن

به اين ترتيب حضرت زينب(سلام الله علیها) پس از آنكه پرده قدرتِ گذرايي را كه جلو چشم يزيد را گرفته بود و بدان مي‏نازيد از مقابل چشمش كنار زد، او را سخت كوفت و در برابر ديدگان فرماندهان و عُمّالش رسوا كرد؛ همچنين نشان داد يزيد با اسلامي كه به نامش بر تخت حكومت تكيه زده، هيچ همگوني ندارد، چرا كه هنوز كينه پيروزي اسلام بر كفر در روز بدر را در دل دارد.
در ادامه با آنچه در كلام آتشين دختر حيدر كرار در دربار يزدي شاهد هستيم آن است كه: سفير كربلا براي اينكه به يزيد پاسخ عقلاني كوبنده دهد، با تمسك به آيات شريف قرآن جوابي مناسب داد. انتخاب آيات، نشانگر حضور ذهن و آرامش خاطر و تسلط كامل ايشان بر قرآن كريم است.

رويكردها و آموزه‏هاي مبارزه زينبي

قيام امام حسين(سلام الله علیه) آغاز مبارزه و شكل‏گيري آن است اما ادامه مبارزه و هدايت آن در مسير واقعي‏اش حاصل اسارت حضرت زينب(س) است. بديهي است ادامه مبارزه با حفظ ماهيت آن، كاري بس دشوار بود از اين‏رو سفير كربلا سعي داشت مبارزه‏اش را بر اصولي تغييرناپذير (كه از مباني قرآن و سنت نبوي مايه مي‏گرفت) پايه‏ريزي كند. مهم‏ترين اصولي كه از كلام آتشين زاده حيدر كرار در كاخ يزيد برداشت مي‏شود، عبارت است از:
1ـ شكست دشمن: زينب كبرا(سلام الله علیها) بر اساس منطق قرآن ددمنشي‏هاي يزيد را در باب به شهادت رساندن امام حسين(سلام الله علیه) و اسارت اهل بيتش را پيروزي يزيد ندانست بلكه آن را مهلتي دانست تا يزيد بر گناهانش بيفزايد.
2ـ افشاي ماهيت دشمن: عقيله بني‏هاشم پيشينه خانوادگي يزيد را در جمع سران و بزرگان محفلش آشكار ساخت و يادآور شد خاندان يزيد يا آل‏سفيان هيچ گاه با اسلام و پيامبر رابطه خوبي نداشته‏اند، در ادامه ثابت كرد جنگ يزيد با برادرش، جنگ قومي و يا ملي و يا حتي رقابت براي رسيدن به قدرت نبود بلكه جنگ كفر و ايمان و جنگ غرور جاهليت با تمامي ارزش‏هاي اسلامي است.
3ـ مرگ در راه مبارزه، نابودي نيست: بزرگ‏بانوي خردمند بني‏هاشم ضمن زبون كردن يزيد، با بيان شجره ناپاك خانوادگي‏اش، به ارزيابي قيام خونين كربلا پرداخت و روح شهادت‏طلبي را خاستگاه حركت و قيام اسلامي قرار داد و آن را به عنوان رمز پيروزي و بقا و ثبات حكومت اسلامي در طول تاريخ قلمداد كرد.
4ـ قدرت دشمن را پوشالي دانستن: زينب(سلام الله علیها) در ادامه نطق آتشين خود، يكي
يزيد! راستي تو بر اين باوري اكنون كه عرصه آسمان و زمين را بر ما تنگ كرده‏اي
و ما را به عنوان اسير اين سو و آن سو مي‏گرداني و بر ما چيره شده‏اي،
ما نزد خدا هم اين گونه خوار و بي‏مقدار هستيم؟ خيال مي‏كني چون پيروز شدي،
نظر كرده خدايي و ما كه مغلوب، خوار درگاه او؟ به همين خاطر باد در دماغ انداخته‏اي
و با غرور به اطراف خود مي‏نگري و شادمان مشت بر سينه مي‏كوبي
و خرسندي كه چرخ دنيا بر مراد تو مي‏گردد و كارها مطابق خواست تو نظام مي‏گيرد
و حكومتي كه سزاوار ما بوده، بر تو هموار گشته است؟ اما لختي آهسته‏تر!
چنين از روي ناداني سرود پيروزي مخوان.
ديگر از اصول مبارزه را ترسيم كرد و آن توخالي و پوچ دانستن قدرت بود. زور و قدرت، آب حيات هر ستمگري است و هر ستمكاري، زماني كه احساس قدرتمندي مي‏كند، شادمان است و دوست دارد همه او را ستايش كنند. يزيد نيز خود را در اوج پيروزي مي‏ديد و مست باده قدرت بود اما زينب كبرا(سلام الله علیها) با مطرح كردن پوشالي بودن قدرت او تمامي شيريني پيروزي را در كامش مبدل به تلخي زهر كرد.
5ـ ترس و اضطراب به خود راه ندادن: دختر حيدر كرار(سلام الله علیهما) در حالي كه ريسمان بر گردن داشت و در كاخ مجلل و باشكوه يزيد، حكمران شام قرار گرفته بود، بدون هيچ ترس و اضطرابي دادِ سخن داد، چون با ايمان قلبي كه داشت، دشمن به همان اندازه در نظرش كوچك و بي‏ارزش بود كه خداوند در ديده و جانش بزرگ و عظيم. بنابراين بدون هيچ ترس و واهمه‏اي نطق آتشين خود را در برابر تمامي انسان‏هاي به ظاهر بزرگ و قدرتمند شام بر زبان جاري كرد.
6ـ جاودانگي آثار مبارزه: با اطمينان كامل به آينده درخشان قيام برادرش و آگاهي به آثار جاويدان و فراگير آن در تاريخ، خطاب به يزيد فرمود:
«اي يزيد! هر چه مي‏تواني در راه دشمني ما مكر و حيله و نقشه طرح كن و كوشش به خرج بده! به خدا سوگند! نمي‏تواني نام ما را از خاطره‏ها و صفحه تاريخ محو نمايي!...»
زينب كبرا(سلام الله علیها) براساس اعتقاد عميق خود به قرآن به خوبي مي‏دانست تمامي نقشه‏ها و توطئه‏هاي يزيد بر باد است و آنچه در آينده تاريخ مي‏درخشد، آثار قيام خونين برادرش است.
7ـ هدفداري: در پايان خطبه آتشين، زينب كبرا فرمود:
«اكنون حمد مي‏كنم خداي را كه آغاز كار ما را به سعادت و مغفرت قرار داد و پايان آن را به شهادت و رحمت ختم نمود. از خداوند متعال مي‏خواهيم كه ثواب و رحمت خويش را بر شهيدان ما تكميل فرمايد و اجر و مزد آنان را افزون سازد و جانشيني ما را از آنها نيكو مقرر فرمايد، زيرا او خداوند بخشنده و مهربان است و او پناهگاه ما است و ما را كافي است و او نيكو وكيلي است.»
حضرت هدف از آفرينش بشر را به معرفت حق رسيدن و در جوار رحمت او آرميدن مي‏داند و معتقد است وقتي بنده‏اي به خدا پيوست و در هيچ وضعي خود را از او جدا نديد، آنگاه تلخي و شيريني، مرگ و حيات همه و همه در نظرش يكسان است.
رسوايي طاغوت
خطبه كوبنده سفير كربلا چنان اوضاع مجلس آراسته يزيد و او را آشفته كرد كه يزيد دچار سردرگمي شد و ترسيد با افشاگري‏هاي دختر علي بن‏ابي‏طالب(سلام الله علیه) پايه ‏هاي حكومتش دچار تزلزل شود. ترس زماني بيشتر شد كه حضرت زينب(سلام الله علیها) در مسجد شام هنگامي كه امام سجاد(سلام الله علیه) مشغول ايراد خطبه افشاگرانه خود بود، با فريادهاي رسا آن امام را ياري كرد. يزيد كه بيم داشت مبادا قشر عمومي جامعه كه از حقايق كارهاي او و خاندانش بي‏اطلاع بودند، متوجه شوند و سر به شورش و قيام بردارند، براي اينكه خود را از چنين خطر بزرگي وا رهاند، راهي جز دلجويي و عذرخواهي از اسيران نديد تا بدين وسيله جوّ شام را آرام كند و پرده بر اعمال نادرست خود بكشد.
از روي تملق و چاپلوسي به عذرخواهي و پوزش متوسل شد تا شايد بدين وسيله راه نجاتي يابد و خود را از وضع خطرناكي كه در آن قرار گرفته بود رها سازد. بنابراين پس از آنكه گناه قتل امام حسين(سلام الله علیه) را به گردن پسر مرجانه انداخت، اهل بيت را مورد نوازش قرار داد و از آنها خواست اگر تمايل دارند در شام نزد او بمانند و اگر نمي‏خواهند به مدينه بازگردند.
از آنجا كه بانوي شجاع اسلام قصد داشت بيشتر با مردم سخن بگويد و آنها را در جريان فاجعه دردناك صحراي كربلا قرار دهد و از اين ره نهضت خونين برادر را به بهترين شيوه معرفي كند، فرمود: «پيش از هر چيز بايد براي كشتگان خود سوگواري كنيم»
يزيد به خوبي از منظور سفير كربلا آگاه بود، ولي در وضعي قرار داشت كه نمي‏توانست پاسخ منفي دهد. از اين‏رو دستور داد سه روز براي كشتگان كربلا عزاداري كنند. زينب كبرا(سلام الله علیها) به رغم خستگي زياد مصمم بود در هر فرصتي جنايت‏هاي يزيد را بدون ملاحظه شماره كند و بر رسوايي او بيفزايد.

روانه كردن كاروان به مدينه

پس از برپايي مراسم سوگواري شهداي كربلا در شام، چنان از اعتبار و نفوذ يزيد ميان مردم كاسته شد كه مصلحت نديد كاروان اسراي كربلا در شام بماند، بنابراين اسباب سفرشان را فراهم كرد و آنان را راهي مدينه كرد.
مردم مدينه بر خلاف مردم شام و كوفه، در كسوت عزا به استقبال كاروان اهل بيت(سلام الله علیهم)آمدند. با ديدن آنها صداي گريه و شيون فضاي شهر را پر كرد. سفير كربلا در آغاز ورود به مدينه و با ديدن مرقد جدش رسول اكرم(صلی الله علیه و اله و سلم) بار ديگر دادِ سخن داد و فرمود:
«اي مدينه پيامبر! چه شد آن روزي كه ما به صورت دسته‏جمعي با شادي و خوشحالي خارج مي‏شديم اما امروز در اثر حوادث روزگار، مردان و فرزندان و جوانان خود را از دست داده‏ايم و با غم و اندوه وارد مي‏شويم ...»

هدف از عزاداري

پس از ورود به مدينه، حضرت زينب آرام ننشست و براي مردم (كه به قصد ديدارشان مي‏آمدند) در لواي عزاداري، تبليغات
زن معاصر براي رهايي از اسارت فرهنگ غرب، راهي ندارد
جز آنكه زينب(سلام الله علیها) را به عنوان الگو و سرمشق زندگي خود برگزيند.
گسترده‏اي عليه دستگاه ستمگري يزيد را آغاز كرد. حضرت دو هدف عمده را از برگزاري مراسم سوگواري براي امام حسين دنبال مي‏كرد:
1ـ ماهيت اهريمني يزيد را افشا مي‏كرد؛
2ـ مردم را به خاطر عدم ياري امام‏شان سرزنش مي‏نمود!
سرانجام اهداف سفير كربلا به بار نشست و نفرت و انزجار عمومي چنان بالا گرفت كه عموما به طور علني و آشكار يزيد و كارگزارانش را لعنت مي‏كردند. جوانان كه آتش انتقام، درون‏شان شعله‏ور شده بود، همگان و خود را به دليل عدم ياري امام سرزنش مي‏كردند و تنها راه جبران را انتقام‏جويي مي‏دانستند.

تبعيد

فرماندار مدينه (عمرو بن ‏سعيد) شهر را در آستانه شورش ديد و عامل اصلي جنبش را دختر علي بن‏ابي‏طالب(سلام الله علیه)دانست، از اين‏رو هيئتي نزد او فرستاد تا از تحريك مردم دست بكشد. اما حضرت زينب(سلام الله علیها) كجا و سكوت و بي‏اعتنايي كجا؟! با خاموشي و سكوت وداع كرده بود و يك دنيا فرياد شده بود؛ فريادي به بلندي تاريخ در همه اعصار؛ نه فريادي كه از گلوي يك زن زنداني در خانه بيرون آيد. عمرو بن‏سعيد زماني كه ديد هشدارهايش در مورد سكوت كارگر نيست، به يزيد نامه‏اي نوشت و از او كسب تكليف كرد. يزيد فرمان داد كه زينب از مدينه خارج شود.
حضرت زينب(سلام الله علیها) عزم خود را بر خروج از مدينه جزم كرده و با آن ديار وداع گفت. براي اداي رسالت و معرفي نهضت خونين برادر از شهري به شهري مي‏رفت. هر جا كه پا مي‏گذاشت، آتش انقلاب و شورش را عليه دستگاه بني‏اميه شعله ‏ور مي‏كرد، بدين سبب هيچ كجا براي او جاي ماندن نبود، چرا كه به دستور خليفه بايد شهرها را يكي پس از ديگري ترك مي‏كرد. تا اينكه سرانجام در ديار غربت جان به جان آفرين تسليم كرد.

راز اسارت اهل بيت(سلام الله علیهم)

اينجاست كه رازي نهفته آشكار مي‏شود كه چرا سيدالشهدا بانوي بانوان و زنان و كودكان را همراه خويش به صحراي كربلا برد، با آنكه خود به سرانجام سفر آگاه بود و اهل كوفه را خوب مي‏شناخت.
اسارت بانوان، فاجعه كربلا و جنايات بني‏اميه و فداكاري امام حسين(سلام الله علیه) را از پس پرده بيرون آورد. اگر اسارت آنها نبود، دشمنان آل محمد(صلی الله علیه و اله و سلم) پرده‏اي بر جنايات كربلا مي‏كشيدند و نمي‏گذاشتند كسي از آن آگاه شود، يا كساني را كه اطلاع داشتند، زبان‏شان را به وسيله پول يا زور مي‏بستند و جنايات هولناك خود و فداكاري و شجاعت عظيم اهل بيت را از صفحات تاريخ پاك مي‏كردند اما حضرت زينب(سلام الله علیها) بايد در كربلا باشد، فداكاري برادر و جنايتكاري بني ‏اميه را ببيند، سپس اسير شود تا اين حقيقت بزرگ محو نشود.


 

نويسنده:ريحانه فرامرزي كفاش،
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: