به گزارش «شیعه نیوز»، رژیم سعودی در اقدامی بی سابقه تصمیم گرفته، برنامه های معروف به «بینش اسلامی» را در همه مدارس دولتی لغو کند، اقدامی که ناظران امور از آن به عنوان «آدرس غلط بن سلمان برای تطهیر وهابیت» یاد می کنند.
در بخشنامه ای که توسط وزارت آموزش و پرورش عربستان صادر شده، از همه مدارس می خواهد، برنامه های «آگاه سازی، مصونیت و بیداری اسلامی» و همه کمیته های مربوط به آن را لغو کنند.
بر اساس این تصمیم، همه فعالیت ها به برنامه «آگاهی فکری» که وزرات آموزش و پرورش اخیرا آن را آغاز کرده، ارجاع داده خواهد شد.
آگاهی و بینش اسلامی طرحی بود که در سال 1969 میلادی تاسیس و در همه مدارس عربستان منتشر شد و طی سال های گذشته بر فعالیت های اسلامی و پایگاه های تابستانی نظارت داشته است.
بیشتر مدارس عربستان مکانی دارند که به فعالیت های بینش اسلامی اختصاص داده شده و دانش آموزانی در آن تجمع می کنند که به فعالیت های تبلیغی مشغول هستند.
در همین رابطه، وزرات امور اسلامی عربستان همه فعالیت های تبلیغی، کنفرانس ها، برنامه ها و دوره هایی را که با آغاز تعطیلات تابستان آغاز می شود، متوقف کرده، در صورتی که انتظار می رفت بیشتر آنها تا عید قربان ادامه یابد.
مراجع تبلیغاتی از توقف همه برنامه های خود به دستور وزرات آموزش و پرورش عربستان و بدون هشدار قبلی خبر دادند.
** تلاش برای ساختن تصویری جدید از عربستان
بن سلمان در سفر اخیر خود به ایالات متحده، فرانسه و بریتانیا ملاقات های غیر سیاسی فراوانی داشت، از جمله با شماری از هنرمندان این کشورها دیدار کرد و به آنها وعده داد که اصلاحات در عربستان آغاز شده و دیگر خبری از قوانین سختگیرانه اجتماعی نیست.
او خود را به غربی ها اینگونه معرفی کرد: به زنان حق رانندگی داده شده، سینماها بازگشایی و امکان حضور زنان در ورزشگاهها فراهم شده است.
یکی از برنامه های ولیعهد سعودی در جهت به ثمر رساندن سیاست های اصلاحی در داخل و تهاجمش در خارج علیه جمهوری اسلامی ایران، گروههای مقاومت و گروه های جهادی و اسلامی، ارائه تصویر جدیدی از عربستان در مسیر مدرن شدن و هم پیمانی عمیق و پایدار با آمریکا و غرب است.
پیروزی «دونالد ترامپ» در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا که به شدت علیه ایران و توافق هسته ای (برجام) موضع گرفت، هدیۀ نوید بخشی برای ولیعهد بود. او در واشنگتن به ایجاد دفتر «لابی سعودی» (ساپراک) پرداخت و «سلمان الانصاری» یک تحصیل کرده جوان سعودی را که با ولیعهد رابطۀ نزدیک دارد، به مسئولیت آن گماشت.
دفتر لابی سعودی در واشنگتن موظف به ارائۀ تصویر جدید و نزدیک با ارزش های لیبرال و آمریکایی از عربستان تحت حاکمیت محمد بن سلمان و پدرش است. لابی سعودی می خواهد این تصویر را در مطبوعات و رسانه های آمریکا و حتی افکار عمومی ارائه کند که عربستان وارد تحولات عظیمی در عرصۀ اقتصادی و اجتماعی شده است .
بن سلمان به صورت روزافزون از برچیدن بساط افراط گرایی اسلامی از عربستان و ترویج تفکر میانه از اسلام در کشور خود سخن می گوید. اما سوالات بسیاری هست که تصویر ولیعهد سعودی را از میانه روی اسلامی دقیق و مشخص نمی کند. اگر ولیعهد ماجراجوی سعودی باورها و تفسیرهای افراط گرایانه و ستیزه جویانۀ سلفیت و یا به قول دیگر وهابیت را از سیاست رسمی مذهبی بیرون کند، انگیزه های مقابله با گروه اخوان السلمین و جریان های اسلام گرای سنی ملهم از آن برای او از زاویۀ مذهبی چه اعتقادات و قرائت های دینی، چیست .
در میان گروه ها و جریانات اسلامی جوامع و کشورهای سنی، جریان مقاومت پیوسته از سوی ولیعهد اصلاح گر و داعیه دار اسلام معتدل، گروه افراطی و تروریستی معرفی می شود. او در اوایل ماه مارس سال جاری 2018 میلادی در گفت وگو با تلویزیون 'سی بی اِس' ادعا کرد که مکاتب و نظام آموزشی در عربستان توسط اخوان المسلمین مورد تهاجم قرار گرفته است.
'احمد بن محمد العیسی' وزیر آموزش عربستان هم از حذف کامل دیدگاه های اخوان المسلمین از کتب تعلیمی مدارس خبر داد و اعلام کرد که تمام افراد نزدیک و هوادار اخوان المسلمین در این کشور از وظایف شان برکنار می شوند.
موضوع بسیار مهم دیگر که تفکر اعتدالی ولیعهد و تبلیغ او را در این مورد پرسش برانگیز و مخدوش می نمایاند، ستیزه جویی و نظامی گری این ولیعهد مدعی اصلاحات و اعتدال اسلامی است. او با تهاجم به کشور یمن بنا به هر دلیلی که این تهاجم و جنگ را توجیه کند، چهره متضاد با ادعای اصلاح گری و اعتدال خود را به نمایش گذاشت. خریداری تسلیحات بسیار پیشرفته با قراردادهای هنگفت ده ها و حتی صدها میلیارد دلاری از آمریکا و غرب، این تضاد را در چهرۀ اصلاح گرا و معتدل ولیعهد، عمیق تر نمایان می سازد.
** آدرس غلط سعودی ها
رژیم کنونی سعودیها در واقع محصول ائتلافی است که میان محمد بن عبدالوهاب' و 'محمد بن سعود' در سال 1744 میلادی به وجود آمد. همپیمانی 'آل سعود' و 'آل الشیخ' طی سالیان دراز، از عوامل مؤثر استمرار حاکمیت آل سعود بوده است. در واقع ائتلاف میان این دو، مسیر تاریخ عربستان را در مجرای دیگری قرار داد.
دولت نخست سعودی در سال 1744 میلادی با مرکزیت 'الدرعیه' - حوالی ریاض کنونی - و پس از جنگهای خونین با حکام مناطق مختلف شبه جزیره عربستان تشکیل شد. این دولت توانست قسمتهای بزرگی از جزیرة العرب را به قلمرو خود اضافه کند و این اتفاق بدون ائتلاف میان محمد بن سعود، بنیانگذار خاندان حاکم و محمد بن عبدالوهاب، مؤسس وهابیت صورت نگرفت.
محمد بن عبدالوهاب که خود را پیرو افکار ' ابن تیمیه' فقیه 'حنبلی' قرن هشتم هجری قمری میدانست، مدعی اصلاحگری بود و از طریق راهاندازی جنبش وهابیت به زعم خود میخواست پیرایهها را از اسلام بزداید و بدعتها و خرافات دینی را از جامعه پاک کند و مردم را به 'عقیده خالص سلف صالح' بازگرداند.
از سال 1925 میلادی بدینسو، ائتلاف میان خاندانهای آل سعود و آلالشیخ بیش از پیش تقویت شد. 'عبدالعزیز بن عبدالرحمن آل سعود' بنیانگذار نظام کنونی عربستان، در بحبوحه کوشش در جهت به دست گرفتن قدرت سیاسی تلاش کرد ائتلاف میان این دو خاندان را دوباره احیا کند و برای تحکیم هرچه بیشتر این همپیمانی، با دختر 'عبدالله بن عبداللطیف آل شیخ' ازدواج کرد. شیخ عبدالله مفتی اعظم جزیرة العرب در آن دوره بود.
البته نهاد دینی در عربستان تنها وظیفهاش نظارت بر اجرای قوانین شرع و تفسیر متون دینی نبود، بلکه این نهاد خود را بخشی از حاکمیت و شریک قدرت سیاسی میدانست.
یکی از پرسر و صداترین موضعگیریهای علمای ارشد عربستان هنگامی صورت گرفت که رژیم بعث عراق در سال 1990 میلادی کویت را به اشغال خود درآورد. این علما فتوایی صادر کردند که به استقرار نیروهای آمریکایی در عربستان در جریان جنگ با نیروهای عراقی به منظور اخراج آنها از کویت اجازه میداد. این فتوا به مثابه پوشش شرعی برای توجیه ائتلاف عربستان با آمریکا بود و در واقع عبور از یکی از مسلّمات عقیده وهابی در مورد 'ولایت و برائت' بود.
نهاد دینی در عربستان تنها در شرایط حساس و در مواقعی که خطرهای خارجی دولت را تهدید نماید، موضعگیری نمیکرد، بلکه درباره مسایل کوچک و کلان سیاست داخلی نیز موضعش را اعلام می کرد و دولت هم برای مشروعیت بخشیدن به اقداماتش، دست به دامن نهاد دینی می شود.
برای نمونه، ملک عبدالعزیر وقتی میخواست طرحهایی را در راستای وارد کردن فناوری و صنایع جدید به عربستان اجرا کند، با مخالفت شدید بسیاری از علمای مذهبی مواجه شد، چرا که آنها به این گمان بودند که همۀ این صنایع، از جمله انرژی برق، ابزارهای شیطان هستاند و از سوی اهریمن مدیریت میشوند. چون این علما به حرام بودن استفاده از رادیو و تلگراف و بلندگو فتوا دادند تا مدتی ملک عبدالعزیز به پیروی از علما استفاده از آنها را ممنوع کرد.
پس از حوادث مربوط به 'مسجد الحرام' که از سوی 'جهیمان العتیبی' رهبر 'جماعت سلفی محتسبه' راه افتاد، حاکمان سعودی پی بردند که مشکلات افراطیون با سرکوب حل نمی شود و باید از خود آنها استفاده کرد.
لذا شروع کردند به تظاهر بیش از پیش به اسلام و اجرای احکام شرع در سطح جامعه.
'ملک خالد' چهارمین شاه سعودی(1982- 1975) بودجه های سرشار در اختیار نهادهای دینی داخل و خارج عربستان قرار داد تا به تبلیغ وهابیت بپردازند. حکومت می دانست که علما مانند جهیمان از وضعیت کشور راضی نیستند، لذا برای جلب رضایتشان اقدام کرد و چرخشی 180 درجه ای در حاکمان این کشور رخ داد.
'ملک فهد' پنجمین شاه (2005 - 1982) هم به شرکتهای سعودی و خارجی ابلاغ کرد، در هر کجا که اختلاط زن و مرد به وجود می آید، حق استخدام نیروی زن ندارند. همزمان لیستی از توصیه ها برای جلوگیری از اختلاط زن و مرد به کسانی که به سفارتخانه های عربستان برای اخذ ویزا می رفتند، داده می شد.
در واقع سیاست اجتماعی محافظه کاران عربستان طوری طرح ریزی شده بود که تحت نفوذ روحانیون وهابی باشند . در مقابل هم آل سعود مجاز بود حکومت را بدون دغدغه از برادری به برادری دیگر انتقال دهد.
از 50 سال گذشته روحانیون صاحبان نیمی از قدرت در عربستان بودند و میتوانستند بسیاری از امور را به جامعه و حاکمان دیکته کنند و چنانچه سیاسیون با آنها مخالفت کنند، می توانستند بخش عمده ای از مردم را به طرفداری از خود و علیه نظام حاکم بشورانند.
همین نفوذ وهابیون بود که مردم عربستان را پس از سال 1970 از سینماها راند.
در بعد خارجی هم سلفیت ناشی از عربستان همواره به عنوان پدر معنوی گروههای تروریستی و تندرو عمل کرده است . در این زمینه هم نوعی هماهنگی و تقسیم کار میان خاندان سلطنتی حاکم و روحانیون وهابی وجود داشته است .
کمک های مالی به گروههای تروریستی در افغانستان، چچن، عراق و سوریه که دست بر قضا از سوی بسیاری از مقام های دولت سعودی از جمله 'سلطان' و' نایف' بن عبدالعزیز - دو دولیعهد پیشین- صورت می گرفت، گویای این واقعیت است .
در حالیکه ایدئولوژی تکفیری وهابیت، ریشه های تروریسم اعم از 'القاعده'، 'طالبان'، 'داعش' و دیگر گروههای تروریستی را آبیاری نموده و با تکفیر سایر نحله های اسلامی با عناوینی چون 'رافضی ، نصیری ، صوفی' و همچنین تکفیر حکام راه را برای 'تکفیر'، 'اباحه دم' و قتل طرف مقابل هموار کرده، سخن گفتن از اینکه باید گناه همه این مشکلات را به گردن دیگر فرقه های اسلامی انداختن، چیزی جز فریب افکار عمومی نیست.
مهمترین کاری که بن سلمان در سفر اخیر خود به واشنگتن انجام داد و متعاقب آن دستوری که برای حذف دروس اسلامی از مدارس داد، در حقیقت تطهیر وهابیت و گمراه کردن افکار عمومی نسبت به بن مایه اقدامات تروریستی بود. او آدرس غلط داد و گناه این فضا را بر گردن دیگران می اندازد تا بلکه وهابیت را نجات دهد.
کارشناسان سیاسی و ناظران امور منطقه می گویند، مجموعه ادعاهایی که ولیعهد سعودی با نام اصلاحات و سایر واژه های زیبا ارایه می کند، چیزی جز 'سترون' کردن وهابیت در داخل و 'مولد' کردن آن در خارج نیست، چرا که این نگرش در خارج از مرزها دلچسب عمل کرده و توانسته سیاست های عربستان را در جهان پیش ببرد .
اکنون که کشورهای دنیا شعار خشکاندن ریشه تروریسم را سر می دهند و در این راستا وهابیت را موجد اقدامات تروریستی می دانند، نباید فرصت را برای موفق شدن آدرس غلط بن سلمان فراهم کرد و باید گفت، این کتاب های ابن تیمیه و انتشارات دانشگاه های و مراکز آموزشی سعودی بوده که در مکاتب تروریستها تدریس می شده است .