به گزارش «شیعه نیوز»، خاطرهی زیر را دکتر «احمد علی الحلی» از تاریخنگاران و سندپژوهان عراق که در حیطهی کتب و علوم دینی فعال است به نقل از حجتالاسلام سید محمدعلی ربانی (شاگرد و تقریرنویس درس آیتالله العظمی سیستانی) در صفحهی فیسبوک خود نقل کرده است:
روزی یکی از طلابی که به همراه ما در درس آقای سیستانی شرکت میکرد در مسئلهای علمی به استاد اشکال وارد کرد و تلاش داشت نظر مرجع أعلی و زعیم حوزه آقای خوئی (قدس سره) را بر نظر آقای سیستانی پیروز کند بدون اینکه دلیل منطقی به همراه داشته باشد، و این تلاش در اصل خود امر زیبایی است؛ چرا که از آزادی فکری در فرایند اجتهاد ناشی میشود و مذهب تشیع با فتح باب همین آزادی فکری از هزار سال پیش عزیز شده است، اما مسئله این بود که شیوهی مناقشهی او با سید الاستاد همراه با اخلاق و احترام نبود، و ادب را زیر پا گذاشت، به گونهای که استاد از گفتگو با آن شخص به این شیوه بسیار آزرده شد.
و بعد از آنکه به همراه او از محل درس خارج شدیم و به سمت منزل راه افتادیم سید به من این نکته را فرمود:
زمانی که در سن ۱۸ سالگی بودم، یادگیری درس فلسفه را با فهمی دقیق از مفاهیم پیچیدهی آن به پایان رساندم، آنچنانکه گاهی اوقات دچار مقداری عُجب و غرور میشدم و به همین دلیل شیفتهی فلاسفه و دلبستهی اندیشههای آنان بودم. و با این وجود در حوزهی مشهد مقدس در دروس آیتالله العظمی حاج شیخ میرزا مهدی اصفهانی (قدس سره) حضور یافتم، و او منتقد فلاسفه و نسبت به فلسفه سختگیر بود، و هنوز صدایش در گوشم طنین میاندازد که وقتی ما را مخاطب قرار میداد و به هواداران علم فلسفه میتاخت میگفت:
«آیا میخواهید مذهبی در مقابل مذهب أهل البیت علیهم السلام برپا کنید؟ شما که هستید؟ چه کاره هستید؟ منصرف شوید، سر عقل بیایید، این فلسفه را که مخلوط به آرای دور از طریق اهل بیت علیهم السلام است رها کنید!»
ولی با این وجود من با بیادبی با او به مناقشه نپرداختم، و از فلاسفهای که تأییدشان میکردم یاری جستم، و حضور خود بر سر درسهای او را ادامه دادم تا اینکه مرا قانع کرد در تایید مطلق علم فلسفه و علاقهی مبالغهآمیز خود نسبت به فلاسفه تجدید نظر کنم، و پس از آن در این وادی بیطرف شدم، نه هوادار بودم و نه معاند، و آنجا بود که فایدهی تواضیع و ادب و ضرر عجب و غرور را کشف کردم.