به گزارش «شیعه نیوز»، آمیتای اتزیونی، استاد روابط بین الملل در دانشگاه جورج واشنگتن نوشت: اکنون که آمریکا کارش با کره شمالی «تمام» شده، زمان آن رسیده که به این سوال برگردیم که سیاست گذاری در قبال ایران بایستی چگونه باشد. تاکنون همه کاری که آمریکا در این زمینه انجام داده کنار کشیدن از توافق محدود کننده برنامه هسته ای ایران و تلاش برای اعمال مجدد تحریم ها بوده است. این سوال که آمریکا دقیقا چه می خواهد و مهم تر اینکه چطور به این خواسته می رسد، هنوز جای بحث دارد.
البته منظور از تمام شدن کار آمریکا با کره شمالی این نیست که آن طور که رییس جمهوری، دونالد ترامپ گفته است، پیونگ یانگ دیگر تهدید هسته ای محسوب نمی شود؛ بلکه بیشتر به نظر می رسد هر دو طرف گاوی شیرده پیدا کرده اند که تا ماه ها می توانند به دوشیدنش ادامه بدهند. کیم جونگ اون رهبر کره شمالی و ترامپ می توانند ادعا کنند توافقنامه سنگاپور دستاوردی بزرگ در زمینه سیاست خارجی است و امتیازاتی اندک برای طرف مقابل قائل شوند تا این باور عمومی ایجاد شود که شبه جزیره کره خلع سلاح هسته ای می شود. برای کیم، هیچ راه بهتری برای محافظت از نیروی هسته ای غیر از ادامه گفت و گو درباره برچیدن آن وجود نداشت. ترامپ هم می تواند به دلیل تلاش برای دستیابی به راه حلی صلح آمیز، امتیاز بگیرد؛ البته تا زمانی که کره شمالی به وضوح اعلام نکند قصد برچیدن تاسیسات هسته ای خود را ندارد. به نظر می رسد این وضعیت برای مدتی ادامه خواهد داشت و بدین ترتیب، ایالات متحده زمان کافی دارد تا روی ایران متمرکز شود.
متاسفانه ایده آشنا و بدی درباره ایران به ذهن ترامپ خطور کرده است. بیشتر چهره های مطرح در دولت آمریکا بیش از تغییر رفتار ایران، تغییر نظام در این کشور را خواستار می شوند. جان بولتون، مشاور امنیت ملی آمریکا گفت: «هدف ما باید تغییر نظام در ایران باشد.» رودی جیولیانی، وکیل ترامپ هم گفته: «رییس جمهوری داریم که به تغییر نظام در ایران متعهد است.» مایک پومپئو هم پیش از آنکه در سمت وزیر امور خارجه منصوب شود، نوشته بود: «کنگره باید در جهت تغییر رفتار ایران و در نهایت نظام ایران اقدام کند.» چنین اظهاراتی مذاکره ای را که می تواند به تغییر رفتار منجر شود بسیار دشوارتر می کند، چون آنها هم تغییر در حزبی که با آن مذاکره می کنند یعنی حزب حاکم در آمریکا را خواستار می شوند. یکی از دلایلی که جنگ داخلی در سوریه سال های طولانی ادامه یافته این است که آمریکا به عنوان پیش شرط هر مذاکره ای، برکناری بشار اسد رئیس جمهوری سوریه را خواستار شده است.
برای آمریکا شاید دو راه برای تغییر نظام در ایران وجود داشته باشد. اولی همان شیوه ایست که آمریکا در خصوص افغانستان و عراق اجرایی کرد، یعنی حمله نظامی. با توجه به هزینه های بالای اقتصادی و انسانی چنین شیوه ای برای تغییر دولت و نتایج نه چندان خوشایند آن، هر تفکری درباره جنگ زمینی در آسیا عمدتا در نطفه خفه می شود. در حقیقت، بسیاری از کارشناسان بر این باورند که حمله به ایران بسیار دشوارتر از اقدام در جهت سرنگونی صدام حسین و طالبان افغانستان خواهد بود. دومین راه اتکا به گروه های گوناگون در ایران یا «مردم» خواهد بود. ایران از گروه های قومی گوناگونی تشکیل شده که برخی از آنها از شیوه عملکرد حکومت در قبال خود راضی نیستند. گفته شده سیا تلاش هایی برای تماس با این گروه ها و تحریک آنها به شورش داشته است. برخی دیگر به اعتراض های خیابانی اخیر اشاره کرده اند و این مساله سبب شده است که باور کنند با تشویق های آمریکا چنین اعتراض هایی می توانند شکل بهار عربی را به خود بگیرند. تظاهرات خیابانی شاید در تونس و مصر به تغییر نظام انجامید، اما ایران در حکومتداری بسیار کارآمدتر از آنهاست. موفقیت ایران در این زمینه به دلیل دادن اجازه بیان اعتراض ها به سیاست های دولت و اعطای قدرت به اصلاح طلبان و ایجاد اصلاحات محدود است. آنهایی که منتظرند مردم ایران در جهت تغییر نظام اقدام کنند، احتمالا باید مدت زمان زیادی منتظر بمانند. اشتباه بودن چنین سیاستی به ویژه با یادآوری این سیاست آشکار می شود که ایران در صورت رها کردن توافق هسته ای کنونی خیلی سریع می تواند به مرحله تولید تسلیحات هسته ای برسد. به علاوه ایران به افزایش نفوذ خود در عراق، سوریه، لبنان و افغانستان ادامه خواهد داد.
به علاوه تغییر نظام در ایران لزوما به معنای تغییر رفتار به شیوه مد نظر آمریکا نخواهد بود. بسیاری از آنهایی که در ایران به سیاست های حکومت اعتراض دارند، ایرانی های وطن پرست هستند و این احتمال وجود دارد که اگر روی کار بیایند همچنان مخالف آمریکا و به دلایل تاریخی بریتانیا باشند و برنامه هسته ای را ادامه دهند. لازم به یادآوری است که برنامه هسته ای ایران در دولت اصلاح طلبان آغاز شد.
از سوی دیگر، دولت کنونی نشان داده که در صورت مواجه با تهدید نظامی به مذاکره تمایل خواهد داشت. در اواسط سال ۲۰۰۳ که آمریکا به عراق حمله و ظرف چند هفته صدام حسین را که ۸ سال با ایران در جنگ بود، سرنگون کرد، این مساله به مثابه زنگ هشداری در گوش تهران بود. ماه مه ۲۰۰۳ دولت ایران پیشنهاد مذاکرات جامع را در رابطه با برنامه هسته ای مطرح کرد. فلینت لورت، مسئول پیشین بخش خاورمیانه در شورای امنیت ملی آمریکا این مذاکرات را با ارتباطات دیپلماتیک پکن و واشنگتن مشابه دانست که زمینه را برای گشایش روابط دو طرف در دوران نیکسون فراهم کرده بود. نیکولاس کریستف، ستون نویس نیویورک تایمز این سند را «فوق العاده» خواند و «امیدی حقیقی برای صلح» خواند. اما دولت بوش آن را رد کرد چرا که به دنبال تغییر نظام در ایران بود.
خلاصه اینکه رهبران در واشنگتن از انتظار برای تغییر نظام در ایران توسط مردم نتیجه ای نمی گیرند و اگر هم تغییری در ایران ایجاد شود هیچ تضمینی نیست که نظام جدید پروژه هسته ای را رها کند. اما در مقابل، تجربه ثابت کرده که فشار نظامی و دیپلماتیک توامان به شرطی که هدف از آن تغییر رفتار باشد و نه تغییر نظام، می تواند نتیجه بدهد.