شیعه نیوز: شرح دعای روز سیزدهم ماه مبارک رمضان را می خوانیم:
بسم الله الرحمن الرحیم
«اللَّهُمَّ طَهِّرْنِی فِیهِ مِنَ الدَّنَسِ وَالْأَقْذَارِ وَ صَبِّرْنِی فِیهِ عَلَی کَائِنَاتِ الْأَقْدَارِ وَوَفِّقْنِی فِیهِ لِلتُّقَی وَصُحْبَهِ الْأَبْرَارِ بِعَوْنِکَ یا قُرَّهَ عَینِ الْمَسَاکِین»
«ای خدا در این روز مرا از پلیدی و کثافات پاک ساز و بر حوادث خیر و شر قضا و قدر صبر و تحمل عطا کن و بر تقوی و پرهیزکاری و مصاحبت نیکوکاران موفق دار به یاری خودت ای مایه شادی و اطمینان خاطر مسکینان.»
در دعای روز سیزدهم آمده است: خدایا! مرا از آلودگی ها و ناپاکی ها پاک کن.
چرک ها و آلودگی های ظاهری و جسمی را می توان با آب پاکیزه کرد، اما آلودگی های قلب و دل فقط با توبه و زاری به درگاه خداوند پاک می شود.
به فرموده ی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم، وضو و نمازهای پنجگانه مانند شتسشوی مکرر در شبانه روز است که نمازگزار را از هرگونه آلودگی پاک می کند.
نوری که در پیشانی مؤمن به چشم می خورد، از صفا و پاکی قلب او حکایت دارد و همین نورانیت سبب می شود که در دنیا و آخرت سعادتمند گردد؛ زیرا این نور در ظلمت قیامت نیز او را نجات می دهد.
ماه مبارک رمضان، ماه خانه تکانی دل و روح است. ماه جذب نور و صفا و پاکی است. پس باید سرعت گرفت و به وسیله ی امساک از آن چه بر روزه دار حرام است، و با بیداری شبانه و سحرخیزی و مناجات با معبود، صورت و سیرت خود را جلا دهیم.
باید اعتراف کرد هرچند امروزه انسان با پیشرفت دانش توانسته است تا اندازه ای خو را از آلودگی های ظاهری و جسمانی پاک کند و به جنگ میکروب ها و ویروس ها برود، ولی از آلودگی گناه، غافل شده است. اینک بوی تعفّن حاصل از دروغ، حسد، کینه، بخل، سوءظن، تهمت و گناهان دیگر سراسر جامعه را در بر گرفته است ولی او احساس نمی کند و هم چنان به خود مشغول است.
تطهیر و تصفیه ی باطنی نقشی به سزا و انعکاسی تام در صفای ظاهر و نورانیت چهره ی مؤمن دارد. در روایت آمده است که اقامه ی نماز شب سبب معطر شدن بدن مؤمن و نورانیت چهره ی او می شود. امیرالمؤمنین علیه السلام نیز در توصیف اهل تقوا چنین می فرماید: آن چه را از محبت دنیا، چشمش دیده، پرتو دلش خاموش نموده، حرامش را پلید دانسته و از شُبُهاتش دوری گزیده است.(۱)
تطهیر و پاکی از گناهان و معاصی هرکدام به تناسب خود متفاوت است؛ به عنوان مثال درباره ی حقوق مالی مردم که به گونه ای غصب شده باشد، باید آن اموال پرداخت گردد تا انسان از این گناه پاک شود وگرنه به صرف دعا و راز و نیاز، هیچ گونه تطهیری حاصل نخواهد شد. در باب تکالیف عبادی انسان که قضا شده است، باید قضای آن ها انجام گیرد. درباره ی گناهی مثل زنا، باید حد جاری گردد تا طهارت از پلیدی آن گناه حاصل شود. آری، فرود آمدن و اصابت تازیانه ها و سنگسار شدن، گناهکار را پاک می کند. به همین دلیل است که در روایاتی آمده است که افرادی در زمان رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم خدمت حضرت می رسیدند و عرض می کردند: «ای رسول خدا! مرا پاک گردان» در حقیقت با اجرای این حدود الهی از عذاب اخروی خود می کاستند و حتی باعث عبرت دیگران نیز می شدند.
در داستانی در همین زمینه چنین آمده است:
زنی خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام آمد و عرض کرد: «یا امیرالمؤمنین! من زنای محصنه کرده ام و از این راه حامله شده ام، اکنون از شما می خواهم مرا پاک کنید؛ چون آلوده ام» حضرت در پاسخ به آن زن گنه کار فرمود: «یک بار اقرار کافی نیست بلکه باید چهار بار به گناهت اقرار کنی!!» آن گاه فرمود: تو می دانی اگر یک زن شوهردار زنا کند باید «سنگسار» شود؟ ما اگر تو را سنگسار کنیم، تکلیف آن بچه که در رحم داری چه می شود؟! پس اکنون برو، هروقت وضع حمل کردی برگرد.» آن زن رفت و بعد از چندماه، در حالی که بچه ای در آغوش داشت، آمد و عرض کرد: «یا امیرالمؤمنین! مرا پاکیزه کن. اکنون بچه ام به دنیا آمده است.» امام فرمود: «اکنون اگر ما تو را سنگسار کنیم، برای نگهداری و پرستاری این بچه مشکل به وجود می آید و او نیز مانند بچه های دیگر احتیاج به شیر مادر دارد.» زن در حالی که ناراحت بود، برگشت و پس از دو سال آمد. بچه هم همراهش بود. دوباره عرض کرد: «یا امیرالمؤمنین! مرا پاکیزه کن.» اکنون بچه بزرگ شده است و احتیاج به شیرخوردن ندارد. حضرت فرمود: «این بچه هنوز به مادر احتیاج دارد، برو» زن این بار در حالی که دست فرزندش را در دست داشت، اشک می ریخت و می گفت: «خدایا! این سومین بار است که من نزد امام تو آمدم ولی هربار مرا به بهانه ای رد می کند، خدایا! من این آلودگی را نمی خواهم، آمده ام که مرا سنگسار کند تا پاک شوم.» از قضا در همان حالی که زن به این گفتار مشغول بود، مرد منافقی چشمش به این زن افتاد و پس از آگاهی از داستان این زن، کفالت بچه را بر عهده گرفت، غافل از این که علی علیه السلام نمی خواست این زن برای بار چهارم به گناهش اعتراف نماید، تا حد درباره ی او واجب شود. بالاخره این زن برای بار چهارم اقرار کرد و حکم در مورد او اجرا شد. ایمان راسخ و اعتقاد به پاکی و طهارت از گناه این زن را وا داشت تا خود را این گونه در برابر سنگباران قرار دهد و با پاکی و طهارت دنیا را ترک کند.(۲)
در فراز دوم از دعای روز سیزدهم، از خدا درخواست می کنیم:
خدایا! بر تقوا و همنشینی نیکان توفیقم بخش
آن چه انسان را در مقابله با حوادث، مشکلات و سختی ها نیرومند می سازد، صبر و شکیبایی است؛ صبری که از اعتقاد و تقوا سرچشمه بگیرد، توفان های مصایب را بر انسان هموار می کند.
قرآن کریم در این باره می فرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید، از صبر و نماز کمک بگیرید(۱)
«صبر»، هرگز به معنی تحمل بدبختی ها و تن دادن به ذلّت و تسلیم در برابر عوامل شکست نیست بلکه صبر و شکیبایی به معنی پایداری و استقامت در برابر مشکل ها و حوادث است.
برای اهمیّت صبر همین بس که در قرآن کریم هفتاد بار از «صبر» سخن به میان آمده است. تاریخ زندگی مردان بزرگ گواهی می دهد که مهم ترین عامل در پیروزی آنان، استقامت و شکیبایی بوده است. افرادی که از این نعمت بی بهره اند، در گرفتاری ها به زودی از پا در می آیند. امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:
بر شما باد به صبر که صبر در برابر ایمان هم چون سر است در مقابل تن، همان گونه که تن بی سر فایده ای ندارد، ایمان بدون صبر، ناپایدار و بی نتیجه است.(۲)
در بعضی از روایات «صبر» به سه نوع تقسیم شده است: اول صبر بر اطاعت، بدین معنا که در برابر مشکلاتی که در راه اطاعت وجود دارد، مقاومت کنیم. دوّم _ صبر بر معصیت. سوّم _ صبر بر مصیبت.
در روایات فراوانی کلمه «صبر» به بردباری بر روزه تفسیر شده است، ولی صبر منحصر به روزه نیست، بلکه روزه مصداق بارز و روشن آن است؛ زیرا انسان در پرتو این عبادت بزرگ اراده ای قوی پیدا می کند و عقل، بر هوس حاکم می شود.
درباره ی تقدیرات الهی نیز آن را به دوگونه تقسیم کرده اند: تقدیرات قابل تغییر و تقدیرات تغییرناپذیر که به طور حتمی واقع می شوند. در دعا نیز منظور صبر و شکیبایی در برابر تقدیرات نوع دوم است. باید در این گونه تقدیرات از خدا توفیق صبر خواست. مُسلّم است که مقدمه ی چنین صبری، همان پاکی از آلودگی ها و تصفیه ی درون است. با دقت در احوالات امیرالمؤمنین علیه السلام، می بینیم که ایشان اسوه ی صبر و در حقیقت «اصبرالصابرین» بودند؛ زیرا فرمود:
من در شرایطی صبر کردم که خار در چشم و استخوان در گلو داشتم(۳)
در فراز سوم از دعای روز سیزدهم، چنین می خواهیم:
خدایا! بر تقوا و همنشینی نیکان توفیقم بخش به یاریت،ای نور چشم مسکینان!
«تقوا» همان خویشتن داری و تسلّط بر نفس است. بدین معنا که انسان واجبات را انجام دهد و از معصیت و محرمات بپرهیزد. ثمره ی روزه، نماز و عبادات، تقوا و خداترسی است. تقوا مرحله ی بالایی از خودسازی و هم چون لباسی زیبا بر جان انسان است. «تقوا» چون سپری است که از انسان در برابر گناهان محافظت می کند.
امیرالمؤمنین علیه السلام در اهمیت «تقوا» می فرمایند:
«تقوا» مرکبی است راهوار که سوار خود را به آسودگی، وارد بهشت می کند. در مقابلش خطا و معصیت است که هم چون اسبی سرکش و مرکبی چموش، سوار خود را با مغز بر زمین می کوبد و به جهنم پرتاب می کند.
هنگامی که امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبه مشهور «همّام» ویژگی های پرهیزگاران را بیان می فرماید، کلام نافذ حضرت به قدری مؤثر واقع می شود که یکی از صحابه ی پاک و جان باخته، طاقت نمی آورد، صحیه ای می زند و بر زمین می افتد و سپس جان به جان آفرین تسلیم می کند.
قرآن کریم نیز در اهمیت «تقوا» می فرماید:
اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّه اَتْقیکم؛(۱)
بهترین شما نزد پروردگار، پرهیزگارترین شماست
در بخش دیگر به هم نشینی و دوستی با نیکان اشاره فرموده است. داشتن دوست خوب، نعمتی است بزرگ و دوستی با ابرار، نیکان و صالحان، موهبتی الهی است.
این سخن رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم چه زیباست که می فرماید:
خداوند به هرکس بخواهد چیزی عطا کند، به او دوست صالح و شایسته روزی می کند که اگر از یاد خدا غافل شود، خدا را به یادش می آورد و اگر در یاد خدا باشد، در این مسیر یاریش می کند
ملاک و معیار دوستی در این دعا، «ابرار» معرفی شده است. نکته ی جالبی که در کاربرد این کلمه در قرآن کریم به چشم می خورد، این است که این لفظ در اصل به معنی «توسعه» است و سپس در معنی نیکی، خوبی و احسان نیز به کار رفته است؛ زیرا این کارها در وجود انسان محدود نمی شود بلکه گسترش می یابد و به دیگران می رسد و آنان نیز از آن بهره مند می شوند.
در حقیقت نیکی افراد صالح، در اطرافیان، دوستان و همنشینان مؤثر واقع خواهد افتاد و این به خاطر گستردگی روح آنان است. قرآن کریم در زمینه ی معرفی این افراد و ویژگی های بارز ایشان می فرماید:
ایمان به مبدأ و معاد و فرشتگان و کتاب های آسمانی و پیامبران؛ انفاق مال به خویشاوندان و یتیمان و مستمندان و واماندگان در راه و سائلان و بردگان؛ به پا داشتن نماز؛ ادای زکات؛ وفای به عهد؛ بردباری در هنگام محرومیت و فقر، بیماری و درد و جنگ در برابر دشمن، از ویژگی های بارز ایشان است.(۲)
پس برای فرار از جاذبه ی دوستی های دنیایی و رهایی از دام رفاقت های مادّی و نجات از همنشین بد، که عمر آدمی را تباه می کنند، باید از قرآن کمک گرفت و از خداوند توفیق خواست تا دوستی برای مصاحبت و همنشینی برگزینیم که وجودش برای ما مقید و ارزنده است.
یکی از ملاک هایی که قرآن کریم درباره ی مصاحبت و دوستی بیان می کند، صداقت و راستگویی در همنشین است. در واقع هرگونه صفت خوب و یا بد دوست، در طرف مقابل نیز اثر می گذارد و سبب هلاکت و سعادت او می شود. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در این زمینه می فرمایند:
انسان بر دین دوستش می باشد، باید هرکدام از شما دقت کند که با چه کسی دوست می شود.