شیعه نیوز: در امالی شیخ طوسی هست که منصور بن بزرج میگوید: به امام صادق گفتم: «مَا أَکْثَرَ مَا أَسْمَعُ مِنْکَ سَیِّدِی ذِکْرَ سَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ» من زیاد از شما میشنوم که دائم یاد سلمان فارسی میکنید. فرمود: «فَقَالَ لَا تَقُلْ سَلْمَانَ الْفَارِسِیَّ وَ لَکِنْ قُلْ سَلْمَانَ الْمُحَمَّدِیَّ» سلمان فارسی نگو، سلمان محمدی! میدانی چرا زیاد از او یاد میکنم؟ «أَ تَدْرِی مَا کَثْرَةُ ذِکْرِی لَهُ قُلْتُ لَا قَالَ لِثَلَاثِ خِلَالٍ» حضرت فرمود: به سه دلیل!
1- «إِحْدَاهَا إِیثَارُهُ هَوَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام عَلَی هَوَی نَفْسِهِ» اولین شاخصهی مهم سلمان فارسی که امام معصوم از او یاد میکند، پیروی از امیرالمؤمنین است. پا جای پای حضرت علی میگذاشت. خواهش حضرت علی را بر خواهش خودش مقدم میکرد.
سلمان نوکر امام زمانش بود. اولین شاخصه سلمان که امام صادق از آن یاد میکند این بود خواست حضرت علی را بر خواست خود مقدم میدانسته است. اول میدید که امامش چه میخواهد.
2- دوم اینکه «وَ الثَّانِیَةُ حُبُّهُ الْفُقَرَاءَ وَ اخْتِیَارُهُ إِیَّاهُمْ عَلَی أَهْلِ الثَّرْوَةِ وَ الْعُدَدِ» سلمان فارسی فقرا و مستضعفین را بر اهل عده و ثروت و پول و دنیا مقدم میداشته است. در فامیل، فامیلهای فقرا، در رفقا، رفقای فقرا. اول آنهایی که ضعیف هستند و اسم و رسم ندارند. خدمت کنیم و مشکلشان را حل کنیم. هرچه میتوانیم در غمهایشان شریک باشیم. کمک مالی و جانی و آبرویی داشته باشیم. چرا سلمان، سلمان شد؟ چون مجالسات فقرا و هم نشینی آنها را بر اغنیاء و ثروتمندان و پول پرستان مقدم میداشت.
3- «وَ الثَّالِثَةُ حُبُّهُ لِلْعِلْمِ وَ الْعُلَمَاءِ» عاشق یادگیری علم و علما بود. همیشه با علما مینشست و همیشه با اهل علم مینشست. بعد حضرت فرمودند: «إِنَّ سَلْمَانَ کَانَ عَبْداً صَالِحاً حَنِیفاً مُسْلِماً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ» (بحارالانوار، ج22، ص32) آدمی بود که عبد صالح بود، حق گرا بود و مسلمان واقعی بود از مشرکین نبود.
حدیث دیگری نیز در باب شخصیت سلمان وجود دارد که بسیار عجیب است.
در اختصاص شیخ مفید هست که اسبق بن نواته میگوید: از امیرالمؤمنین سؤال کردم سلمان فارسی چه شخصیتی بوده است؟ «ما اقول في رجل خلق من طينتنا» من چه بگویم درباره کسی که از طینت و سرشت ما خلق شده است. «و روحه مقرونه بروحنا» روح او به روح ما نزدیک است. «خصه الله تعالي من العلوم باولها و آخرها و ظاهرها و باطنها سرها و علانيتها» یعنی همه اسرار و علوم اول و آخر، سر و علنی و ظاهر و باطن را به او مرحمت کردیم. یعنی ظرف وجود سلمان را پر از علوم کردند.
بعد حضرت فرمودند: «و لقد حضرت رسول الله» من محضر پیغمبر شرفیاب شدم «و بین یدیه سلمان» سلمان هم پیش روی حضرت نشسته بود. «فدخل اعرابی» یک اعرابی داخل شد. بعضی بودند کنار پیغمبر که از ایرانیها یا عجمها یا از سلمان خوششان نمیآمد. نژاد پرست بودند و تعصبات جاهلی داشتند. خیلی خبیث بودند. میگوید: یک اعرابی داخل شد، «فنحاه عن مکانه و جلس فیه» سلمان که جلوی پیغمبر بود را بلند کرد و جای سلمان نشست! بی حیایی کرد. بعد حضرت فرمودند: «فعضب رسول الله(ص) حتی درّ العرق بین عینیه و احمرتاه عیناه» امیرالمؤمنین فرمودند: پیغمبر به قدری ناراحت شدند و غضب کردند، در حدی که پیشانی مبارکشان عرق کرد و چشمهایشان از شدت ناراحتی سرخ شد که چرا به سلمان جسارت کردی؟