به گزارش «شیعه نیوز»، مذهب برای بسیاری از مسلمانان نقش تأثیرگذاری در تجربه ازدواج آنها ایفا می کند. حالا زمان آن رسیده است که در مورد اهمیت آن در هویت آنها توضیح دهیم.
داستان چند زندگی
تاز احمد، دختری مجرد، مسلمان، ۳۸ ساله و اهل بنگال است. او خودش را فردی «معنوی» توصیف می کند اما نه لزوماً مذهبی. وقتی پا به جوانی می گذاشت، پدر و مادر مهاجر او امیدوار بودند که تاز با یک کارمند فناوری اطلاعات که خودشان در اوکلاهاما برای او پیدا کرده بودند ازدواج کند. اما واکنش تاز این بود که «من حتی نمی دانم این شخص کیست! اما پاسخ والدینم این بود که خیلی سؤال می پرسی! تو به این همه اطلاعات نیاز نداری!»
احمد مانند دیگر مسلمانان هم نسل خودش در آمریکا یک عمر در میان جنبه های مختلف هویت خود دست و پنجه نرم کرده بود. او با قول دادن به مادرش در مورد اینکه پسری که با او بیرون می رود همجنس خواه است شب را بیرون سپری کرده بود. او حتی ازدواجش را در سن ۲۰ سالگی به خاطر درس خواندن در مقطع کارشناسی ارشد به تعلیق انداخته بود. او حتی از دوستداران گروهی بود که سراسر کشور تور برگزار می کرد؛ البته گروه پانک مسلمانی که اسمش کومیناس بود. به گفته این دختر اگر یک ازدواج حساب و کتاب شده می کردم وضعیت بسیار آسانتری داشتم اما والدینم واقعاً در این مورد کم گذاشتند.
لحظات بزرگ و مشخص زندگی ما را وادار می کند تا در مورد هویت های فرهنگی از نو فکر کنیم و هیچ چیزی بیش از فهمیدن اینکه با چه کسی قرار بگذاریم و ملاقات کنیم در مورد هویت و ارزش ها سؤال بر نمی انگیزد.
فرهنگ آمریکایی اغلب دو مسیر متضاد پیش روی مسلمانان جوان می گذارد. از یک سو هستند افرادی مانند دونالد ترامپ که ویدئوهای ناشایستی را برای نشان دادن خشونت مسلمانان مدام توئیت می کنند و چیزهایی می گویند مانند اینکه «من فکر می کنم اسلام از ما متنفر است» و ادعا می کنند که هیچ همسان سازی واقعی در میان حتی نسل دوم و سوم مهارجان در آمریکا وجود ندارد. از سوی دیگر فیلم های سینمایی مانند بیمار بزرگقرار دارند که داستان عاشقانه کمیل نانجیانی، یک کمدین مسلمان را روایت می کنند که از مذهب دست می شوید و عاشق زن سفید پوستی می شود و از خانواده مهاجر خود خسته است.
در حقیقت، بخش اعظم مسلمانان در جایی میان این دو گرایش قرار دارند. مسلمانان آمریکا که تقریباً ۶۰ درصدشان کمتر از ۴۰ سال سن دارند- درحال عبور از فرایندی هستند که اصالتاً آمریکایی است: یعنی پیدا کردن هویت های جدید، گوناگون و خودساخته در سرنوشتشان که گستره متنوعی از کاملاً سکولار تا عمیقاً خداپرست را شامل می شود. طرح کلی ماجرا شاید ویژه اسلام باشند اما ماجرایی که از زبان کاتولیک ها، یهودها و حتی پیوریتن ها به اشتراک گذاشته می شود یکی است؛ مسلمانان درحال خلق قالب های خاص آمریکایی از دین خود هستند.
مسلمانان به مثابه یک گروه واقعاً گوناگون هستند و تجربیات آنها این تنوع را انعکاس می دهد. برخی از جوانان مسلمانان حساسیت زیادی نسبت به هویت دینی و فرهنگی خود نشان می دهند و دیگر بخش های زندگی را اولویت گذاری می کنند. دیگران خودشان شیوه های جدید و غیر سنتی از مشارکت کردن در دین را تعریف می کنند. مهاجران در این میان، کشور آمریکا را به گونه ای متفاوت از افرادی که برای نسل ها در ایالات متحده بوده اند درک می کنند؛ مسلمانان سیاه پوست با انواع متمایزی از تبعیض روبرو می شوند و نیازهای مشترک خاصی دارند. آنهایی که دین خود را تغییر داده اند با پرسش هایی از جانب اعضای خانواده خود مواجه هستند؛ خانواده ای که ممکن است دین جدید آنها را درک نکند. همچنین برخی از مسلمانان به دلایلی مانند نژاد، جنسیت و گرایش جنسی از سوی مردم اجتماع خود پذیرفته نمی شوند.
ثنا خان ۲۷ ساله و یوسف صدیقه ۲۹ ساله هر دو در خانواده هایی پرورش یافته اند که به گفته خودشان سختگیر بوده اند. به گفته ثنا «جایی که شما ناچار هستید مسلمان باشید و هیچ جای تردیدی در آن نیست» اما او به مدرسه یا مسجد اسلامی نرفت. اسلام فقط بخشی از محیطی بود که در محله متنوع آنها در کواینز آمریکا حاکم بود. در مورد یوسف، زندگی کردن در میدوست به این معنی بود که والدینش بر مسلمان بودن و همچنین متفاوت بودن تأکید داشتند. به گفته این پسر جوان «اگر مجبور بودم آن را از نو بنویسم احتملاً از این همه تأکید دست بر می داشتم، اما این چیزی است که واقعیت دارد.»
این دو یکدیگر را از راه دوستان مشترکشان پیدا کردند. ثنا در بخش سلامت عمومی در فیلی مشغول به کار بود و یوسف در سازمانی غیر اتفاقی در نیویورک. ثنا می گوید در مورد بسیاری از سنت های ویژه اسلامی حساسیت به خرج می دهد؛ چیزهایی مثل روزه گرفتن در ماه رمضان اما در طول ماه های دیگر سال اینطور نیست. او امیدوار است که در نهایت به طریقی با فردی مسلمان ازدواج کند. به گفته او «برای من اینکه شریک زندگی ام در خانواده ام جایگاه خوبی داشته باشد فکرم را شلوغ می کند. همینطور فکر کردن در مورد برنامه ریزی های آینده: اینکه چطور خانواده ای می خوام، یا تعطیلات را چطور جشن خواهم گرفت.» یوسف هم احساس مشابهی دارد: با اینکه او واقعاً هیچ فریضه اسلامی را انجام نمی دهد می گوید «برای کسی که واقعاً مرا درک می کند وقتی صحبت از این مسائل دینی سخن به میان می آید لازم است حدی از دانش و درک را داشته باشد.»
جوانان مسلمان در مرز میان اسلام و آمریکا
به نوعی می توان گفت که این داستان عادی نسل ما است. ثنا و یوسف مانند برخی افراد هم نسل خود نسبت به نهادهای مذهبی و اعمال قاعده مند آنها گریزان هستند. یکی از روحانیانی که در مدرسه الهی دوک تدریس می کند به نام عبدالله آنتپلی چنین الگوهای مشابهی را در میان دانشجویانی که با او کار می کنند نیز می بیند. به گفته او «تفاوت شگفت انگیزی میان دانشجویان و والدینشان بر سر اینکه چطور در مورد هویت مسلمانان آمریکایی فکر می کنند وجود دارد. پدر و مادرها می خواهند روی جنبه اسلامی آن هویت سرمایه گذاری کنند و واقعاً در مورد جنبه های خاصی از آن هویت که باید مصون داشته شود نگران هستند.» این درحالی است که بیشتر دانشجویان حاضر به مذاکره و فکر کردن در مورد ابعاد آمریکایی این ماجرا نیز هستند» در ورای این تشویش شواهدی وجود دارد: بر اساس گزارش مرکز تحقیقاتی پیو، کمتر از نیمی از مسلمانان زیر ۴۰ سال هر هفته به مسجد می روند و تنها یک سوم مسلمانان زیر ۳۰ سال در راستای حفظ اعمال اسلامی سنتی به صورت روزانه نماز می خوانند.
با این حال به گفته یکی از اعضای مطالعه تحقیقاتی پیو در مورد وضعیت جمعیت شناختی مسلمانان آمریکا، مسلمانان در مقایسه با دیگر افرادی که پس از سال ۲۰۰۰ به جوانی رسیده اند مذهبی تر هستند. حدود دو سوم مسلمانان زیر ۴۰ سال می گویند که مذهب در زندگی شان بسیار اهمیت دارد و این در قیاس با حدود ۴ نفر از ۱۰ نفر در هم نسلان آمریکایی است.
این ارقام این نکته را خاطر نشان می کنند که هویت های آمریکایی و مسلمان به طور مشترک انحصاری نیستند. در واقع، بسیاری از جوانان مسلمانی که گزارشگر این روایت ها با آنها صحبت کرده است می خواهند دین خود را به شیوه ای متمایز و آمریکایی کشف کنند. نمونه اش مبشرا تازامال ۲۸ ساله است که در ویرجینیای شمالی زندگی می کند. به گفته او «اسلام چیزی است که من هر روز از عمرم در مورد آن فکر می کنم.» او هر روز نماز می خواند اما نه لزوماً در مسجد یا به صورت جماعت. این درحالی است که پدر و مادرش دقیقاً نمی دانند چه چیزی او را به اینجا رسانده است. به گفته خودش او در خانواده ای بسیار بسیار مذهبی و نسبتاً محافظه کار بزرگ شده است. اما هیچ جایی برای سؤال پرسیدن در مورد دین اسلام در خانه آنها نبوده است. درحالی که تازامال می گوید از کودکی تا بزرگسالی همواره سؤال های زیادی در مورد اسلام داشته و دارد.
به گفته او اصطلاح «مذهبی» چیزی نیست که واقعاً من دوست داشته باشم. اغلب موارد این واژه به کسی اطلاق می شود که بسیار سختگیر است و بر اعمال مذهبی تمرکز می کند. من خودم را فردی معنوی می دانم و اعتقاد عمیقی به اسلام دارم. البته همسر جدید این زن نیز به شدت پیرو اسلام است. این زوج دوست دارند خانواده ای داشته باشند که در آن دین و آیین در مرکز آن قرار داشته باشد. او می گوید «اگر فرزندانمان در مورد هرچیزی سؤال داشته باشند اما هیچ گاه آنها را نهی نخواهیم کرد.»
عشق و ازدواج دو چالش اصلی مسلمانان آمریکایی
به نظر می رسد که این اتفاق بیش از هرچیز دیگر به شیرازه عشق و زندگی در آمریکا مربوط است. همیشه در این کشور تجربه چندگانگی، اختلاط هویتی و جهت گیری به سمت انتظارات و آرزوهای بسیار متفاوت از جانب اعضای خانواده یا فرهنگ در معنای کلان وجود دارد. این خود تجربه ای عمیقاً آمریکایی است و شکلی از همسان شدن با کشوری است که بر مبنای هویت های مبهم و مختلط استوار گشته است. به گفته یکی از دانشجویان دکتری دانشگاه روتگرز که در مورد سلامت و روابط در میان مسلمانان مطالعه می کند «این نوعی تلاش برای پیدا کردن یک مبنای میانه از باقی ماندن بر سر ارزش های فرهنگی و سنتی، ارزش های مذهبی و نیز ارزش های آمریکایی است.»
اصطلاح «آمریکایی» استاندارد پیش فرضی نیست که مسلمانان یا هر گروه دیگری را بتوان به طور عینی در مقابل آن اندازه گیری کرد. نکته مهم این است که کشور آمریکا بسیار پیچیده است و مسلمانان در آن از تنوع فوق العاده بالایی برخوردار هستند. مانند هر فرایند ازدواجی، لزوماً مذاکرات بسیار زیادی در این میان شکل خواهد گرفت.