به گزارش«شیعه نیوز»، این روزها از زمین و زمان خبر بد میرسد. همیشه خبرهای بد زودتر از تمام خبرهای خوب، جامعه را درگیر خود میکند. اتفاقات چند وقت اخیر را با خود مرور کنید.
اوضاع خوب نیست. تقریبا تمام پنجرههایی که میتواند امید را به جامعه تزریق کند، بسته شده است و وقتی جوانان به فردا نگاه میکنند، افق روشنی را نمیبینند.
مشکلات عدیده اقتصادی، بیکاری و مشکلات ارزی باعث شده است تا جوانان با خود فکر کنند چگونه میتوانند زندگی آینده خود را بسازند.
در سالهای نه چندان دور، جوانان با کمک خانوادههای خود زندگی سادهای را آغاز میکردند اما امروز به دلیل تغییر سبک زندگی و بالا رفتن توقعات و مشکلات اقتصادی، جوانان نمیتوانند زندگی خود را بسازند و اگر هم توانستهاند از خان ازدواج عبور کنند با مشکلات بیشماری روبرو میشوند که یکی از آنها رفتن به زیر بار قرض است.
رسیدن به ازدواج البته مقدماتی هم دارد. رفتن به سربازی، پیدا کردن کار، حقوق مناسب و ... همه اینها باعث میشود که جوانان سعی کنند، به این زودیها زندگی زناشویی را تجربه نکنند.
جوانان ایرانی و تونل وحشتی به نام آینده
کاش مسؤولان کشور از خود میپرسیدند چرا سن ازدواج در ایران به بالاترین درجه خود رسیده است و جوانان چه دختر و چه پسر حاضر نیستند، رخت ازدواج به تن کنند.
در جامعه ایران جوانها به چند دسته تقسیم میشوند. دسته اول کسانی هستند که به واسطه پدر، زندگی مرفهای دارند. آنها سوار بر ماشینهای چندصد میلیونی خود شهر را بالا و پایین میکنند. مشکلات این دسته اقتصادی نیست و بیشتر هویتی است. که در این نوشتار نمیخواهیم به آن بپردازیم.
دسته دوم جوانان متوسطی هستند که توانستهاند به واسطه حضور در بازار کار، برای خود زندگی متوسط ایجاد کنند و با کار فراوان، روزگار را سپری کنند. این دسته معمولا همیشه کار میکنند تا قسطها خود را پرداخت کنند تا در دوران بازنشستگی با آرامش زندگی کنند.
دسته سوم اما جوانانی هستند که نه شغل مناسبی دارند و نه امیدی به آینده. این دسته هم دچار بحران اقتصادی است هم بحران هویتی. آنها با ناامیدی به فردای خود نگاه میکنند و بعد از تلاش بسیاری برای به دست آوردن کار، به بن بست میخورند و مسیر زندگیشان عوض میشود . این دسته با بحرانهای جدی روبرو هستند
در میان این سختیهای اقتصادی، سختگیریهای اجتماعی از سوی حکومت باعث بحرانی تر شدن شرایط شده است. به طور مثال جوانان مشهدی هم با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم میکنند هم با محرومیتهایی مانند نرفتن به کنسرت، تفریحاتی اینچنین روبرو هستند.
آنگونه که از شواهد پیداست، جوانان ایرانی با تردید به آینده نگاه میکنند و کسی هم قرار نیست فکری به حال سبک زندگی آنها کند. حفظ این شرایط یعنی پیش بسوی بحرانهای بزرگ. بحرانهایی که در راس آن متولدین دهه 60 قرار دارند. نسلی که فدای تصمیمات غلط شده بود و شده است.
هرچه زودتر باید فکری به حال جوانان این سرزمین کرد.