به گزارش«شیعه نیوز»، گفت و گو با حجت
الاسلام والمسلمین سید منیر خباز که از شاگردان برجسته
آیت الله العظمی سیستانی و دانش
آموخته مکتب نجف است حلاوت خاصی دارد و حاوی اطلاعات و تحلیل های ناب و اصیلی است
که شناخت وسیع و عمیقی از حوزه علمیه نجف اشرف، مرجعیت شیعی و همچنین شخصیت آیت
الله العظمی سیستانی به دست می دهد .
سید منیر خباز به شفقنا می گوید:
چیزی به نام تزاحم و تعارض بین روش
های تدریس آن زمان در حوزه علمیه وجود نداشت بلکه بین آنها نوعی رابطه تکاملی حاکم
بود.
ایرادی ندارد که بین حوزه
علمیه نجف اشرف و دیگر حوزه های علمیه در قم، اصفهان و یا هر مکان دیگر تمایز وجود
داشته باشد و این موضوع مشکلی ایجاد نمی کند.
تمایز نجف نسبت به دیگر حوزه ها در
دو سطح کیفی و کمی است علاوه بر این در سطح فکر حوزوی نیز نجف اشرف با دیگر بحث ها
در حوزه های علمیه تمایز دارد.
از جمله مشخصه بارز علمای نجف اشرف
فی الواقع همان زهد و خودداری از اموری بود که خرد را تباه می سازد.
تعامل حوزه علمیه نجف با عامه مردم
تعاملی صمیمی و ساده است.
از ویژگی های متمایز آیت الله
سیستانی این است که توانستند مکاتب مختلف را به هم گره بزنند.
از ویژگی های شخصیت علمی آیت الله
العظمی سیستانی، تخصص، کاردانی و توانایی در فقه عام و احادیث عامه است.
ایشان همانند آیت الله العظمی
بروجردی معتقدند روایات اهل بیت علیهم السلام ناظر به سخنان فقهای عامه، احادیث
آنها و مرویات آنها است.
از دیگر ویژگی های شخصیت علمی آیت
الله سیستانی وارد کردن نظریات برگرفته از علوم دیگر به بحث فقه و اصول است؛ ایشان
برخی از نظریات روان شناسی را به بحث وضع در علم اصول، رویکرد روان شناختی تفسیر
گفتار را به بحث تعادل و تراجیح موسوم به «تعارض ادله» و راهنمای نظریه احتمال را
به علم اصول وارد کردند و آن را در باب اجماع، شهرت و تواتر به کار گرفتند.
ایشان تمامی منابع و کتب مرتبط
با پژوهش را از قدیم و جدید مطالعه می کنند بلکه بارها پژوهش های خود را مرور می
کنند و نکات جدیدی را به آنها اضافه می کنند.
روش پژوهشی ایشان در واقع روش تحقیق
کامل و روش دستیابی به حقیقت است نه به صرف اینکه مفاهیم کلی را به شاگردان و طلاب
برسانند بلکه روش ایشان رسیدن به تمامی زوایای پژوهش و جزئیات آن است.
تمایز دیگر، شخصیت تربیتی ایشان است؛
رابطه آیت الله العظمی سیستانی (دام ظله) با طلاب و شاگردانش رابطه پدر و فرزندی و
متواضعانه بود و هیچ گاه خود را فراتر از طلاب محسوب نمی کردند و حتی در حضور طلاب
روی زمین می نشستند و به مباحثه با طلاب می پرداختند و تعداد طلاب به هر میزان هم
می رسید باز هم از نشستن روی صندلی پرهیز می کردند.
ایشان تنها در علم نابغه نبودند
و تنها یک پژوهشگر برجسته در مطالعات مختلف و یک پدر دلسوز برای شاگردانشان نبودند
بلکه در کنار شخصیت متمایزی که از آن برخودارند، دارای مولفه های رهبری نیز می
باشند؛ او از همان جوانی واجد شرایط رهبری بودند و چنین ویژگی متمایزی را شاید
بسیاری از علما نداشته باشند
ویژگی شخصیت رهبری و مسیر سیاسی آیت
الله العظمی سیستانی این است که ایشان همواره خود را از اختلافات دور نگه می دارند.
در مسیر سیاسی و رهبری آیت الله
سیستانی، تمرکز و تاکید ایشان روی دولت مدنی در عراق است
ایشان رهبری نیستند که خط امام
خوئی و امام خمینی را با هم ادغام کرده باشند، [گرچه از هر دو تجربه بهره برده
اند] و آنگونه نیست که اگر هر کدام از این شخصیت ها جای ایشان می بودند [ضرورتا]
به همین شکل عمل می کردند، بلکه تجربه ایشان تجربه دیگری است.
ویژگی دیگر مسیر سیاسی آیت الله العظمی
سیستانی، قلت کلام و کم گویی و پرهیز از زیاده گویی است؛ حکمت اقتضا می کند که
رهبر تاثیرگذار و نافذ باشد و قطعا یکی از نشانه های حکمیت و تاثیرگذاری در نفوس
مردم، ایراد سخنان وافی و کافی برای علاج مشکلات و پرهیز از زیاده گویی است.
دیگر ویژگی مسیر سیاسی و رهبری آیت
الله العظمی سیستانی، عملگرا بودن، واقع گرایی و مصلحت گرایی ایشان است؛ ایشان همواره
تاکید می کنند بیشتر از آنکه حرف بزنیم باید عمل کنیم.
آیت الله العظمی سیستانی از رهگذر
سیاسی و اجتماعی دولت مدنی را در عراق مطرح می کنند نه از این رهگذر که چنین دولتی
همان دولت شرعی الهی است بلکه در واقع از نظر ایشان راه حل سیاسی و اجتماعی که
مردم بتوانند با امنیت و صلح در کنار هم زندگی کنند و هردینی با آزادی کامل مناسک
و حقوق خود را اعمال کند، دولت مدنی است.
نقش علما در چنین دولتی همواره حول
این محور می چرخد که باید از حکومت و سیاست و ورود به احزاب سیاسی و اعمال
وظایف حکومتی دوری کند تا روحانی بتواند شفافیت، وثاقت، موقعیت و استحکام خود را در
بین مردم حفظ کند و به عنوان نماد معنوی باقی بماند نه سیاستمداری که وارد نزاع،
جدال، رقابت و تنش شود و برای اینکه روحانیون بتوانند موقعیت معنوی خود که متصف به
شفافیت و محبت است را حفظ کنند باید از ورود به احزاب، سیاست و مسئولیت های حکومتی
پرهیز کنند…بنابراین نقش علما در دولت مدنی درواقع نصیحت و ارشاد است و مداخله
نیست.
اگر به معیارهای طبیعی و شرایط
اجتماعی نگاهی بیافکنیم شاید به نظر نمی رسد که مرجعیت به صورت شناخته شده کنونی و
به این حالت تاثیرگذار در بین مردم باقی بماند اما ایمان ما و دیدگاه ما از رهگذر
معیار های ایمانی نه معیارهای طبیعی این است که خداوند حافظ دینش است.
حجت الاسلام والمسلمین سید منیر خباز
متن کامل گفت و گوی تفصیلی شفقنا (پایگاه بین
المللی همکاری های خبری شیعه) با ایشان را به شرح ذیل در اختیار مخاطبان ارجمند
قرار می دهیم:
ابتدا معرفی از خود بفرمایید
من سید منیر سید عدنان الخباز از شاگردان آیت الله
العظمی سیستانی(دام ظله) و آیت الله العظمی شیخ میرزا جواد تبریزی (قدس سره) هستم.
از چه سالی به نجف اشرف آمدید؟
۱۰ سال در نجف اشرف اقامت داشتم یعنی از سال ۱۹۸۱ میلادی تا سال ۱۹۹۱ میلادی.
اوضاع حوزه علمیه نجف اشرف در آن زمان چگونه بود؟ مراجع
عظام و شخصیت های اصلی و مجتهدان شهر نجف اشرف چه کسانی بودند و روش های تدریس در
حوزه علمیه به چه شکلی بود؟
زمانی که در سال۱۹۸۱ میلادی پای به نجف اشرف گذاشتم، این شهر از مراجع عظام سرشار
بود و شخصیت های بزرگی نظیر حضرات آیات عظام امام خوئی «قدس سره»، امام خمینی «قدس
سره»، شهید سید محمد باقر صدر رحمه الله علیه و علمای فاضلی امثال حضرات
آیات عظام آیت الله سید محمد روحانی، آیت الله العظمی سید عبدالاعلی سبزواری، آیت
الله العظمی سید علی سیستانی و بسیاری دیگر از علمای مجتهد در حوزه علمیه حضور
داشتند. در آن زمان روش های تدریس و مکاتب علمی متعددی در حوزه نجف
اشرف فعال بود که از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد: مکتب محقق نائینی که
اساس آن را فقه و اصول تشکیل می داد و در بحث های خارج فقه و اصول آیت الله العظمی
خویی قدس سره تجلی می یافت، مکتبی که امتداد مکتب محقق عراقی بود و در بحث های آیت
الله سید شهید محمد باقر صدر قدس سره نمود پیدا می کرد، مکتبی که امتداد مکتب محقق
اصفهانی کمپانی بود و بیانگر بحث های آیت الله العظمی سید محمد روحانی قدس سره
بود و همچنین مکتب امتزاج یافته بین اصول و فلسفه که بیانگر روش آیت الله العظمی
خمینی قدس سره بود و علاوه بر این روش های تدریس و مکاتب دیگری نیز وجود
داشت که حضور چشم گیر و تاثیرگذاری در حوزه نجف اشرف در آن زمان داشتند.
آیا بین این مدارس و روش های تدریس در حوزه علمیه نجف
اشرف در آن زمان تزاحم و تعارضی وجود نداشت؟ آیا کسانی بودند که مخالف این
وضع باشند؟
چیزی به نام تزاحم و تعارض بین روش های تدریس آن
زمان در حوزه علمیه وجود نداشت بلکه بین آنها نوعی رابطه تکاملی حاکم بود. این روش
ها در واقع نوعی فضای علمی عمیق و ریشه دار را در حوزه علمیه نجف اشرف ایجاد کرده
بودند. طلاب در مساجد و مدارس نجف اشرف نظیر مسجد خضراء، مسجد هندی و مسجد شیخ
الاعظم و مدارسی نظیر مدرسه خلیلی، مدرسه آخوند، و مدرسه یزدی حضور فعال داشتند و
مدارس مختلف در پرتو روش های متنوع، از بحث و مباحثه و گفتگو و تعامل مملو
بود و هرکدام مکمل یکدیگر به شمار می رفتند…
چند ساله بودید که به نجف اشرف مشرف شدید؟
زمانی که به نجف اشرف رفتم، سی ساله بودم و اکنون وارد
سن پنجاه سالگی شده ام… به مدت ده سال یا بیشتر در این شهر اقامت داشتم….
می خواهیم به موضوع مکتب نجف اشرف وارد شویم…ویژگی های
نجف در آن زمان از حیث جایگاه، مراجع، روش تدریس، روش اخلاقی، معنوی، روحی و روش
پژوهش به چه شکلی بود؟ رابطه استاد با طلاب به چه شکل بود ؟ لطفا کمی درباره مکتب
نجف اشرف سخن بگویید و اینکه آیا اساسا چیزی به نام مکتب نجف اشرف وجود دارد یا خیر؟
آیا تفاوتی بین حوزه نجف اشرف و دیگر حوزه های علمیه وجود دارد و یا اینکه هیچ
تفاوتی بین آنها نیست و همه حوزه های علیمه شبیه به هم بودند؟
ایرادی ندارد که بین حوزه علمیه نجف اشرف و دیگر حوزه
های علمیه در قم، اصفهان و یا هر مکان دیگر تمایز وجود داشته باشد و این موضوع
مشکلی ایجاد نمی کند…تمایز نجف نسبت به دیگر حوزه ها در دو سطح کیفی و کمی است
علاوه بر این در سطح فکر حوزوی نیز نجف اشرف با دیگر بحث ها در حوزه های علمیه
تمایز دارد…در کنار اینها حوزه عملیه نجف همچنین در سطح کیفی نسبت به دیگر حوزه ها
دارای تمایز است و این تمایز کیفی در چند جنبه نمود پیدا می کند؛ جنبه اول ویژگی
استحکام تحقیق در فقه و اصول است؛ مسیر پژوهش های فقهی در حوزه علمیه نجف با
مدرسه علمیه آیت الله بروجردی (رحمه الله تعالی) در قم یکی نیست. ویژگی
پژوهش های فقهی در قم مقدس علی الخصوص در بحث های آیت الله بروجردی قدس سره،
تتبع کلمات (توجه به کتب قدما و آرای آنها و تتبع در آنها )، مقایسه بین فقه
امامیه و فقه عامه و اعتنا به بحث های رجالی و حدیث است.
اما روش فقهی در حوزه نجف اشرف مبتنی بر تحقیق و تجدید بود؛
روش فقهی در نجف به تتبع کلمات و تفسیر آنها منحصر نمی شد بلکه بر تحقیق قواعد و
تنقیح آنها نیز مبتنی بود و هر فقیه و یا مجتهدی در نجف اشرف تلاش می کرد که طرح
جدیدی در سطح قواعد مختلف فقهی ابداع کند. از این رو مشخصه بارز حوزه علمیه نجف
تحقیق است.
دومین مشخصه بارز حوزه نجف تنوع مکاتب و روش های
تدریس در آن است؛ یکی از این مکاتب روش سنتی و عرفی بود که در بحث های آیت الله
سید محسن حکیم (قدس سره) و کتاب «مستمسک العروه الوثقی» ایشان تجلی می یافت، روش
دیگر نوعی روش عقلی بود که در فقه محقق اصفهانی نمود پیدا می کرد و مبتنی بر روش
عقلی – فلسفی بود. از دیگر روش های تدریس در حوزه علمیه، روش عقلائی و مبتنی بر
اصول عقلانیت و نکات عقلائی عامه بود که به روش محقق نائینی در فقه اختصاص
داشت و آشکارا در بحث های شاگردش آیت الله خوئی (قدس سره) انعکاس می یافت…از
این رو چنین تنوعی در گرایش ها و روش های تدریس، باعث عمقیت و ابداع در حوزه
علمیه شد و آن را ازدیگر حوزه ها متمایز کرد که با نگاهی به تولیدات و دستاوردهای
حوزه علمیه نجف می توان به این موضوع پی برد مثلا از میان تولیدات حوزه علمیه نجف
میتوان به موارد زیر اشاره کرد: جواهر الکلام، آثار شیخ انصاری، مصباح الفقیه محقق
همدانی و مکاتب سه گانه اصول که همچنان علم اصول پس از گذشت صد سال مدیون آنهاست
که به نائینی، عراقی و اصفهانی برمی گردد.
از دیگر تولیدات حوزه نجف، موسوعه آیت الله العظمی خوئی
در فقه است که به چهل و سه جلد می رسد و همچنین کتاب فقهی بزرگ مستمسک
. . . لذا همچنان که می بینیم محصولات علمی حوزه نجف،
پربار، غنی، متنوع و مشتمل بر تحقیق، نوآوری و ابداع است…
اما سومین مشخصه بارز حوزه علمیه نجف، استقبال از
زوایای مختلف فکر و اندیشه است؛ در حوزه علمیه علم فلسفه هم تدریس می شد و آنگونه
که گفته می شود، تنها به قم اختصاص ندارد. اینکه گفته می شود تنها در قم فلسفه
تدریس می شود، صحت ندارد…در حوزه نجف اشرف بزرگانی در علم فلسفه وجود داشتند که از
آن جمله می توان به محقق اصفهانی اشاره کرد..علامه طباطبایی صاحب المیزان نیز از
حوزه علمیه نجف فارغ التحصیل شدند. ایشان محصول حوزه نجف بودند و از قم فارغ
التحصیل نشدند. بلکه محصول نجف بودند سپس به
حوزه قم رفتند. از دیگر بزرگان فلسفه در حوزه نجف، شیخ صدرا بادکوبه ای مدرس معروف
فلسفه بود، همینطور آیت الله شیخ عباس قوچانی و آیت الله العظمی سید عبدالاعلی
سبزواری که در فلسفه و عرفان شهره خاص و عام بودند… بنابراین حوزه نجف بر علم
فلسفه منفتح بود و این کاملا روشن بود… علاوه بر این حوزه نجف بر علم رجال هم
منفتح بود حتی آیت الله العظمی خویی در این زمینه «معجم علم رجال»را به رشته
تحریر درآوردند که به بیست و دو جزء می رسد…درب حوزه علمیه نجف به روی علوم دیگر نیز
باز بود…
در این خصوص همچنین می توان به نهادهای کلیه الفقه و
منتدی النشر در نجف اشرف اشاره کرد که علوم جدیدی نظیر روان شناسی، جامعه شناسی، تاریخ،
جغرافیا و علومی از این قبیل را وارد حوزه نجف اشرف کردند…در علم تاریخ و علوم
دیگر، نویسندگان بسیاری از حوزه نجف اشرف سربرمی آوردند از همین حوزه بود که
سید شهید محمد باقر صدر کتابهای فلسفتنا و اقتصادنا را به رشته تحریر درآورد و در
آنها نظریات مارکسیسم، سوسیالیسم و مکاتب غربی را مورد مناقشه قرار داد…موسوعه
تاریخی معروف «علامه شیخ باقر قرشی» نیز محصول حوزه علمیه نجف است همه این موارد
گواه بر این قضیه است که حوزه نجف اشرف متصف به تنوع است و درب آن به روی علوم
مختلف باز است…
شما گفتید که حوزه علمیه از علم فلسفه استقبال می کرد
اما امروز شاید برخی با تدریس فلسفه در حوزه نجف مخالف باشند… این را چگونه توضیح
می دهید؟
منشأ چنین موضوعی به آنچه از مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی
قدس سره در زمان حضور ایشان در حوزه عملیه نقل شده، برمی گردد؛ آن مرحوم اعطای
شهریه و دستمزد ماهیانه به مدرسان فلسفه و عرفان را ممنوع کردند اما پس از وفات
ایشان، اوضاع به حالت طبیعی خود بازگشت و بار دیگر فلسفه و عرفان بدون هیچ محدودیتی
تدریس می شد…بله در این اواخر مخالفت هایی با تدریس این دو علم در حوزه نجف وجود
دارد چون مانند دیگرعلوم حاوی نظریات اشتباه و نظریات صحیح می باشد و در
آنها دشواری ها و حقایقی وجود دارد و چون باعث می شد برخی طلاب و معممین نسبت به
برخی نظریات فلسفه اصرار بورزند و آن نظریات را بر متون برگرفته از قرآن و
احادث تسلط دهند، برخی مراجع تدریس فلسفه و عرفان را به هدف جلوگیری از ورود
به این باب منع کردند؛ بابی که در واقع انتفاع از برخی نظریات فلسفه و یا عرفان
برای تحریف برخی حقایق به دست آمده از متون قرآنی و احادیث شریف محسوب می شد…اما
با این حال این موضوع به معنای از بین رفتن ارزش واقعی دو علم فلسفه و عرفان
در حوزه نجف نبود بلکه این دو بحث همچنان درحوزه نجف اشرف وافر و شکوفا است و
اکنون نیز تدریس می شود.
کمی درباره سلوک اجتماعی و اخلاقی علما در آن دوره صحبت
کنید اینکه سلوک علما در آن دوره چگونه بود؟ رابطه علما با مردم و طلاب به چه شکل
بود؟ بیوت مراجع چگونه اداره می شد و توجهات اخلاقی علمای بزرگ ما در آن دوره
چگونه بود؟
در خصوص روابط اجتماعی میان علمای نجف و عموم مردم عراق
جنبه های مثبتی وجود داشت همچنانکه نمی توان جنبه های منفی این روابط را نیز نادیده
گرفت؛ اما در رابطه با جنبه های مثبت این روابط می توان به مشخصه بارز علمای نجف
اشرف اشاره کرد که فی الواقع همان زهد و خودداری از اموری بود که خرد را تباه می
سازد…این ویژگی در واقع همان زهد و پرهیز از تلاش برای دستیابی به مادیات، منصب ها
و عناوین پر زرق و برق اجتماعی است. معروف است که علمای نجف همانند فقرا زندگی می
کنند و به اموال مردم چشم نمی دوختند و از تلاش برای رسیدن به منصب ها، عناوین و
شهرت و تبلیغات دوری می کردند. از این روست که مراجع در نجف اشرف همانند بسیاری
دیگر از شهرها و حوزه های علمیه دیگر نیست که درآنها علما تنها در اوقات خاصی رویت
شوند و تنها با شرایط و حدود مشخص می توان با آنها ملاقات کرد.. در بسیاری از این حوزه
ها موانع و شرایطی وجود دارد که مانع از گفتگوی مستقیم مراجع با مردم می شوداما
نجف اشرف این گونه نیست آنچه از علمای نجف اشرف می بینیم، بیوت گرم، زندگی ساده و
لباس متواضع آنهاست. آنها از طریق حرم مظهر امام علی(ع) با مردم اختلاط می کنند و همواره در حرم مطهر آن حضور دارند و با عام مردم
معاشرت دارند و با فقیر و غنی نشست و برخاست می کنند…خود مرجع تقلید در حرم شریف
علوی(ع) حاضر می شود و به مسائل مردم پاسخ می دهد و با آنها به گپ و گفت می پردازد
و هیچ مانع و محدودیت خاصی برای دیدار مردم با مراجع وجود ندارد…تعامل حوزه علمیه
نجف با عامه مردم تعاملی صمیمی و ساده است… به همین دلیل مردم با علما محترمانه
برخورد می کنند و به انها ارج می نهند و به علما اعتماد تام دارند مثلا فروشندگان
مایحتاج علما را بدون چشم داشت به انها می فروشند و از وضعیت مالی علما و اینکه
متکی به حقوق ماهیانه هستند، آگاهی دارند و به آنها کالاهای خود را به صورت نسیه
می دهند. از این رو نوعی حالت پدرانه و برادرانه عمیق و آشکار در تعامل روحانیون
حوزه با عامه مردم وجود دارد…در اغلب مساجد مراجع عظام با عامه مردم نماز جماعت را
اقامه می کنند در صورتی که دیده نشده که در شهرها و کشورهای دیگر مراجع برای نماز
جماعت خارج شوند…محدودیت های مربوط به دیدار با مراجع در نجف اشرف وجود ندارد.
بنده به شخصه مرجعیت آیت الله العظمی خویی (قدس سره) را درک کرده ام و هر زمانی که
می خواستم بر ایشان وارد می شدم و هر سوالی که می خواستم از ایشان می پرسیدم و
درخواست استخاره می کردم و درمورد قضایای اجتماعی به گفتگو با ایشان می پرداختم..
دسترسی به آن بزرگوار آسان بود وهیچ مانعی از دیدار با ایشان وجود نداشت. من خودم
از آیت الله العظمی سید عبدالاعلی سبزواری مراقبت می کردم. ایشان زاهد، باتقوا و
بسیار متواضع بودند؛ در کنار ما که طلبه های کم سن و سالی بودیم می نشستند و با ما
گفتگو و مزاح می کردند و مشوق ما بودند و حتی از سوالات معمولی ما در باره شرایع اسلام
در لمعه و کتاب الفیه ابن مالک با روی باز استقبال می کردند…
بله از جانب دیگر نباید جنبه های منفی در روابط حوزه
علمیه را انکار کرد مثلا در دوران مرحوم مقدس امام حکیم (قدس سره) علمایی از حوزه
علمیه به منظور انجام مسئولیت تبلیغ، ارشاد و آگاهی دهی به مردم به تمامی شهرها و
روستاهای عراق روانه می شدند و بین ملت عراق و حتی کشورهای شیعه امامیه و حوزه نجف
اشرف نوعی همبستگی وجود داشت اما پس از وفات امام حکیم، این وضعیت افول کرد و
ماموریت ارشاد، تبلیغ و آگاهی دهی برای دیگر شهرهای عراق و خارج از عراق واضح نبود
و همین موضوع موجبات کاهش ارتباط و ضعف تعامل میان ملت و مرجعیت و بین مردم و حوزه
علمیه را فراهم آورد…شاید یکی از دلایل چنین موضوعی شرایط سیاسی خفقان آوری بود که
در دوران صدام وجود داشت و مانع تعامل میان حوزه علمیه و ملت می شد به همین دلیل
در آن زمان تعامل روشنی بین ملت و روحانیون وجود نداشت.
حجت الاسلام والمسلمین سید منیر خباز
شیوه آشنایی شما با آیت الله العظمی سیستانی چگونه بود؟
ایشان در آن زمان چه وضعیت و جایگاهی داشتند؟ در محضر کدام یک از اساتید درس می
خواندند؟ ویژگی های متمایز ایشان که باعث شد شما شاگردی ایشان را انتخاب
کنید، چه بود؟ درباره ویژگی های ایشان از آن دوره تاکنون سخن بگویید…
آیت الله العظمی سیستانی (دام ظله) از ویژگی های متمایز
فکری، علمی، فرهنگی و معنوی برخوردارند؛ شخصیت آیت الله سیستانی را می توان در چند
محور بررسی کرد؛ محور اول ویژگی های متمایز علمی معظم له هست که اولین ویژگی
متمایز ایشان در این خصوص این است که توانستند مکاتب مختلف را به هم گره بزنند؛ ایشان
از یک طرف به مکتب میرزا مهدی اصفهانی در مشهد منسوب می شوند و نسبت به توسعه،
تعمیق و تحکیم نظریه های علامه میرزا مهدی اصفهانی در زمینه های مختلف از جمله فرق
بین مقام افتاء و مقام تعلیم، علل اختلاف حدیث و باب مطلق و مقید همت گماشتند
..آیت الله سیستانی این نظریات را از مکتب میرزا مهدی اصفهانی کسب و در راستای
تعمیق آنها اقدام کرد تا اینکه در نهایت به بخشی از شیوه ایشان در علم اصول تبدیل
شد… از سوی دیگر آیت الله سیستانی به مکتب آیت العظمی بروجردی (رحمه الله تعالی)
نیز متفرع می شوند؛ ایشان چندین سال را در محضر آیت الله بروجردی تلمذ کردند و از
مهارتش در علم رجال و حدیث و روایت بهره فراوان بردند و از این حیث نیز به سرآمد متخصصان
علم رجال و حدیث تبدیل شدند… آیت الله العظمی سیستانی علاوه بر انتسابش به
دو مکتب مذکور، به واسطه حضور در محضر آیت الله العظمی خویی(قدس سره)، ملازمت آیت
الله العظمی شیخ حسین حلی (قدس سره) و رابطه علمی نزدیک با مرحوم آیت الله العظمی
سید حسن بجنوردی، به مکتب نجف اشرف با گرایش های سه گانه آن در علم اصول نائینی،
عراقی و اصفهانی نیز متفرع می شوند… بنابراین آیت الله سیستانی توانست با ذکاوت و
عقلانیت خود، مکاتب مشهد، قم و نجف را به هم پیوند دهند و توانستند با تلاش های
خود و از رهگذر تلمذ در محضر اساتید عظام، مکاتب نجف اشرف را در بحث اصول و فقه
خود جمع ببندند.
دومین ویژگی متمایز شخصیت علمی آیت الله العظمی سیستانی،
تخصص، کاردانی و توانایی در فقه عام و احادیث عامه است؛ ایشان به کتب فقه، رجال و
حدیث دیگر مذاهب اسلامی احاطه کامل دارند و از رهگذر همین توانایی بالایی که در
این زمینه داشتند توانستند از کتب دیگر مذاهب اسلامی در راستای فهم روایات اهل بیت
علیهم السلام استفاده کنند زیر ایشان همانند آیت الله العظمی بروجردی معتقدند
روایات اهل بیت علیهم السلام ناظر به سخنان فقهای عامه، احادیث آنها و مرویات آنها
است…
ویژگی سوم شخصیت علمی آیت الله سیستانی وارد کردن نظریات
برگرفته از علوم دیگر به بحث فقه و اصول است؛ ایشان برخی از نظریات روان شناسی را
به بحث وضع در علم اصول، رویکرد روان شناختی تفسیر گفتار را به بحث تعادل و تراجیح
موسوم به «تعارض ادله» و راهنمای نظریه احتمال را
به علم اصول وارد کردند و آن را در باب اجماع، شهرت و تواتر به کار گرفتند
همچنانکه بحث فلسفی درباره نظریه معرفت بین فلسفه سنتی و فلسه جدید را وارد بحث
حجیت قطع در علم اصول کردند علاوه بر این آیت الله سیستانی در بحث حجیت ثقه خبر در
علم اصول، آرای دیگر مذاهب اسلامی را مطالعه می کردند و کتب پژوهشگران مصری و
لبنانی در زمینه میراث را وارد بحث اصول می کردند و بر آنها حاشیه می نوشتند.
اینها ویژگی های برجسته شخصیت علمی آیت الله العظمی سیستانی است..
اما محور دوم، محور پژوهشی شخصیت آیت الله العظمی
سیستانی(دام ظله) هست؛ مثلا اگر مدرسانی که در محضرشان تلمذ کردیم، برای
انجام و تهیه پژوهش های فقهی و اصولی دو ساعت یا سه ساعت را صرف می کردند، آیت
الله العظمی سیستانی ده یا پانزده ساعت را برای تهیه یک پژوهش فقهی و اصولی صرف می
کنند. زیرا ایشان تمامی منابع و کتب مرتبط با پژوهش را از قدیم و جدید مطالعه می
کنند بلکه بارها پژوهش های خود را مرور می کنند و نکات جدیدی را به آنها اضافه می
کنند…روش پژوهشی ایشان در واقع روش تحقیق کامل و روش دستیابی به حقیقت است نه به
صرف اینکه مفاهیم کلی را به شاگردان و طلاب برسانند بلکه روش ایشان رسیدن به تمامی
زوایای پژوهش و جزئیات آن است…این همان مشخصه بارز مسیر علمی معظم له است. آیت
الله العظمی سیستانی دریای معلومات مختلف و متنوعی هستند که در طول شصت سال تحقیق
و پژوهش و مطالعه کتب و منابع مختلف به آن نائل آمده اند.
اما سومین محور، شخصیت تربیتی ایشان است؛ رابطه آیت الله
العظمی سیستانی (دام ظله) با طلاب و شاگردانش رابطه پدر و فرزندی و متواضعانه بود
و هیچ گاه خود را فراتر از طلاب محسوب نمی کردند و حتی در حضور طلاب روی زمین می
نشستند و به مباحثه با طلاب می پرداختند و تعداد طلاب به هر میزان هم می رسید باز
هم از نشستن روی صندلی پرهیز می کردند..ایشان نسبت به پاسخ به اشکالات طلاب در
داخل و خارج بحث مُصِر بودند. در دورانی که در محضر ایشان بودم، تا زمان طولانی پس
از پایان درس می ماندند و تمام اشکالات و سوالات طلاب را پاسخ می گفتند…هرگز یک طلبه
را به واسطه سوال هایی که می پرسید، تحقیر نمی کردند و از ارزش اشکالات طلاب نمی
کاستند بلکه با تمام وجود به اشکالات طلاب گوش می دادند و آنها را اشکالاتی بجا
برمی شمردند…تنها آیت الله سیستانی بین اساتیدی که در محضرشان حضور داشتم، دارای
چنین شخصیت تربیتی منحصر به فردی بودند.
چهارمین محور شخصیت آیت الله العظمی سیستانی، ویژگی های
برجسته و متمایز معنوی دام ظله هست؛ ایشان تنها در علم نابغه نبودند و تنها یک
پژوهشگر برجسته در مطالعات مختلف و یک پدر دلسوز برای شاگردانشان نبودند بلکه در کنار
شخصیت متمایزی که از آن برخودارند، دارای مولفه های رهبری نیز می باشند؛ او از
همان جوانی واجد شرایط رهبری بودند و چنین ویژگی متمایزی را شاید بسیاری از علما
نداشته باشند. آیت الله العظمی سیستانی مولفه ها و صفات رهبری از قبیل حکمت،
درایت، دوراندیشی، خوانش شرایط مختلف از موقعیت های مختلف، دقت در اظهارات و
سخنان، انتخاب فرصت ها و شرایط مناسب برای تصمیم گیری و اتخاذ موضع، همپایی با
اهداف و تغییرو تحولات جهانی و امتیاز معنوی ناشی از تحجد و زهد و دوری از زخارف
دنیا و وسوسه های آنها را دارا هستند. همه این صفات مختلف در شخصیت ایشان گرد هم
آمده و ایشان را واجد شرایط رهبری امت اسلامی در چنین شرایط سختی قرار داده است و
من به ضرس قاطع می گویم که خداوند تبارک و تعالی برای هر دوره زمانی رهبری متناسب
با آن دوره را مهیا می کند و برای دوره سخت کنونی نیز که امت اسلامی به رهبری حکیمانه
و متصف به تمامی مولفه های رهبریت نیاز دارد، ایشان را آماده کرده است.
از نظر شما آیت
الله العظمی سیستانی به کدام یک از مراجع سابق شباهت بیشتری دارند؟
پاسخ دادن به این سوال دشوار است و چه بسا تعریض در آن
باشد.
آیت الله العظمی
سیستانی در دوران اخیر تاریخ عراق نقشی متفاوت از گذشته را ایفا می کنند و
این نقش فراتر از نقش مراجع سابق می باشد به طوری که اهتمام اول علمای سابق، حفظ
اندیشه تشیع و حفظ حوزه علمیه به هدف حفظ مکتب اهل بیت علیهم السلام بود اما پس از
سقوط رژیم صدام به علما رجوع می شود و از آنها خواسته می شود که در اصلاح و حل
برخی مشکلات مشارکت کنند… آیت الله العظمی سیستانی در همین زمینه روشی را انتخاب
کردند که برخی معتقدند که این روش حد وسط بین شیوه آیت الله العظمی خویی (قدس سره) و شیوه آیت الله العظمی خمینی(قدس سره) است به این معنا
که آیت الله سیستانی از تلاقی این دو رویکرد، ایده جدیدی را تولید کردند در حالی
که برخی نیز براین باروند که شرایط تغییر کرده و اگر آیت الله العظمی خمینی(قدس سره) هم
در عراق بودند همین روش را دنبال می کردند و اگر آیت الله العظمی خوئی (قدس سره) هم
بودند همین رفتار را درپیش می گرفتند و برخی نیز براین باروند که موضع آیت الله العظمی سیستانی حد وسط بین این دو روش
هست. این موضوع را چگونه تشریح می کنید؟
مسیر سیاسی و اجتماعی شخصیت رهبری آیت الله العظمی سیستانی (دام ظله) در چند ویژگی
قابل تشریح است؛ ویژگی اول این است که
رهبریت معنوی و تربیتی در جامعه اسلامی به فرد زاهدی نیاز دارد که از وسوسه های
دنیوی، مادیات و زرق و برق آن به دور باشد. این موضوع را همواره آیت الله العظمی سیستانی در سخنانشان تکرار می
کنند و همواره در خط اقتدا به امام امیرالمومنین علی (ع) گام برمی دارند که می فرمودند:«معلومت
باد که هر مأمومی را امامی است که به او اقتدا می کند و از نور علمش بهره می گیرد.
آگاه باش که امام شما از تمام دنیایش به دو جامه کهنه و از خوراکش به دو قرص نان
قناعت نموده»…ایشان همواره می گویند که الگویشان امام علی(ع) است که تاریخ آن را به عنوان رهبر معنوی امت می شناسد…
دومین ویژگی شخصیت رهبری و مسیر سیاسی آیت الله العظمی سیستانی این است که ایشان
همواره خود را از اختلافات دور نگه می دارند…نه خود ایشان و نه دفترشان وارد هیچ
گونه اختلاف مذهبی چه در داخل شیعه و چه در سطح کلی جامعه اسلامی نمی شوند و از
هرگونه اقدام تحریک آمیزی که باعث تنش و اختلاف شدید شود، دوری می کنند بلکه
همواره نسبت به گذر از آن و عدم تمرکز روی چنین اختلافاتی تاکید می کنند تا روحیه همبستگی
و تعامل و همگرایی بین مذاهب مختلف اسلامی و فرزندان مذهب یکپارچه شیعه حفظ شود…اختلاف
از هرنوعی چه دینی و چه اجتماعی باشد، ایشان همواره بر اولویت ها تمرکز می کنند و
به امور ثانوی اهمیتی نمی دهند…از جمله اولویت ها در نظر ایشان، وحدت اسلامی در
کنار وحدت شیعی است و این وحدت از نظر ایشان، عنصر قوام مسلمانان است و یکی از
مظاهر تمدن بزرگ اسلامی است به همین دلیل همواره از ورود به اختلافات مذهبی و
اختلافات اجتماعی پرهیز می کنند و همین باعث شده است تا بسیاری از کسانی که با او
اختلاف نظر دارند هم جذب ایشان شوند.جریان هایی در داخل عراق هستند که با آیت الله سیستانی اختلاف نظر دارند اما آنها را
مجذوب خود کرده است. ایشان هرگز به دنبال مواجهه و مجابهه آنها نبوده بلکه از آنها
با روی باز در بیت خود استقبال کرده و به گفتگو با آنها نشسته است و در حق آنها
دلسوزی و استعانت به خرج داده تا با مرور زمان آنها را مجذوب خود کردند و به شرکای
خود تبدیل کردند…
نکته سوم در مسیر سیاسی و رهبری آیت الله سیستانی، تمرکز و تاکید ایشان روی دولت
مدنی در عراق است؛ اینجا مشخص می شود که ایشان رهبری نیستند که خط امام خوئی
و امام خمینی را با هم ادغام کرده باشند، [گرچه از هر دو تجربه بهره برده اند] و
آنگونه نیست که اگر هر کدام از این شخصیت ها جای ایشان می بودند [ضرورتا] به همین
شکل عمل می کردند، بلکه تجربه ایشان تجربه دیگری است و تنها ایشان حامل این فرهنگ
هستند که تنها راه حل تامین نیازهای جامعه اسلامی در دولت مدنی نهفته است. جامعه اسلامی
که حاوی اقلیت هایی از ادیان دیگر نظیر مسیحی، ایزدی، صابئی و مذاهب اسلامی مختلف
است برای اینکه بتوانند با آزادی مناسک خود را انجام دهند، راه حل همان دولت مدنی
است؛ دولتی که مبتنی بر صندوق آرا و تمایز بین قوات سه گانه مقننه، مجریه و قضائیه
باشد. در صورتی که اگر محور را دولت مدنی قرار ندهیم، قادر نخواهیم بود برای
پیروان ادیان و مذاهب مختلف از جمله مذهب تشیع آزادی فراهم کنیم…پافشاری روی دولت
مذهبی درگیری های شدید و خشونت باری رادر عراق به همراه خواهد داشت که تا صد
ها سال نیز تداوم خواهد یافت و به همین دلیل است که آیت الله سیستانی به تمرکز روی دولت مدنی دعوت
کرده است و چنین دعوتی در بین مراجع شیعه و علمای شیعه تاکنون دیده نشده است.
ویژگی چهارم مسیر سیاسی آیت الله سیستانی، قلت کلام و کم گویی و پرهیز
از زیاده گویی است؛ حکمت اقتضا می کند که رهبر تاثیرگذار و نافذ باشد و قطعا یکی
از نشانه های حکمیت و تاثیرگذاری در نفوس مردم، ایراد سخنان وافی و کافی برای علاج
مشکلات و پرهیز از زیاده گویی است. آیت الله سیستانی به خوبی بیانگر این ویژگی
هستند و به این حکمت آراسته هستند و همواره تاکید می کنند که «کسی که زیاد سخن می
گوید، زیاد هم اشتباه دارد» .براین اساس هرچه حکمت، احتیاط و کم گویی بیشتر باشد، تاثیرگذاری
در مردم نیز بیشتر است. این حدیث همچنین بیانگر این موضوع نیز می باشد که کثرت
سکوت بر وفور عقل دلالت می کند… البته سکوت ایشان از نوع خاموشی نیست بلکه
از نوع خوانش موقعیت و اتخاذ موضع مناسب برای هر موقعیت است.
آخرین ویژگی مسیر سیاسی و رهبری آیت الله سیستانی، عملگرا بودن، واقع گرایی و
مصلحت گرایی ایشان است؛ ایشان همواره تاکید می کنند بیشتر از آنکه حرف بزنیم باید
عمل کنیم…جامعه اسلامی از ما می خواهد که عملگرا باشیم به همین دلیل هنگامی که
بسیاری از احزاب سیاسی بر ایشان وارد شدند و درباره وحدت میان شیعه و سنی ووحدت
اقشار مختلف ملت عراق با معظم له گفتگو کردند، آشکارا به آنها گفت که وحدت را در
قول نمی دانم بلکه در عمل می دانم و از همین منظر دفتر آیت الله العظمی سیستانی از پناهجویان ایزدی،
صابئی، مسیحی و سنی استقبال کرد و برای آنها مسکن، حقوق ماهیانه، آب و غذا فراهم
کرد و معتمدان خود را به جبهه های نبرد فرستاد تا به یاری مردم و عشایر شیعی و سنی
بشتابند و درفتوای جهاد کفایی و توصیه های خود به مبارزان عراقی هماره بر
اصل شهروند و شهروندی تاکید می کنند نه بر شیعی و سنی و یا هر عنوان دیگر
مذهبی…تاکید ایشان همواره بر وحدت است و همواره بر جنبه عملگرایی وحدت تاکید می
کنند و معتقدند که نباید در قول محدود شود و همین حکمت و درایت و عملگرایی ایشان
بود که باعث شد فضایی از همبستگی و همگرایی در عراق ایجاد شود.
شما در صحبت هایتان گفتید که آیت الله العظمی سیستانی به دولت مدنی در
عراق اعتقاد دارند؛ نقش علما و وظایف آنها در چنین دولتی چیست؟
آیت الله العظمی
سیستانی از رهگذر سیاسی و اجتماعی دولت مدنی را در عراق مطرح می کنند نه از این
رهگذر که چنین دولتی همان دولت شرعی الهی است بلکه در واقع از نظر ایشان راه حل سیاسی
و اجتماعی که مردم بتوانند با امنیت و صلح در کنار هم زندگی کنند و هردینی با
آزادی کامل مناسک و حقوق خود را اعمال کند، دولت مدنی است. اما نقش علما در
چنین دولتی همواره حول این محور می چرخد که باید از حکومت و سیاست و ورود به
احزاب سیاسی و اعمال وظایف حکومتی دوری کند تا روحانی بتواند شفافیت، وثاقت،
موقعیت و استحکام خود را در بین مردم حفظ کند و به عنوان نماد معنوی باقی بماند نه
سیاستمداری که وارد نزاع، جدال، رقابت و تنش شود و برای اینکه روحانیون
بتوانند موقعیت معنوی خود که متصف به شفافیت و محبت است را حفظ کنند باید از ورود
به احزاب، سیاست و مسئولیت های حکومتی پرهیز کنند…بنابراین نقش علما در دولت مدنی
درواقع نصیحت و ارشاد است و مداخله نیست..به همین دلیل است که می بینیم آیت الله العظمی سیستانی دام ظله از ورود به
جزئیات در حکومت عراق دوری می کند و جزئیات را به افراد متخصص واگذار می کنند.
امروز حوزه علمیه نجف شرف یک طراوت و نشاط جدیدی
پیدا کرده است و نزدیک به چهارده هزار طلبه وارد حوزه شده اند البته تعداد طلبه
های ایرانی کم شده است…دو سوال اینجا هست بعضی اشکال آورده اند که کم شدن تعداد
طلبه های ایرانی در آینده حوزه عملیه نجف تاثیر منفی می گذارد چون خیلی از رجال
برجسته گذشته که اسم بردید ایرانی بودند و برخی هم عرب بودند…. منزلت و آینده مرجعیت
شیعه را چگونه می بینید آیا بعد از آیت
الله العظمی سیستانی این مکتب، این تفرد و این اندیشه ادامه پیدا می کند یا خیر؟
آیت الله العظمی
سیستانی همواره تلاش می کنند که حوزه علمیه نجف اشرف جامع باشد و طلاب ایرانی،
پاکستانی، افغانی، انگلیسی، عرب و غیر عراقی با شایستگی و قابلیت های خود، دارای
جایگاه در حوزه علمیه باشند…حضور اندک طلاب ایرانی در دوره کنونی به دلیل شرایط
حاکم و اضاع ناپایدار حاکم در عراق است و مانعی از حضور طلاب ایرانی از سوی مرجعیت
در حوزه نجف اشرف وجود ندارد.
به اعتقاد من این حجم از ویژگی های متمایز علمی، فرهنگی
و رهبری که آیت الله العظمی سیستانی از آن
برخوردارند در حوزه علمیه وجود ندارد و تا مدت ها پس از ایشان نیز وجود نخواهد
داشت. گمان نمی کنم که حوزه علمیه نجف اشرف بتواند در دوران کوتاهی شخصیت علمی و
رهبرانه ای نظیر آیت الله العظی سیستانی
در چنین سطحی را تولید کند بلکه به دوران طولانی نیاز دارد تا بتواند چنین شخصیت
عظیمی را خلق کند.
به طور کلی به عنوان یک شخصیت آشنا با حوزه های علمیه
شیعه در عراق و ایران و لبنان، حضرتعالی فکر می کنید که آینده مرجعیت شیعه چگونه
است آیا این منزلت و عظمت به نظر شما ادامه پیدا خواهد کرد؟ بعضی می گویند و
اشکال می گیرند و می گویند در دوره اخیر یک سری از شاگردها آمدند قبل از اینکه آن
فضیلت علمی اصیل و واقعی را پیدا کنند فتوا دادند و رساله دادند و
امثال اینها و این منزلت مرجعیت را پایین می آورد…شما فکر می کنید با این روند از
نظر علمی و قدرت فکری منزلت مرجعیت ایا محفئظ می ماند یا ممکن است دچار خدشه
هایی شود با وجود تنوعی که وجود دارد؟
اگر به معیارهای طبیعی و شرایط اجتماعی نگاهی بیفکنیم
شاید به نظر نمی رسد که مرجعیت به صورت شناخته شده کنونی و به این حالت تاثیرگذار
در بین مردم باقی بماند اما ایمان ما و دیدگاه ما از رهگذر معیار های ایمانی نه
معیارهای طبیعی این است که خداوند حافظ دینش است و همانطور که عبدالمطلب رضی الله عنه
فرمود:«کعبه خدایی دارد که از آن محافظت می کند»، برکات صاحب الامر(عجل الله تعالی
فرجه الشریف ) شامل حال شیعه خواهد شد و آنها را در حفظ دین و حفظ تعامل
معنوی و ثمربخش امت با روحانیون یاری خواهد کرد ان شاء الله و الحمد الله ربنا…