به شب اول ماه ربيع الاول سال سيزدهم بعثت كه حضرت على(عليه السلام) جاى پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) خوابيد، «ليلة المبيت» مى گويند.
خلاصه آن واقعه از اين قرار است كه در سال سيزدهم بعثت سران قريش در يك شوراى عمومى تصميم گرفتند كه نداى توحيد را با زندانى كردن پيامبر يا كشتن و يا تبعيد او خاموش سازند، چنان كه قرآن كريم مى فرمايد: «وَ إذ يَمكُرُ بِكَ الَّذيِنَ كَفَرُوا لِيُثبِتوكَ اَوْ يَقتُلوكَ أَو يُخْرِجُوكَ وَ يَمكُروُنَ وَ يَمكُرُ اللهَ وَ اللهُ خَيرُ المَاكِرينَ»; [1] به خاطر بياور هنگامى را كه كافران نقشه مى كشيدند كه تو را به زندان بيفكنند يا به قتل برسانند و يا از مكه خارج سازند. آنها چاره مى انديشيدند و نقشه مى كشيدند، و خداوند هم تدبير مى كرد; و خدا بهترين چاره جويان و تدبيركنندگان است. سرانجام سران قريش تصميم گرفتند كه از هر قبيله، فردى انتخاب شود تا افراد منتخب در نيمه شب يك باره بر خانه حضرت هجوم برده، او را قطعه قطعه كنند. بدين طريق هم از تبليغات او آسوده شوند و هم خون او در ميان قبايل عرب پخش شود تا خاندان هاشم نتوانند با آنها به مبارزه برخيزند. فرشته وحى، پيامبر را از نقشه شوم مشركان آگاه ساخت و به آن حضرت دستور داد تا از مكه به عزم مدينه خارج شود. پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) حضرت على(عليه السلام) را از اين نقشه آگاه كرد و به او فرمود: «امشب در خوابگاه من بخواب و رواندازِ سبزِ مرا به خود بپيچ تا آنان تصور كنند كه من هنوز در خانه و در بستر آرميده ام و مرا تعقيب نكند». آن گاه پيامبر مخفيانه به سمت غار ثور حركت كرد و از خداوند درخواست نمود تا دشمن را از دست يابى به او گمراه كند و آنان نتوانند او را پيدا كنند ... . [2]
در روايات شيعه و اهل سنت آمده است كه على(عليه السلام) اين كار را انجام داد و خداوند به خاطر اين كار به فرشتگان مباهات نمود و موقعى كه پيامبر به سوى مدينه در حركت بود، اين آيه را در شأن حضرت على (عليه السلام) نازل فرمود: (وَ مِنَ النّاسِ مَن يشرى نَفسَهُ ابتِغاءَ مَرضاتِ الله و اللهُ رَئوفٌ بالعباد); [3] بعضى از مردم ـ با ايمان همچون على(عليه السلام) به هنگام خفتن در جايگاه پيامبر ـ جان خود را به خاطر خشنودى خدا مى فروشند، و خداوند نسبت به بندگان مهربان است. از اين رخداد بى نظير مى توان به نتايج ذيل پى برد: درجه ايثار فوق العاده امام على(عليه السلام); تبعيت محض ايشان نسبت به فرمان الهى و نبوى (صلى الله عليه وآله); عشق و علاقه غير قابل توصيف آن بزرگوار نسبت به رهبر و مقتداى خود; و اين نكته كه در مواقعى كه اصل و اساس اسلام در خطر قرار مى گيرد مى بايد بهترين شخصيت ها، حتى وجود مقدس على بن ابى طالب(عليه السلام) فدا گردد. نظير آن را در ماجراى شهادت امام حسين (عليه السلام) براى حفظ اسلام مى توان ديد.
پاورقي
[1] سوره انفال، آيه 30، ر.ك: تفسير قرطبى، ج 7، ص 397، (داراحياءالتراث العربى، بيروت).
[2] فروغ ولايت، استاد جعفر سبحانى، ص 45-57، بخش دوم از فصل سوم، مؤسسه امام صادق، 1374ش.
[3] احياءالعلوم، الغزالى، ج 3، ص 378، (دارالهادى بيروت); تذكرة الخواص، ابن الجوزى، ص 35، (مكتبة النينوى الحديثه، تهران); شواهد التنزيل، الحاكم الحسكانى، ج 1، ص 123، ش 4، (مجمع احياء الثقافة اسلاميه); الغدير، علامه امينى، ج 2، ص 49 ـ 47، (دارالكتاب العربى، بيروت، 1398 هـ ق).