۰

صفات و ویژگی های یاران دجّال

افراد زیادی از زنازادگان هستند. کفش های آنان مخروطی شکل است که منقارهایی دارد، مثل منقار عقاب و انگشتشان، ناخن هایی دارد، شبیه است. همراه او (دجّال) گروهی از جادوگران هستند که کوه ها را به نان و رودها را به نوشیدنی تبدیل می کنند و تنها به کسانی که به ایمان بیاورند، غذا داده و نوشیدنی می نوشاند.
کد خبر: ۱۵۸۱۲۸
۱۰:۰۱ - ۲۵ بهمن ۱۳۹۶
شیعه نیوز: از راه های در امان ماندن از فتنه های آخرالزمان، آشنایی با گروه هایی است که در جبهه کفر قرار دارند و مانع از برپایی حکومت امام زمان(عج) می شوند. از جمله این افراد، یاران دجال هستند که کمک زیادی به پیشبرد اهداف شیطانی او می کنند. در این مقاله ویژگی های این افراد بیان شده است.

 

یاران دجال در آخرالزمان

افراد زیادی از زنازادگان هستند. کفش های آنان مخروطی شکل است که منقارهایی دارد، مثل منقار عقاب و انگشتشان، ناخن هایی دارد، شبیه است. همراه او (دجّال) گروهی از جادوگران هستند که کوه ها را به نان و رودها را به نوشیدنی تبدیل می کنند و تنها به کسانی که به ایمان بیاورند، غذا داده و نوشیدنی می نوشاند.


پرچم دار دجّال که همشهری اوست، همراه وی است و با بلندترین صدا ندا می دهد: این پروردگار شماست. پس او را بشناسید. هنگامی که دجّال می رود با او کوه های غذا و رودهای نوشیدنی هایش می روند و هنگامی که می ایستد، آنها هم می ایستند.


و از ابی عمر از احمد از عبدالرّحمن نقل شده است که:

پدرم از محمّد بن اسحاق از محمّد بن ابراهیم از ابی سلمة بن عبدالرّحمن از ابوهریره نقل کرد که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:


«لَیَهبِطَنَّ الدَّجَّالُ خُوزَ وَ کَرمَامَ فِی ثَمَانِینَ ألفًا، کَأنَّ وُجُوهَهُمُ المَجَانُّ المُطرَقَة ، یَلبَسُونَ الطَّیَالِسَة ، وَ یَنتَعُلُونَ الشَّعرَ؛ (1)


دجّال با هشتاد هزار نفر در جور و کرمان نزول می کند که صورت های آنها چون سپرهای عریض و پهن خواهد بود. آنان پوستین و نعل هایی مویی می پوشند.»


امیرالمؤمنین (علیه السلام) در وصف آنها فرموده است:


«ألَا وَ إِنَّ أکثَرَ أشیَاعِهِ یَومَئِذٍ أولَادُ الزِّنَا وَ أصحَابُ الطَّیَالِسَة الخُضر؛ (2)


آگاه باشید که غالب پیروان او در آن روز، اولاد زنا هستند و چیز سبزی بر سر و دوش دارند.»


همچنین از جابر روایت شده است که شنیدم رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:


«ما من کافر یدرک الدّجال الّا امن به و ان مات و لم یدرکه امن به فی قبره و ما من مؤمن یدرک الدّجال الّا کفر به و ان مات قبل أن یدرکه کفر به فی قبره و ان بین عینی الدّجال مکتوب کافر یعرفه کلّ مؤمن؛ هر کافری که دجّال را درک می کند، به او ایمان می آورد و اگر بمیرد در حالی که او را درک نکرده است، در قبرش به او ایمان می آورد و مؤمنی نیست که دجّال را درک کند؛ مگر اینکه به او کافر می شود و اگر قبل از رسیدن به او بمیرد، در قبرش به او کافر خواهد شد و همانا میان دو چشم دجّال نوشته شده است: کافر، که هر مؤمنی او را می شناسد.» (3)


همچنین از محمّد بن علی کوفی از مفضّل بن صالح اسدی از محمّد بن مروان از امام صادق (علیه السلام) از پدرش و از پدرانش روایت شده که فرمودند:


رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:


«مَن إبغَضَنَا أهلَ البَیتِ بَعَثَهُ الله یَومَ القِیَامَة یَهُودِیّاً». قِیلَ یَا رَسُولُ الله وَ إِن شَهِدَ الشَّهَادَتَینِ قَالَ: «نَعم فَإِنَّمَا احتَجَزَ بِهَاتَینِ الکَلِمَتَینِ عَن سَفکِ دَمِهِ أو یُؤَدِّیَ الجِزیَة عَن یَدٍ وَ هُوَ سَاغِرٌ» ثُمَّ قَالَ «مَن أبغَضَنَا أهلَ البَیتِ بَعَثَهُ الله یَهُودِیّاً» قِیلَ: فَکَیفَ یَا رَسُولَ الله؟ قَالَ: إن أدرَکَ الدَّجَّالَ آمَنَ بِه؛ (4)


هر که ما خاندان را دشمن دارد، خدا روز قیامت او را یهودی محشور کند.» عرض شد: یا رسول الله! و اگر چه شهادتین گوید؟ فرمود: «آری! به این دو کلمه خونش را حفظ کرده و از ادای جزیه به خواری معاف شده است.» سپس فرمود: «هر که ما خاندان را دشمن دارد، خدا او را یهودی محشور کند.» عرض شد: چگونه یا رسول الله؟ فرمود: «اگر دجّال را دریابد، به او ایمان آرد.»


همچنین از سدیف مکّی روایت شده است:


حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بن عَلِیٍّ (علیه السلام) وَ مَا رَأیتُ مُحَمَّدِیّاً قَطُّ یَعدِلُهُ قَالَ حَدَّثَنِی جَابِرُ بنُ عَبدِالله الأنصَارِیُّ قَالَ نَادَی رَسُولُ الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فِی المُهَاجِرِینَ وَ الأنصَارِ فَحَضَرُوا بِالسِّلاحِ وَ صَعِدَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله و سلم) المِنبَرَ فَحَمِدَ اللهَ وَ أثنَی عَلَیهِ ثُمَّ قَالَ «یَا مَعَاشِرَ المُسلِمِینَ مَن أبغَضَنَا أهلَ البَیتِ بَعَثَهُ الله یَومَ القِیَامَة یَهُودِیّاً» قَالَ جَابِرٌ فَقُمتُ إِلَیهِ فَقُلتُ یَا رَسُولَ الله وَ إِن شَهِدَ أن لَا إِلَهَ إِلَّا الله وَ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ الله فَقالَ «وَ إِن شَهِدَ أن لَا إِلَهَ إِلَّا الله فَإِنَّمَا احتَجَزَ مِن سَفکِ دَمِهِ أو یُؤدِّیَ الجِزیَة عَن یَدٍ وَ هُوَ صَاغِرٌ» ثُمَّ قَالَ: «مَن أبغَضَنَا أهلَ البَیتِ بَعَثَهُ الله یَومَ القِیَامَة یَهُودِیّاً فَإِن أدرَکَ الدَّجَّالَ کَانَ مَعَهُ وَ إِن هُوَ لَم یُدرِکهُ بُعِثَ فِی قَبرِهِ فَآمَنَ بِهِ إِنَّ رَبِّی عَزَّ وَ جَلَّ مَثَّلَ لِی أمَّتِی فِی الطِّینِ وَ عَلَّمَنِی أسمَاءَهُم کَمَا عَلَّمَ آدَمَ الأسماءَ کُلَّها فَمَرَّ بِی أصحَابُ الرَّایَاتِ فَاستغفرتُ الله لِعَلِیٍّ وَ شِیعَتِهِ قَالَ حَنَانُ بنُ سَدِیرٍ فَعَرَضتُ هَذَا الحَدیِثَ عَلَی أبِی عَبدِالله جَعفربن محمد (علیه السلام) فقال لِی أنتَ سَمِعتَ هَذَا مِن سُدَیفٍ فَقُلتُ اللَّیلَة سَبعٌ مُنذُ سَمِعتُهُ مِنهُ فَقَالَ إِنَّ هذا الحدیث ما ظننتُ أنَّهُ خَرَجَ مِن فِی أبِی إِلَی أحَد»؛


محمّد بن علی (علیه السلام) - که هیچ یک از محمّدیان را ندیدم که با وی هم دوشی کند - به من خبر داد که جابر بن عبدالله انصاری گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میان مهاجران و انصار ندا در داد و همگی با اسلحه حاضر شدند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر منبر برآمد و حمد و ثنای الهی به جای آورد و فرمودند: «ای مسلمانان! هر کس ما اهل بیت را دشمن بدارد، خداوند روز قیامت او را یهودی برانگیزد.» جابر گفت: من برخاستم و عرض کردم: ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)! هر چند شهادت به لا اله إِلّا الله و به اینکه محمد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است، بدهد؟ فرمودند: «هر چند لا اله الّا الله گواهی می دهد؛ زیرا که بدین سبب از ریختن خون خود یا از اینکه با دست خود، با خواری هرچه تمام تر جزیه پردازد، جلوگیری به عمل می آورد.» سپس فرمودند: «هر کس ما اهل بیت را دشمن بدارد، خداوند روز قیامت او را یهودی برانگیزد و اگر به زمان دجّال برسد، با او همراهی کند و اگر به زمان وی نرسد، در قبر خود برانگیخته شود و به او ایمان آورد. همانا پروردگار من عزّوجلّ در ابتدای خلقت (عالم ذرّ) که گل آدمیان را می سرشتند، امّت مرا برایم تصویر نمود و نام های ایشان را به من یاد داد؛ چنانچه تمام اسماء را به آدم تعلیم فرمود. سپس صاحبان پرچم ها (داعیه داران) از جلوی من گذشتند و من برای علی و شیعیان او آمرزش طلبیدم.»


حنّان بن سدیر گوید:


من این حدیث را خدمت امام صادق (علیه السلام) عرضه داشتم. حضرت به من فرمودند: «تو خودت این را از سدیف شنیدی؟» عرض کردم: امشب هفتمین شب است که آن را از وی شنیده ام. فرمودند: «من گمان نمی کردم که این حدیث از دهان پدرم به سوی احدی خارج شود.»


این حدیث بیانگر این مطلب است که اسلام همان اقرار به شهادتین با زبان است و این از ریختن خون گوینده جلوگیری می کند و به وسیله ی آن، او از پرداخت جزیه معاف می شود؛ امّا پاداش برای ایمان است؛ از جمله ی آن پذیرفتن ولایت اهل بیت (علیه السلام) می باشد. (5)


و در مورد صفات شیعه، حسن بن علی خزاز گفت : از حضرت رضا (علیه السلام) شنیدم که فرمودند:


«إِنَّ مِمَّن یَنتَحِلُ مَوَدَّتَنَا أهلَ البَیتِ مَن هُوَ أشَدُّ فِتنَة عَلَی شِیعَتِنَا مِنَ الدَّجَّالِ فَقُلتُ بِمَا ذَا قَالَ بِمُولاة أعدَائِنَاَ وَ مُعَادَاة أولِیَائِنَا إِنَّهُ إِذَا کَانَ کَذَلِکَ اختَلَطَ الحَقُّ بِالبَاطِلِ وَ اشتَبَهَ الأمرُ فَلَم یُعرَف مُؤمِنٌ مِن مُنَافِق؛ (6)


از میان کسانی که ادّعای دوستی با ما اهل بیت (علیهم السلام) را می کنند، کسانی هستند که فتنه ی آنان بر شیعیان ما شدیدتر از دجّال است.» گفتم: چگونه؟ فرمودند: «با دوستی با دشمنانتان و دشمنی با دوستانمان و اگر این چنین شود، حق با باطل در آمیخته می شود و حقیقت مشتبه می شود و در نتیجه مؤمن از منافق باز شناخته نمی شود.»


همچنین ثعلبی در تفسیرش از ابوهریره و ابوجحاف از مسلم بن صبیح و همه ی آنها از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده اند که ایشان به علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهم السلام) نگاه کردند و فرمودند:


«أنَا حَربٌ لِمَن حارِبَکُم وَ سِلمٌ لِمَن سَالَمَکُم؛


من دشمنم با کسی که با شما دشمن است و دوستم با کسی که با شما دوست است.»


همچنین ابوهریره از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده که ایشان فرمودند:


«من دشمنم با کسی که با شما دشمن است و دوستم با کسی که با شما دوست است.»


و مانند آن از ابن مسعود روایت شده است که:


رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در حقّ علی (علیه السلام) فرمودند: «دشمنم با کسی که با شما دشمن است و دوستم با کی که با شما دوست است.»


خرگوشی در «لوامع» می گوید: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:


«مَن قَاتَلَنی فِی الأولَی وَ قَاتَلَ أهلَ بیتی فی الثانیة فَهُوَ مِن شِیعَة الدَّجَّال؛ (7)


کسی که در اوّل با من و دوم با اهل بیتم جنگید، از جمله پیروان دجّال است.»

 

پی‌نوشت‌ها:

1. الملاحم و الفتن فی ظهور الغائب المنتظر (علیه السلام)، ص 87؛ الدّر المنثور، ج 5، ص 355.
2. بحارالانوار، ج 52، ص 194.
3. الاصول الستّة عشر، ص 65.
4. أمالی صدوق، ص 585.
5. الامالی، شیخ مفید، ص 126.
6. حرّ عاملی، محمّد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة ، ج 16، ص 179.
7. بحارالأنوار، ج 23، ص 121.
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: