۱

راز جاودانگی آیت‌الله سید صدرالدین صدر در تاریخ

محسن کمالیان
کد خبر: ۱۵۶۱۰
۱۳:۲۶ - ۰۹ دی ۱۳۸۸
به مناسبت پنج دی ماه؛ سال‌روز درگذشت آیت‌الله سید صدرالدین صدر



یکم؛ در طول بیست و پنج سال گذشته با ده‌ها روحانی بلندپایه در باره امام صدر گفتگو کردم. همه آنها، بدون حتی یک استثنا، سخن خود را از آیت‌الله سید صدرالدین صدر - پدر امام صدر - آغاز کردند، از دوران زعامت آن بزرگوار بر حوزه علمیه قم به نیکی یاد نمودند و متعاقب آن اخلاق «پیامبر گونه» [1] ایشان را صمیمانه مورد ستایش قرار دادند. امروز پنجاه و شش سال تمام از رحلت آیت‌الله  صدر سپری شده است. چرا هنوز که هنوز است، از اخلاق آن بزرگوار با حسرت یاد می‌شود و محضر ایشان به محضر پیامبران تشبیه می‌گردد؟ چرا محقق بزرگی چون آیت‌الله آغا بزرگ تهرانی در وصف آن بزرگوار تصریح کرده است [2]: «هرگز از او و در باره او چیزی نشنیدم که بتواند بر او خرده گرفته شود. او در نظر من از آن دسته انسان‌های نادری است، که تاریخ حق دارد یاد و نام آنها را جاودانه سازد»؟ به نظر نگارنده این سطور راز نیک‌نامی و جاودانگی آیت‌الله صدر در یک حقیقت ساده نهفته است: حضور آن بزرگوار در عرصه سیاست و اجتماع، یک حضور اخلاقی بود. آیت‌الله صدر سیاست را اخلاقی کرده بود، نه اخلاق را سیاسی.

دوم؛ زندگی آیت‌الله صدر، به سبب خاندان ریشه‌دار و نوع تربیت خانوادگی ایشان، از همان اوان جوانی با سیاست گره خورده بود. آن بزرگوار از ابتدای جوانی تا میان‌سالی، یعنی قریب چهل سال تمام، در کربلا و مشهد و قم، به عنوان مشاور تراز اول آیات عظام سید اسماعیل صدر - پدر خویش -، حاج‌آقا حسین قمی و حاج‌شیخ عبدالکریم حائری یزدی، در دستگاه ریاست و زعامت آن مراجع بزرگ ایفای نقش نمود. آن بزرگوار از لحظه درگذشت آیت‌الله حائری در سال 1315ش تا روز ورود آیت‌الله بروجردی در سال 1323ش، با عهده‌دار شدن مسئولیت ریاست و زعامت حوزه علمیه نوپای قم، آن را زیر بال و پر خود گرفت، از گزند حوادث نجات داد و اجازه نداد تا پاره‌ای بی‌تدبیری‌ها بدان آسیب زند [3]. و بالأخره آنکه آن بزرگوار در دوران ریاست و زعامت آیت‌الله بروجردی، تا آخرین لحظه حیات، به عنوان پشت و پناه آن مرجع بزرگ، حوزه و روحانیت، ایفای نقش کرد. در تمامی این ادوار سه‌گانه، سیاست آیت‌الله صدر بر چند اصل مهم اخلاقی زیر استوار بود:
• حفظ همدلی و همبستگی روحانیت
• گریز از ریاست و زعامت
• مسئولیت‌پذیری در هنگام ضرورت
• حرکت دسته‌جمعی به جای تک‌روی
• پدر بودن برای همه
• عدم تحمیل خود به دیگران
حفظ همدلی و همبستگی روحانیت
سوم؛ از روزگاران قدیم تا امروز، روحانیت همواره پرچم‌دار و پناهگاه جوامع شیعی به شمار می‌رفته است. اتحاد و انسجام جوامع شیعی مستلزم همدلی و همبستگی روحانیت بوده است و پراکندگی و تفرقه روحانیت موجب از هم گسیختگی صفوف مردم. آیت‌الله  صدر بر این نکته وقوف کامل داشت و لذا از همان اوان جوانی بر حفظ همدلی و همبستگی روحانیت مراقبت فراوان. آن بزرگوار در وقایع سال 1329ق همراه و بلکه دست راست پدرش آیت‌الله سید اسماعیل صدر بود، وقتی همراه آن بزرگوار از کربلا به نجف آمد تا میانه آیات عظام آخوند خراسانی و سید محمد کاظم یزدی را التیام بخشند و روحانیت عراق را در حمایت از ایران برابر حملات روس یکپارچه سازند [4]. آن بزرگوار در اولین دوره اقامت خود در مشهد طی سال‌های 1331 تا 1337ق، وقتی آتش اختلاف و فتنه را میان روحانیت آن شهر مقدس شعله‌ور دید، در زمره معدود کسانی بود که به مدد حسن اخلاق و تدبیر خود کمر همت بستند و توانستند بساط اختلاف و پراکندگی را برچینند و همدلی و همبستگی را چون روزگاران پیش حاکم گردانند [5]. آن بزرگوار طی سال‌های اقامت در قم نیز وقتی در برهه‌ای آتش اختلاف و فتنه می‌رفت تا میان روحانیت شهر شعله‌ور شود، در شمار اندک کسانی بود که به مدد حسن اخلاق و تدبیر خویش توانستند آن را در نطفه خاموش سازند و فضای اتحاد و انسجام را بر فراز شهر حاکم گردانند [6].

گریز از ریاست و زعامت

چهارم؛ آیت‌الله صدر مانند پدر و اجداد خویش، از ریاست، رعامت و مرجعیت گریزان بود و همواره ترجیح می‌داد تا پیش‌کسوتان و دیگر اقران صالح او پرچم‌دار باشند. آن بزرگوار در سال 1308ش که قم را ترک کرد و در مشهد اقامت گزید [7] ، مشاور اصلی آیت‌الله حائری بود و فضلا و طلاب برای حل مشکل کوچک و بزرگ خویش، اغلب آن بزرگوار را نزد رئیس وقت حوزه واسطه و شفیع قرار می‌دادند. درس آن بزرگوار هم‌سنگ درس آیت‌الله میر سید علی یثربی از درس‌های مهم و موفق حوزه خوانده می‌شد [8] و البته محبوبیت و مقبولیت ایشان در میان طلاب و مردم فزون‌تر از دیگر اقران [9]. کسی که به ریاست، زعامت و مرجعیت علاقمند باشد، لاجرم باید چنین موقعیتی را حفظ کند؛ یعنی در جای خود ثابت و در انتظار فرصت باقی بماند، تا وقتی رئیس، زعیم و مرجع حاضر از دنیا رفت، بلافاصله مجلس ختمی برپا، میدان‌داری را آغاز و متعاقب آن رساله عملیه‌اش را منتشر کند. آیت‌الله صدر اما مسیر عکس را انتخاب کرد. آن بزرگوار در حالی قم را به سوی آینده مجهول ترک کرد، که از گزینه‌های جدی جانشینی مرحوم حائری شمرده می‌شد، و مشهد را نیز در حالی به عنوان موطن خویش بر گزید، که مطلقا تصمیمی بر بازگشت به قم نداشت.
مسئولیت‌پذیری
پنجم؛ آیت‌الله صدر اگرچه از ریاست، زعامت و مرجعیت گریزان بود، اما آنجا که مصلحت اسلام و مسلمین اقتضا می‌کرد، کاملا مسئولیت‌پذیر بود. آیت‌الله حائری در تابستان سال 1314ش در حالی برخی بزرگان را به مشهد فرستاد تا از جانب ایشان آیت‌الله صدر را برای بازگشت به قم و مساعدت در اداره حوزه علمیه نوپای آن شهر دعوت کنند [10] ، که هم در خود قم پیش‌کسوتان و اقرانی چون آیات عظام میرزا محمد فیض، سید محمد حجت و سید محمد تقی خوانساری حضور داشتند، و هم در دیگر شهرهای ایران پیش‌کسوتان و اقرانی چون آیات عظام بروجردی و یثربی. دعوت آیت‌الله حائری اما معنادار، از روی نیاز و با ملاحظه جمیع جهات و مصالح بود؛ این اشارت کافی بود تا شاگرد قدرشناس بلافاصله امر استاد را امتثال کند و آیت‌الله  صدر بدون درنگ همراه اهل بیت خود به سوی سرزمین مسئولیت و خطرپذیری بشتابد.

حرکت جمعی به جای تک‌روی

ششم؛ آیت‌الله  صدر در مسند ریاست و زعامت، به حرکت دسته‌جمعی معتقد بود و نه تک‌روی. آن بزرگوار هرگز خود را عقل کل نپنداشت و از همفکری دیگران و دریافت مشورت و راهنمایی آنان احساس بی‌نیازی نکرد. آیت‌الله  صدر هرگز به مخیله‌اش حتی راه هم پیدا نکرد که همه مسائل را بهتر از دیگران می‌فهمد و لذا به تشریک مساعی آنان نیازی ندارد. بالعکس، آن بزرگوار اصرار داشت که پیش‌کسوتان و دیگر اقران صالح خود را چنان در حرکت رو به جلو مشارکت دهد، که آنان خود را بخشی از قوه محرکه حرکت احساس کنند و نه هم‌عرض یا مقابل آن. آن بزرگوار تعمد داشت که رقابت را به رفاقت تبدیل کند، نه رفاقت را به رقابت. آیت‌الله حائری وقتی در پاییز 1315ش چند ماه قبل از رحلتش در بستر بیماری افتاد، جای نماز خود را در حرم مطهر حضرت معصومه (س) به آیت‌الله  صدر واگزار کرد [11] و آن بزرگوار را وصی خویش قرار داد [12]. اینها نشانه‌های صریح تمایل آن مرجع بزرگ به پرچم‌داری آتی آیت‌الله صدر بود و بی‌شک پیام‌هایی آشکار برای حوزویان و مردم. آن شاگرد دریادل اما استاد خویش را متقاعد ساخت تا مسئولیت اول را به آیت‌الله حجت سپارد [13] و در مسئولیت دوم نیز آن بزرگوار را شریک گرداند [14]. این اولین قدم آیت‌الله صدر در شرکت دادن بزرگان قم در مسئولیت ریاست و زعامت آتی حوزه علمیه قم بود. آن بزرگوار پس از درگذشت آیت‌الله حائری، آیت‌الله سید محمد تقی خوانساری را نیز به جمع دو نفره خود اضافه کرد تا نام «آیات ثلاث» برای همیشه در تاریخ حوزه علمیه قم ماندگار شود. قدم سوم آیت‌الله صدر در ایجاد حرکت دسته‌جمعی آن بود که با دو یار نیک‌خواه خود هم‌قسم شدند، تا به منظور حفظ و توسعه حوزه، در باره همه مسائل همفکری کنند و جز با تفاهم یکدیگر، تصمیم‌سازی و عمل نکنند [15]. این‌گونه بود که این سه آیت بزرگوار از همان ابتدا صندوقی مشترک را برای تجمیع وجوهات و توزیع شهریه طلاب راه انداختند [16] و برای اداره هرچه بهتر شئون مختلف حوزه، متناسب با ذوق و توانمندی خود، تقسیم کار  و نهایتا حرکت رو به جلو را به طور دسته‌جمعی آغاز نمودند ...
پدر بودن، برای همه
هفتم؛ آیت‌الله صدر برای همه انسان‌ها کرامت قائل بود و به عرصه سیاست نیز از پنجره انسانیت بود که می‌نگریست. بر همین اساس، برای آحاد طلاب و مردم ، بسان یک پدر، به یک اندازه مهربان، دلسوز و دارای احساس مسئولیت بود. برای ایشان تفاوتی میان فقیر و غنی نبود. با طبقات عادی مردم همان‌طور صمیمانه رفتار می‌کرد که با مقامات ارشد کشور. با مقامات ارشد کشور نیز همان‌طور صمیمانه رفتار می‌کرد که با طبقات عادی مردم. روحانی، دانشگاهی، معلم، بازاری، کارگر، کارمند، کوچک، بزرگ، زن و مرد، همه در نظر او محترم و دارای کرامت بودند. برای مخالف به همان اندازه پدر بود که برای موافق. دوست و دشمن را نوازش می‌کرد و به همه محبت می‌نمود [17]. آن بزرگوار هرگز بر اساس گرایش فکری و سیاسی طلاب و مردم، آنها را به خودی و غیر خودی دسته‌بندی نکرد. از نظر آن بزرگوار، همه دارای کرامت بودند و خودی، و لذا احترام و رعایت‌‌شان به یک اندازه واجب. آیت‌الله صدر چون خورشید بر همه می‌تابید و چون باران بر همه می‌بارید. حجت‌الاسلام محمد شریف رازی با آن‌که مروج دیگر بزرگان بود، در خاطرات خود آورده است که خود را رهین محبت‌های آن بزرگوار می‌داند و جز ایشان، کسی از بزرگان به وی عنایت نداشت [18]. آیت‌الله سید محمد علی ابطحی با آن‌که از دایره شاگردان ایشان خارج و شاگرد دیگر بزرگان بود، مشکلات علمی خود را نزد ایشان می‌برد و با گشاده‌رویی پاسخ می‌شنید [19]. و صد البته تعداد این نوع حکایات، بی‌شمار است. علما، فضلا و طلاب، هرگز نه از نوع قضاوت آیت‌الله صدر نسبت به خود بیمناک بودند و نه از عواقب عدم همراهی با ایشان نگران. هیچ‌گاه کسی ندید و نشنید که آن بزرگوار در حق معاصرین خود سوء ظن برد یا در نقد آنها زبان بگشاید. بالعکس، آن‌چه همواره از ایشان دیده شد، تجلیل از همه علما بود، مقدم داشتن پیوسته آنان بر خود و نیز دعوت و تشویق طبقات مختلف مردم به اعتماد و حسن ظن در حق آنها. [20]
عدم تحمیل خود بر دیگران
هشتم؛ آزادمنشی و قوام شخصیت آیت‌الله  صدر بسیار بیش از آن بود که بخواهد، خود یا راه و سلیقه خویش را بر حوزه، روحانیت و مردم تحمیل کند. آن بزرگوار در سال 1323ش بدین نتیجه رسید که اولا پاره‌ای از علما و فضلای نیک‌خواه حوزه که اکثریت نیز نبودند، به تغییر مدیریت آن و دعوت از آیت‌الله  بروجردی نظر دارند؛ ثانیا قرارگیری آیت‌الله  بروجردی در رأس حوزه، موجبات تقویت بیش از پیش آن را فراهم خواهد ساخت. چه فشارهای امنیتی چند ساله رضاخانی از یک‌سو و فشارهای اقتصادی و معیشتی طاقت‌فرسای ناشی از جنگ جهانی دوم و اشغال ایران توسط متفقین از سوی دیگر، مردم و طلاب را پریشان ساخته بود. وانگهی زعامت آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی بر حوزه علمیه نجف و تقدم طبقاتی او بر آیات عظام ثلاث، مرجعیت فراگیر را به نجف منتقل و حوزه علمیه قم را در مرتبه دوم اهمیت قرار داده بود. در چنین شرایطی طبیعی بود که استقرار آیت‌الله بروجردی در رأس حوزه علمیه قم، که به جهت طبقاتی هم‌ردیف آیت‌الله اصفهانی و لذا هم‌سنگ اساتید آیات عظام ثلاث بود، آن حوزه را تقویت و مجددا به کانون توجهات بدل کند. با این نگرش بود که آیت‌الله صدر از ایده تغییرات استقبال و در زمستان سال 1323ش آیات‌الله سید محمد باقر سلطانی طباطبایی و محمد صدوقی، داماد و مسئول دفتر خویش را به بیمارستان فیروزآبادی شهر ری فرستاد تا از جانب ایشان، آیت‌الله  بروجردی را جهت هجرت به قم دعوت نمایند [21]. آن بزرگوار با ورود آیت‌الله بروجردی به قم، استقبالی بی‌نظیر از میهمان عالی‌قدر حوزه به عمل آورد. ایشان نه تنها در مجالسی که به افتخار ورود آیت‌الله بروجردی برگزار می‌شد، حاضر می‌گشت و به میهمانان خوشآمد می‏گفت [22] ، بلکه جای نماز و تدریس خود را در حرم مطهر حضرت معصومه (س) بزرگ‌منشانه به آن بزرگوار واگذار کرد [23] و برای همیشه از مسند ریاست و زعامت کناره گرفت. این سخن تکان‌دهنده امام صدر در حق پدر خویش که «مقامات آیت‌الله بروجردی در اثر فداکاری و گذشت او بود»، مورد تأیید همه روحانیون بلند پایه‌ای بود که طی بیست و پنج سال گذشته از آنان در باره آن بزرگوار پرسش‌گری کردم. از جمله این تأییدات، شهادت زیبای آیت‌الله جعفر سبحانی است که تأکید نمود: «ایثاری که از آیت‌الله صدر دیده شد، از هیچ‌کس دیده نشد».
سرانجام کار
نهم: نقش تاریخی آیت‌الله  سید صدرالدین صدر آن بود که حوزه علمیه قم را از آیت‌الله  حائری یزدی تحویل گرفت؛ آن را با همراهی یاران بزرگوارش در دوران شدیدترین فشارهای امنیتی رضاخانی و در شرایط سخت‌ترین تنگناهای اقتصادی و معیشتی حفظ نمود؛ و سرانجام مسند ریاست و زعامت را بزرگوارانه و صمیمانه به آیت‌الله بروجردی تحویل داد تا دهه آخر عمر را پشت سر آن بزرگوار قرار گیرد. آیت‌الله  صدر نقش خود را با موفقیت ایفا کرد و اگر حوزه علمیه قم در دوران ریاست و زعامت آیت‌الله  بروجردی گسترشی بی‌سابقه یافت و اگر فرزندان خلف آن حوزه در ادوار بعد موفق شدند نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را تحت رهبری امام راحل برپا کنند، آن بزرگوار و یارانش بی‌شک در همه این موفقیت‌ها سهیم و در اجر اخروی آنها شریک هستند. رمز موفقیت آیت‌الله  صدر در ایفای این نقش تاریخی و راز نیک‌نامی و جاودانگی آن بزرگوار در تاریخ آن است که حضور ایشان در عرصه سیاست، یک حضور اخلاقی بود؛ اخلاقی که محضر پیامبران را در اذهان تداعی می‌کند.
خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خوشنود باشی و ما رستگار
والسلام.

پی‌نوشت‌ها
[*]. دانشیار پژوهشگاه بین‌المللی زلزله‌شناسی و مهندسی زلزله.
[1]. ر.ک. به سید هادی خسروشاهی، ص 146 (مصاحبه با آیت‌الله شیخ جعفر سبحانی).
[2]. ر.ک. به آغا بزرگ تهرانی، 1-3/946.
[3]. این تعبیر زیبا از استاد عبدالحسین حائری است؛ ر.ک. به ضمیمه خردنامه روزنامه همشهری، مورخ 23/9/84 (ش 80)، یادداشت «سیره جد».
[4]. ر.ک. به نظام‌الدین‌زاده، ص 5، 6، ص 33 تا 36.
[5]. ر.ک. به آغا بزرگ تهرانی، 1-3/(945 و 946).
[6]. ر.ک. به آغا بزرگ تهرانی، 1-3/946.
[7]. ر.ک. به مقدس‌زاده، ص 123.
[8]. ر.ک. به ریحان‌یزدی، ص 74، 75 و 166.
[9]. ر.ک. به: ریحان‌یزدی، ص 166 و منظورالاجداد، ص 399.
[10]. ر.ک. به: شرف‌الدین، 7/250 و آغا بزرگ تهرانی، 1-3/944.
[11]. سید هادی خسروشاهی، ص 68 (مصاحبه با آیت‌الله سید محمد باقر سلطانی طباطبای).
[12]. سید هادی خسروشاهی، ص 68 (مصاحبه با آیت‌الله  سید محمد باقر سلطانی طباطبای).
[13]. سید هادی خسروشاهی، ص 68 و 69 (مصاحبه با آیت‌الله سید محمد باقر سلطانی طباطبای).
[14]. آیت‌الله سید محمد باقر سلطانی طباطبایی)، گفتگو با نگارنده، 1374، قم.
[15]. ر.ک. به آغا بزرگ تهرانی، 1-3/944.
[16]. ر.ک. به: فیاض، ص 69 (به نقل از مجلة حوزه، شمارة 62 (گفتگو با آیت‌الله غروی تبریزی)) و ضمیمه خردنامه روزنامه همشهری، مورخ 23/9/84 (ش 80) (گفتگو با استاد عبدالحسین حائری).
[17]. ر.ک. به شریف‌رازی، 2-1/327.
[18]. ر.ک. به شریف‌رازی، 2-1/327.
[19]. ر.ک. به سید هادی خسروشاهی، ص 170.
[20]. ر.ک. به آغا بزرگ تهرانی، 1-3/946.
[21]. ر.ک. به: مجله حوزه، فروردین و اردیبهشت 1370 (ش 43 و 44) (مصاحبه با آیت‌الله سید محمد باقر سلطانی طباطبایی) و دکتر سید صادق طباطبایی، گفتگو با نگارنده، آذر 1388، تهران
[22]. ر.ک. به فصل‌‌نامه «نامه مفید»، زمستان 1378 (ش 20)، ص 8 (مصاحبه با آیت‌الله موسوی اردبیلی).
[23]. ر.ک. به مهدوی، 2-1/293.

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
نظرات بینندگان
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۷:۱۸ - ۱۳۸۸/۱۱/۰۱
سلام آقای کمالی ضمن تشکر نسبت شجره نامه این عالم برزگ هم اشاره ای می فرمودید که قرنها مجاهدت و فداکاری داشته اند - متشکرم