به گزارش«شیعه نیوز»، حجت الاسلام والمسلمین سید جواد شهرستانی نماینده تام الاختیار آیت الله العظمی سیستانی، نقش ارزشمند مرحوم سید عبدالحمید مولانا در شرایط سخت گذشته و توفیقات ارزنده ایشان را مورد توجه قرار داد و شاخصه های نشر متون و معارف دینی را بیان داشت.
در شرایط سخت سالهای۱۳۳۶ به بعد که انتشارات مولانا تأسیس شد، خفقان بود و داشتن عکس، کتاب و رساله امام و بسیاری از بزرگان جرم قلمداد میشد. فعالیت شخصیتهایی چون آقای مولانا را چگونه ارزیابی می کنید؟ اساسا تحلیل شما از شرایط و فضای فرهنگ دینی، نشر کتب و صنعت نشر و چاپ چیست؟
خدا جناب آقای مولانا را رحمت و شماها را حفظ کند! من معتقد هستم بعضیها همیشه در جامعه سهم بزرگی داشته و دارند. حالا هر کدام به شکلی. قدمها و برنامه های هر یک با دیگری فرق میکند.
در باره صنعت نشر و چاپ کتاب باید بگویم متأسفانه اکثر کارهای ما بدون برنامه ریزی است. کارهای سیستماتیک خیلی کم داریم. ما میگوییم چرا غربی ها از ما جلو افتاده اند یا فلان گروه و فلان مجموعه از ما پیشرفته تر هستند. پاسخ این نیست که ما نمیتوانیم و امکاناتش را نداریم. برعکس، ما بهترین نیروها را داریم. ما همه چیز داریم. اما نتوانستهایم کارهایمان را سازماندهی و تشکیلاتی پیش ببریم تا به نتیجه برسیم. در زمینه صنعت نشر هم چنین هستیم.
بگذارید خاطره ای نقل کنم. آقای حاج شیخ محمدکاظم کتبی از ناشرهای معروف عراق بود. خودش، پدرش محمدصادق کتبی و آقازاده اش در این زمینه الحمدلله فعال و موفق بودهاند. مرحوم حاج محمدکاظم کتبی به من میگفت: «یک روز در کتابفروشیام در نجف نشسته بودم. آقایی با یک مترجم آمد. گفتم: بفرمایید! گفت: من نماینده کتابخانه کنگره هستم. آمدهام آخرین کتابهایی که منتشر کردهاید را ببینم. آخرین کتابها را معرفی کردم و قیمتش را هم گفتم. بعد گفت: الان از تأسیس انتشارات شما و فعالیت پدرت دهها سال میگذرد. من هر نسخه از کتابهای شما را به فلان مقدار میخرم. رقم درشتی گفت. مثلا اگر قیمت کتاب یک دلار بود آن را به صد دلار خریده بود.] یک کتاب به من نشان بده که در این سالهای طولانی چاپ کردهاید و ما نداریم. یک کتاب در باره نوحه خوانی برای زنها داشتیم. از این کتابها که اصلابه فکر کسی نمیرسد. اسمش قصیده ملاوحیده بود. این را آوردم و گفتم: این کتاب را هفت هشت سال قبل چاپ کردیم. [آن وقت هم کامپیوتر و تکنیک امروز نبود.] بعد نگاه کرد و گفت: بله، این را فلان روز به فلان قیمت از شما خریدم. گفتم عجب! وقتی این کتاب را دارد مسلماً بقیه را هم دارد». این ماجرا مربوط به شصت هفتاد سال قبل است. آقای کتبی به من میگفت: «میخواهم به شما بگویم ببینید آنها چطور کار میکنند و ما چطور».
سیستماتیک بودن تشکیلات اهمیت بسیاری دارد. مشکل تشکیلاتی نبودن و دیمی بودن حرکت کردن است. البته هر عرصهای بحث مستقلی دارد. من فقط در صنعت نشر دارم صحبت میکنم. متأسفانه ما کسانی داشتهایم که خوب کار کردهاند. از جمله آنها جناب مرحوم آقای مولانا بود که واقعاً در این زمینه ید طولایی داشت و خدمت و کار بزرگی کرد. اما کارش فردی و به تنهایی بود، نه گروهی و مجموعهای. فراموش نکنید ایشان پنجاه سال قبل با آن کمی امکانات و وضع آن روز این مقدار کتاب چاپ کرد. الان شما با وضع و تکنیک و ابزار امروز چقدر چاپ کردهاید؟ من معتقدم آنها نسبت به شرایط و ابزار امروز بیشتر زحمت کشیدهاند. نسبی میگویم. ممکن است ایشان بیست جلد چاپ کرده باشد و شما شصت جلد چاپ کردهاید. اما بیست جلد او مانند دویست جلد امروز است. البته جزئیات را نمیدانم. ممکن است شما بیشتر کار کرده باشید. میخواهم بگویم آن انگیزه و حرکت و همت قبلی ها در آن شرایط کمی ارتباطات و وسایل بود. آنها با یک عشق و علاقه کار میکردند.
معتقد هستم این عشق و علاقه الان خیلی کم شده است. حالا سرش چیست. شاید این باشد که گرفتاری مردم زیاد است. اینقدر در جامعه گرفتاری داریم که نمیتوانیم به درستی قدم برداریم. شاید هم مسائل دیگر دخیل باشد. من حیث المجموع احساس میکنم حرکت آنها برای ما الگو است. آنها بودند که ما را به این مسیر هدایت کردند. البته هر کدام به مقدار خودشان. نمیخواهم حق کسی را نادیده بگیرم یا از کسی زیاد تجلیل کنم. اما امثال آقای مولانا یا آقای برقعی گامهای بزرگی برداشتند. آقای برقعی در نشر خودش واقعا قدم بزرگی برداشت و کار بزرگی انجام داد. اما بعد چه شد. حال ببینید نشرهای خارج چگونه هستند. مسئله مهم در باره حرکت ما در دنیای نشر این است که همه کوتاهی کرده ایم و کار و حرکت تشکیلاتی نداشتهایم. ما در توزیع کتاب خیلی ضعیف هستیم. بلکه هیچ چیزی نداریم. چند نسخه کتاب چاپ میکنیم؟ خیلی خیلی خوب چاپ کنیم، سه هزار نسخه. سه هزار نسخه سه چهار سال روی دست ما می ماند. اما خارجی ها چقدر چاپ میکنند. اینها همه اش به سیستم کاری و مطالعه روی افکار جامعه برمیگردد. آنها نگاه میکنند که چه نیازی دارند و بر آن اساس حرکت و کتاب چاپ میکنند. چند روز قبل در گزارشی خواندم یک کتاب خارجی در ۲۴ساعت اول ۲۴۶هزار نسخه فروش داشته است. آنجا همه چیز کامپیوتری است. حال آنکه ما یکصدم این مقدار را هم در دو سال نمیتوانیم بفروشیم.
عامل این موفقیت را در چه چیزی میدانید؟
این دو عامل دارد؛ انتخاب کتاب و روش پخش کتاب. این دو عامل مهم است که ما بلد نیستیم. گاهی با رفقای خودم در بیروت همین مشکل را دارم. میگویم مگر شماها چقدر چاپ می کنید؟ مانند اینجا چاپ میک نند. حالا شاید اینجا هزار نسخه و آنجا دوهزار نسخه. بیشتر نیست. در خارج کتاب را به روش درستی توزیع میکنند. متأسفانه اینجا چنین نیست. مگر کسانی که وضع جامعه مان را مطالعه کردهاند و میدانند چه کتابی باید چاپ کنند چندهزار نسخه چاپ میکنند؟ ما میتوانیم، نه اینکه نمیتوانیم. اما باید یک اتاق فکری داشته باشیم تا حرکتی ایجاد و کاری انجام شود. متأسفانه مشکل همین دیمی حرکت کردن ما است.
آن آقایان الگوی ما هستند و با خلوصشان کاری کردند و قدمی برداشتند که الان هنوز نامشان هست. نمیگویم بعدی ها خلوص ندارند. دارند اما آنها با خلوص و فکر و انگیزه دیگری آمدند و قدم برداشتند. فراموش نکنید این خلوصشان موجب شد بتوانند چنین کار کنند. اگرنه با مشکلات و گرفتاریه ای مالی و سیاسی درگیر بودند. الان شما هیچ مشکلی ندارید. الحمدلله در تشکیلاتی نشستهاید که از لحاظ مالی کارتان مرتب است، از لحاظ سیاسی مشکل ندارید و از لحاظ اجتماعی شرایطتان خیلی خوب است. حال آنکه آنها با این مشکلات توانستند چنان قدمهایی بردارند. لذا من گفتم آنها نسبت به امروز بیشتر کار کردهاند.
متأسفانه امروزه این صنعت خیلی افت کرده است. اگر خیلی بخواهیم افتخار کنیم می رویم لبنان یا فلان جا چاپ میکنیم. اما چرا؟ آیا امکانات نداریم، نمیتوانیم، بودجه اش را نداریم؟ چنین نیست. باید اتاق فکری در این زمینه داشته باشیم و روی این جهات واقعاً مطالعه و کار جدی شود. اینها به وزارت ارشاد و دست اندرکاران این جریان برمی گردد. به هر حال هر کس به شکلی میتواند قدمی بردارد. من روی این خیلی اصرار دارم که ما عرضه و قدرتش را داریم. اما تفهیم شده که قدرت و امکاناتش را ندارید. نه، باور کنید میتوانیم.
من در این زمینه مسئله مدیریت را خیلی سهیم میدانم. تخصص و تعهد جای خود را دارد. بعضی ها تخصص را مقدم می دانند و بعضی ها تعهد را. اما مدیریت کاری هم مهم است. اگر مدیریت داشته باشیم و بتوانیم این کار را سازماندهی و تشکیلاتی کنیم کارهای زیادی میتوانیم انجام دهیم. علی ای حال معتقدم در عین اینکه دلمان میخواهد از آن بزرگان تجلیل و تقدیر کنیم باید آن خط را ادامه دهیم. باید ببینیم آنها چقدر زحمت کشیدند و کار کردند، با چه همتی آمدند و چه امکاناتی داشتند. امکاناتشان را با امکانات ما قیاس کنید. اصلا تفاوت از زمین تا آسمان است. اما همتشان خیلی فرق میکرد. علی ای حال من از شما تقدیر می کنم که میخواهید از ایشان تجلیل کنید .
شما خاطره خاصی از خود مرحوم مولانا دارید؟
در کل خاطرات عامی از ایشان دارم. اینها الگوهایی بودند که به جامعه خدمت کردند. الان ما روی سفره آنها نشستهایم. مثلی هست که میگوید: «کم ترک السابق لللاحق» یا «ما ترک السابق لللاحق». همیشه ما میگوییم آنها که سبقت جستهاند سفره را پهن و آماده کردهاند. حالا ممکن است بعضی جزئیات این سفره را هم ما ترتیب دهیم. ولیکن این به برکت آنها است که با آن مشکلات و وضع و گرفتاری ها چنین حرکتی را آغاز کردند. ممکن است بعضی ها هم بگویند که به برکت این مجموعه چنین چیزی شکل گرفته است. علی ای حال قبلی ها قدمهایی برداشتند که بعدی ها توانستند از آن قدمها و برنامه ها استفاده کنند.
در تأیید فرمایشات شما باید به استقبال کم جامعه به ویژه نسل جوان از کتابها اشاره کنم. استحضار دارید یک هرج و مرج نوشتاری مثل هرج و مرج گفتاری پیش آمده است. هر کس دست به قلم می برد و هر کتابی می نویسد. اگر به فرمت فیزیکی کتاب دقت نکنیم و ساختار و محتوایش را بر اساس مخاطب تنظیم نکنیم موفق نیستیم. راه خروج از این هرج و مرج گرایی و توجه ویژه به مخاطبین، آن هم با زبان روز و قلم تازه و به روز چیست؟
من اشاره کردم. ببینید یکی از مشکلاتی که در جامعه داریم این است که هر کس و هر مجموعه در فعالیت هایش با دیگران مشورت نمیکند و بقیه را به حساب نمی آورد. اینکه ما با شما مشورت کنیم و از شما فکر و پند بگیریم به نفع شما و ماست. معنای اتاق فکر چیست؟ نمی خواهم مسئله را بیشتر تفصیل دهم. باید جریانی ایجاد شود و نخبگان ما به میدان بیایند و صحبت کنند. باید ببینیم نیازهای جامعه چیست و طبق آن نیازها حرکت کنیم و قدم برداریم. نیز باید بدانیم چطور کتابها را پخش و توزیع کنیم.
نمیدانم چه مقدار از جریان مؤسسه آل البیت اطلاع دارید. سال ۱۴۰۴ هجری این مؤسسه را تأسیس کردم. تقریبا بیش از سی سال از آن میگذرد. نمیخواهم به فرازونشیبهایش بپردازم اما دو سه خاطره از فعالیت این مؤسسه نقل میکنم تا بدانید انسان میتواند کار کند. یادم می آید اوایل که شروع کردم نه بودجه ای داشتم نه اعتباری. طلبه ۲۸ساله ۲۹ساله ای بودم که از نجف آمده و میخواستم مؤسسه ای راه بیندازم. همچنین از لحاظ سیاسی مورد قبول جامعه نبودم؛ به هر حال من را اینطور حساب کرده بودند. اما مهم این است که خود را سیاسی جلوه ندادم. معتقد بودم باید کار فرهنگی خودمان را انجام دهم. هر کس هم به من طعنه میزد گوش میدادم و رد میشدم. قصه های زیادی دارم که نقل شدنی نیست. اما میخواهم نتیجه گیری کنم. یادم می آید وقتی تحقیق را شروع کردیم همه آقایان و بزرگان به مؤسسه تشریف آوردند. یک روز آیت الله زنجانی آمدند. ایشان وقتی روش کار ما را دیدند فرمودند: «شما دارید روی کتاب وسایل مرحوم نوری تحقیق میکنید. اما بدانید کار دیگری دارید انجام می دهید که آن کار دوم مهمتر از این تحقیق است. ممکن است افرادی بتوانند پیرامون این کتاب تحقیق کنند. ولو اندک.اما شما دارید نیرو تربیت میکنید. کسانی اینجا پرورش پیدا می کنند که جزء متخصصین فردا خواهند بود. یکی در رجال، یکی در حدیث، یکی در فقه و یکی در ادبیات. این را نمیتوانند درک کنند. بعدا می فهمیم شما چه کار کردهاید».
همینطور هم بود. زمان گذشت. الان نیروهای زبده ای از تشکیلات و مؤسسات ما پرورش یافتهاند. اینها تجربه هایی است که از آن استفاده نشده و باید مورد استفاده قرار بگیرد. نیز یادم می آید همان زمان یکی از شخصیت های مهم به نام دکتر عبدالکریم اشتر به ایران آمده بود. آمد اینجا، کار تحقیقی گروهی را دید و خوشش آمد. تشویق کرد. گفت: «شما چند جلد کتاب در سال منتشر می کنید؟» گفتم: «برآورد ما این است که روی بیست الی بیست و پنج جلد کتاب در سال کار تحقیقی و آن را چاپ کنیم.» یعنی نه تنها کتاب را چاپ میک نیم بلکه روی آن کار تحقیقی میکنیم. گفت: «این ادعاست.» گفتم: «چطور؟» گفت: «جمال عبدالناصر با کل امکاناتی که داشت در معهد التراث القومی سالی بیش از پنج شش جلد کتاب نمیتوانست تحقیق و منتشر کند. شما میگویید بیست و پنج جلد؟» من پاسخی دادم که به همان خلوصی که گفتم برمی گردد. البته امیدوارم ما و بقیه اینطور باشیم. گفتم: «ما به کسی وابسته هستیم که بالاتر از جمال عبدالناصر است». اشاره کرد چه کسی؟ گفتم: «ما مدعی هستیم که پیرو خط اهل بیتیم. آنها الگوی ما هستند. معتقدیم آنها دست ما را میگیرند و به نتیجه می رسانند». حالا آن آقا خندید و قبول کرد یا نکرد را نمی دانم. اما باور کنید آنها به ما کمک می کنند. به مقدار خلوصی که داشته باشیم موفق خواهیم بود. ما نمیگوییم همه کارهایمان خلوص دارد اما آن مقدار که برای مکتب و مذهب و در خط ولایت کار کرده ایم موفقیت داشتهایم.
الان الحمدلله مؤسسه آل البیت موفق است. به هر حال قدمهایی که برداشتهاند را دست کم نگیرید. آن زمان ها فرازونشیب زیاد بوده است. خیلی ناشرین آمدند و رفتند و موفق بودند یا نبودند. بعضی ها به نتیجه رسیدند. هر کس خلوص و همتش بیشتر بوده و زحمت بیشتری کشیده مسلماً قدمهای بیشتری توانسته بردارد. اینکه مؤسسه آل البیت را مثال زدم نه به خاطر خودم است، میخواهم تجربه هایمان را بگویم. این را دست کم نگیرید. واقعاً معتقد هستم انفاس بزرگان ما را کمک میکند. یادم می آید یکی از بزرگان به من گفت: «شما که این کار را میکنید فکر کردهاید خودتان کار میکنید؟» گفتم: «چطور؟» گفت: «باور کن شما وقتی برای علامه حلی، شیخ طوسی یا محقق کرکی کار میکنید و قدمی برمیدارید و کتابی چاپ میکنید اینها از ته قبر دعاگوی شما هستند. انفاس قدسیه آنها به شما می رسد و سبب موفقیت است.» به هر حال این اعتقاد شخصی من است و دلم می خواهد آثار این بزرگان را احیاء کنم. با احیاء آثار این بزرگان موفقیت نصیب من میشود. یعنی اثر وضعی اش این است که موفقیت نصیب من می شود. به هر حال کسانی که ادامه دهنده مسیر بزرگان هستند هر کدام به سهم خود میتوانند قدمهای بزرگتر و مهمتری بردارند. باز به سهم خودم تقدیر و تشکر میکنم و امیدوارم انشاءالله خدا بر توفیقات شما بیفزاید! شما هم خدا را شاکر باشید که توانستهاید این مسیر را ادامه دهید.