در مقام عشقبازی چون ز من کس پیش نیست
عاشقی مانند من دلخسته و دلریش نیست
عشق من عشق مجازی نیست چون عشق مجاز
لایق مرد خدای عاقبت اندیش نیست
معتقد هستم که می باید کنم تکمیل عشق
کیش من عشق است و کیشی بهتر از این کیش نیست
میدهم جان را براه دوست با منت ولیک
معذرت خواهان که اندر دست جانی بیش نیست
گفت دی صاحبدلی ، چون میکند عشق نگار
گفتمش بر حال من بین حاجت تفتیش نیست
تا شدم عاشق دلم شد منزل سلطان عشق
گرچه منزلگاه شاهان کلبه درویش نیست
چون علی در دام عشقش اوفتاد از خود گذشت
آری آری عاشق آن باشد که بند خویش نیست